در تاريخ علم جامعه شناسي تعبير و برداشت هاي گوناگوني تحت عنوان نظريه ي مبادله قابل رؤيت است. در ميان مردم شناسان ( از قبيل فريزر و مالينوفسکي ) جامعه شناساني چون اسپنسر، لوي اشتراوس، و مارسل موس، برداشتي از نظريه ي مبادله ديده مي شود. برداشت مردم شناسان و جامعه شناسان اروپايي بيشتر مبتني بر اصالت جامعه و ديد جمعي بوده است. هومنز به عنوان مؤسس نظريه ي مبادله، طرح جديدي از نظر مبادله در جامعه شناسي امريکايي داشته است. او از دريچه ي جامعه شناسي رفتاري به مطالعه ي مبادله ي با تأکيد بر فردگرايي در مقابل جمع گرايي پرداخته است.
نظريه ي مبادله در مقابل نظريه ي ساخت گرايي، کارکردگرايي ساختي و مارکسيسم مطرح شده و به پاسخ گويي مشکلات جامعه ي امريکايي پرداخته است. به طورکلي نظريه ي مبادله ي اجتماعي فردگرايانه ي هومنز، در مقابله با ديدگاه و نظريه ي مبادله ي اجتماعي جمع گرايانه قرار دارد. نظريه ي مبادله در آثار تحولات اجتماعي، پيدايش نظريه هاي جديد، انتقادات وارد بر آن و مشارکت افرادي چون پيتر بلو و امرسون به اشکال گوناگون مطرح گرديده است.
ريشه هاي شکل گيري نظريه ي مبادله
1- هومنز با وجود اين که شاگرد تالکوت پارسنز و همکار مرتن بود، بر اثر درک اشکالات کارکردگرايي ساختي، در جهت نقد مکتب پارسنز برآمده است و در بررسي جامعه شناختي به انتخاب نظريه ي خود در مقابل نظريه ي کلان کارکردگرايي و موضوعي چون رفتار به جاي ساخت و کارکرد پرداخت.2- هومنز به نقد ديدگاه ساخت گرايي لوي اشتراوس پرداخت. زيرا او متأثر از دريافت فردگرايانه ي انگليسي بود، در حالي که لوي اشتراوس از سنت فکري جمع گرايي فرانسوي پيروي مي کرد. (1) اکه (2) ( 1974 ) مدعي است که نظريه ي مبادله ي اجتماعي فردگرايانه ي هومنز عکس العمل نظريه ي مبادله ي اجتماعي جمع گرايانه است. به عنوان مثال هومنز با اين که در کتاب ازدواج، ا قتدا ر و علل نهايي (3) نامي از اشتراوس نمي برد، ولي اساساً در جهت نقد ديدگاه استراوس بوده و در پي بيان اين نکته است که ديدگاه او غيرقابل قبول است. هومنز به طور خاص اصل مبادله ي تعميم يافته را به لحاظ اين که به مبادلات عمومي پرداخته و مبادله غيرمستقيم است، نقد کرده است و در مقابل آن مبادله ي چهره به چهره ي مستقيم را مطرح مي کند.
3- انسان شناساني چون موس، مالينوفسکي و جيمز جرج فريزر نيز در شکل دهي نظريه ي مبادله مؤثر بوده اند. فريزر اساساً طراح مفهوم مبادله بوده و در مطالعات بعدي لوي اشتراوس به طرح مبادله پرداخته است. مطالعات مالينوفسکي با تحليل کولا (4) شبکه ي مبادله را مطرح ساخت. مارسل موس با برداشت وسيع تر از مبادله ي اجتماعي در سطوح جامعه، اخلاق، روحيه ي مذهبي که ديگر مناظر حيات جمعي را سامان مي دهد، در شکل دهي ديدگاه هاي ديگر نظريه ي مبادله مؤثر واقع گرديده است.
4- جرج هومنز، مؤسس نظريه ي مبادله، بيش از تأثيرپذيري از سنت جامعه شناسي اروپايي که تأکيد بر ساخت، نهاد و کليت جامعه دارد، از سنت فلسفي امريکايي که تأکيد بسياري بر رفتار فرد دارد، متأثر بوده است. در فلسفه و فرهنگ امريکايي بررسي جامعه از دريچه ي فرد صورت مي گيرد و تأکيد بر اين است که در مقابل سنت اروپايي که جامعه را يک کل مي داند، جامعه مجموعه اي از افراد مي باشد.
5- هومنز از علوم اقتصادي نيز متأثر بوده است. تأثيرپذيري از اقتصاد از کاربرد مفهوم « قيمت »، « تقاضا »، « عرضه »، « سرمايه گذاري »، « پس انداز » و « سود » روشن مي گردد. او، مفاهيمي را از روان شناسي رفتاري و علوم اقتصادي در جهت توزيع نظريه ي مبادله ي به عاريت گرفته است.
6- هومنز براي تبيين رابطه ي انگيزه ي پاسخ و عمل ( پاداش و مجازات ) از مفاهيم و قضاياي موجود در روان شناسي رفتاري که بيشتر توسط اسکينر مطرح شده است، استفاده کرد. او پنج قضيه براي تبيين مبادله ي اجتماعي رفتار از روان شناسي رفتاري اسکينر به عاريت گرفته و تا پايان کار براي تبيين رفتار اجتماعي از آنها استفاده کرده است.
ويژگي هاي نظريه ي مبادله
1- موضوع اصلي آن « مبادله » مي باشد.2- در نظريه ي مبادله، تنوع روش و موضوع وجود دارد. گرايش روان شناسي اجتماعي در نظريه ي مبادله با مطالعات کلي (5) و هومنز گرايش جامعه شناختي با وجود کارهاي هومنز، بلومر بلا و کوک قابل تشخيص است و در نهايت نظريه ي مبادله به عنوان شبکه ي ارجاعي که در بردارنده ي نظريه هاي متعدد از قبيل نظريه ي نقش و نظريه ي يادگيري است، با قبول انديشه ي امرسون عنوان شده است.
3- مسئله ي اصلي مورد مطالعه و علاقه ي همه ي نظريه پردازان مبادله ي وابستگي دروني روابط بين افراد و جريان واقعي رفتار اجتماعي است.
4- روش هاي متعددي در نظريه ي مبادله از قبيل مقياس هاي اقتصاد سنجي ايستاري (6) مطالعه ي کتابخانه اي و بازي هاي آزمايشي (7) ثبت و مشاهده ي ارتباط در موقعيت هاي واقعي رفتار، دوستي (8) و روابط خانوادگي به کار برده شده است.
5- نظريه ي مبادله ي اجتماعي، در جهت توزيع و تبيين رابطه بين رفتار براساس پاداش يا مجازات است.
6- ديدگاه هومنز، ثيبوت، کلي و بلو در تعدادي از مطالعات تجربي مورد آزمايش قرارگرفته است و تمايل تجربي فراواني در آن ديده مي شود.
7- نظريه ي مبادله تنها در اقتصاد يا حتي ديدگاه روان شناسي ريشه ندارد، بلکه در مطالعات انسان شناسانه ي مبادله ي موس در مورد هديه نيز ريشه ي نظريه ي مبادله کاملاً مشهود است.
8- ديدگاه مبادله ( مفاهيم و فرضيات ) در مطالعات تجربي و نظري رفتار خانوادگي، عشق و ازدواج گسترش بيشتري يافته است.
چگونگي توسعه ي نظريه ي مبادله
هر نظريه ي جامعه شناسي براساس قبول يک مدل، الگو و يا پيش فرض موجود در علم جامعه شناسي و يا عاريت گرفته شده از علوم اجتماعي ديگر ساخته شده است. به عنوان مثال، نظريه ي کارکردگرايي ساختي براساس قبول مدل مثالواره مطرح و سپس توسعه يافته است. چادويک جونز (9) ( 1976 ) مدعي است که نظريه پردازان مبادله قضاياي اوليه را براي طرح نظريه ي مبادله که به وسيله ي قياس هايي از نظريه ي يادگيري (10) و نظريه ي تقويت (11) يا از عبارت هايي درباره ي عرضه و تقاضا در علوم اقتصادي کلاسيک اخذ کرده اند، در جهت توسعه ي نظريه به کار برده اند.ديدگاه جامعه شناسي جرج هومنز
انديشه ي جرج هومنز در جامعه شناسي در نهايت، تحت عنوان مکتب مبادله ي توسعه يافته درکتاب اشکال اوليه رفتار اجتماعي مطرح گرديده است. اين کتاب در سال 1961 به چاپ رسيد و پس از آن مورد توجه جامعه شناسان امريکايي قرار گرفت.بحث تئوريکي هومنز در کتاب رفتار اجتماعي از برداشت و روش استقرايي ناشي شده است. در حالي که در کتاب گروه انساني (12) ( 1950 ) که متوجه مطالعه ي واقعيات و موارد خاص بوده، بر برداشت قياسي تبيين رفتار که براساس مناظر روان شناختي است، تأکيد ورزيده است. اين امر بر انگيزه، درک و تصميم به سوي دريافت پاداش و قيمت، تأکيد مي کند. در اين کتاب در نهايت، تبيين رفتار براساس متغيرهاي وابسته به تأمل، احساس و عاطفه، و فعاليت صورت مي گيرد.
هدف هومنز در کتاب رفتار اجتماعي تبيين رفتار، و نه توصيف آن است. وي شکل اوليه ي رفتار اجتماعي را به دليل راحتي و سهولت در تبيين رفتار در سازمان هاي رسمي اجتماعي ذکر کرده است. چادويک جانز مدعي است که هومنز براي تبيين الگوهاي تثبيت شده ي رفتار اجتماعي تلاش کرده است. بنابراين نظريه ي هومنز را در سطح خرد و در مقابل نظريه ي بلو (13) که به بررسي ساخت سازمان هاي اجتماعي مي پردازد، نظريه ي در سطح کلان ناميده اند. نظريه ي هومنز را با اين که متوجه مطالعات رفتار اجتماعي اوليه است، مي توان نظريه ي جامعه شناختي ناميد. زيرا در همه ي جوامع به شکلي مي توان رفتار اجتماعي اوليه را مشترک يافت. هومنز نظريه را که به تبيين رفتار اجتماعي مي پردازد، در کتاب گروه انساني تعميم هاي تجربي ناميده است.
جرج هومنز در تعريف و تعيين موضوع جامعه شناسي مدعي است که بايد به آن چه رفتار اجتماعي هر روزه و معمولي انساني است، توجه شود. در اين صورت « رفتار اجتماعي » موضوع جامعه شناسي هومنز مي باشد. در اين که چه نوع از رفتار اجتماعي مورد بررسي خواهد بود؟ هومنز به « رفتار اجتماعي هر روز و معمولي » اشاره دارد که نه تنها بايد مورد توصيف، بلکه مورد تجزيه و تحليل نيز قرار گيرد.
هومنز براي « رفتار اجتماعي » چندين ويژگي و خصوصيت مي شمارد: الف- رفتار بايد اجتماعي باشد . يعني اين که وقتي يک شخص در يک موقعيت خاص دست به کنش مي زند، در مقابل فرد ديگر قرار گرفته باشد. ب- عمل اجتماعي با پاداش يا مجازات فرد دوم، نه شخص ديگري که در موقعيت عمل نبوده است، توأم باشد. ج- عمل و رفتار بايد واقعي باشد و تنها آن چه درکتاب ها، نوشته ها و اقوال وجود دارد، مورد نظر نيست. د. رفتار اجتماعي با صفت « ابتدايي » توصيف مي شود، منظور او از رفتار اجتماعي ابتدايي به اين معني است: 1- برخورد بين افراد، 2- به طور مستقيم، 3- فوراً پاداش داده شود و 4- هر يک از افراد در شرايط ايجاد شده بتوانند کار بهتر را انجام دهند.
هومنز با اشاره به مشخصات رفتار اجتماعي مدعي است که علم جامعه شناسي بايد به موضوع و مشخصات رفتار اجتماعي در گروه هاي کوچک ( که در آنها برخوردهاي افراد چهره به چهره، مستقيم و فوري است ) بپردازد. هومنز گروه هاي کوچک را نه به محتواي مطالعه، بلکه به محل مطالعه اطلاق مي کند. او در شبکه ي ارتباطي بين چند نفر با دو نوع سيستم ارتباطي باز و بسته رو به رو شده و مطالعه اش را صرفاً به گروهي که متوجه روابط افراد در ارتباط با يکديگر است، معطوف ساخته است. او اشاره مي کند که: مطالعه در رفتار اجتماعي ابتدايي در گروه هاي کوچکي که هر فرد با ديگري در يک شبکه بسته مرتبط است، صورت مي گيرد.
هومنز روش و نظريه اش را بيشتر تبييني به جاي توصيفي تلقي کرده است. از نظر او کتاب اشکال اوليه، رفتار اجتماعي کتاب تبيين است تا نظريه، کتابي اجتماعي در چارچوب گروه هاي کوچک است تا نظريه پردازي. با اين که هومنز با نوشتن کتاب گروه انساني به طرح مبادي فکري جامعه شناختي خويش پرداخته است، ولي پس از يک دهه و برخورد با مسائل و مشکلات جديد اجتماعي و تأثيرپذيري از اسکينر و علوم اقتصادي به نگارش کتاب اشکال اوليه، رفتار اجتماعي پرداخته است.
هومنز پس از انتشار دو کتاب فوق کتاب طبيعت علوم اجتماعي (1966 ) را تأليف کرد. او در اين کتاب مباني روش شناختي اش را تبيين کرده است.
در کتاب اشکال اوليه رفتار اجتماعي هومنز به طرح ديدگاه و تحليل تبييني که براساس انتخاب تعدادي قضاياي کلي و روش قياسي است، پرداخت. او مدعي است که عده اي چون نيوتن به ابداع قضايا پرداخته اند، در حالي که هومنز قضايا را از ديگران به عاريت گرفته و براساس آنها به تحليل رفتار اجتماعي آدميان پرداخته است.
قضاياي تجربي اخذ شده از کتاب گروه انساني و تعدادي مطالعات تجربي ديگر که از جنگ جهاني دوم شروع گرديد، ريشه در روان شناسي رفتاري و علوم اقتصادي دارد. هومنز به لحاظ تأثيرپذيري از روان شناسي به نقد نظريه ي دورکيم که بي ارتباط به جامعه شناسي مي باشد، پرداخته است.
روان شناسي رفتار، مجموعه ي قضايايي است که بيشتر از مطالعات تجربي حيوانات اخذ شده است. و علوم اقتصادي متوجه مجموعه ي قضايايي است که رفتار انساني را که کالاهاي مادي را براي پول در بازار مبادله مي کنند، توصيف مي کند. در علوم اقتصادي، انسان و موقعيت اجتماعي در جهت مبادله ي کالا مورد نظر است. از نظر او هر دو علم توضيح دهنده ي اين امر مي باشند که رفتار انساني وابسته به ميزان و نوع پاداش و مجازات است.
هومنز متأثر از روان شناسي تجربي بي. اف. اسکينر (14) است که راهش بيان تعميم هايي درباره ي رفتار مي باشد. او مدعي است که روان شناسي اسکينر علاقه به اين ندارد که چگونه انسان چيزي را مي آموزد، بلکه در پي شناخت آن است که پس از آن که آموخت، چه چيزي را انجام مي دهد. در اين صورت روان شناسي به جاي مطالعه ي عمل به شناخت زمينه هاي نظري و فکري عمل مي پردازد.
در فصل سوم کتاب، هومنز بدين امر اشاره دارد که علاقه ي اصلي او به مطالعه ي رفتار اجتماعي و نه فردي است و به عبارت ديگر مبادله ي بين افراد را دنبال مي کند: از نظر او عملي بين افراد، مبادله خوانده مي شود که حداقل بيان کننده ي پاداش يا مجازات عمل بين دو نفر باشد. هومنز در اين فصل براي توضيح چارچوب روش شناسي تحقيق به توضيح چند اصطلاح و مفهوم، از قبيل اصطلاحات توصيفي توجه کرده است. هومنز در فصل هاي چهارگانه ي اول کتاب، سعي در توسعه ي روش شناسي بررسي و تحقيق دارد. از اين رو مي توان قسمت اول کتاب را روش شناسي در جامعه شناسي هومنز تلقي کرد.
عناصر روش شناختي هومنز
1- قواعد نظريه سازي
هومنز براي نظريه سازي، متأثر از ديدگاه اثباتي، اصول زير را مطرح کرده است: 1- در اولين مرحله به بديهيات، معلومات و مشترکات بايد توجه شود.2- بيان بديهيات در تعميم هاي کامل.
3- درباره ي يک امر براساس بهره گيري از مفاهيم و زمان، گفت وگو کردن.
4- حذف زوائد و اضافات.
5- توصيف روابط بين وقايع به طور سيستماتيک.
6- ارائه ي تحليلي انتزاعي ( از نظر او تحليل بايد انتزاعي باشد و از طرح تحليل انتزاعي پرهيز نشود ).
2- سطوح تحليل تئوريک هومنز
هومنز به سه سطح تحليل، قائل است. اول سطح توصيف هايي است که مرتبط با وقايع فردي است. سطح دوم، دربردارنده ي توصيفات رفتار معمولي تعداد محدودي از افراد در يک زمان و مکان خاص است. مثلاً مطالعه ي زنان کارگر بدون ارتباط با بچه هايشان و مراسمي که آنها در آن شرکت مي کنند، امکان پذير نيست. سطح سوم، دربردارنده ي توصيف هاي رفتاري است که به گروه هاي انساني و انواع بسياري از رفتار افراد نسبت داده مي شود. روابط بين دو نفر يا چند نفر به حد انتزاعي مي رسد و هومنز اين نوع بررسي را فرضيه ي تحليلي ناميده است.هومنز براي تعيين جايگاه تحليل خود که مبتني بر تجربه و انتزاع است دو ديدگاه موجود در جامعه شناسي ( انتزاعي و تجربي ) را نقد کرده است. از نظر هومنز ديدگاه اولي به واقعيات توجهي ندارد و دومي به انتزاع بي توجه است.
روش تحليل و بررسي هومنز داراي چند مرحله است: 1- در مرحله ي اول او در جهت توصيف و بيان مورد با زبان معمولي است، 2- تحليل با استفاده از مفاهيم صورت خواهد گرفت و 3- در اين مرحله از مفاهيم تازه استفاده خواهد شد و در نهايت رابطه ي بيين واقعيت و نظريه روشن خواهد گرديد.
3- قضاياي عام
1- انگيزه
از نظر هومنز، تجربه ي گذشته در تکرار عمل مؤثر است. انگيزه ي انجام عمل با سابقه ي قبلي که به دريافت پاداش منجر شده است، مرتبط مي گردد و با معني تر مي شود. از اين رو با شباهت بين انگيزه براي عمل حال و گذشته احتمال انجام عمل بيشتر و در صورت شباهت کمتر بين انگيزه حال و گذشته احتمال انجام عمل،کمتر مي شود.اگر در گذشته موقعيتي خاص براي انسان پاداشي در پي داشته در صورت بروز موقعيتي مشابه با آن احتمال بروز رفتار مرتبط با آن موقعيت بيشتر است.
2- قضيه ي محرک
در صورتي که در يک زمان خاص، اغلب موارد عمل به واسطه ي ديگري پاداش داده شود، عمل تکرار مي گردد. قضيه ي دوم، فقط به تکرار عمل مربوط است: « استمرار دريافت پاداش در مقابل انجام عمل، عاملي در تکرار عمل است. »3- قضيه ي ارزش
هر چه انجام عمل براي کنشگر داراي ارزش بيشتري باشد، عمل بيشتر تکرار مي شود. هومنز تعداد تکرار عمل را نرخ مبادله (15) ناميده است. در اين صورت بين ارزش پاداش و تکرار عمل رابطه اي برقرار است.4- قضيه ي اشباع و محروميت
اگر در گذشته ي نزديک در نتيجه رفتاري، پاداشي دريافت شده باشد ارزش آن پاداش براي فرد کم شده و در نتيجه احتمال بروز رفتار منجر به آن پاداش نيز کم مي شود. اين قضيه، اشباع پذيري و مطلوبيت کمتر پاداش و در نتيجه عدم تمايل به انجام عمل را توضيح مي دهد.5- قضيه ي پرخاشگري و تأييد
شکست در دريافت پاداش موجب بروز عصبانيت مي شود. بدين معني که کنشگر انتظار پاداش دارد، در حالي که مجازات مي شود رفتاري پرخاشگرانه بروز مي دهد. در مقابل، اگر کنشگر در مقابل رفتار خود پاداشي بگيرد که انتظار آن را نداشته رفتاري تأييدآميز از خود نشان مي دهد.ويژگي هاي نظريه هومنز
هومنز در فصل هاي بعدي کتاب به توضيح و تبيين رفتار اجتماعي انسان براساس قضاياي عام پرداخته است. او در فصل هفدهم اشاره کرده است: « درکتاب گروه انساني در آغاز، تأکيد بر گروه ها و سپس بر قضاياست، در حالي که در کتاب حاضر در آغاز، تأکيد بر قضايا و سپس گروه انساني است. »هومنز به طورکلي جامعه شناسي را علم مطالعه ي زندگي انسان در جامعه مي داند. او براي تبيين جامعه و رابطه ي فرد با آن، در جهت طرح نظريه ي علمي عمومي گام بر مي دارد. براي اين منظور تلاش کرده است تا به وحدت علم جامعه بيفزايد و از نظريه ها و اطلاعات موجود و ممکن در اين راه بهره ي مناسب بگيرد. از نظر هومنز، جامعه شناسي تا عصر او، هيچ قضيه ي عامي را درباره ي رفتار انساني که به طورکلي براي نظريه ي عام جامعه شناسي معتبر باشد، ايجاد نکرده است. اين به منزله ي عدم وجود هيچ قضيه يا اصلي در جامعه شناسي نيست، بلکه منظور عدم طرح قضاياي عام است که براي شکل دادن نظريه هاي جامعه شناختي عمومي بيشتر مورد استفاده قرار گيرد. ديدگاه تئوريکي را برنارد دي وتو (16) براساس کتاب گروه انساني، نظريه ي روابط مشترک ديناميکي در رفتار اجتماعي ناميده است. (17)
هومنز پس از طرح چهار قضيه اول، که بيشتر به تبيين رابطه ي دو فرد با يکديگر مي پردازد، متوجه رابطه ي گروه با سه عضو شده است. تغيير نظر هومنز از مطالعه ي گروه دوتايي به سه تايي زمينه ي بيان توسعه ي جامعه به سطح کلان را ممکن ساخته است. به اين دليل هومنز نظريه پردازي دورکيم و توين بي را به لحاظ کلي بودن فراوان آنها، نقد کرده و مدعي ابداع نظريه اي است که به بيان واقعيت ها در سطح خرد و متوسط مي پردازد. او به مطالعه ي گروه هايي که اساس و مبدأ جامعه هستند، توجه کرده است. از نظر او مذاهب، طبقات، ملت ها، امپراتوري ها، فرهنگ ها و تمدن ها تغيير مي کنند، و يا ممکن است از بين بروند، ولي گروه هاي کوچک هم چنان باقي مي ماند و جامعه را زنده نگه مي دارند.
او در انتخاب مفهوم سيستم اجتماعي، در جهت نقد ديدگاه علمي، کارکردي بوده و مدعي است که سيستم مجموعه ها با وجود اعضا مي باشد. او به لحاظ تأثيرپذيري از بينش کارکردگرايي ساختي پارسنز، مدعي است که سيستم اجتماعي يک کل واحد است. گروه يک تعادل اجتماعي متحول است گروه به طور سازماني در جهت پاسخ مناسب، به کارگيري ابزار کنترل خاص، بهره گيري از امکانات در مطابقت با تغيير و تحول گام برمي دارد.
هومنز در کتاب گروه انساني به نکات اصلي زير پرداخته است:
1- او جامعه شناسي را علم مطالعه ي جامعه مي داند.
2- از نظر او تجارت، اصناف، مذاهب، طبقات، ملت ها، امپراتوري ها، فرهنگ ها، و تمدن ها تغيير مي کنند و يا از بين مي روند، ولي گروه هاي کوچک هم چنان باقي مي مانند و جامعه را زنده نگه مي دارند.
3- او در کتاب گروه انساني از پنج گروه نام مي برد: گروه کارگران مرد، توليدکنندگان صنعتي، حاشيه نشين هاي شهري، قبيله ي شهر و کمپاني هاي توليدکننده ي کالا.
4- هومنز کتاب گروه انساني را کتاب نظريه ي اجتماعي، ناميده است. نظريه ي اجتماعي گروهي که هم چون يک کل سازماني است و از طريق آزمايش دقيق رابطه ي به دست آمده بين مفهوم اجتماعي و مشاهده ي اجتماعي، ساخته شده است. براي دست يافتن به نظريه، هومنز مشاهده ي گروه هاي خاص را اولين مرحله و در نهايت، تحليل هر گروه را براي دست يابي به نظريه، دومين مرحله مي داند.
5- هومنز در کتابش سه اصطلاح عنصر رفتار را به کار برده است. 1- فعاليت: فعاليت آن چه اعضاي يک گروه انجام مي دهند، است.2- کنش متقابل: رابطه اي که فعاليت يک عضو از گروه را با عضو ديگر مرتبط مي کند. 3- احساس: مجموعه ي احساسات فيزيکي يا ذهني که اعضاي گروه در رابطه با گروه دارند، مي باشد.
6- هنجار نيز به معناي کُد يا راهنماي رفتار ذکر گرديده است که به طور آشکار يا پنهان، آگاهانه يا غيرآگاهانه در جهت سازگاري گروه به کار مي آيد.
7- او دو مفهوم سيستم خارجي و دروني را از ديدگاه تفکيک کرده است. منظور او از سيستم خارجي (18) سيسمي از روابط بين گروه و محيط است که بر رفتار اثر مي گذارد. او به بازخورد سيستم دروني (19) که مکانيسم هاي مطابقت اجتماعي و بيان موقعيت در آن مستقر است، توجه کرده است.
دريافت هومنز اين است که در گروه هاي اجتماعي، نيروهايي که بر رفتار افراد اثر مي گذارند، در يک موقعيت ثابت وابستگي متقابل هستند. از نظر او تماس اجتماعي و احساس و عاطفه وابسته به يک ديگرند. عاطفه ي افراد نسبت به يکديگر عامل کنش متقابل بيشتر مي باشد.
8- گروه از نظر او شامل تعدادي از افراد است که با يکديگر ارتباط چهره به چهره در يک زمان دارند. جامعه شناساني چون کولي (20) اين نوع گروه انساني را گروه اوليه ناميده اند.
او علت مطالعه ي گروه را در دو امر مي داند: 1- علاقه ي خاص به مطالعه ي گروه و 2- آرزو براي دست يابي به يک ترکيب جامعه شناختي. از نظر هومنز دانشي که کلي و ترکيبي باشد، نظري و تئوريکي است.
وي مشخصات نظريه ي جامعه شناختي اش را اين گونه شمرده است. الف- رفتار گروهي براساس تعدادي از عوامل وابسته متقابل تحليل خواهد شد، ب- گروه مانند يک سازمان يا سيستم اجتماعي، داراي حيات، مطالعه مي شود و ج- روابط درون سيستم با گذشت زمان فهميده خواهند شد.
با طرح اين مسئله که جامعه شناسي متوجه مطالعه ي رفتار گروهي است، مسئله ي شناخت روابط متقابل افراد درون گروه که براساس منفعت مشترک تنظيم شده است، مورد توجه قرار مي گيرد. به عنوان مثال، دو دوست صرفاً با يکديگر بدون هيچ منظوري جمع نمي شوند، بلکه براي انجام عمل مشترکي که مورد نظر هر دوي آنهاست گرد هم مي آيند. او به اين نتيجه رسيده است که آن چه سازنده ي يک موقعيت است، تک تک عناصر و واحدها نيست؛ بلکه واحدها وکل يا سازمان را به وجود مي آورند.
گروه از نظر هومنز چون يک کل سازماني زنده و در حال تکامل در محيط توصيف مي شود. همه ي آن چه ما ملت، تمدن، و... مي خوانيم، به گروه قابل تقليل است.
انتقاد وارد بر ديدگاه هومنز
نظريه ي هومز به لحاظ به کارگيري مفاهيمي از اقتصاد و روان شناسي مورد نقد قرار گرفته است. از طرف ديگر بر روش شناسي او نيز اشکالاتي وارد شده است: 1- اندازه گيري ارزش، 2- مهارتهاي پاداش براي افراد متفاوت، 3- رابطه ي بين کنش متقابل اجتماعي و سطح تعلق.براساس انتقادات وارد بر نظريه ي هومنز، تغييرات بسياري در محتوا و روش شناسي تحقيق نظريه ي مبادله ايجاد شده است. در آخرين چاپ کتاب اشکال اوليه رفتار اجتماعي، هومنز به تبيين دقيق تر قضايا با طرح طبقه بندي جديد دست زده است. قضاياي 2 و 1 را تحت عنوان « قضيه ي موفقيت » و قضيه ي يک را نيز قضيه ي انگيزه و قضيه ي عقلاني (21) ناميده است.
از طرف ديگر، نظريه پردازان نظريه ي مبادله، چون بلومر و امرسون براساس انتقادات وارد بر ديدگاه هومنز، به توسعه ي نظريه ي مبادله در اشکال گوناگون پرداخته اند.
پيتربلو (22)
پيتربلو توجه اصلي خود را بر تحليل جريان اجتماعي بين افراد به سوي ساخت هاي اجتماعي پيچيده تر معطوف ساخته است. او برخلاف هومنز، علاقه اي به مطالعه ي روابط بين افراد با تکيه بر ريشه هاي روان شناختي ندارد، بلکه به مطالعه ي مناظر پيچيده ي ساخت اجتماعي پرداخته است. بلو به اهميت مطالعه ي روابط حد وسط در زندگي اجتماعي از قبيل دوستي، موقعيت و تقسيم کار پي برده است که صرفاً به واسطه ي تبيين روابط افراد به دست نمي آيد. اين نحوه ي نگرش، عامل عمده اي در طرح نظريه ي جامعه شناختي بلو براي نهادهاي اجتماعي و مجموعه ها شده است.پيتر بلو مبادله را يک جريان اجتماعي مي داند که ريشه در جريان هاي اوليه ي روان شناختي دارد که بسياري از پديده هاي پيچيده از قبيل ساخت و سازمان اجتماعي از آن ايجاد شده است. تمايل اصلي بلو در تبيين همه ي امور اجتماعي از دريچه ي مبادله بوده است و همه ي رفتارها مانند مبادله تبيين مي شود.
بلو براي توضيح ساخت اجتماعي و قدرت براساس نظريه ي مبادله به طرح سؤال زير پرداخته است: « چگونه تفاوت هاي موقعيتي و ساخت هاي قدرت، خارج از رابطه ي متقابل شخصي جريان مبادله توسعه مي يابد. »
سؤال اصلي بلو در بردارنده ي مفهوم « موقعيت »، « ساخت قدرت »، « رابطه ي متقابل شخصي » و « جريان مبادله است. بلو در تحليل جامعه شناختي اين اثر، در عين حال که سعي در ايجاد ارتباط بين اين مفاهيم کرده، سعي بر جدايي از برداشت هومنز در نظريه ي مبادله داشته و در اين رهگذر به طرح ديدگاهي کلان دست يافته است.
در بحث از « موقعيت » بلو مفاهيم اقتصادي ازجمله سودمندي کراني (23) و نرخ هاي مبادله و تنوع عرضه و تقاضا را معرفي کرده است. در ضمن پيش بيني هاي به دست آمده از شبيه سازي از اقتصاد را مطرح کرده است.
بلو در قسمت دوم کتابش، از ساخت هاي پيچيده ي مجموعه هاي بزرگ بحث کرده و به مبادله ي غيرمستقيم که افراد پاداش را ازگروه به دست مي آورند، اشاره کرده است.
براي پيتر بلو، مطالعه ي کنش متقابل چهره به چهره، فقط مرحله ي اوليه براي دست يابي يک تحليل جامعه شناختي است. اين مرحله بيان کننده ي توسعه ي طبيعي است که در آن هماهنگي و همکاري بين افراد به سوي ساخت هاي اجتماعي پيچيده، سازمان داده شده و اغلب نهادي شده اند تا در شکل سازمان بعد از شبکه ي روابط انساني نفوذ داده شوند.
بلو براي توضيح بيشتر اين ديدگاه، به موارد بسياري از پاداش هاي اجتماعي بين دوستان، عشاق در خانواده ها و مشاغل اشاره کرده است: « افراد با يکديگر به خاطر اين که از يکديگر سود مي برند، معاشرت مي کنند. از نظر آنها سود و منفعت يکساني وجود ندارد، و قيمت هاي پرداخت شده نيز يکسان نيست. » « بعضي از هم بستگي هاي اجتماعي به طور ذاتي پاداش مي گيرند. دوستان در ارتباط با يکديگر رضايت خاطر مي يابند و از هر آن چه با يکديگر انجام مي دهند، لذت مي برند- از کوهنوردي، تماشاي بازي فوتبال. » بلومر اين نوع معاشرت را مبادله ي پاداش هاي اجتماعي ناميده است.
ريچارد امرسون
امرسون ديدگاه هومنز را به لحاظ گرايش خرد آن مورد نقد قرار داده است. او در مقابل، در پي ايجاد ديدگاه جديدي در چارچوب مرجعي مبادله، تحت عنوان « تحليل شبکه اي » بوده و سعي کرده است نظريه را در سطح کلان مطرح کند. امرسون ديدگاه هومنز را به چند دليل در سطح خرد تلقي کرده است: 1- به لحاظ اين که توجه اصلي به جاي نهاد به فرد مي باشد، 2- فرد به طور مستقل، جدا از گروه و جريان اجتماعي در نظر گرفته شده است، 3- در نهايت به رابطه ي دوتايي (24) به جاي مطالعه ي ساخت و شبکه توجه شده است.امرسون سعي در توسعه ي ديدگاه مبادله از حد رابطه ي دوتايي به ساخت هاي بزرگ اجتماعي دارد که آن را براساس انتخاب مفهوم مبادله ي توليدي (25) در محدوده ي تقسيم کار اجتماعي و گروه هاي همکار توسعه داده است. مفهوم ديگر انتخاب شده توسط او ارتباط ميان روابط مبادله اي که به تحليل شبکه ي مبادله راهنمايي مي شود، مي باشد.
امرسون ( 1976 ) مدعي است که در علم جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي، برداشت خاص اجتماعي تحت عنوان نظريه ي مبادله ي اجتماعي (26) ناميده شده است، که از 1951 تاکنون رشد کرده و در سال هاي اخير اشکال گوناگوني پيدا کرده است.
از نظر امرسون چهار جامعه شناس در شکل دهي نظريه ي مبادله ي اجتماعي مؤثر بوده اند. اين چهار تن عبارتند از: جرج هومنز، جان ثيبوت (27) هارولدکلي (28) و پيتر بلو. امرسون در معرفي افرادي که ساخت نظريه ي مبادله را جهت داده اند، به چهار جامعه شناس فوق اشاره کرده است. در حالي که قبل از هومنز، تعدادي از جامعه شناسان و متفکران اجتماعي از قبيل کولي، اسکينر و بعضي از اقتصاددانان زمينه ساز اصلي نظريه ي مبادله بوده و افرادي چون امرسون و کوک در توسعه ي نظريه ي مبادله در دهه هاي اخير مؤثر بوده اند.
هر يک از جامعه شناسان نظريه ي مبادله، توجه خاصي به وجهي از آن نظريه ي مبادله داشته اند. مثلاً هومنز تأکيد بيشتري بر روان شناسي رفتار ابزاري داشته، در حالي که پيتر بلو، تأکيد بيشتري بر تحليل اقتصادي تکنيکي کرده است.کلي و همکارانش بر مفاهيم روان شناختي، مطالعه ي روابط بين دو نفر ( دوتايي ) تأکيد کرده و سپس به مطالعه ي گروه هاي کوچک پرداخته اند. در اين صورت اساس مطالعه را بر شناخت رابطه ي بين دو فرد قرار داده و سپس به توسعه ي آن در حد گروه هاي کوچک- در حد چند نفر- پرداخته اند. در مقابل، هومنز برخلاف کلي و همکارانش عمل کرده است. زيرا او از مطالعه ي گروه هاي کوچک براساس ديدگاه روان شناختي شروع کرده و سپس به تبيين قضايا و سپس پاداش و مجازات مرتبط به عمل مي پردازد. در مقابل اين دو ديدگاه به شکلي متوجه روابط افراد و گروه هاي کوچک است و اعتقادي به ايجاد منظر جامعه شناسي ( مبادله ي اجتماعي ) براساس روان شناسي ندارد.
ارزيابي امرسون از نظريه ي مبادله
امرسون معتقد است که برداشت مبادله ي اجتماعي را نبايد به عنوان يک نظريه تلقي کرد، بلکه يک چارچوب ارجاعي است که بسياري از نظريه هاي خرد و کلان، با يکديگر ارتباط برقرار کرده اند. امرسون براي تبيين بيشتر نظر خود در اين که نظريه ي مبادله بيشتر يک چارچوب ارجاعي است، به اصطلاح معامله و جريان پاداش و احتمال متقابل از نظر پيتربلو اشاره کرده است.امرسون در سطح خرد، مطالعه ي کنش متقابل استراتژيک و نظريه ي نقش را شبيه ترين برداشت با مبادله مي داند. در سطح کلان، نظريه ي مبادله، تحليل قشربندي اجتماعي و تقسيم کار را در مطالعه ي روابط بين سازماني به کار گرفته است. امرسون مدعي است در بعضي مباحث تئوريک نظريه ي مبادله همسان با کارکردگرايي ساختي است. او هم چنين اشاره کرده است که برداشت مبادله هم چون يک برداشت عمومي براي رفتار سياسي مي باشد.
امرسون نظريه ي مبادله را تحت سه مقوله ي « عقلانيت »، « دارا بودن » و « تقليل گرايي » مورد انتقاد قرار داده است. از نظر او، قضاياي هومنز و پيش فرض مبتني بر اين ايده، اخذ شده از علم اقتصاد است تا فرد براي دست يابي به هدف خود عقلاني عمل کند و در انتخاب شيوه ها با حسابگري اقدام کند.
انتقادات ديگر از نظر امرسون اين است که مکتب مبادله مبتني برروش شناسي به عنوان مجموعه قواعد تجربي از طرق حداقل تفاسير تئوريکي است. در اين نظريه موضوع واحد در طول زمان مورد مطالعه قرار داده شده و از اين دريچه ( توجه تنها به انگيزه ها، پاداشي و مجازات ) به تفسير جامعه پرداخته شده است.
پينوشتها:
1. The French Collectuvistic Orientation.
2. Ekeh.
3. Generalized Exchange.
4. Kula.
5. Kelley.
6. Attitude Scales Sociometric.
7. Experimental Games.
8. Friendship.
9. Chadwick Jones.
10. Learning.
11. Reinforcement.
12. The Human Group.
13. Blau.
14. B.F.Skinner.
15. The Rate of Exchange.
16. Bernard de Voto.
17. Dynamic Interrelationship of Social Behavior.
18. The External System.
19. The Feed- back Internal System.
20. Cooly.
21. Rationality Proposition.
22. Peter Blau.
23. Marginal Utility.
24. Dyadic.
25. Productive Exchange.
26. Social Exchange Theory.
27. John Thebaut.
28. Harold Kelley.
آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم