نويسنده: دکتر سيدحسن صانعي
مقياس هاي اندازه گيري را مي توان به مقياس هاي کيفي ( اسمي- ترتيبي ) و کمي ( گسسته- پيوسته يا فاصله اي- نسبتي ) تفکيک کرد تا محقق هر متغير را بر اساس نوع آن اندازه گيري يا مشاهده نمايد.
علاوه بر مقياس اندازه گيري، بايد نحوه اندازه گيري هر متغير نيز دقيقاً مشخص شود. براي مثال در اندازه گيري وزن افراد، مشخص نمودن اينکه فرد مورد مطالعه را مي توان با کفش، کت، پالتو و ... اندازه گرفت يا اينکه بايد بدون اينها به روي ترازو برود به نحوه ي اندازه گيري برمي گردد. در حالي که مشخص نمودن نحوه ارائه و بيان وزن بر حسب کيلوگرم، گرم، صد گرم، پوند يا ... به مقياس اندازه گيري برمي گردد. همين طور است در اندازه گيري قد افراد، بايد مشخص شود که فرد مورد مطالعه را مي توان با کفش و کلاه يا بدون آنها اندازه گرفت. در صورت بلندبودن موي افراد، آيا بايد بر موها فشار آورد و تا حد امکان آن را خوابانيد يا تا منتهي اليه آن اندازه گرفت؟ آيا بايد اندازه قد را بر حسب سانتيمتر يا اينچ اندازه گرفت؟
همچنين درباره نمره امتحاني بايد مشخص شود که نمره درس خاصي را بايد در چه مقياسي نوشت؟ آيا بايد آنرا در مقايس ( 0 تا 20 ) يا در مقياس ( 0 تا 100 ) يا در مقياس ( الف، ب، ج، د ) آنها را ثبت نمود.
از طرفي ديگر مقياس و نحوه اندازه گيري بايد مناسب و عملي باشد. براي مثال، وقتي در مورد وزن افراد سخن گفته مي شود، مقياس کيلوگرم براي اندازه گيري وزن نوزادان مناسب نمي باشد، همان طوري که مقياس گرم براي اندازه گيري وزن افراد بزرگسال نامناسب است. در اين صورت بايد مجاز باشيم تا از مقياس گرم براي نوزادان و از مقياس کيلوگرم براي بزرگسالان استفاده نمود.
تعيين درآمد افراد با مقياس ريال ( تا آخرين رقم سمت راست ) هرگز عملي نمي باشد و بايد مقياس به گونه اي معرفي شود که مثلاً به هزار تومان يا هزار ريال گرد شده باشد.
زماني که در مورد وضعيت نظام وظيفه پرسش مي شود، مقياس « خدمت کرده- خدمت نکرده » جامع و کافي نيست زيرا کساني هستند که خارج از اين حالات مي باشند و در هيچ يک از اين دو گروه نمي گنجند. کساني که از معافيت تحصيلي، معافيت پزشکي و کفالت استفاده مي کنند يا به استخدام نيروهاي مسلح درآمده اند، بايد مشمول اين مقياس باشند. البته جامع و فراگير بودن اين مقياس ها نبايد به گونه اي باشد که با يکديگر اشتراک داشته باشند. يعني نبايد بتوان افرادي را در بيش از يک گروه جاي داد. مثلاً فردي را هم به عنوان خدمت نکرده و هم به عنوان معافيت تحصيلي منظور نمود.
از آنجايي که گروه هاي خيلي کلي و بسيار پهن موجب از دست دادن داده هاي جمع آوري شده مي شود، توصيه مي گردد که دسته ها را تا حد ممکن ريز و جزيي تر نمود. زيرا بعداً مي توان دسته هاي ريز را در هم ادغام نمود و دسته کلي تري را به وجود آورد. اما دسته هاي کلي را نمي توان به دسته هاي جزيي تر تفکيک کرد.
هنگامي که سن افراد پرسيده مي شود مقياس گروهي با فواصل 5 ساله يا 10 ساله شايد رضايت بخش نباشد و سن بر حسب سال مقياس قوي تري ارائه مي کند. مقياس دقيق تر و قوي تر از آن هم مشخص کردن تاريخ تولد است.
همين طور است درباره نظرخواهي از يک برنامه تلويزيوني، که مقياس ترتيبي ( عالي، خوب، متوسط، بد، خيلي بد و نظري ندارد ) از مقياس ( خوب- بد ) قوي تر است.
وقتي که از مقياس اندازه گيري وزن بر حسب کيلوگرم استفاده مي شود، بايد براي آمارگيران مشخص شود که با قسمت اعشاري وزن چه بايد بکنند؟ آيا بايد آن را حذف کرد يا طبق روش هاي رياضي آن را گرد کرد؟ در اين صورت، قانون گرد کردن اعداد را يک بار ديگر براي آنان يادآوري و مرور نمود. زيرا قاعده گردکردن اعداد يک قرارداد است و ممکن است افراد مختلف آنرا به صورت هاي متفاوتي شنيده و آموخته باشند.
بالاخره وقتي درباره وضعيت مسکن پرسش مي شود بايد مقياس « مسکن شخصي، سازماني، اجاره اي، مشترک، خانه پدري، خانه بستگان و ... » به وضوح تعريف شود. مثلاً کسي که مسکن شخصي دارد اما در خانه سازماني يا نزد بستگانش زندگي مي کند در کدام گروه قرار مي گيرد؟
منبع مقاله :
سيدحسن، صانعي؛ (1391)، الفباي تحقيق، تهران: نشر انديشمند، چاپ دوم