صيحه ي آسماني
فرياد روح بخش آسماني از مشهورترين علائمي است که در روايات بر آن تصريح گرديده است.اين فرياد توسط فرشته وحي ( جبرائيل امين ) در همه ي کره زمين پخش خواهد شد، به طوري که هر فردي آن را به زبان خويش مي شنود و از آن آگاهي مي يابد و هيچ گونه سرگرمي و اشتغال سبب غفلت از آن نمي شود.
ابوحمزه ي ثمالي (رضي الله) در محضر امام صادق (عليه السلام) از صيحه ي آسماني پرسيد: « فکيف يکون النداء »؛ آن نداي آسماني چگونه است؟! امام معصوم (عليه السلام) پاسخ داد:
يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ يَسمَعُهُ کُلُّ قَومٍ بِأَلسِنَتِهِم... (1)؛ فرياد گري در آغاز روز در آسمان، صيحه اي سر خواهد داد؛ به طوري که هر جامعه و ملتي به زبان خويش آن را مي شنوند.
در حديثي ديگر امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود:
يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسمِ القَائِمِ (عليه السلام) فَيَسمَعُ مَن بِالمَشرِقِ وَ مَن بِالمَغرِبِ لا يَبقَي رَاقِدٌ إلّا استَيقَظَ وَلا قَائمٌ إِلّا قَاعِدٌ إِلّا قَامَ عَلَي رِجلَيهِ، فَزَعاً مِن ذَلِکَ الصَّوتِ، فَرَحِمَ اللهُ مَنِ اعتَبَرَ بِذَلِکَ الصَّوتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ الصَّوتَ الأَوَّلَ هُوَ صَوتُ جَبرَئِيلَ... (2)؛ از آسمان ندا کننده اي با نام قائم [آل محمد] (عليه السلام) ندا مي دهد؛ به طوري که هر فردي در شرق و غرب جهان صداي او را مي شنود. [وحشت و اضطراب از ناحيه اين فرياد طوري است که] خفته اي نمي ماند مگر اين که بيدار مي گردد و ايستاده اي نيست مگر آن که در جاي خود مي نشيند و نشسته اي باقي نمي ماند مگر اين که به پا مي خيزد. پس رحمت الهي سزاوار آناني است که از آن نداي ملکوتي پند گيرند و پاسخ مثبت دهند، زيرا آن نداي اول، نداي جبرئيل امين است.
به طور مسلّم در پي پخش صوت آسماني فرشته امين، سُرور مستضعفان و انسان هاي مؤمن را فرا مي گيرد؛ به ويژه آناني که در آوارگي و يا در بند به سر مي برند و گرفتار سيستم جنايت کاران و زورگويان جهانند. از سوي ديگر اضطراب، ترس و دلهره، قلب ستم کاران عالم را فرا خواهد گرفت، زيرا احساس مي کنند عمر ظالمانه و اقتدار پوشاليشان در هم مي ريزد و از جنايات پنهان و آشکارشان پرده برداشته مي شود و مي فهمند که مُنتقم حقيقي حضرتِ حق، کار خويش را آغاز کرده است.
اين صيحه ي آسماني که آغازگر عدالت جهاني و ظلم ستيزي اوست سبب مي شود همه ي آسمانيان پيش از مردم روي زمين و زمينيان به ياري اش بشتابند. معادن و گنجينه هاي طبيعت در برابر او سر تعظيم فرود آورند و در همراهي و ياري دادنش هيچ گونه بخل نورزند. آسمان بارش رحمت را آغاز مي کند و ابرها در جاي مناسب، خود را تخليه مي نمايند. کوه سارها، چشمه ها، درياها و... مظهر صفت جواد بودن خالق هستي را به مرحله ظهور و بروز مي گذارند.
به اميد آن که شنونده آن صيحه ي الهي باشيم و در سايه پربرکت او چند صباحي، طعم زندگي و حيات طيّبه را در مدينه فاضله مهدوي بچشيم.
زمان و محتواي صيحه ي آسماني
مجموعه روايات، حکايت از آن دارد که صيحه ي آسماني يک سال پيش از ظهور مُصلح حقيقي، حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ماه هاي رجب، رمضان و محرّم الحرام اتفاق مي افتد. اين ندا در مقاطع مختلف و با عبارت هاي گوناگون شنيده خواهد شد. در اينجا سه نمونه از آن احاديث را مي آوريم:1. عن الحسن بن محبوب عن الرضا (عليه السلام) سأله و... ما ذلک النداء؟
قال: ثَلاثَةُ أٌصوَاتٍ فِي رَجَبٍ: أَوَّلُهَا: أَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَي الظّالِمِينَ، وَ الثَّانِية: أَزِفَتِ الآزِفَةُ يا مَعشَرَ المُؤمِنينَ، وَ الثَّالِثة: يَرَونَ بَدَناً بَارزاً مَعَ قَرنِ الشَّمسِ يُنَادِي أَلا إِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ فُلاناً عَلي هَلاکِ الظّالِمِينَ فَعِندَ ذَلِکَ يَأتِي المُؤمِنينَ الفَرَجُ وَ يَشفِي اللهُ صُدُورَهُم وَ يُذهِب غَيظِ قُلُوبِهِم؛ (3) حسن به محبوب از محضر علي بن موسي الرضا (عليهما السلام) پرسيد: آن صيحه و نداي روح بخش چيست؟ امام (عليه السلام) فرمود: در ماه رجب سه فرياد و صيحه در آسمان، طنين انداز مي شود.
1. آگاه باشيد نفرين خدا و دوري از رحمت او شامل ستم کاران است.
2. اي مؤمنان! آن حادثه عظيم [ غافل گير کننده ] نزديک است.
3. انساني را با جسمي شفاف در نزديکي و همزمان طلوع خورشيد مي بينند که فرياد مي زند: آگاه باشيد همانا خداوند فلاني [ محمد بن الحسن العسکري ] را برانگيخت تا ظالمان را نابود کند.
پس در آن هنگام همه ي مؤمنين گشايش و فرج الهي را مي بينند. قلب هايشان آرامش بيشتر پيدا مي کند و خشم و کينه هاي فرو رفته از بين خواهد رفت.
2. قال الباقر (عليه السلام): يَکونُ الصَّوتُ فِي شَهرِ رَمَضَانَ فِي لَيلَةِ جُمُعَةٍ لَيلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشرِينَ فَلا تَشُکُّوا فِي ذَلِکَ واسمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ فِي آخِرِ النَّهَارِ صَوتُ المَلعُوني إِبلِيسَ يُنَادِي: أَلا إِنَّ فُلاناً قُتِلَ مَظلُوماً، لِيُشَکِّکَ النَّاسَ وَ يُفتِنَهُم فَکَم في ذَلِکَ اليَومَ مِن شَاکٍّ مُتَحَيِّرٍ قَد هَوَي فِي النَّارِ فَإِذَا سَمِعتُمُ الصَّوتَ فِي شَهرِ رَمَضَانَ فَلا تَشُکُّوا فِيهِ إِنَّهُ صَوتُ جَبرَئيِلَ وَ عَلامَةُ ذَلِکَ أَنَّهُ فَإِذَا سَمِعتُمُ الصَّوتَ فِي شَهرِ رَمَضَانَ فَلا تَشُکُّوا فِيهِ أِنَّهُ صَوتُ جَبرَئِيلَ وَ عَلامَةُ ذَلِکَ أَنَّهُ يُنَادِي بِاسمِ القَائِمِ وَاسمِ أَبِيهِ حَتَّي تَسمَعَهُ العَذرَاءُ فِي خِدرِهَا فَتُحَرِّصُ أَبَاها وَ أَخَاهَا عَلَي الخُرُوجِ، (4) امام باقر (عليه السلام) فرمود: نداي آسماني در ماه رمضان، در شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود. پس در آن ترديد نکنيد، بشنويد و اطاعت کنيد. در پايان آن روز صداي ابليس رانده شده به گوش مي رسد او مي گويد: « بدانيد فلاني، مظلومانه کشته شده است » براي اين که مردم را گرفتار حيرت و دودلي کند و در دام فتنه بيندازد پس چه بسا افراد بسياري که در آن روز سرگردان شوند و به سوي آتش الهي سوق داده شوند. پس چنان چه در ماه رمضان ندايي شنيديد، در آن ترديد نکنيد که صداي جبرئيل امين خواهد بود و نشان آن اين است که او به نام « قائم و اسم پدرش » ندا و فرياد خواهد زد تا آن جا که دختر باکره از پس پرده (حجاب) بشنود و پدر و برادر خويش را ترغيب به خروج کند.
3. عن أبي بصير عن أبي عبدالله (عليه السلام): ينادي باسمِ القائمِ (عليه السلام) في ليلةِ ثلاثٍ و عشرينَ و يَقومُ في يومِ عاشوراءَ و هو اليومُ الذي قُتِلَ فيه الحسينُ بنُ عليٍّ (عليهما السلام) لَکَأَنّي به في يومِ السَبتِ العاشِر من المُحَرّمِ قائماً بينَ الرُکنِ والمقامِ جبرئيلُ (عليه السلام) عَن يَميِنه يُنادي البيعةَ لِلهِ، فتَصيرُ إليهِ شيعَتُه من أطراف الأرضي تُطوي لهم طيّاً حتي يُبايِعُوه فيَملَأُ اللهُ به الأرضَ عَدلاً کما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً (5)؛ ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: در شب بست و سوم به نام قائم [آل محمد] (عليه السلام) فرياد آسماني بلند مي شود و در روز عاشورا (همان روزي که حسين بن علي (عليهما السلام) به شهادت رسيد) گويا مي بينم که روز شنبه، دهم محرّم الحرام، مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در بين رکن و مقام ابراهيم (عليه السلام) ايستاده، در حالي که جبرئيل در سمت راستش فرياد بر مي آورد: « براي خدا بيعت کنيد ». تا با بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيعت نمايند. پس خداوند به واسطه او زمين را پر از عدل و داد کند؛ همان طور که از ستم و تجاوز پر شده باشد.
در حديث فوق گويا شب بيست و سوم متعلّق به رمضان باشد و فرياد و نداي روح بخش که اعلان بيعت در دهم محرّم الحرام با آن حضرت است، در شنبه روز عاشورا واقع شود. پس روايت فوق بيان گر دو صيحه در ماه رمضان و محرّم است.
د) فرو رفتن سپاه سفياني در سرزمين بَيداء (6)
عبارت « الخسف بالبيداء » که همان فرو بردن زمين است، در روايات زيادي به آن اشاره شده است و در دومين علامت [جنبش ارتجاعي سفياني و عاقبت وخيم آنان] به تبيين اجمالي آن پرداختيم و چون اين نشانه از نشانه هاي حتمي به شمار رفته است و نه تنها در بين سرزمين مکّه و مدينه بلکه در جاهاي ديگر نيز واقع مي شود، از اين رو مقدار بيشتري به بررسي آن مي پردازيم:در واژه نامه ها آمده است: خَسَفَ المکان يعني آن جايگاه بر زير آب فرو رفت و غرق شد و نيز نسبت به خسوف ماه مي گويند: ماه گرفت و بي نور شد، گويا محو گرديد. خسوف الشمس يوم القيامة؛ محو شدن در فضا، گويا در سوراخي پنهان گشته است و يا گفته شده: خَسَفَتِ العينُ؛ يعني چشم به کاسه فرو رفت و پنهان شد. (7)
در قرآن کريم آمده است:
(فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)؛ (8)
ما هر يک از آنان [مستکبران و ستمکاران] را به نتايج گناهانشان کيفر داديم. بر بعضي از آنان طوفاني از سنگريزه فرستاديم و برخي از آنان را با صيحه آسماني نابود کرديم و بعضي ديگر را در زمين فرو برديم و برخي ديگر را غرق نموديم. خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، ولي آنان خود بر خويشتن ستم روا داشتند و کيفر اعمالشان را چشيدند.
در جاي ديگر فرموده است:
(إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ)؛ (9)
اگر ما بخواهيم آنان را [ با يک زمين لرزه ] در زمين فرو مي بريم و يا قطعه هايي از سنگ هاي آسمان را بر آن ها فرو مي ريزيم. در اين ها نشانه اي است (بر قدرت خدا) براي هر بنده ي توبه کار.
پس خسف، شکاف عميق و عظيمي است که در زمين پديدار مي شود و بدان واسطه حفره و گودال هاي وسيعي که عرض و طول و ابعاد ديگر آن نامعلوم است ايجاد مي گردد. آن گاه آن چه در ظاهر و پوسته روي زمين است، اعم از انسان، حيوان و اشجار و غيره را مي بلعد و ميليون ها تُن خاک و گل و لاي را نثار آنان مي نمايد و همگي را به کام مرگ مي کشاند.
درباره سپاه سفياني، آنان براي جست و جوي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و به قصد پيکار با آن نور الهي به مدينه منوّره مي روند. قتل و کشتار فراواني را مرتکب مي شوند و سپس براي دست يابي به آن ذخيره الهي به سوي مکّه مکرّمه مي شتابند. در بين راه به صحراي گشاده و وسيعي برخورد مي کنند که ناگاه وعده الهي تحقق مي يابد. به آن سرزمين مأموريت داده مي شود تا نظاميان سفياني را در آن منطقه ببلعد و همه نيروهاي آنان را به همراه تجهيزاتشان نابود کند و در دل خود نگه دارد.
قال رسولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلم): يَخرجُ رجلٌ يقال له السفيانيُّ في عُمقِ دمشق و عامّةُ مَن يَتبَعُه من کلبٍ فيَقتلُ حتّي يُبقِرَ بطونَ النساءِ و يَقتلُ الصبيانَ فتَجمعُ لهم قَيسٌ فيَقتُلُها حتّي لا يَمنَع ذَنَبَ تَلعَةٍ وَ يَخرجُ رجلٌ من أهلِ بيتي في الحرم فيَبلُغ السفيانيّ فيَبعثُ إليه جنداً من جُندِه فيَهزمُهم فيَسيرُ إليه السفيانيّ بمن معه حتّي إذا ببيداءَ من الأرضِ خَسِفَ بهم فلا يَنجو منهم إلّا المُخبِرَ عنهم؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مردي به نام سفياني از داخل دمشق خروج مي کند که پيروان او همگي از قبيله [ بني ] کلب هستند. او و نيروهاي نظامي همراهش دست به کشتار مردم زنند تا آن جا که شکم زنان را پاره کنند و کودکان داخل رحم را بيرون کشند و سپس سرشان را جدا سازند. طائفه و قبيله ي بني قيس بر عليه آنان به پا خيزند که سفياني همه ي آنان را مي کشد و هيچ کس از آن ها را باقي نخواهد گذارد؛ حتّي کساني که در کنار چشمه و آبراه کوچکي باقي مانده باشند. در آن هنگام مردي از اهل بيت من در حرم امن الهي حرکت مي کند. آوازه نهضت او به گوش سفياني مي رسد. سفياني يک سپاه از سپاهيان خود را به جنگ آن حضرت مي فرستد که همگي از بين مي روند.سپس سفياني به همراه لشکريان باقي مانده ي خويش به عزم حرم مکّي حرکت مي کند تا به سرزمين وسيع و گسترده مي رسد. در آن جا او و همراهانش را زمين فرو مي برد و هيچ فردي جز کسي که خبر فرو رفتن آنان را برساند از آن مهلکه رهايي نمي يابد. (10)
در روايتي ديگر امام صادق (عليه السلام) فرمود: سيّدنَا القَائِمُ (عليه السلام) مُسنِدٌ ظَهرَهُ إِلَي الکَعبَةِ... ثُمَّ يُقبِلُ عَلَي القَائِمِ (عليه السلام) رَجُلٌ وَجهُهُ إِلَي قَفَاهُ وَ قَفَاهُ إِلَي صَدرِهِ وَ يَقِفُ بَينَ يَدَيهِ فَيَقُولُ يَا سيّدي! أَنَا بَشِيرٌ أَمَرَنِي مَلَکٌ مِنَ المَلائِکَةِ أَن أَلحَقَ بِکَ وَ أُبَشِّرَکَ بِهَلاکِ جَيشِ السُّفيَانِيِّ بِالبَيدَاء؛ سرورما قائم (عليه السلام) بر کعبه تکيه مي دهد... در آن هنگام مردي از راه دور مي رسد؛ در حالي که چهره اش به عقب و پشت سر برگشته و پشت گردنش به طرف سينه اش متمايل مي باشد. او در برابر امام عصر (عليه السلام) مي ايستد و مي گويد: اي سرور من! تو را مژده دهم يکي از فرشتگان به من دستور داده است که خودم را به تو برسانم و بشارت دهم که سپاهيان بد سيرت سفياني در صحراي وسيعي ميان مکّه و مدينه نابود گرديدند و زمين همگي را فرو برد.
آن مرد همه ي ماجرا را تعريف مي کند و سپس به دست بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) توبه مي نمايد. امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با دست خويش چهره او را به حالت سلامت بر مي گرداند و او نيز دست بيعت به اصلاح گر بزرگ جهاني مي دهد و با ياران آن حضرت همراه مي گردد. (11)
در احاديث ديگر سخن از خسف و فرو رفتن زمين در غرب و شرق و نيز جزيرة العرب مطرح شده است که ما به همين مقدار بسنده مي کنيم.
هـ) کشته شدن نفس زکيّه
شهادت مظلومانه جواني از سلاله ي پاک رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در بين رکن و مقام در حرم مکّي به دست دژخيمان حاکم بر آن سرزمين، از ديگر نشانه هايي است که آن را « محتوم » دانسته اند.شهادت اين پيام آور پاک دل، پانزده روز قبل از ظهور بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اتّفاق خواهد افتاد. اين سيد حسني [ و يا حسيني ] تنها فرستاده امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است که از سوي آن حضرت مأموريت پيدا مي کند تا پيام حيات بخش آن فروغ آسماني را به مردم مکّه برساند؛ پيامي که حاوي عدالت، عزّت، رهبري امام معصوم و حيات مجدّد برپاداران قسط و داد است. در اين پيام بدون هيچ گونه اهانت و جسارتي، مردم مکّه را به ياري مي طلبد و از آنان استمداد مي جويد. لکن برخي از آنان بر او هجوم مي آورند و او را بدون هيچ گناه و جرمي مي کشند و سر از بدن او جدا مي نمايند.
امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: وَ قُتِلَ غُلامٌ مِنَ آلِ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بَينَ الرُّکنِ وَ المَقَامِ اسمُهُ محمّد بنُ الحَسَنِ النَّفسُ الزَّکِيَّة؛ و نيز از علائم مسلّم، کشته شدن جواني از خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در بين رکن حجر الاسود و مقام ابراهيم (عليه السلام) مي باشد. نام اين جوان « محمد بن الحسن » است. او انسان بي گناه و پاک باخته اي است [ که به شهادت مي رسد ]. (12)
در جاي ديگر امام ششم، جعفر بن محمد الصادق (عليهما السلام) فرمود: لَيسَ بَينَ قِيَامِ قَائِمِ آلِ محمّد وَ بَينَ قَتلِ النَّفسِ الزَّکِيَّةِ إِلّا خَمسَ عَشرَةَ لَيلَة؛ بين ظهور قائم آل محمد و شهادت نفس زکيه جز پانزده شب فاصله اي نخواهد شد. (13)
ظهور خورشيد عالم تاب پس از شهادت نفس زکيّه
کشته شدن جواني از خاندان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، آن هم فرستاده و پيام آور بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به دست مردم مکّه (در جايي که براي همه جهانيان حرم امن الهي است) بسيار دشوار و سنگين است. از اين رو فرج بقية الله فرا مي رسد و جهان، عطر و بوي عدالت و مدينه ي فاضله را استشمام مي نمايد.در اين جا به آن چه ابوبصير از امام محمد باقر (عليه السلام) نقل کرده است اکتفا مي کنيم:
ابوبصير حديثي طولاني از آن حضرت نقل کرده است تا به چگونگي فرستادن سيد حسني از سوي حضرت مهدي – صلوات الله عليه – رسيده است آن گاه فرموده است:
يَقُولُ القَائِمُ (عليه السلام) لأَصحَابِهِ يَا قَومِ! إِنَّ أَهلَ مَکَّةَ لا يُرِيدُونَني وَ لَکِنِّي مُرسلٌ إِلَيهِم لأَحتَجَّ عَلَيهِم بِمَا يَنبَغِي لِمِثلِي أَن يَحتَجَّ عَلَيهِم...؛ حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ياران خويش مي گويد: اي اصحاب من! مردم مکّه خواهان ما نيستند، اما ما براي اتمام حجّت و تبيين حق به نحوي شايسته سفيري را به سوي آنان روانه مي کنيم.
از اين جهت مردي از ياران خويش را فرا مي خواند و فرمان مي دهد تا به سوي مردم مکّه حرکت کند و به آنان بگويد: « هان اي مکّيان! من فرستاده [امام] مهدي (عليه السلام) هستم. آن حضرت به شما مي گويد:
مردم! ما خاندان مهر و محبّت و رحمتيم. ما محور و مرکز رسالت و امامت و زعامتيم. ما نسل پاک محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و سلاله همه پيامبران الهي هستيم.
ما تا به حال مظلوم زيسته ايم. بر ما ستم گرديده است. فشار و بيداد را بر ما روا داشته اند. حقّ مسلّم ما از هنگام رحلت رسول گرامي اسلام تاکنون به غارت رفته و مقام و موقعيت و جايگاه ما ناديده گرفته شده است. اينک از شما مي خواهيم که به ياري حق و عدالت بشتابيد و ما را ياري کنيد. »
آن گاه که اين جوان پاک و شجاع اين پيام الهي را مي رساند، اهل باطل و شرارت پيشگان بر او حمله مي کنند و سر او را در ميان رکن حجرالاسود و مقام ابراهيم (عليه السلام) از تن جدا مي نمايند. او همان نفس زکيّه است. وقتي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از برخورد بي خردانه اهل مکّه باخبر مي شود رو به ياران مي کند و مي گويد: مگر نگفتم اهل مکّه خواهان ما نيستند؟! سپس مي فرمايد: « نسبت به آنان ساکت باشيد » تا اين که خود به همراه 313 نفر از ياران خويش از منطقه طُوي ظهور مي کند. ياران او به تعداد ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در غزوه ي بدر هستند. او وارد مسجدالحرام مي گردد. در مقام ابراهيم (عليه السلام) چهار رکعت نماز مي گزارد و بر حجرالاسود تکيه مي زند. سپس قيام جهاني خويش را به امر الهي آغاز مي کند. (14)
ادامه دارد...
پينوشتها:
1.بحارالانوار، ج 52، ص 288. در بعضي روايات آمده است: يسمع کل قوم بلسانهم (بحارالانوار، ج 52، ص 244.)
2.غيبت نعماني، ص 254، ب 14، ح 13 و عقدالدّرر، ص 105.
3.لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، ص 548.
4.غيبت نعماني، ب 14، ح 13، ص 358 (مُترجَم) و بحارالانوار، ج 52، ص 230.
5.علامه حلّي، المستجاد من کتاب الارشاد، ص 7 – 506 و علامه اربلي، کشف الغمة، ج 2، ص 462.
6.بَيداأ؛ در جنوب مدينه ي منوّره بعد از ميقات آبارعلي (ذوالحليفه) به طرف مکه مکرّمه واقع شده و صحراي وسيعي است که ده ها کيلومتر را شامل مي شود. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در آبارعلي محرم گرديد و در « بيداء » تلبيه گفته است (عاتق بن غيث البلادي، معجم معالم الحجاز، ج 1، ص 263).
7.خليل بن احمد فراهيدي، کتاب العين، ج 4، ص 201 و طريحي، مجمع البحرين، ج 5، ص 44.
8.عنکبوت، آيه 40.
9.سبأ، آيه 9.
10.آثار الصادقين، ج 29، ص 372، شماره حديث (م 41405 – ح 15) به نقل از عقد الدرر، ص 73.
11.بحارالانوار، ج 53، ص 10 و الزام الناصب، ج 2، ص 259.
12.صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330؛ الطبرسي، اعلام الوري، ص 534 و بحارالانوار، ج 52، ص 191، علامات ظهوره (صلي الله عليه و آله و سلم).
13.الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1162 و شيخ طوسي، الغيبة، ص 445 [ ذکر طرف من العلامات الکائنه قبل خروج..]
14.بحارالانوار، ج 52، ص 307.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم