مصاحبه با نوام چامسکي

جاه طلبي امپرياليستي

چامسکي: من فکر مي کنم نه تنها منطقه بلکه جهان به درستي اين عمل را نوعي از تمرين آسان براي ايجاد يک نظام هنجاري استفاده از نيروي نظامي مي داند که به صورت کلي در سپتامبر سال پيش اعلام شد. سپتامبر قبل سند راهبرد
دوشنبه، 4 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جاه طلبي امپرياليستي
 جاه طلبي امپرياليستي

 

نويسنده: ديويد بارساميان (1)
مترجم: احسان شاقاسمي



 

 مصاحبه با نوام چامسکي

بارساميان: پسايندهاي منطقه اي حمله آمريکا به عراق و اشغال آن چيست؟
چامسکي: من فکر مي کنم نه تنها منطقه بلکه جهان به درستي اين عمل را نوعي از تمرين آسان براي ايجاد يک نظام هنجاري استفاده از نيروي نظامي مي داند که به صورت کلي در سپتامبر سال پيش اعلام شد. سپتامبر قبل سند راهبرد امنيت ملي ايالات متحده آمريکا (2) منتشر شد. اين سند يک دکترين جديد و به طرز غير معمولي تندروانه را در مورد استفاده از زور در جهان معرفي معرفي مي کرد و به آساني مي شد صداي طبل جنگ عراق را از آن شنيد. اين سند همچنين با آغاز کارزار کنگره همزمان بود. همه ي اين ها به هم مربوطند.
اين دکترين نو، نه تنها دکتريني در مورد پيش دستي در جنگ (3) بود که مي توانست در حوزه ي منشور سازمان ملل متحد قرار گيرد، بلکه در مورد جنگ پيشگيرانه (4) بود که هيچ جايي در ميان قوانين بين المللي نداشت. به ياد داريد که اين دکترين بر اين مبنا بود که ايالات متحده جهان را به ضرب زور اداره خواهد کرد و اگر هر چيز تخيلي، من در آوردي و ناهمخوان را به عنوان چالشي براي سلطه ي خود فرض کند، اين حق را خواهد داشت که اين چالش را پيش از تبديل شدن به يک تهديد نابود کند. اين يعني جنگ پيشگيرانه، نه پيش دستي در جنگ.
اگر شما مي خواهيد دکتريني را اعلام کنيد، يک دولت نيرومند اين ظرفيت را دارد که هنجار جديدي بيافريند. بنابراين اگر هند به پاکستان حمله مي کند تا به بي رحمي و شقاوت پايان دهد، اين يک هنجار نيست. اما اگر ايالات متحده بر اساس پيش فرض هاي مشکوک صربستان را بمباران مي کند، اين يک هنجار است. اين معناي قدرت است.
بنابراين اگر شما مي خواهيد يک هنجار جديد ايجاد کنيد، بايد کاري کنيد و آسان ترين راه براي اين کار انتخاب يک هدف کاملاً بي دفاع است که مي تواند به وسيله ي سنگين ترين نيروي نظامي تاريخ بشر به طور کامل در هم شکسته شود. البته، براي انجام درست اين کار، حداقل از ديد مردم خودتان، بايد آن ها را بترسانيد. پس، هدف بي دفاع بايد به يک تهديد وحشتناک براي بقاي شما تغيير پيدا کند. همان هدفي که 11 سپتامبر را ايجاد کرد و اکنون در آستانه ي حمله ي دوباره به ماست، و مانند اين ها. اين دقيقاً همان کاري است که انجام شد. در سپتامبر گذشته يک تلاش گسترده و کاملاً موفقيت آميز براي متقاعد کردن مردم آمريکا به اينکه صدام حسين نه تنها يک هيولاست بلکه تهديدي براي زندگي آن ها هم هست، آغاز شد. اين همان محتواي قطعنامه ي اکتبر کنگره و چيزهاي بسياري از آن زمان تاکنون بوده است. نظرسنجي ها هم اين را نشان مي دهند. اکنون حدود نيمي از مردم فکر مي کنند صدام مسؤل 11 سپتامبر است.
بنابراين مي بينيد که همه ي اين ها با هم همخواني دارد. دکترين خودتان را اعلام کرده ايد. هنجارتان را به ساده ترين شکل تعيين کرده ايد. مردم را به وحشتي انداخته ايد که فکر مي کنند تنها در جهان رها شده اند و با اين خيال پردازي ها تمايل پيدا مي کنند براي دفاع از خود از نيروي نظامي پشتيباني کنند. اگر اين ها را باور داشته باشيد، آنگاه اين يک دفاع از خود واقعي است. پس اين يک نوع مثال آموزشي از حمله و تجاوز است که هدف آن گسترش ميدان براي تجاوزهاي ديگر است. زماني که سر و ته موارد آسان هم آمد، آنگاه مي توانيد به موارد سخت تر فکر کنيد.

اين ها دلايل اصلي هستند که نشان مي دهند چرا بخش مهمي از جهان به صورت جدي مخالف جنگ هستند. بيشتر مردم به درستي فکر مي کنند که اين جنگ فقط حمله به عراق نيست بلکه، يک بيانيه ي جدي است که هشدار مي دهد مراقب رفتارتان باشيد چون ما راه شما را خواهيم بست. به همين دليل است که بخش بزرگي از جمعيت جهان اکنون ايالات متحده را بزرگ ترين تهديد عليه صلح در جهان مي شناسند. جرج بوش ظرف يک سال موفق شد ايالات متحده را تبديل به کشوري ترسناک، نامقبول و حتي منفور کند.

بارساميان: در پايان ژانويه شما در تالار گفتمان جهان (5) در پورتو آلگره (6) بوش و اطرافيانش را « ناسيوناليست هاي راديکال »(7) ي خطاب کرديد که درگير « خشونت امپرياليستي »(8) هستند. آيا رژيمي که الان در واشنگتن بر سر کار است تفاوت بنيادين با رژيم از خود دارد؟
چامسکي: بد نيست نگاهي تاريخي داشته باشيم. بنابراين بياييد سري به آن سوي طيف سياسي يعني ليبرال هاي کندي بزنيم. آن ها در سال 1963دکتريني را اعلام کردند که چندان تفاوتي با گزارش راهبرد امنيت ملي بوش نداشت. آن زمان سال 1963 بود. دين آچسون (9) که يک دولتمرد مسن و مورد احترام، و يک مشاور عالي در دولت کندي بود، سخنراني اي در انجمن آمريکايي حقوق بين الملل (10) ارائه کرد که در آن به اين مسئله اشاره مي کرد که در صورت پاسخ ايالات متحده به چالشي در حوزه ي موقعيت، وجهه يا اقتدار آن، هيچ چالش حقوقي ايجاد نخواهد داشت. طرز صحبت کردن او به اين لحن بسيار نزديک است. او چه مي گفت؟ او به جنگ هاي تروريستي و مبارزات اقتصادي آمريکا در کوبا اشاره مي کرد. زمان اين سخنراني هم بسيار مهم بود چرا که تنها کمي پس از بحران موشکي اي اتفاق افتاد که جهان را تا مرز جنگ هسته اي پيش برد. اين مسئله نتيجه ي کارزارهاي تروريسم بين المللي بود که امروز به آن تغيير رژيم مي گوييم و عامل اصلي در فرستادن موشک ها بود. کمي بعد از آن کندي تروريسم بين المللي را تقويت کرد و آچسون هم در انجمن حقوق بين الملل اعلام کرد که ما حق داريم نه تنها عليه تهديد جاني، بلکه حتي عليه تهديد وجهه و موقعيتشان هم دست به جنگ پيشگيرانه بزنيم. در واقع، واژگان و لحن او حتي از دکترين بوش در سپتامبر قبل هم تندتر بود.
از سوي ديگر، براي روشن تر شدن مطلب، دوباره به اين مسئله دقت کنيد که دين آچسون اين دکترين را اعلام کرد. اين يک بيانيه ي رسمي دولتي نبود و قطعاً اولين يا آخرين بيانيه از اين دست هم نبود. بيانيه ي سپتامبر قبل به دليل لحن بيشرمانه ي آن و به اين دليل غير معمول است، که يک بيانيه ي رسمي سياست گذاري است، نه يک بيانيه از سوي يک دولتمرد بلند مرتبه.
بارساميان: شعاري که همه در تظاهرات هاي صلح شنيده ايم اين است که « براي نفت خون بر زمين نريزيد ». هميشه از نفت به عنوان عامل مؤثر در حمله ي ايالات متحده به عراق ياد مي شود. نفت در استراتژي ايالات متحده تا چه حد نقش اصلي دارد؟
چامسکي: قطعاً نفت نقش اصلي دارد. فکر نمي کنم هيچ آدم سالمي در اين شکي داشته باشد. از زمان جنگ جهاني دوم تاکنون خليج فارس منطقه ي اصلي توليد انرژي در جهان بوده است و انتظار مي رود که حداقل يک نسل ديگر هم وضعيت چنين باشد. نفت منبع عظيم قدرت راهبردي و ثروت مادي است. عراق هم در اين قدرت و ثروت نقشي اصلي دارد و دومين منابع عظيم نفتي را داراست. نفت عراق به راحتي در دسترس و ارزان است. کنترل عراق يعني داشتن يک موقعيت نيرومند براي تعيين قيمت و سطح توليد نه در يک حد خيلي بالا، و نه در يک حد خيلي پايين است تا نه اوپک نابود شود و نه وزن شما در جهان کم شود. از زمان جنگ جهاني دوم تاکنون همين وضعيت برقرار بوده است. مسئله ي اصلي دسترسي به نفت نيست و آمريکا واقعاً تمايل به دسترسي ندارد. اما کنترل است که در اينجا نقش مهمي پيدا مي کند و در پشت ساير مسائل قرار مي گيرد. اگر عراق در آفريقاي مرکزي بود، براي اين آزمايش انتخاب نمي شد. بنابراين مي بينيد که کنترل در پس ساير امور است و در ساير مناطق داراي اهميت کمتر مثل آسياي ميانه هم مي توانيم اين مسئله را ببينيم. البته نفت نقشي در زمان بندي عمليات ندارد چرا که يک مسئله ي ثابت و هميشگي است.
بارساميان: يک سند وزارت امور خارجه در سال 1945 در مورد خاورميانه ، آن را چنين توصيف مي کند: « . . . يک منبع شگفت انگيز از قدرت راهبردي، و يکي از بزرگ ترين مواهب مادي در تاريخ جهان ». ايالات متحده 15 درصد از نفت مورد نياز خود را از ونزوئلا وارد مي کند. آمريکا از نيجريه و کلمبيا هم نفت وارد مي کند. با وجود هوگو چاوز در ونزوئلا، تنش هاي دروني و جنگ داخلي در کلمبيا و درگيري هاي نيجريه که مناطق نفتي را تهديد مي کنند، از ديد واشنگتن همه اين کشورها ممکن است مسئله دار به نظر بيابند. در مورد اين عوامل چه فکر مي کنيد؟
چامسکي : کاملاً درست است و اين مناطق، مناطقي هستند که آمريکا تمايل به دسترسي به آن ها دارد. آمريکا خاورميانه را براي کنترل مي خواهد. اما حداقل بر اساس اطلاعات فاش شده ي دستگاه هاي امنيتي، ايالات متحده تمايل دارد بر آنچه آن ها منابع منطقه ي با ثبات آتلانتيک يعني افريقاي غربي و نيمکره غربي مي دانند، تکيه کند. اين منطقه بيش از منطقه ي سخت خاورميانه تحت کنترل آمريکا قرار دارد. بنابراين اطلاعات مي گويند: خاورميانه را کنترل کن، اما افريقاي غربي و کشورهايي که نام بردي را حفظ کن. بنابراين، فقدان يکدستي به انحاي مختلف در مناطقي که در حوزه ي تهديدات جدي هستند وجود خواهد داشت و اگر اپيزود عراق مطابق آنچه برنامه ريزان غير نظامي در پنتاگون دوست دارند پيش برود، امکان تکرار آن وجود دارد. اگر اين يک پيروزي آسان و بدون جنگ بود که شما آن را دموکراتيک - و نه چندان مصيبت بار - مي خوانيد، آن ها جرئت برداشتن قدم بعدي را هم پيدا خواهند کرد.
براي قدم بعدي مي توانيد به چند امکان فکر کنيد. يکي از آن ها مي تواند منطق آند باشد. در حال حاضر پايگاه هاي نظامي زيادي در آن منطقه هستند و نيروهاي نظامي در آنجا حضور دارند. کلمبيا و ونزوئلا، مخصوصاً ونزوئلا، توليد کنندگان عمده ي نفت هستند و در جاهاي ديگري مثل اکوادور و حتي برزيل هم نفت توليد مي شود. بله، اين يک امکان است که در قدم بعدي کارزار جنگ پيشگيرانه در زماني که هنجار جديدي پذيرفته شد، رو کردن به آن منطقه باشد. يک گزينه ديگر ايران است.
بارساميان: بله، ايران. اين تنها گزينه اي بوده که دائماً به آمريکا پيشنهاد مي شود. بوش شارون را « مرد صلح » ناميده تا « روز بعد » از جنگ عراق به سراغ ايران بروند. ايران چه مي شود؟ کشوري که از آن به عنوان محور شرارت ياد مي شود و همچنين کشوري است که نفت زيادي دارد.
چامسکي: تا جايي که به اسرائيل مربوط مي شود، عراق هرگز مسئله مهمي نبوده است و آن را جدي حساب نمي کردند. اما ايران داستان جداگانه اي دارد. ايران يک نيروي نظامي و اقتصادي جدي تر است و سال ها اسرائيل به ايالات متحده فشار آورده تا با ايران مقابله کند. ايران خيلي بزرگ تر از آن است که اسرائيل بتواند به آن حمله کند و بنابراين آن ها از گردن کلفت محله مي خواهند تا اين کار را بکند.
به نظر مي رسد که جنگ همين الان هم در حال انجام است. يک سال پيش بر اساس گزارش ها بيش از ده درصد نيروهاي هوايي اسرائيل به صورت ثابت در پايگاه هاي بزرگ نظامي آمريکا در شرق ترکيه بودند و گفته مي شد که دائماً بر فراز خاک ايران پروازهاي شناسايي انجام مي دهند. به علاوه، گزارش هاي معتبري در مورد تلاش هايي وجود دارند که ايالات متحده، ترکيه و اسرائيل براي شوراندن نيروهاي ملي گراي آذري در شمال ايران انجام مي دهند تا نوعي پيوند ميان جمهوري آذربايجان و بخش هايي از ايران انجام شود. يک نوع محور آمريکا- ترکيه در منطقه وجود دارد که رو در روي ايران است و در نهايت مي تواند به حمله ي نظامي يا تجزيه ي ايران بينجامد. هر چند تنها زماني حمله انجام مي شود که مشخص شود ايران کاملاً بي دفاع است. آن ها هرگز به جنگ کساني که مي توانند بجنگند نمي روند.
بارساميان: با وجود نيروهاي نظامي آمريکا در عراق و افغانستان، و همين طور پايگاه هاي نظامي آن در ترکيه و آسياي ميانه، ايران همين الان هم در محاصره است. آيا اين واقعيت عيني نيروهاي ايراني را به سمت درست کردن - اگر همين الان نداشته باشند- سلاح هاي اتمي براي دفاع از خود نمي راند؟
چامسکي : بسيار امکان پذير است. شواهد اندک اما جدي اي که در دست ماست نشان مي دهد که بمباران سال 1981 رآکتيو اوزيراک (11) احتمالاً باعث شکل گيري برنامه ي ساخت بمب اتمي در عراق شد. آن ها درگير ساخت يک نيروگاه هسته اي بودند اما اين نيروگاه چه بود، هيچ کس نمي دانست. يک فيزيکدان مشهور هسته اي از هاروارد - فکر مي کنم او آن زمان رئيس گروه فيزيک بود - بعد از بمباران منطقه را بررسي کرد. او تحليل خود را در ژورنال مشهور نيچر منتشر کرد. از نظر او اين نيروگاه يک نيروگاه برق بود. او در اين حوزه متخصص است. ساير منابع عراقي در تبعيد نشان دادند - مي توانيم آن را ثابت کنيم که هيچ خبري در آنجا نبود. آن ها احتمالاً ايده ي سلاح هاي هسته اي را در سر مي پروراندند اما بمباران اين تأسيسات بود که باعث شد برنامه ي ساخت سلاح هاي هسته اي ايجاد شود. شما نمي توانيد اين را ثابت کنيد اما شواهد اين گونه مي گويند و البته اين کاملاً قابل توجيه است. اين قطعاً و صد در صد درست نيست. آنچه شما مي گوييد بسيار محتمل است. اگر شما بگوييد « ببينيد، ما مي خواهيم به شما حمله کنيم »، و کشورها بدانند وسايل دفاع معمول را ندارند، به صورت تلويحي داريد به آن ها فرمان مي دهيد تا ابزار کشتار جمعي و ترور شبکه اي بسازند. اين کاملاً بديهي است و دقيقاً به همين دليل است که سي آي اي و هر کس ديگري آن را پيش بيني مي کند.
بارساميان: جنگ و اشغال عراق چه تأثيري بر فلسطينيان دارد؟
چامسکي: مصيبت
بارساميان: نقشه اي براي صلح وجود ندارد؟
چامسکي: يکي از قواعد روزنامه نگاري که خواندن آن بسيار جالب است و درست نمي دانم که از کجا پيدا شده ولي هميشه از آن استفاده مي شده اين است که زماني که نام جرج بوش در مقاله اي وجود دارد، تيتر مقاله از چشم انداز او و بدنه ي مقاله از رؤياهاي او مي گويند. شايد عکسي از او هم با فاصله از متن قرار دهند. و يکي از چشم اندازها و رؤياهاي او مي گويند. شايد عکسي از او را با فاصله از متن قرار دهند. و يکي از چشم اندازها و رؤياهاي جرج بوش اين است که يک دولت فلسطيني يک وقت و يک جايي در يک مکان نامشخص، شايد در بيابان، وجود داشته باشد. از ما هم انتظار مي رود که اين را به عنوان يک چشم انداز درست بپرستيم. اين به محور توافق ميان روزنامه نگاران بدل شده است. در 21 مارس در يکي از مقالات اصلي وال استريت ژورنال واژگان « رِؤيا » (12) و « چشم انداز »(13) حدود ده بار تکرار شده بودند.
چشم انداز و رِؤيا احتمالاً اين است که ايالات متحده ديگر مقابل تلاش هاي طولاني مدت بقيه ي جهان نخواهد ايستاد تا نوعي ثبات سياسي پايدار ايجاد کند. از سي يا بيست و پنج سال پيش تاکنون ايالات متحده چنين تلاشهايي را متوقف کرده است. دولت بوش حتي پا را از متوقف کردن تلاش ها فراتر نهاده و بعضي وقت ها دست به تندروي زده و چنان تندروي کرده که حتي نتوانسته آن را گزارش کند.

براي مثال در دسامبر گذشته دولت بوش براي اولين بار سياست آمريکا در بيت المقدس را در سازمان ملل بر عکس کرد. تاکنون ايالات متحده در کل هوادار قطعنامه ي سال 1968 شوراي امنيت بوده که به اسرائيل دستور مي داد تا الحاق و اشغال و سياست اسکان بيت المقدس شرقي را لغو کند. اين يکي از موارد بسياري است که در آن ها به امکان هر سازش سياسي معناداري حمله مي شود. براي متمايز کردن آن به آن چشم انداز مي گويند و تلاش آمريکا براي انجام اين کار را ابتکار ايالات متحده مي نامند هر چند هر کسي که دستي بر آتش تاريخ دارد اين واقعيت را مي داند که اين تلاشي از سوي ايالات متحده براي جلو زدن از تلاش هاي طولاني مدت اروپايي ها و عرب ها و واپس زدن آن هاست. ستايش بي حد شارون در ايالات متحده که اکنون يک سياستمدار بزرگ به شمار مي آيد - از همه چيز که بگذريم، او يکي از فرماندهان اصلي تروريست در جهانِ پنجاه سال گذشته است- يک پديده ي جالب و يک موفقيت بزرگ ديگر است که پر و پاگاندا، اصل مطلب، و يک داستان خطرناک را آشکار مي کند.

در اواسط ماه مارس بوش آنچه را که اولين اعلاميه مهم در مورد خاورميانه و مشکل عرب- اسرائيلي خوانده مي شد تهيه کرد. او سخنراني اي کرد. تيترها بر صفحه ي اول روزنامه ها نقش بستند. اولين بيانيه ي سال بود. اگر آن را خوانده باشيد مي بينيد که کل آن به جز يک جمله تکرار مکررات بود. اگر نگاه دقيق تري به اين بيانيه داشته باشيد مي بينيد که آن يک جمله نقشه راه را نشان مي دهد: با جلو رفتن فرايند صلح، اسرائيل بايد برنامه هاي جديد شهرک سازي را پايان بخشد. اين يعني چه؟ اين يعني تا زماني که فرايند صلح به نقطه اي که بوش تأييد مي کند برسد، که نقطه نامعلومي در آينده است، اسرائيل بايد به شهرک سازي ادامه دهد. اين تغييري در سياست است. تاکنون ايالات متحده حداقل به صورت رسمي عليه برنامه هاي غير قانوني توسعه ي شهرک نشيني اي بوده که باعث جلوگيري از توافق سياسي شده است. اما اکنون بوش خلاف آن را مي گويد: برويد و شهرک بسازيد . تا زماني که فرايند صلح به جاي درست و حسابي اي نرسد، ما بهاي اين کار را خواهيم پرداخت. پس بله، اين تغيير مهمي به سوي تجاوز بيشتر، تضعيف قوانين بين المللي و تضعيف هر امکاني براي صلح بوده است. اين به صورتي که نشان داده شده نيست اما نگاهي به واژه ها و لحن آن بيندازيد.
بارساميان: شما سطح اعتراض سياسي و مقاومت در برابر جنگ عراق را « بي سابقه » توصيف کرديد و گفتيد پيشتر هرگز اين قدر مخالفت با جنگ پيش از آغاز آن وجود نداشته است. اين مقاومت به کجا مي انجامد؟
چامسکي: هيچ راهي براي پيش بيني انسان وجود ندارد. اين کار تا بدانجا پيش خواهد رفت که مردم بخواهند. امکان هاي زيادي وجود دارند. اين وضعيت تشديد خواهد شد. وظايف امروز بيش از گذشته سنگين و جدي هستند. از يک سو اين وظايف دشوارند. به لحاظ رواني مخالفت با يک حمله ي نظامي بسيار ساده تر از مخالفت با يک برنامه ي طولاني مدت جاه طلبي امپرياليستي است که حمله فقط يک مرحله ي آن را تشکيل مي دهد و اين حمله بعداً با حملات ديگري ادامه خواهد يافت. اين کار تفکر، هزينه و تعمق طولاني مدت تري را مي طلبد. اين تفاوت ميان دوتصميم است. تصميم اول مي گويد، خوب، من در يک کشاکش طولاني مدت هستم و تصميم دوم مي گويد خوب، من فردا به تظاهرات مي روم و به خانه بر مي گردم. اين ها گزينه هاي ما هستند. همين ها در جنبش هاي حقوقي مدني و زنان هم اتفاق افتاد.
بارساميان: در مورد تهديدات معارضان در داخل ايالات متحده از جمله مهاجران و شهروندان هم صحبت کنيد.
چامسکي: بايد به افراد آسيب پذير مثل مهاجران قطعاً توجه شود. حکومت کنوني ادعاي حقوقي را کرده که بي سابقه است. البته برخي موارد مثل شرايط جنگي وجود دارند که بسيار کريه و نادرستند. از جمله مي توان به جمع کردن ژاپني ها در سال 1942 يا کارهاي ويلسون در هنگام جنگ جهاني اول اشاره کرد که بسيار وحشتناک هستند. اما اين ها الان حقوقي مثل حق بازداشت شهروندان، نگه داشتن آن ها در بازداشت بدون دسترسي به خانواده و وکيل و بدون هيچ اتهامي و براي زمان نامعين را ادعا مي کنند که کاملاً بي سابقه اند. مهاجران و ساير افراد آسيب پذير مطمئناً بايد مراقب باشند. از سوي ديگر براي آدم هايي مثل ما که شهروندان عادي هستيم، هر چند تهديداتي وجود دارد، اما اين تهديدات در مقام مقايسه با بيشتر نقاط دنيا آن قدر مهم نيست که نگران آن ها باشيم. من تازه از کلمبيا و ترکيه برگشته ام و در مقايسه با تهديداتي که براي مردم آنجا وجود دارد، کشور ما بهشت است. آن ها در مورد آن نگراني نيستند. البته آن ها نگراني دارند، اما اجازه نمي دهند که اين نگراني آن ها را متوقف کند.
بارساميان: به نظر شما اروپا و شرق آسيا از برخي لحاظ در حال تبديل شدن به يک نيروي مخالف آمريکا هستند؟
چامسکي: بله، آن ها در حال رو آمدن هستند. شکي نيست که اروپا و آسيا نيروهاي اقتصادي در حد آمريکاي شمالي هستند و منافع خود را دارند. منافع آن ها اطاعت بي چون و چرا از دستورهاي آمريکا نيست. بنابراين به عنوان مثال بخش شرکتي در اروپا، آمريکا و بيشتر آسيا از بسياري جهات به هم پيوند دارند و داراي منافع مشترک هستند. از آن سو، منافع جداگانه اي هم وجود دارند که بازگشت به عقب، مخصوصاً براي اروپا، را مشکل مي کنند.
ايالات متحده هميشه نگاه ضد و نقيصي به اروپا داشته است. آمريکا مي خواست اروپا به عنوان يک بازار مؤثر براي شرکت هاي آمريکايي متحد شود تا از مزاياي بي شمار اين اتحاد بهره مند شود. از سوي ديگر، آمريکا در مورد اينکه اروپاي متحد ممکن است به سمت و سوي ديگري برود هم نگران بود. بسياري از مسائل در مربوط به دسترسي کشورهاي شرق اروپا در اين حوزه قرار مي گيرند. ايالات متحده قوياً به دنبال اين است چرا که اميد دارد اين کشورها مستعد نفوذپذيري در برابر آمريکا باشند و بتوانند هسته ي اروپا را که متشکل از فرانسه و آلمان، دو کشور بزرگ صنعتي، است و ممکن است به سمت استقلال حرکت کنند را تضعيف کنند.

همچنين در پشت قضيه، نفرت ايالات متحده از نظام بازار اجتماعي اروپاست که شرايط و مزاياي بسياري براي کارگران ايجاد مي کند و بسيار متفاوت از نظام آمريکاست. آن ها نمي خواهند چنين مدلي وجود داشته باشد چرا که اين مدل خطرناک است. مردم ايده ي خنده داري مي گيرند و آشکارا گفته مي شود که با دسترسي کشورهاي اروپاي شرقي سرکوب کننده ي کارگران و داراي دستمزد پايين به اتحاديه اروپا، احتمالاً استانداردهاي اجتماعي و کارگري در اتحاديه اروپا در هم مي ريزد و اين به نفع ايالات متحده است.

بارساميان: با بدتر شدن اقتصاد آمريکا و روند اخراج کارگران، دولت بوش چگونه مي خواهد آنچه را برخي دولت پادگاني با جنگ و اشغال دائم کشورهاي بزرگ مي خوانند حفظ کند؟ آن ها چطور مي خواهند اين کار را انجام دهند؟
چامسکي: آن ها مجبورند تقريباً يک شش سال ديگر اين کار را مديريت کنند. آن ها اميدوارند که تا آن زمان برنامه هاي بسيار واکنشي اي را در ايالات متحده نهادي کرده باشند. آن ها دقيقاً مثل آنچه در دهه ي 1980 کردند، اقتصاد را در يک وضعيت بسيار خطرناک و در حالت کسر بودجه هنگفت رها مي کنند و بنابراين بند زدن دوباره اين وضعيت مشکل کس ديگري خواهد بود. آن ها اميدوارند که در اين زمان برنامه هاي اجتماعي را تضعيف کنند و با منتقل کردن تصميمات از حوزه ي همگاني به گستره خصوصي، دموکراسي اي را که از آن متنفرند کمرنگ کنند. آن ها اين کار را به روشي انجام خواهند داد که حل و فصل آن بسيار سخت خواهد بود. بنابراين ميراثي را در درون کشور نابود خواهند کرد که براي بخش بزرگي از مردم بسيار دردناک و سخت است. کساني که آن ها نگرنشان هستند کم کم به راهزن هاي سر گردنه تبديل مي شوند. بسيار شبيه زمان ريگان که همين قماش آدم ها بودند.
آن ها به لحاظ بين المللي اميدوارند که دکترين سلطه ي امپرياليستي از طريق زور و جنگ پيشگيرانه به عنوان يکي از گزينه ها را نهادي کنند. در حال حاضر ايالات متحده احتمالاً به تنهايي به اندازه ي کل کشورها بودجه نظامي دارد و پيشرفت آن در راستاهاي بسيار خطرناک مثل فضا ادامه دارد. من فکر مي کنم براي آن ها مهم نيست چه اتفاقي براي اقتصاد آمريکا مي افتد چرا که اين سلاح ها به آن ها چنان قدرت بي حسابي مي دهد که مردم مجبور مي شوند هر چه آن ها بگويند انجام دهند.
بارساميان: چه پيامي براي فعالان صلح داريد که زمان زيادي براي جلوگيري از حمله به عراق تلاش کردند و اکنون خمشگين و ناراحتند؟
چامسکي: اينکه واقع گرا باشند. الغاي بردگي. پيش از اولين موفقيت ها چقدر تلاش انجام شد؟ اگر کار را رها کنيد به آنچه مي خواهيد دست پيدا نمي کنيد و فقط اتفاق افتادنِ بدترين را ممکن مي کنيد. اين مبارزات طولاني مدت و دشوارند. در واقع، آنچه در دو ماه گذشته روي داده بايد به صورت مثبت ديده شود. تمايلي که به توسعه و گسترش جنبش صلح و عدالت به پيدا شده است کارهاي بزرگ تري هم انجام خواهد داد. کارها اينطوري انجام مي شود. کار آساني نيست.

پي‌نوشت‌ها:

1. David Barsamian.
2. National Security Strategy of the United States of America.
3. Preemptive War.
4. Preventive War.
5. World Social Forum.
6. Porto Alegre.
7. Radical Nationalists.
8. Imperial Violence.
9. Dean Acheson.
10. American Society for International Law.
11. Osirak.
12. Dream.
13. Vision.

منبع مقاله :
جان بلامي فاستر و ... { ديگران} ؛(1391) ، آفت آمريکايي، مترجم: احسان شاقاسمي، تهران: موسسه انتشارات اميرکيبر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط