اداي تكليف نسبت به كشور و انقلاب در كلام امام خميني (1)

بحمدالله كشور ما، كشور شما، كشوري است كه امروز بايد بگوييم نمونه است. آنچه كه مي خواستم عرض كنم اين است كه اين اقبال مردم بر امور معنوي و بر امور ظاهري، خصوصاً، اين جوانهاي ما در جبهه ها و اين روز قدس كه
دوشنبه، 22 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اداي تكليف نسبت به كشور و انقلاب در كلام امام خميني (1)
اداي تكليف نسبت به كشور و انقلاب در كلام امام خميني(1)

 

نويسنده: مؤسسه فرهنگي و هنري قدر ولايت




 


1- خدمت به كشور

بحمدالله كشور ما، كشور شما، كشوري است كه امروز بايد بگوييم نمونه است. آنچه كه مي خواستم عرض كنم اين است كه اين اقبال مردم بر امور معنوي و بر امور ظاهري، خصوصاً، اين جوانهاي ما در جبهه ها و اين روز قدس كه امسال من هرچه نگاه كردم به نظرم عظيم تر از سال قبل بود، و نمي تواند انسان قدر اين نعمت را و شكر اين نعمت را به اندازه كافي به جا بياورد، اينها براي ما تكليف درست مي كند، تكليف ما را زياد مي كند، تكليف قوّه مقننه را دوچندان مي كند، تكليف قوّه مجريه را همين طور، قضائيه را همين طور، تكليف براي روحانيت عظيم الشأن زياد مي شود. ما نمي توانيم از عهده شكر اين نعمت برآييم، لكن بايد حتي الامكان شكرگزاري كنيم. شكرگزاري به اين نيست كه ما بگوييم الحمدلله، آن هم يك شكر است، شكرگزاري به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم و اين جبهه و پشت جبهه را هميشه در نظر داشته باشيم كه حجت را بر ما اينها تمام كرده اند. خدا مي داند كه من هر وقت نظرم به اين جوانهايي كه عازم جبهه هستند و با شور و شعف دارند به جبهه ها مي روند، وقتي من آنها را نگاه مي كنم، از خودم خجالت مي كشم، ما كي هستيم، ما چي هستيم؟ ما قريب هشتاد و چند سال در اين دنيا -خودم را مي گويم- بودم و به قدر اين چند روزي كه اينها مشغول خدمت هستند، ما خدمت نكرديم، ما خودمان را نساختيم. از من گذشت، لكن شما توجه كنيد كه خود را بسازيد. (1)
ما الان تكليف زياد داريم. ما مواجه هستيم با يك ملتي كه همه چيز خودش را در طبق اخلاص گذاشته است و براي اسلام دارد صرف مي كند؛ جوانها را مي دهد، جوانها جان خودشان را مي دهند، زنها جوانهاي عزيز خودشان را مي دهند و با آن شور و شعف، آنها به ميدان مي روند و مردم با ‌آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداكاري مي كنند. تكليف ما با اينها چي هست؟ ما چه جواب بدهيم از اين همه جهاتي كه اينها عرضه مي دارند؟ ما چي داريم كه در جواب آنها بدهيم؟ مع ذلك، بايد آن مقداري را كه توان هست انجام بدهيم. شكر اين نعمت به اين است كه ما مردم را شريك بزرگ بدانيم در اين حكومت. حكومت نيست، بايد همه خدمتگزار باشيم براي اين ملت، براي اين جوانها و براي اين پيرها و زنها و مردها(2).
مردم را در همه امور شركت بدهيم. دولت به تنهايي نمي تواند كه اين بار بزرگي كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان طوري كه ملاحظه مي كنيد چنانچه اين شور و شعف ملت و جوانهاي عزيز نبود، هيچ دولتي نمي توانست مقابله كند با اين قدرتهايي كه همه قدرتشان را، قوّه شان را پهلوي هم گذاشتند و به ما حمله كردند. بدون اين كه اين ملت همراهي كند ما نمي توانستيم كاري بكنيم. هرچي داريم از اينهاست و هرچي هست مال اينهاست، دولت عامل اينهاست، قوه قضائيه عامل اينهاست، قوه اجراييه عامل اينهاست. قوه مقننه عامل اينهاست؛ اداي تكليف بايد بكنند، ‌شركت بدهند مردم را در همه امور. همان طوري كه با شركت مردم در اين جنگ، شما بحمدالله پيروز شديد و پيروزتر هم خواهيد شد، با شركت اينها شما مي توانيد اداره كنيد اين كشور را. مردم را در امور شركت بدهيد، در تجارت شركت بدهيد، در همه امور شركت بدهيد. مردم را در فرهنگ شركت بدهيد، مدارسي كه مردم مي خواهند درست كنند كارشكني نكنيد برايشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است، لكن كارشكني نكنيد. (3)

راهبردهاي تصريحي:

1- خدمت به مردم شكر نعمت الهي است كه در عمل بايد تحقق يابد.
2- تمام اركان حكومت بايد در خدمت مردم باشند.
3- دولت بايستي مردم را در همه امور شركت بدهد و بر كار آنها نظارت كند.

نكات استنباطي:

1- مردم در نظام اسلامي، اساس هستند و همه قوا با خدمتگزاري به مردم مشروعيت پيدا مي كنند.
2-حضور مردم در همه امور سبب مي شود تا دشمنان در توطئه هاي خود ناكام شوند.
***

2- تلاش براي رفع آشفتگيها

در تاريخ ايران نمي توانيد پيدا بكنيد يك همچو نهضتي تاريخ نشان نداده است. يك همچو نهضتي كه در ايران در ظرف اين يكي دو سال واقع شده، اگر اين نهضت خداي نخواسته فرو بنشيند و به نتيجه نرسد و سستي پيدا بكند، اين معنايش اين است كه تا آخر ديگر ملت ايران، نسلهاي آتيه شما هم، تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگي به دولتهاي بزرگ باشد. از اين جهت، الان به دوش شما جوانهاي برومند بسيار عزيز و دوش ما پيرمردهاي از كار افتاده يك بار سنگين تكليف است. يك بار بزرگي است كه الان به دوش ما واقع است و بايد ما با همت مردانه شماها و دعاي خودمان اين بار را به منزل برسانيم و اين آشفتگيها را خاتمه بدهيم و اين ريشه هاي فاسد گنديده اي كه مي خواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند، و نمي گذاريم ان شاءالله(4).
ملت شريف و خيرخواه ايران، خواهران و برادران ارجمند! با آن كه مي دانم با احساس مسؤوليت و حس تعاوني كه در همه قشرهاي محترم است، براي نجات برادران و خواهران خود در اين فصل سرما به مناطق زلزله زده خواهيد رفت و با توان خود به مسلمانان و اطفال ناتوان كمك خواهيد كرد؛ لكن اين جانب نيز با احساس تكليف از شما عزيزان مي خواهم كه فرصت را از دست نداده و به اين عبادت اسلامي- انساني بشتابيد(5).
اگر كمك كنند همه علماي بلاد و آنهايي كه دلسوزند براي اسلام و در امر قضاوت مي بينند كه يك اشخاص غيرلايق هستند، آنها بيايند خودشان متكفل قضا بشوند يا معرفي كنند اشخاص لايقي كه مي توانند قضاوت كنند. هركس در هرجا هست پيدا كند قاضيهاي شرعي اسلامي را و معرفي كند. بهتر نيست اين كه همه آقايان كمك كنند تا اين كه قضاوت به آن طوري كه در اسلام است درست بشود؟ اين بهتر از اين نيست كه بنشينند و بگويند كه بچه طلبه ها دارند قضاوت مي كنند؟ خير، بچه طلبه ها نيستند، لكن قضاوت كار آساني نيست، تازه كارند. البته قضاوت به آن ترتيبي كه در شرع مقرر شده و با آن شرايط به اين آساني نمي شود او را پيدا كرد و قاضي پيدا كرد، لكن بهتر نيست كه آقايان براي اين كه تا يك حدي اين قضاوت به صورت واقعي شرعي درآيد كمك كنند، نه اشكال كنند؟ اشكال را همه مي توانند بكنند، اما كمك بكنند. اين علماي بلاد، اينهايي كه براي اسلام دلسوز هستند، اينها بنشينند و پيدا كنند افراد را، تربيت كنند افراد را. همان طوري كه در قم الان مشغول اند براي پيدا كردن قاضي و تربيت كردن قاضي، آقاياني هم كه در بلاد ديگر هستند و خارج هستند از صحنه و نمي دانند كه مسأله چه مسأله مشكلي است، كمك كنند براي اين مشروع و بر اين امر شرعي. كمك كردن به امر شرعي تكليف آقايان است يا فحاشي تكليف آقايان است؟ كمك كردن به اين كه قضاوت به طور شرعي انجام بگيرد يك تكليف شرعي است يا اينكه به باد فحش گرفتن قضاوت را و جمهوري اسلامي را؟(6)
اگر مردم همه تكليف خودشان را اين بدانند كه ما همه مان مي خواهيم به يك كشور خدمت بكنيم، يك نظامي است خدمت نظامي بكند، يك انتظامي است خدمت انتظامي مي كند، يك روحاني است خدمت روحانيت بكند، بازاري خدمت بكند و- عرض بكنم كه - كشاورز خدمت بكند، كارمندان دولت همه خدمت بكنند، كارگرها همه براي يك مقصد خدمت بكنند، مطمئن باشيد اگر يك همچه چيزي را ان شاءالله تحكيم كرديم و پيش آمد، و الان هم تقريباً دارد درست مي شود، ديگر به شما طمع نمي كنند. ديگر آنهايي كه مي خواستند شما را، همه را بخورند ديگر تهديد نمي توانند بكنند، مأيوس مي شوند. از اين جهت كه آن چيزي كه در رأس همه امور است اين است كه اين كه خدا به ما داده است حفظش كنيم. ما الان درست توجه نداريم كه چه شده است، چون ما واردش هستيم. ما وقتي كه وارد هستيم در يك مسأله اي، همه وارد هستند در يك چيزي، نمي دانند كه قضيه عمقش چقدر است و چقدر مهم بوده است. الان آنهايي كه از خارج هستند، مانده اند در خارج، آنها گاهي وقتها نظر مي دهند به اين كه خود شما هم نمي دانيد قضيه چه حد است. يك قدرت آن طوري را كه خود مردم بريزند و خود آنهايي كه يد او بودند كمك كنند به مردم، و ملحق بشوند به مردم، و يك طوري درست بشود كه كار را از آنها بگيرند. آن هم چه اشخاصي، از آنهايي كه همه دولتها با آنها موافق بودند، همه اصرار مي كردند كه بايد اين باشد، اين را بگذاريد باشد. گاهي هم از داخل يك همچه حرفهايي مي زدند. اين كار، كار بسيار بزرگي بود كه خداي تبارك و تعالي به ما عنايت كرد، اين نعمت را بايد ما شكرش بكنيم، شكرش اين است كه همه مان به وظيفه مان عمل بكنيم. (7)

راهبردهاي تصريحي:

1- تكليف بزرگ همگاني رفع آشفتگيها و نابسامانيهاي جامعه است.
2- به جاي انتقاد بي جا مي بايست در فكر ارائه راه حل براي مشكلات بود.
3- كشور وقتي مي تواند به مرز سعادت واقعي برسد كه هركسي در هر موقعيتي تكليف خود را بداند و در راستاي آن گام بردارد.

نكات استنباطي:

1- مرز بين انتقاد سازنده با تخريب به نام انتقاد، بايستي روشن باشد. انتقاد سازنده به حل مشكلات و رفع كمبودها كمك مي كند.
2- انتقادهاي تخريبي، راه را براي طمع دشمنان و ايجاد اختلاف در كشور هموار مي نمايد.
***

3- تلاش براي سازندگي كشور

حالا يك مملكتي هست كه نصف راه را، بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم. و البته اين قدرتهاي بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است؛ و ريشه هايش مانده است؛ كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئه ها را شما ملت بايد بشكنيد. هم بانوان مكلفند، هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين را. بعد كه اين ريشه ها از بين رفت و موانع از بين رفت، آن وقت، وقت اين است كه سازندگي پيش بيايد. يعني اين تا آن جايي كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند بكند؛ و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگي. اميد اين كه مجلس هم براي ما كار بكند صحيح نيست. مجلس هم يك چند صدنفرند؛ ازشان كاري نمي آيد. بايد همه قشرها براي خودشان تكليف فرض كنند، بگويند ما موظفيم. همان طوري كه هر آدمي خودش موظف مي داند كه بچه خودش، و اطفال خودش را اداره كند و مي رود دنبال اين كه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانه ماست؛ اين خانه را بايد صاحبخانه ها درستش بكنند. صاحبخانه هم يكي نيست، دو تا نيست؛ همه اند. اين طور نيست كه صاحبخانه اي داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم؛ و الان وقت اين نيست كه ما اشكال كنيم به اين طرف و آن طرف، اشكالي كه شما مي كنيد من هم دارم؛ خودشان هم دارند؛ لكن الان وقت طرحش نيست، كه باز يك آشفتگي بر آشفتگيها اضافه بشود. (8)
اگر بنا باشد كه حالا ما بنشينيم و هي كليات بگوييم كه بايد چه بشود، بايد چه بشود، اين كار را از پيش نمي برد. بايد شما كه در بانك هستيد، و كارمندان بانك هستيد مشغول بشويد[به] درست كردن بانك؛ در كشاورزي چه مي گذرد خودشان مي دانند. البته گفتن خوب است، بايد موعظه كرد، گفت؛ اما نه اين است كه شما همه مسائل مملكت را بگوييد. من هم مي دانم همه اش خراب است اما تكليف چي است؟ تكليف اين است كه شمايي كه مي بينيد بانك مركزي- كه شما كارمند آن هستيد- اين آشفتگي دارد به تباهي كشيده شده است، كوشش كنيد اين را اصلاحش كنيد. شما اين جا را اصلاح كنيد؛ آن كسي هم كه مي بيند كه اداره كذا خراب است، آن هم مشغول درست كردن آن است. الان شهردار تهران اين جا بود با يك دسته اي از كارمندهايش. خوب، آنها هم همين شكايتها را دارند. لكن آنها هم بايد مشغول بشوند به همان شهرداري و خدمت به شهر؛ نه اينكه همه مان بنشينيم كليات را بگوييم، و دردها را بگوييم و درمانش را از خدا بطلبيم! نه، بايد همه مان كار بكنيم. و سابق مي گفتند كه- آن وقت كه شبيه خواني مي كردند- مي گفتند شبيه خوان خوب آن است كه اگر شمر مي شود شمري را خوب انجام بدهد؛ اگر هم امام حسين مي شود امام حسيني را خوب انجام بدهد. اگر بخواهد شمر امام حسيني كند و امام حسين شمري كند، اين شبيه خواني درستي نيست. (9)
الان شما كه در بانك هستيد نبايد بگوييد كه در شهرداري خرابي است،‌ بايد چه كرد. شما ببينيد در بانك چه خبر است، بايد [ چه ] بكنيد، عمل بكنيد. بانك را ببينيد مفاسدش چه بوده است؛ اشكالاتش چه بوده است؛ چه جور بايد ما يك بانكي درست بكنيم كه مفيد براي كشورمان باشد؛ چه چيز مضر بوده است؛ چه برنامه هايي خلاف بوده است. اينها را بايد شماها خودتان همه با هم تفاهم كنيد و مشكلات بانك را برداريد. اين تكليف شما. من هم كه طلبه هستم ببينم مشكلات مثلاً طلبگي چه بوده، مشغول اين بشوم. آن هم كه شهردار است بايد مشكلات شهرداري را ببيند كه چي است، آن هم آن را حل بكند. اگر اين طور بشود، اين جور با هم همكاري به اين معنا كه هركس در هر محلي كه هست همان محل را وجهه نظر خودش قرار بدهد و بنا بگذارد كه اين محل را درستش بكند، بعد از مدتي ان شاءالله مي بينيم شهرداري مان درست شد: مي بينيم بانكمان هم درست شده؛ مي بينيم كشاورزي مان هم درست شده. همه با هم، اما به اين معنا كه هركس در محلي كه هست همان محل را اصلاحش كند. بخواهيد شما بنشينيد كه كشاورزها كارهايشان را بكنند و همه مملكت را اصلاح كنند، كشاورزي نمي تواند مملكت اصلاح كند. آنها بنشينند كه بانكدارها اين كار را بكنند، آنها هم نمي توانند. همه بنشينند كه روحاني اين كار را بكند، نمي تواند همه ما بنشينيم كه دولت اين كار را بكند، آن هم نمي تواند. اما وقتي همه اينها، هركس در هر محلي بود، همان محل را مشغول پاكسازي و اصلاح شد، اين مطلب آسان مي شود؛ مي شود اين را درست كرد(10).
من سلامت و توفيق همه آقايان را از خدا مي خواهم و‌ [در] آن چيزي كه از حالا به بعد تكليف ماست، مهم اين است كه انسان در آن وقتي كه وقت كار است تكليفش را بداند. شما مي دانيد كه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازي دارد؛ و رژيم سابق همه چيز ايران را فاسد كرد، از بين برد. و الان به قوّه هاي شما، جوانهاي برومند، احتياج است. (11)
حالا از اين به بعد تكليف همه ما چيست؟ تكليف همه ما اين است كه همه كمك كنيم براي ساختن اين مملكت. شما در هرجا كه هستيد كمك كنيد. ما هم اگر كاري ازمان برآيد كمك بكنيم. كشاورزها هم كمك بكنند، كارگرها هم كمك بكنند؛ همه كارمندها هم كمك بكنند. تا كمك همه نباشد نمي شود اين خرابه را آبادش كرد. كمك لازم است. خيال نكند يك كسي كه من يك نفرم، من يك نفر چه از من برمي آيد. هر يك نفري به اندازه يك نفر از او كار مي آيد. به اندازه همان يك نفر مكلف است كارش را انجام بدهد. الان همه ما، همه قشرهاي اين ملت، مكلفند كه براي اين مملكت كار بكنند، تا اين كه با كار اينها اين مملكت اداره بشود؛ درست بشود. مملكت مال خودتان است. خودتان براي خودتان داريد كار مي كنيد. (12)

راهبردهاي تصريحي:

1- همه مردم موظفند كه در روند سازندگي كشور مشاركت داشته باشند.
2- هركس بايد هر كاري كه از دستش برمي آيد براي سازندگي كشور انجام دهد.
3- با نق زدن و انتقادهاي بي جا و غيراصولي نمي توان كشور را ساخت.
4- هركس در هر كار و محلي است، اصلاح و حل مشكلات همان كار و محل را وجهه نظر خودش قرار دهد.

نكات استنباطي:

1- پرداختن افراد به مشكلات ساير جاها، موجب آشفتگي و ناهماهنگي مي شود.
2- دولت به تنهايي قادر به اداره كشور و حل مشكلات نيست، مردم بايستي دولت را در همه زمينه ها ياري دهند تا بر مشكلات فائق آيد.
***

4- داشتن اتحاد و هماهنگي

من حالا به شما آقايان عرض مي كنم كه الان تكليف براي ما زيادتر است تا تكليف سابق، سابق تكليف اين بود كه همه بزنيم اين سد را بشكنيم. تكليف حالا اين است كه اين قشرهايي كه با شيطنت [. . . ] حالا يك وقت با سرنيزه آمده بودند، سرنيزه را مردم جلويش را گرفتند. اينها الان با شيطنت پيش آمده اند. مي خواهند با شيطنت قشرها را از هم جدا كنند. اين متفقها را، اينهايي كه با هم اتفاق كردند و اينها را شكستند و از بين بردند، اينها را از هم جدا كنند. ما مكلفيم الان به اين كه قشرها را با هم جوش بدهيم. دانشگاهي و روحاني با هم باشند. بازاري و دهقان و كارگر همه با هم باشند. اگر اين وحدت كلمه از بين برود و اين توجه به خداي تبارك و تعالي از بين برود، خداي نخواسته شكست است. و شكست آن شكستي است كه ديگر برگشت ندارد. همه ما مكلفيم. منِ طلبه كه اين جا نشسته ام، آقا كه آقا هستند اين جا، آقا كه آقا هستند، شما آقايان كه آقا هستيد، آن آقايان عشاير، آن آقايان ترك، عرب، فارس- هركه در ايران نفس مي كشد الان مسؤول است- پيش خدا مسؤول است. هيچ كس نبايد بگويد من نمي توانم. به اندازه خودت مي تواني. هركسي به اندازه خودش. يكي بخواهد از زير بار شانه اش را خالي كند و بگويد كه از من كاري نمي آيد، اين خلاف مسؤوليت كرده است. مسؤول است. از همه آنها كار مي آيد. عشاير همه بايد با هم مجتمع بشوند بايستند در مقابل اينها. اينها اگر سلطه پيدا كنند، همان طوري كه سابق نقطه نظر به عشاير بود و به روحانيت. اگر اينها ثانياً باز [ قدرت پيدا ] بكنند، همان مطلب است كه نقطه اصلي عشاير است، كه خزائن اين مملكت است، و قشر روحاني و قشر دانشگاهي. اينها بايد چشمهايشان را باز كنند؛ و همه با هم برادروار، بدون اختلاف كلمه، همه با هم به پيش بروند، و اين نهضت را به آخر برسانند. (13)
من از تمام قشرهاي جوان دانشگاهي و مدارس علوم دينيه و روشنفكران و دانشمندان و نويسندگان عاجزانه استدعا مي كنم در اين وقت حساس از هرگونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز اين امر را تكليف شرعي الهي و وظيفه ملي مي دانم. از خداوند تعالي وحدت كلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عاليقدر و پيروزي ملت مسلمان را خواستارم. (14)
فرزندان عزيز و انقلابي ام! امروز توهين و تضعيف روحانيت ضربه به استقلال و آزادي و اسلام است. امروز راه شاه خائن را رفتن و كلمه ارتجاع را به اين طبقه محترم كه از نادرترين قشرهايي هستند كه زير بار شرق و غرب نمي روند، خيانت است. خواهران و برادران عزيزم! بدانيد آناني كه روحانيون را مرتجع مي دانند درنهايت راه شاه و آمريكا را مي روند. ملت شريف ايران با پشتيباني از روحانيت اصيل و متعهد ايران كه هميشه حافظ و سنگربان اين مرز و بوم بوده اند، ديْن خود را به اسلام ادا مي نمايند و طمع ستمكاران تاريخ را از كشور قطع مي نمايند. از طرف ديگر من به روحانيين محترم در هرجا هستند اعلام مي كنم، ممكن است شياطين با ايادي خود تبليغات سوئي عليه جوانان عزيز خصوصاً جوانان دانشگاهي بكنند، بايد روحانيون بدانند كه امروز تكليف آن است كه همه قشرهاي ملت خصوصاً دو قشر معظم كه مغز متفكر ملت هستند، دست به دست هم داده و عليه قدرتهاي شيطاني و مستكبرين كوشش نموده و در صف واحد، نهضت اسلامي را جلو رانده و استقلال و آزادي را چون جان عزيز خود نگهباني كنيد. نقشه جهانخواران و عمال آنان، جدا كردن اين دو طبقه مؤثر متفكر در زمان رژيم طاغوتي بود و مع الاسف موفق شد و كشور را به تباهي كشاند، و آن نقشه بار ديگر در دست اجرا است(15).
شرط عمده، پايداري درباره حق است. بايد پايدار ما باشيم در حق خودمان. اين طور نباشد كه باطل در باطل خودش مجتمع باشد و ما در حق خودمان متفرق. ما كه مدعي اين هستيم كه اهل حق هستيم، مسلمانها كه اهل حق هستند، قرآن كتاب آنهاست، كعبه قبله آنهاست. كساني كه به اسلام ايمان آورده اند و به حق ايمان آورده اند، بايد در اين حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند اين باطلها، كه در باطل خودشان مي خواهند مجتمع بشوند، آنها پيروز بشوند. ما تكليف همه مان اين است كه در حق خودمان با هم تفاهم داشته باشيم، چه اهالي يك كشور و چه اهالي همه كشورهاي اسلامي. و من اميد آن را دارم كه ملتها بسرعت رو به حق بروند و بسرعت رو به اجتماع و اتحاد بروند تا باطلها را با سرعت عقب بنشانند. خداوند شما و ما را در راه حق مصمّم كند و همه مسلمين و همه مستضعفين جهان پيروز باشند. (16)
اين يك تكليف الهي است براي همه، براي همه گويندگان، براي همه نويسندگان، براي همه شماها كه در جبهه ها جوانمردانه به پيش مي رويد و فداكاري مي كنيد. يك تكليف الهي است براي همه كه دعوت به وحدت بكنند. دعوت به اجتماع بكنند. اين جوانهاي ما از هر طايفه اي و از هر گروهي كه هستند، و در جبهه ها براي اسلام جنگ مي كنند، اينها نور چشمهاي اسلام هستند، اينها كساني هستند كه اسلام و مسلمين به اينها بايد ارج بگذارد، به اينها بايد افتخار كند. كساني كه اهل قلم هستند، اهل بيان هستند، كوشش كنند كه مردم را دعوت به وحدت بكنند، مردم را دعوت به جهاد بكنند. اگر خداي نخواسته از قلمي، از زباني چيزي بيرون بيايد كه موجب تشتت بشود، جرمي است نابخشودني پيش خداي تبارك و تعالي. همه اهل اين كشور هستيد، و مي خواهيد كشورتان را حفظ كنيد، اختلاف نباشد بين شما. گوش به اشخاصي كه ايجاد اختلاف مي كنند ندهيد و همه هم صدا با هم توجه كنيد به خداي تبارك و تعالي. قدرتهاي بزرگ كه مأيوس شدند از اين كه با جنگ و با حمله نظامي بتوانند كاري بكنند، دست به شيطنت زده اند و مي خواهند شماها را از هم جدا كنند و اختلاف بين شما بيندازند. (17)
بر جميع سخنرانان، چه در محيطهاي باز و چه بسته و تمام نويسندگان، تكليف حتمي شرعي است كه حتي به طور اشاره و كنايه، از گفتار و نوشته هاي اختلاف انگيز اجتناب نمايند كه امروز اختلاف براي امت اسلامي، سمّ كشنده است. و بايد بدانند كه ايجاد اختلاف در محيط حاضر، جز تبعيت از نفس اماره و شيطان دروني و خدمت به ابرقدرتها خصوصاً آمريكاي جهانخوار، نيست. و از منكرات بزرگي است كه شيطان به اسم اسلام، بر زبانها و قلمها جاري مي كند و بايد بدانند كه انقلاب اسلامي تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد كرد. (18)
برنامه دشمنان ما اين است كه كشور ما را از داخل خراب كنند؛ و با اين تحولي كه امروز در جوانها پيدا شده است و همه مردم در جبهه ها و پشت جبهه ها مشغول خدمت هستند ما ديگر هيچ عذري براي خدمت و جذب آنها نداريم. و همه ما بايد سعي كنيم كه يك دست باشيم عليه دشمنان اسلام و مسلمين و به تكليف الهي خودمان عمل كنيم. (19)
آيا تكليف ما اين نيست كه جلوي اين اختلافات را بگيريم؟ تكليف شرعي ما، تكليف عقلي ما، تكليف وجداني ما اين نيست كه نگذاريم يك وقت- خداي نخواسته- بين اقشار اختلاف پيدا بشود؟ او به اين است كه هواهاي نفساني كم بشود، غير از اين راهي ندارد. اگر هواهاي نفساني در كار باشد، اين منجر به اختلاف مي شود، ولو اين كه هر مقدار هم يك نفري آدمي باشد كه به ظواهر خيلي اعتقاد داشته باشد و خيلي هم دنبال ظواهر باشد، لكن وقتي كه در قلبش هواي نفساني باشد قهراً آن هواي نفساني او را دنبال مي كند. اين هواي نفساني در همه هست، تعرضش نمي شود كرد، لكن بعضيها مهار مي كنند و بعضيها مهار نمي كنند. اين كه مي گويم در همه، يعني همه مردم متعارف نه اولياي خدا(20).
عقل ما و ديانت ما و اسلام و همه چيز اقتضا مي كند كه حالا وقتي بنا شد كه همه با ما بدند، با هم خوب بشويم، طرفدار هم باشيم؛ ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگانها طرفدار هم باشند. اين نخواهد ارتش را از بين ببرد، آن نخواهد سپاه را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آن نخواهد قوّه قضايي را از بين ببرد، همه بايد با هم باشند. اين يك تكليف الهي- شرعي است به عهده ما و به عهده همه ملت. البته در موقع اگر- خداي نخواسته- يك وقت ما ببينيم كه مي خواهد يك همچو چيزي واقع بشود، تكليف شرعي مان اين است كه با هر ترتيبي كه مي شود جلويش را بگيريم ولو به افشا كردن، ولو به اين كه يك نفري را قرباني كنيم براي يك ملت، يك دسته اي را قرباني كنيم براي يك ملت(21).

راهبردهاي تصريحي:

1- در مسائل جزيي و پيش پا افتاده نبايد اختلاف داشت.
2- تكليف شرعي همه داشتن اتحاد و جلوگيري از اختلاف است.
3- اتحاد واقعي و حقيقي طلاب و دانشجويان جزو تكاليف است.
4- تكليف مهم و همگاني ملت در همه اعصار اين است كه توجه كاملل و دقيق به نقشه هاي دشمنان در جهت انشقاق ملت داشته باشند.
5- حفظ آرامش و پرهيز از گفتارها و نوشتارهاي تفرقه افكن وظيفه شرعي سخنرانان و نويسندگان است.
6-ايجاد اختلاف در جمهوري اسلامي، تبعيت از هواي نفساني و خدمت به آمريكا و ابرقدرتها و از منكرات بزرگ است.
7- دعوت به وحدت وظيفه همگاني بويژه براي گويندگان و نويسندگان است.

نكات استنباطي:

1- وحدت كلمه زمينه ساز پيشرفتها و خدمات و استقلال است، خدشه دار كردن آن گناه و جرمي بزرگ است.
2- كساني كه به وحدت كلمه آسيب مي رسانند، تحت هر ادعايي باشد، بدون ترديد اين ادعا باطل و آنان با دشمن، آگاهانه يا ناخودآگاه همراهي مي كنند.

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، ص 54.
2. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، ص 55.
3. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، صص 55 و 56.
4. صحيفه امام(رحمة الله)، ج7، صص 477 و 478.
5. صحيفه امام(رحمة الله)، ج11، ص 140.
6. صحيفه امام(رحمة الله)، ج14، صص 338و 339.
7. صحيفه امام(رحمة الله)، ج17، ص 263.
8. صحيفه امام(رحمة الله)، ج7، صص 522 و 523.
9. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، صص 155 و 156.
10. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، صص 157 و 158.
11. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، ص 345.
12. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، ص 352.
13. صحيفه امام(رحمة الله)، ج7، صص362 و 362.
14. صحيفه امام (رحمة الله)، ج11، ص 169.
15. صحيفه امام (رحمة الله)، ج12، ص 209.
16. صحيفه امام (رحمة الله)، ج13، ص 164.
17. صحيفه امام (رحمة الله)، ج13، ص 393.
18. صحيفه امام (رحمة الله)، ج14، صص 253 و 254.
19. صحيفه امام (رحمة الله)، ج17، ص 225.
20. صحيفه امام (رحمة الله)، ج20، ص 225.
21. صحيفه امام (رحمة الله)، ج20، صص 226 و 227.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي و هنري قدر ولايت، (1390)، سيره سياسي حضرت امام خميني (رحمة الله) ( اصل موقع شناسي و درك تكليف در هر موقعيت ) ، تهران



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.