ايران و مصر در نظم نوين جهاني

پس از فروپاشي اتحاد شوروي و نتيجه ي نهايي جنگ سرد، نيچي اُمي ( 1995: 5-2 ) اين مرحله ي نوين جهاني شدن را به مثابه نقطه ي پايان مرزهاي ملي و آغاز تشکيل مراکز قدرت اقتصادي منطقه اي تعريف کرد. جهاني شدن،
يکشنبه، 12 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايران و مصر در نظم نوين جهاني
 ايران و مصر در نظم نوين جهاني

 

نويسنده: دکترمحمدعلي چايچيان
مترجمان:
حميدرضا پارسي و آرزو افلاطوني


 

پس از فروپاشي اتحاد شوروي و نتيجه ي نهايي جنگ سرد، نيچي اُمي (1) ( 1995: 5-2 ) اين مرحله ي نوين جهاني شدن را به مثابه نقطه ي پايان مرزهاي ملي و آغاز تشکيل مراکز قدرت اقتصادي منطقه اي تعريف کرد. جهاني شدن، مطابق تعريف وي، مرکب از چهار مفهوم است: پيدايش بازارهاي سرمايه و حرکت ميان مرزي سرمايه و سرمايه گذاري؛ انواع جديد صنعت که بر تحرک و سياليت دانش، نيروي کار و سرمايه ي کنترل شده به وسيله ي شرکت هاي بزرگ چند مليتي استوار است؛ توسعه ي تکنولوژي اطلاعات که نياز به نزديک بودن مديريت و کارگران ( برنامه ريزي / تصميم گيري و اجرا ) را تقريباً مهجور ساخته است؛ و پيدايش مصرف کنندگان منفرد جهاني که عادات مصرفي شان براساس يافتن محصولاتي با کيفيت بهتر و کمترين هزينه ممکن در يک بازار جهاني، شکل گرفته است.
به همين سياق، ساسکيا ساسن (2) ( 1996 ) اهميت تغييرپذيري نيروي کار و سرمايه براي اقتصاد جهاني شده را که به نوبه ي خود به پيدايش يک « جغرافياي جديد قدرت » کمک مي کند مورد تأييد قرار مي دهد: مناطق و جاهايي که « روند جهاني شدن در آنها، ظهور يک رژيم قانوني جديد را بيشتر محقق کرده » بر تعاملات اقتصادي ميان مرزي و بين المللي نظارت مي کنند و ظهور « فضاي الکترونيک » به صورت مؤثري مرزهاي ملي منطقه اي را براي بسط اقتصاد سرمايه داري جهاني شده ي نوين، از اعتبار مي اندازند. استيگ ليتس (3) ( 2002: 13-10 )، بُعد ديگري به آن مي افزايد، و آن نقش جديد اختصاصي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول (IMF ) (4 ) در دهه ي 1980 به عنوان "نهادهاي جديد ميسيونري براي جهاني شدن" که رهنمودهايشان کشورهاي فقير را مجبور مي کند تا مسئوليت شکست هاي اقتصاديشان را به منظور حفظ صلاحيت خود براي دريافت وام ها و کمک مالي بپذيرند. به عنوان يک توضيح سياسي، [ يادآور مي شوم که - ن ] در اين مقطع تاريخي بود که جورج بوش ( پدر )، در سخنراني خود در نشست مشترک کنگره آمريکا درباره ي موضوع 11 سپتامبر 1990 آغاز نظم نوين جهاني را که اولين جنگ خليج در عراق را به دنبال داشت، اعلام کرد.
اولين مرحله ي جهاني شدن همان دوره اي است که ديويد هاروي ( 1990 ) دوره ي فورديست - کينزگرايي مي ناميد که با نظام انعطاف ناپذير توليد انبوه، همراه با انبار کردن انبوه وسايل يدکي، ساختار سلسله مراتبي عمودي شرکت هاي بزرگ، و نيروي کار غير ماهر روزافزوني که مناسب با تقاضاهاي خطوط مونتاژِ از حيث اقتصاد ناکارآمد فورديستي تربيت بودند، مشخص مي شود. من ترجيح مي دهم کتاب را با ارائه ي تصوير مختصري درباره ي راه ورود متفاوت و يگانه ي ملل به مرحله ي دوم جهاني شدن، در اواخر دهه ي 1970، پايان دهم؛ مرحله اي که ديويد هاروي آن را عصر توليد منعطف (5) لقب مي دهد. من به ويژه بر مناسبات دو کشور ايران و مصر با ايالات متحده، به عنوان قدرت اصلي جهاني که جريان حوادث مرحله ي دوم را شکل داده است، تأکيد خواهم کرد.
انقلاب ايران در اواخر دهه ي 1970، که به عزل شاه مورد حمايت ايالات متحده و قطع وابستگي ايران به ايالات متحده ي آمريکا انجاميد؛ در بحبوحه ي شرايطي رخ داد که شورش ها و اعتراضات توده اي وسيع در مصر، حکومت هوادار امريکاي انورسادات را مجبور کرد تا براي بقاي خود، سياست « درهاي باز » را اعلام کرده و دسترسي نامحدود به نيروي کار مصري، صنايع و منابع طبيعي را براي سرمايه ي خارجي فراهم کند. در حالي که حکومت ايران پس از انقلاب مبارزه ي سياسي و ايدئولوژيک ضد امريکايي را براي خلاصي از دست « تأثيرات سمّي فرهنگي » غرب به طور کلي و ايالات متحده ي آمريکا به طور خاص آغاز کرد، مصر در مدار آمريکا باقي ماند و به دريافت کمک عظيم آمريکا و حمايت سياسي / ايدئولوژيک آن ادامه داد. من در بخش بعد به اختصار وضعيت ايران و مصر را در چارچوب مرحله ي دوم جهاني شدن با بررسي چند شاخص که به وسيله ي اُمي، (6) ساسن، (7) و استيگ ليتس (8) شناسايي شده اند، مقايسه خواهم کرد.

سياليت (9) و دسترسي (10) به نيروي کار و دانش

نيازهاي پيوسته در حال تغيير توليد منعطف در مرحله ي جاري جهاني شدن مستلزم دسترسي به نيروي کار وسيعاً متغير، ماهر و غير ماهر است که بتواند در چارچوب کشور خود يا، با اندک يا هيچ ممانعتي، در مرزهاي سياسي حرکت کرده، مورد بهره برداري قرار گيرد. در رابطه با مهاجرت بين المللي کار، يک فرض کلي دانش متعارف آنست که فقر مفرط و نرخ بالاي بيکاري در کشورهاي در حال توسعه ( پيراموني ) نيروي محرکه ي اصلي مهاجران غير ماهر به طرف کشورهاي توسعه يافته ( مرکز ) است. در حالي که اين فرض مي تواند در مورد کارگران موقتي مهاجر صحيح باشد، بسياري از تحقيقات گواه آن است که فقرا اکثريت مهاجران روستا به شهر را درون کشورهاي پيرامون تشکيل مي دهند نه مهاجران به کشورهاي مرکز را. يکي از عوامل اجتماعي که موجب جابجايي جمعيت و مهاجرت مي گردد، بروز يک انقلاب اجتماعي است که ريشه در نابرابري، سرکوب سياسي و تضاد طبقات اجتماعي دارد. تقريباً همه ي انقلاب هاي موفق افريقا، آسيا و آمريکاي لاتين موجب جابه جايي هاي جمعيتي عظيم بين المللي شده اند. اولين موج مهاجران، معمولاً پناهندگان سياسي هستند؛ زيرا "دورنماي يک انقلاب موفق اغلب موجب مهاجرت دسته جمعي طبقه ي حاکم قديم و همراهان آنها، که در معرض تهديد و يا ترس از مجازات قرار دارند، مي شود" ( زولبرگ، (11) 1989: 420-419 ). اولين موج، اغلب با دومين موج و برون ريزي بزرگ تري ادامه مي يابد که "تنوعي از گروه ها و اقشار اجتماعي را در بر مي گيرد که از مقتضيات بازسازي انقلابي، به صورتي منفي، متأثر مي شوند" مانند طبقه ي متوسط تحصيل کرده و حرفه اي و کارگران بسيار ماهر ( همان ). علاوه بر آن، در حالي که کشورهاي توسعه يافته ي سرمايه داري به گروه هاي خاصي از نيروي کار و تعداد محدودي از پناه جويان اجازه عبور از مرزهاي خود را مي دهند، تمايل دارند تا ضوابط مهاجرت را براي مهاجران از مستعمرات پيشين و يا کشورهاي دچار بحراني که اقتصادشان وابسته به آنهاست، سهل و آسان مي کنند ( همان، 406 ).
به نظر مي رسد چنين الگويي از مهاجرت در مورد ايران و مصر، که از تاريخ مناسبات وابسته به ايالات متحده برخوردار بوده اند، انطباق دارد. براي مثال، داده هاي دوره ي 1970-1951 که در جدول 1 ارائه شده، به روشني مؤيد بحث فوق است، زيرا، مهاجرت مصريان به ايالات متحده طي سال هاي پرآشوب سوسياليسم عربي، تحت هدايت جمال عبدالناصر، به مراتب بيش از ايران است. در همان دوره، بازگرداندن شاه هوادار آمريکا به ايران به طور موقت، محيط پايدارتري براي روشنفکران ايران، طبقه ي متوسط و طبقه ي نخبه ي کمپرادور (12) ايجاد مي کرد. در مقابل، با شروع رکود اقتصادي جهاني در اواسط دهه ي 1970 و بروز انقلاب ايران در 1979، شاهد معکوس شدن جريان مهاجرت هستيم که طي آن تعداد ايرانيان مهاجر بسيار بيشتر از همگنان مصريشان بود. مانند سال هاي امن براي هواداران آمريکا و محيط طرفدار غرب در ايران در دوره ي 1970-1950، اجراي سياست درهاي باز انورسادات در مصر در 1970، محيط اجتماعي مطلوبي فراهم آورد که در حفظ طبقات اجتماعي پيش گفته در مصر، مؤثر بود ( نگاه کنيد به جدول 1 ). (13)
به نظر مي رسد پيوندهاي اجتماعي - اقتصادي و فرهنگي بين مستعمره و استعمارگر، به طور معناداري بر جهت مهاجرت تأثير مي گذارد. براي نمونه، پورتز و بروکز (14) ( 1989: 609 ) مهاجرت از مستعمرات پيشين به اروپاي غربي را، طي دوره ي بعد از جنگ دوم جهاني، به عنوان يکي از اشکال اصلي مهاجرت در نظر مي گيرند:
"الجزايري ها، مراکشي ها و تانزانيايي ها در حالي که دقيقاً « مزيت هاي نسبي » ساير کشورهاي اروپاي غربي را ناديده مي گيرند، به تعداد زياد به فرانسه مهاجرت کرده اند. مورد مشابه آن شهروندان ملل آفريقايي، آسيايي، کاراييبي هاي کشورهاي مشترک المنافع بريتانيا يا آنها که از مستعمرات پيشين هلند مهاجرت کرده اند است. در هر مورد، سرریز جريان کار، به سوي قدرت پيشين استعماري سمت گيري کرده است".

جدول شماره 1. مهاجران به ايالات متحده برحسب کشور محل تولد 1995-1951 ( جمعيت به هزار نفر )

کشور

سال

جمع

 

1960-1951*

1970-1961**

1980-1971***

1990-1981***

1995-1991****

1995-1951

مصر

3/7

17/2

25/5

31/4

21/6

99/4

ايران

2/5

10/4

46/2

154/8

115/8

329/7


منابع:
* اداره ي آمار ايالات متحده ( 1980 ) خلاصه ي آماري ايالات متحده: 1980 ( يکصد و يکمين چاپ )
** اداره ي آمار ايالات متحده ( 1990 ) خلاصه ي آماري ايالات متحده: 1990 ( يکصد و دهمين چاپ )
*** اداره ي آمار ايالات متحده ( 1995 ) خلاصه ي آماري ايالات متحده: 1995 ( يکصد و پانزدهمين چاپ )
**** اداره ي آمار ايالات متحده ( 1997 ) خلاصه ي آماري ايالات متحده: 1997 ( يکصد و هفدهمين چاپ )
اگر پناهندگان سياسي و مهاجران غير قانوني را از بحث خود مستثني کنيم، افرادي که از يک کشور مفروض به دلايل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مهاجرت مي کنند همواره شهروندان خود برگزيده (15) هستند. در حقيقت، تصميم آگاهانه ي يک شخص براي مهاجرت دلالت بر آن دارد که [ وي ] خصلتاً از بقيه ي جمعيت متفاوت است و يا در وضع بهتري براي مهاجرت قرار دارد. همانطور که در جدول 2 نشان داده مي شود، مهاجران مصري و ايراني که به تابعيت آمريکا درآمده اند، در قياس با شهروندان آمريکايي از ميانگين درآمد خانوادگي بالاتري برخوردارند.
بورجاس (16) ( 1990: 14 )، [ مهاجرت به آمريکا را يک مورد ويژه مي داند، و معتقد است - ن ] کساني که پا به سواحل آمريکا مي گذارند به دليل آنکه "ترک سرزمين مادري خود را سودمند يافته اند و مهاجرت به هر جاي ديگري را مفيد و سودمند نديده اند ( يا قادر به رفتن به جاي ديگر نبوده اند )" "دوچندان خود برگزيده اند"، و ايالات متحده ي آمريکا را مورد ويژه اي مي دانند. اين امر به ناچار به فرايند جهاني فرار مغزها (17) منجر مي گردد، که به موجب آن بخش مهمي از مهاجران را افراد کاملاً ماهر و آموزش ديده تشکيل مي دهند. مشابهتاً، مهاجران ايراني و مصري غالباً شهرونداني با آموزش بهتر و مهارت هاي شغلي و حرفه اي هستند که به نوبه ي خود به توسعه ي اجتماعي - فرهنگي و اقتصادي کشور ميزبان کمک مي کنند ( نگاه کنيد به جدول 3 ).

جدول شماره 2. وضع درآمد و فقر خانوارهاي مهاجر تبعه ي ايالات متحده 1990-1890 ( داده ها 1990 )

شاخص

مصر*

ايران **

متوسط ايالات متحده آمريکا***

ميانگين درآمد خانوار ( به دلار )

44514

41658

36812

خانوارهاي زير خط فقر ( درصد )

9/6

11/5

13/5


منابع:
* وزارت بازرگاني ايالات متحده ( 1993 ) آمار سرشماري جمعيت 1990: تبار جمعيت در ايالات متحده ( 1990-2-3-CP )، صفحات 415 و 455 اگوست.
** وزارت بازرگاني ايالات متحده ( 1993 ) آمار سرشماري جمعيت 1990: آسيا و جزاير اقيانوس آرام ( 5-3 CP )، صفحات 156-161، آگوست.
*** اداره ي تجارت ايالات متحده ( 1992 ) گزارشات جاري جمعيت، صفحه ي 88 و اداره ي آمار ايالات متحده ( 1993 ) وضع درآمد مالي و فقر خانوراها و اشخاص در ايالات متحده. گزارشات جاري جمعيت، سري هاي 60-P و داده هاي 1992

جدول 3. وضع تحصيلي و شغلي افراد تبعه شده که به ايالات متحده مهاجرت کرده اند 1990-1980 ( داده ها 1990 )

شاخص

مصر

ايران

آموزش ( 18 ساله و بيشتر )

 

 

با درجه ليسانس و بالاتر ( درصد )

58/8

49/0

با درجه ديپلم متوسط، يا چند سال تحصيل در دانشکده و يا مدرک 2 ساله ي دانشگاهي

33/4

30/8

اشتغال ( 16 سال و بيشتر )

 

 

در مشاغل مديريتي و حرفه اي ( درصد )

31/4

38/4

در مشاغل فني، فروش، پشتيباني اداري

18/8

38/7


منبع: وزارت بازرگاني ايالات متحده ( 1993 ) سرشماري جمعيت 1990: تبار جمعيت در ايالات متحده ( 1990 2-3-CP ) صفحات 211 و 251 و 313 و 353 ( اگوست )

نقش جديد بانک جهاني و صندوق بين المللي پول

هر دو کشور ايران و مصر تحت نظارت ديده بان هاي متحد اقتصادي، يعني بانک جهاني و صندوق بين المللي پول، اگرچه به درجات متفاوتي، به شبکه ي جديد مالي جهاني ملحق شده اند. در مصر، قدرت قانوني انور سادات براي اجراي سياست هاي عصر درهاي باز، از ماده ي 43 قانون سرمايه گذاري سال 1974 سرچشمه مي گرفت که به موجب آن سرمايه گذاري سرمايه هاي خارجي در تقريباً همه ي زمينه ها، اعم از صنعت، مالي، معدن، انرژي، خانه سازي و توريسم قانوني و مشروع گرديد ( واتربري، (18) 1978: 223-222 ). به طور کلي، سياست هاي آزادسازي انور سادات با کمک به رشد فعاليت هاي اقتصادي انگلي، افزايش شکاف در توزيع درآمد، بهره گيري از منابع مصري به نفع سرمايه خارجي، و مجاز دانستن دخالت نهادهاي بين المللي سرمايه داري - مانند بانک جهاني و صندوق بين المللي پول - جهت تعيين سياست هاي قيمت گذاري و يارانه نتايج منفي به بار آورده و مورد ارزيابي منفي قرار مي گيرد ( کانديل، (19) به نقل از بيکر، (20) 1990: 98 ).
[ براي مثال ] تصميم سادات، براي کاهش يارانه هاي اقلام اصلي غذايي مانند برنج، شکر و گاز مصرفي، در 1977 که از پشتيباني ايالات متحده و صندوق بين المللي پول برخوردار بود، موجب اعتراض توده اي دانشجويان، کارگران و تهيدستان شهري سراسر مصر شد. آنها "به نشانه هاي قدرت دولتي و مصرفي تجملي" حمله کرده و آنها را نابود کردند، ( بيکر، 1990: 118 ). (21) مک اقتصادي آمريکا به مصر، که اغلب توسط آژانس توسعه ي بين المللي ايالات متحده ( USAID ) مديريت مي شد، از مرز 8 ميليارد دلار براي دوره 1983-1974 گذشت؛ ( اين رقم بالاترين رقم کمک مالي بعد از اسراييل در منطقه بود ). به منظور مديريت پروژه هاي توسعه ي مورد حمايت USAID، تا اواخر دهه ي 1980، دولت ايالات متحده بالغ بر 2000 پرسنل ديپلماتيک را در مصر مستقر کرد ( متز، 1990: 109 ). بودجه ي USAID اغلب به توسعه ي اقتصادي و زيربنايي تخصيص داده مي شد و تنها 330 ميليون دلار براي خدمات اجتماعي از جمله آموزش و پرورش کنار گذاشته شده بود.
از سوي ديگر، اگرچه انقلاب ايران روابط "گرم و دوستانه" (22) سياسي و اقتصادي ميان ايران و ايالات متحده را قطع کرد، وابستگي ايران به تکنولوژي غرب ( و اخيراً آسيا ) و بازارهاي سرمايه داري جهاني؛ يعني دو موردي که هنوز توان محدودي در بهره گيري از آنها دارد؛ ادامه پيدا کرده است. اين امر شامل توانايي محدود ايران براي ساخت ماشين هاي توليد کننده ي ماشين است و اثر تحريم هاي مستمر بين المللي و محدوديت هاي مالي بر اقتصاد ايران، پول رايج ايران را شديداً زير خط نرخ مبادله ي مطلوب و واقعي در بازارهاي بين المللي نگه مي دارد. علاوه بر آن، سازش ناپذيري ايران در قبال سياست ها و منافع آمريکا در خاورميانه موجب تحميل تحريم هاي اقتصادي و سياسي پي گير توسط ايالات متحده شده است. از آنجايي که ايران فاقد روابط رسمي ديپلماتيک با ايالات متحده است، آژانس هاي کمک آمريکا مستقيماً خود را با ايران درگير نمي کنند. اما، اهداف سياسي ايالات متحده، هنوز، مي تواند از طريق کانال هاي ديگري مانند بانک جهاني، صندوق بين المللي پول، و به ويژه UNDP اعمال شود. براي نمونه، هنگامي که در سال 2000 بانک جهاني يک وام 234 ميليون دلاري را براي حمايت از دو پروژه ي شهري در ايران تصوب کرد، ايالات متحده ي آمريکا تنها کشوري بود که به شدت با تصويب آن مخالفت کرد ( بانک جهاني، 2000). کشورها و آژانس هاي وام دهنده نيز اغلب پيام هاي متناقضي به ملل وام گيرنده مي فرستند. براي مثال، در مورد آنچه در بالا اشاره شد، بانک جهاني در آن زمان به روشني اعلام کرد که "فقط پس از آنکه تلاش هاي جاري تحت رهبري رئيس جمهور خاتمي ( رياست جمهوري وقت )، براي تقويت اصلاحات حکومتي و اقتصادي، نتايج مشخص به دست داد، اعتبار وام در نظر گرفته شده تأمين خواهد شد". به طور کلي، به نظر مي رسد راه ايران پس از انقلاب براي تقليل وابستگي [ در بسياري از موارد - ن ] نتايج مثبتي داشته است. در حالي که در مورد مصر، وابستگي به آژانس هاي رسمي مالي بين المللي تداوم يافته است. در گزارش هزاره ي دوم بانک جهاني درباره ي شاخص هاي توسعه ي دو کشور [ گواه اثرات مثبت مسير توسعه ي نسبتاً مستقل ايران در مقايسه با مصر است - ن ] ( نگاه کنيد به جدول 4 ).

جدول شماره 4. شاخص هاي اهداف توسعه اي هزاره براي ايران و مصر، 2005

شاخص

ايران

مصر

شاخص هاي کلي

 

 

جمعيت ( ميليون )

68/3

74

GNI برحسب سرانه هر شهروند ( دلار )

2600

1250

نرخ باسوادي بزرگسالان ( درصد سنين 15 و بيشتر )

82/4

71/4

مجموع نرخ باروري ( تولدها / زن )

2/1

3/1

اميد به زندگي در تولد

71/1

70/5

ميزان بدهي خارجي ( درصد از GNI )

11/4

38/3

دستيابي به آموزش مقدماتي عمومي

 

 

نرخ دقيق ثبت نام مقدماتي ( درصد گروه سني مربوطه )

95/2

93/7

نرخ باسوادي جوانان ( درصد سنين 15 تا 24 سال )

97/4

84/9

پيشبرد برابري جنسي

 

 

نسبت دختران به پسران در آموزش مقدماتي و متوسط ( درصد )

105/0

93/1

نسبت سواد دختران جوان به مردان ( درصد سنين 15 تا 24 سال )

98/6

87/6

سهم زنان شاغل در بخش غير کشاورزي ( درصد )*

13/7

20/6

نسبت کرسي هاي زنان در مجلس ملي ( درصد )

4/1

2/9

کاهش مرگ و مير کودکان

 

 

نرخ مرگ و مير زير 5 سال ( در هر 1000 مورد )

36/0

33

نرخ مرگ و مير کودکان ( هر 1000 زايش زنده )

31

28/0

توسعه ي همکاري جهاني براي توسعه

 

 

تلفن هاي خط ثابت و همراه ( هر 1000 نفر )

384

324

رايانه هاي شخصي ( هر 1000 نفر )

109/1*

37/8

تذکر: * و ** داده هاي سال 2004 است.
منبع گزارشات اهداف توسعه اي هزاره بانک جهاني (23)

ظهور بازارهاي سرمايه و جابه جايي هاي ميان مرزي سرمايه و سرمايه گذاري

اقتصاد بيشتر کشورهاي جنوب غربي آسيا ( خاورميانه )، متفاوت از باقي آسيا و اساساً متأثر از جريان ميان مرزي سرمايه و کار اقتصاد نوين جهاني نبوده است. در حقيقت، نشانه هايي وجود دارد که اهداف عيني تجاوز و اشغال عراق توسط نيروهاي امريکايي و بريتانيايي، بسيار فراتر از « تغيير رژيم » و سقوط حاکميت صدام حسين قرار داشت. به طور واضح تر انگيزه ي پنهاني اشغال عراق اجراي برنامه اي شبيه به توافق نامه ي تجارت آزاد آمريکاي شمالي (24) به منظور چنگ انداختن به منابع هنوز دست نخورده ي منطقه براي استفاده يک اقتصاد جهاني جديد « فرا فورديستي » بود ( و هنوز هم هست ) که بر پايه ي تأمين نيروي کار، خدمات و کالا خارج از نظام (25) و بهره گيري از نيروي کار ارزان و غير رسمي رونق پيدا مي کند. اين برنامه ي مورد حمايت ايالات متحده که MEFTA (26 ) ناميده مي شود که معادل "منطقه ي تجارت آزاد خاورميانه" است، [ و در صورت عضويت، هر کشور - ن ] متعهد مي شود که فعالانه از عضويت « کشورهاي صلح طلب » در سازمان تجارت جهاني ( WTO ) حمايت کند؛ نظام اولويت هاي تعميم يافته ( GSP ) را که ورود آزادانه ي کالاهاي منطقه به بازارهاي ايالات متحده ي آمريکا را تسهيل مي کند براي کشورهاي شرق ميانه توسعه دهد؛ و سرمايه گذاري هاي دو جانبه و توافق هاي تجارت آزاد را به پيش ببرد. به عنوان پيش درآمدي بر يک توافقنامه ي جامع تر تجارت آزاد، در پايان سال 2006، ايالات متحده ي آمريکا چارچوب توافقنامه ي تجارت و سرمايه داري (27) ( TIFAS ) را با الجزاير، مصر، کويت، لبنان، قطر، عربستان سعودي، تونس، امارات متحده عربي، و يمن امضا کرد. (28) طبق اسناد توافق نامه ي MEFTA, TIFS در جهت برقراري حفاظت قانوني از حقوق سرمايه گذاران، بهبود حفاظت از سرمايه هاي فکري، رويه هاي گمرکي شفاف تر و کاراتر، و شفافيت بيشتر در حکومت و ضوابط تجاري (29)، گام برمي دارد. براساس اين متن، توافق نامه ي جامع تر تجارت آزاد (30) ( FTAS ) ميان ايالات متحده ي آمريکا و فلسطين اشغالي، اردن، مراکش،‌ بحرين و عمان با مذاکراتي براي کشانيدن امارات متحده ي عربي ( UAE ) به چرخه ي مزبور در دستور کار است. اما دو ملت پرجمعيت و از نظر فناوري پيشرفته ي منطقه، يعني ايران و مصر، چه به دليل نيروي کار قابل توجه يا بازارهاي عرضه ي اجناس و کالاهاي مصرفي خود، هنوز به طور کامل مورد بهره برداري قرار نگرفته اند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Kenichi Ohmea
2. Saskia Sassen
3. Stiglitz
4. IMF: International Monetary Fund
5. Flexible production
6. Ohmae
7. Sassen
8. Stiglitz
9. Mobility
10. Availability
11. Zolberg
12. Comprador
13. اين سياست توس خلف سادات، حسني مبارک تداوم و حمايت شده است.
14. Borocz
15. Self - selected
16. Borjas
17. Brain drain
18. Waterbury
19. Kandil
20. Baker
21. براي اجتناب از انقلاب قريب الوقوع، دولت به سرعت برنامه کاهش يارانه را متوقف مي کند اما در عين حال از ارتش و نيروهاي امنيتي براي درهم خرد کردن اعتراض توده اي استفاده مي کند. تخمين زده مي شود 160 نفر کشته، صدها نفر زخمي، و طي يک دوره سه ماهه بالغ بر 3000 مصري با اتهام توطئه شورش چپ گرايانه دستگير شده بودند. علاوه بر آن، ايالات متحده به سرعت براي کمک به حکومت مصر 190 ميليون دلار، و به پيروي از آن کشور، متحدان محافظه کار عرب ( کويت، عربستان سعودي و امارات متحده عربي ) با سخاوتمندي تمام 1 ميليون دلار کمک مالي به مصر اختصاص دادند ( بيکر، 1978: 166 ).
22. Cozy relation
23. براي خلاصه اي از ابتکار تجارت آزاد خاورميانه اي مديريت بوش نگاه کنيد به متن پيشنهاد اوليه: به آدرس:
http://www.ustr.gov/Document-library/Fact-sheets2003/Middle-east-free-Trade-initiative.html ( accessed 10-20-2006 )
24. North Americanfree Trade Agreement ( NAFTA )
25. Outsourcing
26. Middle East Free Trade Area
27. Trade and Investment Framework Agreement
28. براي آخرين ابتکار TIFA بين ايالات متحده و لبنان نگاه کنيد به اخبار نوامبر 2006.
http://www.ustr.gov/Document-Library/Press-Releases/2006/November/united-states-Lebanon-sign-Trade-Investment-Framework-Agreement.html.
29. براي کسب اطلاعات بيشتر درباره ايران و مصر نگاه کنيد به:
http://devdata.worldbank.org/idg/IDGPprofile.asp?CCODE=IRN&CNAME=Iran%2C+istamic+Rep.&selectedcountry=IRN
http://devdata.worldbank.org/idg/IDGPprofile.asp?CCODE=EGY&CNAME=Egypt%2C+Arab+Rep.&selectedcountry=EGY
هر دو منبع 2007-21-10 و 2006-19-12 قابل دسترس است.
30. Free Trade Agreement

منبع مقاله :
چايچيان، محمدعلي؛ (1391)، شهر و روستا در خاورميانه ايران و مصر در گذار تاريخي به جهاني شدن، 1970-1800، ترجمه ي حميدرضا پارسي و آرزو افلاطوني، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط