سينما و خانواده (1)

خانواده يکي از ارکان اساسي جامعه ي انساني است که تحکيم و سلامت بودن آن نقش مهمي در شکل گيري صحيح جامعه دارد. اين نهاد، رکن بنيادين اجتماع بشري و محمل فرهنگ هاي گوناگون است تا آن جا که سعادت و شقاوت امت
شنبه، 2 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و خانواده (1)
 سينما و خانواده (1)

 

مؤلف: جواد امين خندقي




 
خانواده يکي از ارکان اساسي جامعه ي انساني است که تحکيم و سلامت بودن آن نقش مهمي در شکل گيري صحيح جامعه دارد. اين نهاد، رکن بنيادين اجتماع بشري و محمل فرهنگ هاي گوناگون است تا آن جا که سعادت و شقاوت امت ها، مرهون رشدو گمراهي خانواده است. اولين شرط براي داشتن جامعه اي سالم و پويا، سلامت و پايداري خانواده است. همه ي دستاوردهاي علمي و هنري بشر در سايه ي خانواده هاي سالم و امن پديد آمده است. علاوه بر اين، کارايي و ارزش علم و هنر نيز در صورت برپايي خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هويت انساني بشر نابود مي شود؛ بلکه همه ي تلاش هاي فردي و اجتماعي نيز در حقيقت بي ثمر و نافرجام خواهد ماند. به همين علت، ملت هايي که در آستانه ي فروپاشي خانواده قرار گرفته اند، درصدد حفظ اين نهاد مهم برآمده و با خانواده هاي جايگزين نظير خانواده هاي تک نفره، خانواده هاي هم جنس ( زندگي هم جنس گرايان ) و شبيه به اين، با اين بحران جدي مقابله مي کنند؛ غافل از آن که خانواده از نظر جامعه شناختي بايد در هر شرايطي سه کارکرد اصلي خود را حفظ کند. طبق نظريه هاي پيشين - که هنوز هم اعتبار دارند - خانواده سه وظيفه ي عمده دارد: يکي کنترل مسائل جنسي است که در خانواده بايد حل شود؛ ديگر فعاليت خانواده به عنوان يک واحد اقتصادي و بالاخره پرورش کودکان است که از وظايف مهم خانواده به شمار مي آيد. (1)
از نگاه اديان به ويژه اسلام، کارکردهاي متعالي تري از خانواده انتظار مي رود. علاوه بر آن، برپايي و پويايي نهاد خانواده، شاخصه ي اصلي يک اجتماع زنده و رو به توسعه است. پيوند زناشويي، امري غريزي و از نيازهاي اوليه و اساسي انسان است و نيازي به آموزش و محرک خاص ندارد؛ اما تداوم اين پيوند و داشتن روابطي صحيح که به پايداري خانواده منجر مي شود، نيازمند آموزش و عنايتي ويژه از سوي متوليان و دلسوزان جامعه است.
قرآن به عنوان برترين نسخه ي زندگي و عالي ترين راهنماي بشر براي دست يابي به حيات طيبه، بخش عظيمي از آيات را به تنظيم و تعديل روابط اعضاي خانواده، حقوق و وظايف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به اين آيات الهي، مي تواند انسان را براي دست يابي به عالي ترين راه کارها در تحکيم خانواده هدايت کند.
اهداف خانواده و اقتضاي تأسيس آن ايجاب مي کند که بانيان آن يعني زن و شوهر،در تحکيم و پايداري اين بنا، نهايت سعي خود را به کار ببندند و با همان انگيزه که بر تشکيل آن اقدام کردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پويايي اين نهاد تا پايان حفظ شود.
مقصود از تحکيم خانواده، فراگيري اصل اعتدال ميان همگان، حاکميت اخلاق و حفظ حقوق همه ي اعضا است. اگر هدف از برقراري زوجيت و تشکيل خانواده، به تعبير قرآن، به سکونت رسيدن اعضا است (2)، لازم است که همه ي رفتارها و تعاملات در راستاي تحقق اين هدف باشد و منظور از تحکيم، به کمال رساندن همين سکونت است که با کم ترين ظلم به عضوي از خانواده، سازگار نيست.
پايداري خانواده در طول تاريخ و در پهنه ي جغرافياي ملل، حاکي از انگيزه يا انگيزه هايي براي حفظ روابط و پيوند ميان اعضاي آن است. تحليل اين پيوند، در خانواده هاي مختلفِ با ساختارهاي گوناگون، نمايان گر چند انگيزه ي محدود است. برخي روان شناسان معاصر، آدمي را داراي چند انگيزه ي اصلي و بنيادي مي دانند. برخي دو غريزه ي « صيانت ذات و غريزه ي جنسي » را برمي شمارند. برخي ديگر « انگيزه ي اجتماعي » را نيز به آن دو مي افزايند و برخي چهار غريزه ي « صيانت ذات، تغذيه، غريزه ي جنسي و ميل اجتماعي » را جزء اين انگيزه ها به حساب مي آورند. (3)
بايد گفت که اگر ميل جنسي را در تشکيل خانواده ( ازدواج ) مؤثر بدانيم، باز هم در روابط و پايداري آن نقش انگيزه را نخواهد داشت و اگر عوامل ديگري به کمک آن نيايند، به تنهايي عاملي کافي نخواهد بود؛ زيرا منظور از تحکيم روابط، تداوم آن تا پايان هم زيستي است؛ در حالي که ميل جنسي در طول زندگي، شدت و ضعف دارد و در دوران پيري اصولاً نقشي نخواهد داشت؛ ولي روابط در بسياري از خانواده ها در اين دوران قوي تر و پايدارتر است و برعکس در برخي خانواده هاي جوان که ميل جنسي شديدتري حاکم است، سستي بيشتري مشاهده مي شود. پس ميل جنسي در تحکيم روابط اعضاي خانواده، نقش انگيزشي ندارد؛ بلکه عامل تقويت کننده است و به طراوات محيط و بالا بردن آستانه ي تحمل کمک مي کند.
از ميان انگيزه هاي متفاوت و فرواني که براي برپايي خانواده و حفظ پيوند ميان اعضا مي توان برشمرد، چند عامل اهميت بيشتري دارد:

1. فطرت

انسان برحسب فطرت، جمع طلب است و به طور طبيعي از انزوا و تنهايي گريزان است. به همين لحاظ تا قبل از تشکيل خانواده، به خانواده اي که در آن متولد شده، وابستگي شديد دارد و بعد از آن، در اولين فرصت مناسب، خود تشکيل خانواده مي دهد و به آن وفادار مي ماند. هم چنين تعلقات انسان به محيط و افرادي که با آن ها مأنوس شده، به طور فطري انسان را پاي بند مي کند؛ گرچه به ظاهر امري اکتسابي به نظر مي رسد؛ اما جذبه اي از درون است.

2. اخلاق

رابطه ي اخلاق و خانواده، رابطه اي کاملاً مستقيم است؛ زيرا جز در محيط امن و سازنده ي خانواده، انسان هرگز قادر به کسب آگاهي، کمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود نيست. بنابراين، انسان که جوياي کمال و گريزان از ضعف و نقص است، طالب حضور در خانواده و تحکيم روابط اعضاي آن است. به طور کلي، استواري و محکم بودن خانواده ها، حاصل پايبندي هاي اخلاقي اعضاي آن و پرهيز از کج خلقي و فساد است؛ حتي در ميان خانواده هايي که چندان به احکام الهي پاي بند نيستند.

3. شريعت

نقش اديان و شرايع مختلف در سامان دهي و هدايت زندگي بشر، به ويژه در روابط اجتماعي، نقشي اساسي، قابل اعتماد و پايدار بوده است. شرايع آسماني با تعيين ضوابط و آيين نامه هاي رفتاري، علاوه بر تصحيح روابط انساني، بشر را به آداب درست اجتماعي و خانوادگي گرايش مي دهند. همه ي اديان الهي، احکام دقيقي براي تنظيم روابط خانواده دارند. اين احکام در شکل اصلي شان و به دور از تحريف، به دليل آن که براساس فطرت وضع شده اند، ضامن سلامت خانواده اند. به همين دليل، خانواده در ميان اقوام مؤمن، استوارتر و ميزان طلاق در آن، بسيار کمتر از اقوام غيرمقيد است. بر اين اساس، شريعت همواره به منزله ي يک معلم و مراقب در خانواده نقشي مؤثر را ايفا کرده است.
در تمامي شرايع آسماني، محبت ورزيدن، مداراي همسران با يکديگر، خوش رفتاري و خوش کلامي در خانواده، رعايت حقوق يکديگر، رسيدگي به کودکان، احترام به بزرگان و حمايت از بيماران، عبادت محسوب مي شود و امري مقدس است. مؤمنان به انگيزه ي اطاعت و جلب رضاي خدا، سعي در کنترل رفتار خويش و صبوري در برابر ناملايمات زندگي دارند. البته اين اطاعت، هم از سوي زن و هم از سوي مرد، پسنديده است؛ در غير اين صورت، يک سويه بودن آن، بناي ظلم در خانواده خواهد بود. اين انگيزه ( شريعت ) تاکنون قوي ترين انگيزه در تحکيم روابط خانواده بوده است. تعالي معرفت ديني با پايداري خانواده، نسبتي مستقيم دارد؛ چنان که دولت ها با کمک مراجع ديني، سطح آگاهي و پاي بندي خانواده ها را به تقيدات ديني بالا ببرند، به طور قطع از ميزان اختلافات کاسته و بناي خانواده استوارتر خواهد شد.
اکنون برخي جوامع غربي که فروپاشي خانواده را بزرگ ترين معضل اجتماعي اعلام کرده اند، براي بازسازي خانواده دست به دامان کليسا و دعوت جوانان به مذهب شده اند. علاوه بر سه انگيزه ي فوق، عواملي چون تأمين اقتصادي، کسب حيثيت اجتماعي، ادامه ي نسل و حفظ هويت نيز مي توانند در شمار انگيزه هاي تحکيم روابط شمرده شوند.
تحکيم روابط خانواده به دو دسته عوامل برون خانوادگي و درون خانوادگي بستگي دارد. عوامل برون خانوادگي عبارت اند از:

1. فرهنگ و محيط اجتماعي

روابط انسان، انعکاس آموخته هاي پيراموني او است. فرهنگ و نحوه ي زيست هر فرد از اولين عوامل مؤثر در روابط او با ديگران است؛ به گونه اي که از رفتار يک جامعه مي توان وضعيت فرهنگي و محيط رشد مردم آن را ارزيابي کرد. از اين رو هنجارهاي رفتاري در اقوام و مليت هاي مختلف، متفاوت است.

2. اقتصاد جامعه

از ديگر عوامل پيراموني مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد کلان در جامعه است. از آن جا که ميزان درآمد خانواده و رفاه نسبي مردم، متأثر از اقتصاد عمومي است، همه ي شئون خانواده، تحت تأثير اين جريان خواهد بود. اقتصاد ضعيف، خانواده هاي فقير را در پي خواهد داشت و روابط در خانواده ي فقير با خانواده ي بي نياز متفاوت است.

3. خانواده هاي گذشته

در خانواده هاي شرقي، از جمله ايراني، خانواده ي، جديد از خانواده هاي قبلي ( والدين زن و مرد ) جدا نمي شود و هميشه يک وابستگي عاطفي با آنان را حفظ مي کند. پدران و مادران هم، چندان رضايتي در استقلال کامل زوج جوان ندارند؛ از اين رو گاه با دخالت هاي دلسوزانه ي خود زمينه ي اختلاف ميان زوج جوان را فراهم مي آورند. اين ارتباطات از لحاظ رواني مطلوب است؛ اما چنان چه به افراط کشيده شود، مخرب خواهد بود. تفريط در اين روابط هم آسيب زننده است؛ زيرا زوج هاي جوان تا مدت ها پس از ازدواج، نيازمند راهنمايي و توجه والدين شان اند و حذف حضور بزرگان به طور مطلق در تحکيم روابط اوليه ي زوجين، تأثير منفي دارد. در تربيت فرزندان و رابطه ي والدين جديد با آنان نيز، حضور خانواده هاي والدين به عنوان مادربزرگ و پدربزرگ مفيد است.
عوامل درون خانوادگي عبارت اند از:

1. توجه به جايگاه خانواده

درک موقعيت و جايگاه خانواده از سوي اعضا، اولين گام در تنظيم روابط است. هر يک از افراد بايد به هدف اصلي خانواده که سکونت اهل آن است، توجه داشته باشد و در جهت تأمين آن بکوشند و خواسته ها و توقعات خود را به سمت آن هدف سوق دهد.

2. تثبيت نقش ها

خانواده، جامعه ي کوچکي است که نيازمند مديريت است. بهترين نمود مديريت خانواده در تثبيت نقش ها است. زن و مرد مسلمان، در سايه ي ازدواج، پيمان وحدت بسته اند تا يک زندگي سرشار از محبت و تفاهم را ايجاد سازند. آن ها بنيان گذار يک خانواده و يک نسل انساني هستند. لازمه ي دست يابي به اين هدف، آن است که در يک نظام صحيح، موقعيت هر فرد طراحي و تعيين شود و بپذيرد که نسبت به ديگري حقوقي دارد و در قبال آن وظايفي را متعهد مي شود. در خانواده ي ديني، پدرسالاري، مادرسالاري يا فرزندسالاري معنا ندارد. هر فرد براساس وظايف خود تابع حق است.

3. حفظ شئون فردي

گاه زوجين به نحوي در نقش خانوادگي شان فرو مي روند که خود را فراموش مي کنند. مادر فقط مادر است براي فرزندان و همسر است براي شوهرش و حقوق خويش را از ياد برده است يا پدر تنها در فکر ايفاي نقش پدري و همسري است و کاملاً از نيازهاي خود غافل مانده است؛ در حالي که هر دو بايد بدانند که زماني يک کانون فعال و پويا خواهند داشت که هويت شخصي آن ها به طور کامل حفظ شود. شناخت حقوق و وظايف فردي در رشد و تعالي همسران و ايفاي مسئوليت شان نسبت به غير، بسيار مؤثر است. بنابراين، زن و مرد بايد علاوه بر اهتمام به نقش هاي خويش، تأمين خواست ها و نيازهاي خود را نيز جزء عوامل تحکيم خانواده قلمداد کنند. عبادت، کسب کمالات معنوي و اجتماعي، سلامتي جسماني و رواني، داشتن روابط دوستانه و اجتماعي در حد لزوم، تفريح، ورزش، سفر، ارتباط منطقي با خانواده و نزديکان، بخشي از امور فردي است.

4. آشنايي و پاي بندي به تعهدات حقوقي و اخلاقي

خانه با هر محيط ديگر متفاوت است و خانواده از هر جمع ديگري متمايز است. خانه، مسکن و مأمن اهل آن است و هيچ عاملي نبايد امنيت و سکونت آن را آشفته سازد. زن و مرد بيش از هر وظيفه ي ديگر، مسئول ايجاد و حفظ اين امنيت و آرامش اند و هيچ کس جز آن دو توان اين مهم را ندارد. براي ايفاي اين نقش مهم از سوي زن و مرد، « اخلاق » مهم ترين نقش را دارد. زيبايي، مال، عنوان اجتماعي، مدرک تحصيلي، مکانت خانوادگي، وجود فرزند و هيچ عامل ديگري خارج از دايره ي اخلاق، مؤثر نخواهد بود؛ حتي قوانين حقوقي که تعيين کننده ي حد و مرزهاي وظايف و حقوق زن و مرد است، در اين امر تأثير معکوس دارد.

5. قوام زندگي به مرد باشد

خداي متعال در آيه ي « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ » (4) با نسبت دادن قواميت به مردان، فصل حقوقي وسيعي را در کانون خانواده مي گشايد و تکليف سنگيني بر دوش مردان بار مي کند. در تفسير اين معنا، دو محور مورد بحث است: يکي وظايفي که طبق آيه براي مردان تعيين مي شود و ديگري، جايگاه و موقعيتي که مرد برحسب اين وظيفه در خانه کسب مي کند و محدوده ي ولايت و اختيارات او است.
بايد دانست آنجا که زن و مرد به عنوان دو صنف مطرح مي شوند، هرگز مرد، قوام و قيم زن نيست؛ بلکه قيمومت درباره رابطه ي زن و شوهر است. اين قوام بودن نيز نشانه ي کمال و تقرب به خدا نيست؛ چنان که در امور مختلف نيز يک فرد،‌ مدير و قوام ديگران است. اين مديريت، فخر معنوي نيست؛ بلکه يک کار اجرايي است و اين چنين نيست که رئيس و مسئول يا قيم و قوام به خدا نزديک تر باشد. (5)
سپردن اين وظيفه به مردان، نه به دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آن ها است و نه به سبب امتياز آنان در جهان ديگر؛ زيرا امتياز معنوي صرفاً به تقوا و پرهيزگاري بستگي دارد؛ همان گونه که شخصيت انساني يک معاون از يک رئيس ممکن است در جنبه هاي مختلفي بالاتر باشد؛ اما رئيس براي سرپرستي کاري که به او محول شده، از معاون، شايسته تر است. (6) بنابراين، اگر اسلام به زن، دستور تمکين و به مرد، اختيار سرپرستي مي دهد، تنها بيان وظيفه است و هيچ يک نه معيار فضيلت است، نه موجب نقص. نظام آفرينش، استعدادهاي متقابل و متخالف مي طلبد و اين تفاوت هم، براي تسخير دو جانبه و متقابل است، نه تسخير يک جانبه و اين تسخير، نشانه فضيلت نيست؛ بلکه معيار فضيبلت در امر ديگري است که آن تقرب الي الله است. (7)

6. حسن معاشرت

از ويژگي هاي انسان، تمايل و نياز به معاشرت است و از معاشرت، جز محبت ديدن و محبت ورزيدن انتظار ندارد؛ چرا که خلقت انسان براساس عشق و محبت بوده است. حسن معاشرت در خانواده، در دو محدوده ي مرزهاي حقوقي و دستورالعمل هاي اخلاقي تعيين مي شود. حساسيت محيط خانواده، اهداف بلند مدت و مقدس آن اقتضا مي کند که همسران، بيشترين دقت را در رعايت حسن معاشرت با يکديگر داشته باشند و از خانه، فضايي سرشار از انس بسازند؛ زيرا خداوند، زن و مرد را هدفمند در کنار يکديگر قرار داده و کمال آن دو را در اين آميختگي و تشکيل خانواده تعبيه کرده است.

7. دين داري و تعهدات الهي

خانواده اي که قرآن طراحي مي کند، مکتب و معبدي است که اعضاي آن مدارج بندگي را طي مي کنند و به حيات طيبه راه مي يابند. افراد در خانواده، علاوه بر تأمين حقوق دنيوي خود را نيز جست و جو مي کنند. زن و مرد وظيفه دارند زمينه ي مقتضي را ايجاد و موانع موجود براي دستيابي به اين حقوق را برطرف کنند.
زيربناي ساختار کلي خانواده ي آرماني، دو رکن اساسي اخلاق و حقوق است که با آشنايي همه جانبه اعضا و حاکميت اين دو رکن، استواري و پويايي اين بنا تضمين مي شود؛ چرا که رکن حقوقي، ضامن برپايي و استواري اصل خانواده و مانع از فروپاشي آن است و رکن اخلاقي، ضامن رشد و بالندگي و تأمين اهداف خانواده است. در سايه ي چنين خانواده اي، انسان، پرورش مي يابد و رشد مي کند تا جايي که والاترين جايگاه انساني را به دست مي آورد.
مسئله خانواده، بايسته ها، آسيب ها و اموري از اين دست، همواره بخش عمده اي از محتواي فيلم ها را در برمي گيرد؛ داستان هايي که لايه ي اصلي آن ها در خانواده يا پيرامون آن رخ مي دهد و مسئله خانواده به عنوان يکي از عناصر مهم در تشکيل درام داستاني قرار دارد. معمولاً آن چه محور اصلي اين فيلم ها است، بروز مشکلي فردي يا خانوادگي است که خانواده در مواجهه با آن سعي در حل و فصل اين مشکل دارند. فيلم هاي مرتبط با مسئله خانواده، رويکردهاي گوناگوني در اين رابطه دارند و نمي توان تمام آن ها را در يک دسته قرار داد که در ادامه به اين امور اشاره مي شود.

يک. اهميت خانواده

اهميت کانون خانواده به عنوان يکي از مهم ترين نهادهاي انساني، امري است که اصل آن توسط غالب انسان ها پذيرفته شده است و در نوع و خصوصيات آن اختلاف وجود دارد. فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني هم از اين قاعده مستثنا نيستند و آثار فراواني اهميت نهاد خانواده را بيان مي دارند. در اين دسته، فيلم هايي را مي توان مشاهده کرد که مستقيماً به موضوع خانواده مي پردازند و جنبه هاي مختلف خانواده در اجزاي داستان، نقش اساسي دارند؛ اما گروه ديگري را نيز مي توان در موضوع خانواده در نظر داشت که به اين مقوله به صورت ضميمه ي بحثي ديگر و در خلال داستان مي پردازند.
فيلم « قطار سه و ده دقيقه به يوما » (8) داستان تبهکاري مشهور است که در فضاي وسترن امريکايي به کارهاي خلاف دست مي زند. اين فرد دستگير مي شود و از اين جا است که داستان به زندگي يک فرد ديگر گره مي خورد. « دن اوانس » کشاورزي است که با مشکلات فراوان مالي دست و پنجه نرم مي کند. مهم ترين دغدغه براي او حفظ خانواده و آموزش بهترين راه زندگي به فرزندانش است. وي در مواجهه با جريان دستگيري تبهکار، با گروه تحويل دهنده همراه مي شود تا بتواند علاوه بر تهيه ي امکانات مالي بيشتر براي خانواده و فرزندانش، مفهوم درستي را به آنان بياموزد. اين مفهوم را مي توان از بخش هاي انتهايي داستان دريافت. پس از آن که بيش تر افراد به دليل ترس از گروه تبهکار، تحويل دادن او را رها مي کنند، کشاورز تا آخرين لحظات، تلاش خود را مي کند و در نهايت کشته مي شود. نوع رفتار اين فرد در شخصيت تبهکار نيز تأثير بسزايي دارد و فرد تبهکار سعي مي کند وي را در اين راه کمک کند و خودش را تحويل دهد.
گروه هاي مافيايي ايتاليايي محور داستان فيلم « بيست و دو گلوله » (9) را تشکيل مي دهند. در ابتداي فيلم سردسته ي يکي از اين گروه ها به شدت زخمي مي شود. منش اين گروه ها در چنين حادثه هايي انتقام و کشتن گروه مقابل است؛ اما اين فرد با آن که آسيب فراواني ديده، حمله به گروه ديگر را به علت حفظ کيان خانواده اشتباه مي داند. در نهايت، داستان، زماني انتقام را آغاز مي کند که گروه مقابل برخي از اعضاي خانواده ي او را مي کشند.
« تاي » در فيلم « زره پوش » (10) مأمور امنيت ماشين حمل پول است. گروهي از همکارانش قصد دارند با يک نقشه دزدي ساختگي، پول ها را تصاحب کنند. تاي تا روز حادثه بارها به درستي انجام اين کار، شک مي کند و در نهايت، وجود پسر او به عنوان تنها خانواده اش مانع از اين کار مي شود و او سعي مي کند مقابل اين جريان بايستد. خانواده در اين فيلم، عنصري نگه دارنده براي حفظ انسان از بدي و اشتباه معرفي مي شود.
شخصيت اصلي در فيلم « گلادياتور » (11) فرمانده اي بزرگ در لشکر روم است. او درگير ماجراي خيانت يکي از پسران پادشاه روم شده، به دليل مقاومت به اعدام محکوم مي شود. مهم ترين عاملي که براي اين فرد به عنوان قهرمان دموکراسي مطرح است، حفظ خانواده است. خانواده براي او عاملي انگيزه بخش است که باعث تحصيل آرمان هاي انسان مي شود.
فيلم « کليک » (12) در قالبي طنز به يکي از پرسش هاي مربوط به خانواده مي پردازد. ممکن است براي عده اي، پرسشي ذهني پيش آيد که انسان مجرد، موفق تر است يا انسان هاي داراي خانواده؟ يا به تعبير ديگر آيا خانواده، مانعي براي رسيدن انسان به موفقيت ها است يا خانواده در اين زمينه مي تواند ياري دهنده ي مناسبي باشد؟ فيلم، داستان فردي را به نمايش مي گذارد که ابتدا تصور مي کند، وجود خانواده، مهم ترين مانع او براي رسيدن به موفقيت است. وي به تکنولوژي خاصي دست پيدا مي کند که مي تواند زمان را نگاه دارد يا به جلو ببرد و با همين وسيله، ساعات حضور در ميان خانواده را کنترل مي کند. پس از گذشت مدتي او متوجه مي شود که نه تنها خانواده مانعي براي رسيدن به موفقيت ها نيست؛ بلکه خانواده ي خوب و سالم در بسياري از موارد در رسيدن به موفقيت ها سرعت مي بخشد.
شخصيت هاي داستاني در دو فيلم « قاتل ها » (13) و « آقا و خانم اسميت » (14) پس از گذشت مدتي از زندگي مشترک با دروغ هاي فراواني رو به رو مي شوند. در هر دو فيلم مشخص مي شود که برخي شخصيت هاي اصلي، مأمور مخفي سازمان هاي جاسوسي دولتي اند. اين شغل باعث مي شود خانواده و زندگي مشترک آنان در معرض از هم پاشيدگي قرار بگيرد. در هر دو فيلم شخصيت ها در نهايت متوجه مي شوند که خانواده و حفظ آن مهم ترين امر است و همين درک متقابل، مشکلات آنان را حل مي کند.
زن و مرد جواني در فيلم « زندگي آن گونه که ما مي شناسيم » (15) که هر کدام مشغول به کاري هستند و هيچ کدام قصد تشکيل زندگي ندارند، به دليل يک حادثه به اهميت و نقش تشکيل خانواده در زندگي پي مي برند و با هم ازدواج مي کنند. در يک تصادف، زوجي که دوست مشترک زن و مرد جوان هستند، کشته مي شوند و فرزندشان بنابر وصيت آنان براي نگهداري به اين زن و مرد سپرده مي شود. ابتدا هر دو قصد فرار از اين مسئوليت را دارند؛ ولي در سير گذشت داستان، متوجه ارزش و اهميت خانواده مي شوند.
راه حل برون رفت از مشکلات براي شخصيت هاي اصلي در فيلم « سگ هاي پير » (16) تشکيل خانواده است. يکي از دو شريک تجاري که مدت ها با هم کار مي کرده اند، دچار مشکلات روحي و شخصيتي مي شود. ابتدا شريکش راه حل اين مشکل را خوش گذراني هاي افراطي مي داند و به همين دليل، مدتي به اين امر مشغول مي شوند؛ ولي در نهايت، اين فرد متوجه مي شود که بهترين زندگي و آرامش را مي توان با تشکيل خانواده و پاي بندي به آن به دست آورد و بعد از سال ها ازدواج مي کند.
شخصيت اصلي در فيلم « نقشه ي پشتيبان » (17) ابتدا تشکيل خانواده را اشتباه مي داند و قصد دارد با لقاح مصنوعي داراي فرزند شود. او پس از گذشت اتفاقات مختلف متوجه مي شود که صرفاً داشتن فرزند در خارج از نهاد خانواده نمي تواند خواسته ي او را تأمين کند پس به اين نتيجه مي رسد که بهترين مکان براي رسيدن به زندگي سالم و داشتن فرزند، خانواده ي حقيقي است.
گروهي از فيلم ها اهميت خانواده را در قالبي ديگر بيان مي دارند. اين فيلم ها سعي دارند اهميت حضور کودکان را در خانواده تبيين کنند و از اين طريق، نقش اساسي و بي بديل خانواده را در رشد و تعالي انسان ها مطرح مي سازند.
داستان فيلم « نقطه ي کور » (18) اهميت و تأثير فوق العاده ي خانواده در تربيت، موفقيت و رسيدن به جايگاه مناسب فرزندان را به تصوير مي کشد. در اين فيلم، پسر سياه پوستي پس از آشنايي با خانواده يکي از دوستانش در مدرسه، به فرزندخواندگي آنان پذيرفته مي شود. او پيش از اين، خانواده ي مناسبي نداشته و همين امر باعث شده است که در امر تحصيل و زندگي ناموفق باشد. وي پس از آن که کانون گرم خانواده را درک مي کند در تحصيل و ورزش به موفقيت هاي چشمگيري دست مي يابد. در فيلم، نمونه ي مقابل آن نيز ديده مي شود؛ يعني افرادي که از داشتن خانواده ي سالم محروم اند و تا پايان فيلم عاقبت شومي براي آن ها رقم مي خورد.
به جز اين نمونه، مي توان فيلم هاي « اعاده »، (19) « زن ديگر »، (20) « بچه ي جايگزين » و « استراليا » (21) را در همين موضوع دسته بندي کرد. در اين فيلم ها به شيوه هاي گوناگون اهميت نقش خانواده براي تربيت کودکان تبيين مي شود که در نتيجه، خود نشاني براي اهميت نهاد خانواده در جامعه براي تعالي شخصيت فردي و اجتماعي انسان ها است.
انسان، موجودي کمال گرا و هدف مند است که از سرگشتگي، گريزان است. روزمرگي و پوچي، او را ارضا نمي کند؛ از اين رو اگر زندگي، معنا و هدفي نداشته باشد، زنده ماندن، ارزشي نخواهد داشت؛ هرچند تمامي امکانات زندگي هم فراهم باشد. علت نارضايتي از زندگي، ناکامي در کسب رفاه نيست. زندگي ساده و حتي سخت را مي توان دوست داشت، به شرط آن که معناي زندگي را درک کرده باشيم.
معناي زندگي را در بهترين وجه خود مي توان در قالب خانواده ترسيم کرد. در نگاه اوليه، خانواده از دو نفر يا بيش تر تشکيل شده است که نقش هاي معيني در محيط خانوادگي دارند. آن چه خانواده را به عنوان اصلي ترين پايگاه و مهم ترين دانشگاه تربيتي و اخلاقي مطرح مي کند چيزي فراتر از کميت افراد خانواده و نقش هاي آن ها است؛ و آن در واقع چيزي به جز کارآمدي نقش هاي افراد و نحوه ي استفاده ي بهينه از ظرفيت هاي وجودي به منظور ايجاد ارتباطي گرم و پايدار نيست.
روشن است که چرا نهاد خانواده در اديان بزرگ از جايگاه والا و حساسي برخوردار است؛ زيرا اگر اين نهاد مقدس بتواند از کمال ظرفيت وجودي خود بهره ببرد و خود را به باروري کامل برساند، اجتماع هم از نيروي عظيمي بهره مند مي شود. در اين صورت مي توان در انتظار شکل گيري نيروي قدرتمند اخلاقي در جامعه بود، تا بشر اميدوارانه تر از گذشته، به آينده خود بنگرد. اگر خانواده نتواند به هدف نهايي و کمال مطلوب خود برسد و يا حتي کارکردي ضد اخلاقي و مغاير با اصول تربيتي داشته باشد، در خوش بينانه ترين حالت هم نمي توان چشم اميدي به آينده ي جامعه داشت.
فيلم هاي ياد شده در اين گروه، همين مفهوم را به مخاطب منتقل مي کنند و سعي دارند با مضمون خود تأثيري در رفع مشکلات دروني و بيروني درباره خانواده داشته باشند. بسياري از داستان ها با محوريت خانواده را مي توان مطابق الگوهاي موجود در جامعه دانست. در صورتي که فيلم، رويکردي صحيح و راه کاري مناسب براي اين مشکلات ارائه دهد، مي توان اين فيلم ها را همچون مشاوري خيرخواه براي انسان ها دانست که درصدد حل مشکلات و تحکيم خانواده گام برمي دارد.

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. فرجاد، محمدحسين، آسيب شناسي اجتماعي، ص 20.
2. روم، آيه 21.
3. سياسي،‌ علي اکبر، نظريه هاي مربوط به شخصيت، ج 1، ص 386.
4. نساء، آيه 34.
5. جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه ي جلال و جمال، ص 326.
6. مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ج 3، ص 413.
7. همان، ص 365.
8. 3:10 to Yuma
9. 22 Bullets
10. Armored
11. Gladiator
12. Click
13. Killers
14. Mr. & Mrs. Smith
15. Life as We Know It
16. Old Dogs
17. The Back - up Plan
18. The Blind Side
19. The Rebound
20. The Other Woman
21. Australia

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط