چكیده
شماری از صحابه و تابعان در زمره پیشگامان اولیه تفسیر قرآن قرار دارند. مفسران شاخص دوره صحابه چهار تن به نام های علی(علیه السلام)، ابن مسعود، ابیّ بن كعب و ابن عباس هستند كه در بین آن ها برتری علی (علیه السلام) نسبت به دیگران واضح است. تفسیر صحابه از سادگی هرچه تمام برخوردار بوده و بر پایه استفاده ازآیات قرآن، سنت نبوی، اسباب النزول و دانش ادبی آن ها صورت می گرفت، لذا از ارزش بالایی برخوردار است.در دوره تابعان با توجه به افزایش منابع تفسیری و اثرگذاری عناصر اجتهادی در مسیر تفسیر - به ویژه نفوذ اسرائیلیات - تفسیر از سادگی نخستین خود خارج شده و بستری برای بحث های كلامی و فقهی دوره های بعد فراهم ساخت. جز آن دسته از مفسرانی كه در این دوره به نحوی از دیدگاه های امام علی (علیه السلام) متأثر بوده اند، و تفسیرشان از آسیب كمتری برخوردار شد. نفوذ خط فكری علی (علیه السلام) بر اندیشه مفسران صحابه و تابعان، حقیقتی است كه دست های مرموز تاریخی و بعضاً قرآن پژوهان معاصر درصدد سرپوش گذاری بر آن بوده و هستند.
این حقیقت در پژوهش عالمانه آیت الله معرفت پیرامون تفسیر صحابه و تابعان نمایان است.
کلیدواژه : تفسیر، صحابه، تابعان، اثر تفسیری، رأی و اجتهاد، اسرائیلیات، اسباب النزول.
طرح مسأله
عده ای از صحابه و تابعان در شمار نخستین مفسران قرآن قرار دارند كه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امر تفسیر اشتغال داشته اند. این كه در طبقه صحابه چه كسانی بار اصلی تفسیر را به دوش كشیده و چه میزانی از قرآن را بر پایه چه مداركی تفسیر كرده اند؟ بین محققان اختلاف نظر وجود دارد.اصالت و اعتبار تفسیر صحابه مسأله دیگری است كه در آرای صاحب نظران فاصله ای از اثر تفسیری تا رأی و اجتهاد را به خود اختصاص داده است. اما با توجه به تنوع مدارك تفسیر در عهد تابعان و ظهور اختلاف های مذهبی در بین آنان، پرسش های یاد شده نسبت به ارزش تفسیر تابعان حساسیت بیشتری به هم می زند. ضمناً از آنجا كه شناخت تفسیر صحابه و تابعان در ارزش گذاری تفاسیر دوره های بعد تأثیر غیرقابل انكار دارد، بررسی مدارك و روش تفسیری صحابه و تابعان از اهمیت ویژه ای برای قرآن پژوهان برخوردار است.
در این مقاله تلاش بر آن است تا با تكیه بر آرای قرآن پژوه معاصر مرحوم آیت الله معرفت ضمن رسیدگی به سؤالات ذكر شده، شناخت مناسبی از تفسیر صحابه و تابعان به دست داده شود.
1.تفسیر صحابه
پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عده ای از صحابه كه حقایق قرآن را در محضر آن حضرت آموخته بودند.(2) به امر آموزش قرآن و تفسیر آن مشغول شدند.(3) در این خصوص مسائل چندی به شرح زیر قابل بررسی است:1. 1. تعداد مفسران صحابه
سیوطی مفسران مشهور صحابه را ده تن دانسته كه عبارتند از: خلفای اربعه، ابن مسعود، ابیّ بن كعب، ابن عباس، ابوموسی اشعری، زید بن ثابت و عبدالله بن زبیر(4) این موضوع كم و بیش مورد قبول دیگران قرار گرفته است.(5) جز آنكه به دو نكته دیگر نیز پرداخته اند: نخست آنكه اشخاص دیگری نیز در شمار مفسران صحابه قلمداد شده اند - گرچه روایات وارده از آنان كم است - و دیگر آنكه در بین مفسران ده گانه ای كه سیوطی نام برده نیز، تفاوت چشم گیری از جهت تعداد روایات تفسیری وجود دارد ( كه البته امر به نحوی مورد تأیید سیوطی هم قرار دارد ) به این صورت كه از چهار تن از مفسران ده گانه، یعنی علی (علیه السلام)، ابن مسعود، ابن عباس و ابیّ بن كعب روایات تفسیری به وفور و از سایر اصحاب به ندرت حدیثی در تفسیر رسیده است (6) اما در این میان آیت الله معرفت به صراحت می نویسد:چهار تن از صحابه به تفسیر قرآن شهره اند و پنجمی ندارند كه عبارتند از: علی بن ابی طالب (علیه السلام) - كه سرآمد و داناترین آن ها است - عبدالله بن مسعود، ابی بن كعب و عبدالله بن عباس - كه از نظر سن كوچك ترین آنان است ولی در رواج تفسیر از دیگران جلوتر است.(7)
اما با توجه به انكه آیت الله معرفت در مورد سایر صحابه تصریح كرده است:
از آنان جز به ندرت روایت تفسیری شناخته نشده است.(8)
می توان گفت كه دیدگاه ایشان در خصوص تعداد مفسران صحابه تفاوت جوهری با دیدگاه اهل سنت - از جمله سیوطی، زرقانی و ذهبی - ندارد. جز آنكه ایشان بر نقش ویژه علی (علیه السلام) به عنوان اعلم صحابه در تفسیر تأكید كرده و این موضوع را در بررسی شخصیت تفسیری ابن عباس و ابن مسعود اثبات كرده اند.(9) ثانیاً نخواسته اند با نام بردن از پاره ای از صحابه كه معلوم نیست چه نسبتی با تفسیر قرآن داشته (10) و بلكه در شرایطی از دانستن معانی برخی از واژگان اظهار عجز كرده اند (11)، فصیلت و امتیاز ویژه ای اعلام كند.
در بین مفسران ممتاز صحابه، اعلمیت علی (علیه السلام) نسبت به دیگران و نیز مرجعیت علمی آن حضرت در امر تفسیر، حقیقتی انكارناپذیر است كه مورد تصریح بسیاری قرار دارد (12)، اما مایه شگفتی است كه عده ای همواره درصدد سرپوش گذاشتن بر حقیقت یاد شده بوده و به نحوی از ذكر نصوص موجود در اثرپذیری صحابه از علی (علیه السلام) خودداری كرده و یا به كلی دست به تحریف این نصوص می زنند.(13) به عنوان نمونه ابن تیمیه معتقد است كه روایات و منقولات ابن عباس از علی (علیه السلام) بسیار كم و ناچیز است و مدوّنان احادیث صحیح، چیزی از احادیث ابن عباس را از علی (علیه السلام) یاد نكرده اند.(14) برخی دیگر از محققان با تصریح به این نكته كه یكی از عوامل توفیق ابن عباس در امر تفسیر، ملازمت وی با اصحاب بزرگ بوده، بدون آنكه نامی از این اصحاب - و از جمله علی (علیه السلام) - ببرند، تنها به فراگیری ابن عباس از انصار مدینه از جمله زید بن ثابت بسنده كرده اند. (از جمله خالدی، 238) اما در این میان آیت الله معرفت با درك حساسیت این موضوع، اولاً با عنوان اعلم الصحابة بمعانی القرآن برجستگی مقام علمی علی (علیه السلام) و اعلمیت مطلق آن حضرت را - در همه زمینه ها از جمله تفسیر - مدلّل كرده است.(15) ثانیاً به طوری كه قبلاً گذشت، با بررسی رابطه دانش تفسیری مفسران صحابه از جمله ابن عباس، عبدالله بن مسعود و ابیّ بن كعب با علی (علیه السلام)، مرجعیت علی (علیه السلام) در بین صحابه و اثرپذیری آنان از آن حضرت را به خوبی نمایانده است.(16) این كوشش در بخش های دیگری از تحقیقات آیت الله معرفت، به خصوص تصحیح طرق تفسیری ابن عباس نیز به چشم می خورد كه به زودی از نظر خواهد گذشت.
1. 2. مصادر تفسیر صحابه و ویژگی های تفسیر در این دوره
قرآن پژوهان در معرفی مصادر تفسیر صحابه بر مواردی چون: قرآن، روایات نبوی و فهم و اجتهاد مفسران صحابی، به خصوص آگاهی آنان نسبت به معانی لغات و نیز آداب و رسوم عرب - كه زمینه ساز نزول بسیاری از آیات بوده - تأكید كرده اند.(17)برخی به تأثیرپذیری تفسیر صحابه از آرای علمای اهل كتاب اشاره كرده، درباره میزان این تأثیر به بحث پرداخته اند.(18) در عین حال همگان متفقند كه تفسیر در دوره صحابه از هیئتی ساده و بسیط برخوردار بوده است.(19) آیت الله معرفت موارد زیر را به عنوان ویژگی های تفسیر در عهد صحابه یاد كرده است:
1. 2. 1. سادگی تفسیر در حد توضیحات لغوی محدود.
1. 2. 2. سلامت تفسیر از جدل و اختلاف.
1. 2. 3. صیانت تفسیر از دخالت رأی (به معنای استبداد به رأی غیر مستند).
1. 2. 4. پاك بودن تفسیر از اساطیر و افسانه ها به خصوص از اسرائیلیات.
1. 2. 5. قاطعیت و خالی بودن از شك و تردید و تحمل احتمالات.(20)
حال، با توجه به ویژگی های یاد شده، تفسیر صحابه در چه پایه ای از اصالت و اعتبار است؟ این پرسشی است كه از دیرباز درباره آن بین اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت نوعاً تفسیر صحابه را در طول تفسیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) دانسته و آن را از مصادیق مأثورات تفسیری دانسته اند كه در مقابل تفسیر به رأی قرار می گیرد، لذا با آن معامله حدیث مرفوع و مسند كرده اند تا موقوفه صحابی(21). برخی این موضوع را به اسباب النزول تخصیص داده اند كه در آن مجال رأی وجود ندارد.(22) این در حالی است كه از نظر بزرگان و محققان شیعه، اثر تفسیری جز روایات نبوی و ائمه اطهار (علیه السلام) مصداقی ندارد.(23) از طرفی مسلم است كه صحابیان در مواردی كه در مسیر تفسیر خود نصّی از قرآن و حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نداشته اند، با بهره گیری از قوه رأی و اجتهاد به تفسیر اقدام كرده اند (24) لذا دفاع از تفسیر صحابه در حد تفسیر اثری وجهی ندارد و به گفته ذهبی، در مواردی كه تفسیر صحابی از جنس اجتهاد و استنباط باشد، ماهیتی جز موقوفه ندارد.(25)
آیت الله معرفت نیز با اعتقاد به حجیت تفسیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیه السلام) به عنوان تفسیر قابل اسناد روایی (26) تفسیر صحابیان را تفسیری برخاسته از اثر (نبوی) و رأی خاص آنان می داند.(27) اما با توجه به ممیزاتی كه درباره تفسیر صحابه نقل كرده، در مجموع معتقد است كه تفسیر صحابیان از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار است كه آن را از تفاسیر هر دوره دیگر متمایز می سازد. به عقیده ایشان اصالت تفسیر صحابه - كه برای ما رسیده - بر دو پایه استوار است كه عبارتند از: الف. صحت اسناد مطالب تفسیری منقول از صحابه؛ ب.قرار داشتن مفسر صحابی در زمره صحابیان طراز اول. در صورت تحقق این دو شرط، به عقیده ایشان برای اعتماد به تفسیر صحابی مانعی در كار نخواهد بود.(28) آیت الله معرفت در تحلیل دیدگاه خود از اعتبار تفسیر صحابه معتقد است كه ماده اصلی تفسیر صحابه یا به آموزش های آنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باز می گردد كه در این صورت تفسیر آنان از ارزش حدیث مسند برخوردار خواهد شد، یا به فهم آنان از معانی لغات و آداب و رسوم جاهلیت و امثال آن ارتباط دارد كه در این حال گرچه این فهم از مصادیق موقوفه خواهد بود، اما فهم صحابه نسبت به دیگران كه از درك حضور وحی و عهد رسالت به دور بوده اند، به واقعیات قرآن نزدیك تر است، لذا امكان فهم قرآن برای آنان بیشتر فراهم بوده است.(29) این دیدگاه كه با نوعی واقع بینی، تفسیر صحابیان را بین تفسیر اثری و تفسیر اجتهادی آزاد ارزیابی می كند، در بین علمای اسلامی، به دیدگاهی نزدیك است كه زركشی درباره تفسیر صحابیان قائل است.(30)
1. 3. ارتباط تفسیر صحابه با آموزش های اهل كتاب
گفته شد كه یكی از مصادر تفسیر صحابه آموزش های اهل كتاب است (31) اما در كم و كیف اثرپذیری صحابه از عقاید علمای یهود و نصاری - كه اسلام آورده و در بین مسلمانان نشو و نما می كرده اند - اختلاف نظر وجود دارد. عده ای از خاورشناسان مانند گلدزیهر در اثرگذاری امثال كعب الاحبار و عبدالله بن سلّام بر برخی از صحابه مانند ابن عباس مبالغه كرده اند.(32) از مسلمانان عده ای چون محمود ابوریه، احمد امین و سید محمد رشید رضا بر اثرپذیری امثال ابوهریره، عبدالله بن عمروبن عاص و عبدالله بن عباس از كعب الاحبار تأكید كرده اند.(33) در این دیدگاه گویا صحابیان غافل از مكائد اهل كتاب، مروج اسرائیلیات و خرافاتی شده اند كه از ناحیه یهود و نصاری به فرهنگ اسلامی سرازیر شده است.(34) از این رو برخی از محققان در مقابل این اندیشه واكنش نشان داده و شأن صحابه را بالاتر از آن دانسته اند كه در شناخت حقایق قرآن به امثال كعب الاحبار مراجعه كنند.به عقیده این عده، اولاً مراجعه اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علمای اهل كتاب در حوزه احكام و تكالیف شرعی نبوده، بلكه این مراجعه - به فرض وقوع - در زمینه هایی بوده كه بین قرآن و تورات و انجیل مشترك بوده است، كه همان قصص و سرگذشت های تاریخی است. ثانیاً بزرگان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جمله ابن مسعود، ابن عباس، ابوهریره و... از تمیز مطالب اصیل از مباحث انحرافی عاجز نبوده اند تا گفته شود نقل اسرائیلیات برای آنان مایه تشویش افكار و عقاید بوده است، بلكه آنان با داشتن میزان فكری كامل، موفق به تمیز مطالب صحیح از مباحث خرافی بوده اند.(35)
اما در شرایطی كه قرآن پژوهان شیعه، بعضاً نفوذ سخنان علمای یهود را در تفسیر صحابه منتفی ندانسته اند (36) آیت الله معرفت در راستای اعتبار بخشی به تفسیر صحابه اعتقاد راسخ دارد كه شأن صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بالاتر از رجوع آنان به امثال كعب الاحبار بوده است. لذا ایشان ضمن تخطئه شدید امثال گلدزیهر (37) و اظهار تأسف از دنباله روی برخی از مسلمانان - مانند ذهبی و احمد امین - از اندیشه های خاورشناسان می نویسد:
شكی نیست كه اصحاب هوشیار پیامبر (صلی الله علیه و آله) - چون ابن عباس - همواره از مراجعه به اهل كتاب برحذر بودند و افسانه ها و خیالات ساخته آنان را ناچیز می شمردند. اسرائیلیات پس از عصر صحابه و در دوران سلطه امویان به درون حوزه اسلام راه یافت، زیرا آنان به منظور نشر فساد در زمین و فراگیر ساختن آن به شدت به یهودیان خوار و بی مقدار كه به ظاهر مسلمان شده بودند نیاز داشتند. در آینده روشن خواهیم ساخت آغاز نشر و گسترش اسرائیلیات در میان مسلمانان، تنها در دوره سیاه حكومت امویان بود و از ساحت قدس صحابه به ویژه ابن عباس به دور است كه برای كسب علم به یهودیان كینه توز مراجعه كنند و دانشوران برجسته اسلام همچون امیرمؤمنان (علیه السلام) را نادیده بگیرند؛ فردی كه معدن علم است و دانش اولین و آخرین را كه تمام آن را به ارث از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دریافته بود در اختیار دارد.(38)
2. تفسیر تابعان
عصر تابعان، عصر گسترش دامنه تفسیر است.(39) در این دوره مفسران تابعان در مناطقی چون مكه، مدینه، كوفه، بصره و شام به امر تفسیر مشغول شدند و در واقع مدارسی را تقویت كردند كه نخستین بار به وسیله برخی از صحابه از جمله ابن عباس، ابیّ بن كعب، عبدالله بن مسعود، ابوموسی اشعری و ابودرداء پی ریزی شده بود.(40) تابعان در امر تفسیر در درجه نخست، ناقلان روایات نبوی و آرای تفسیری صحابیان بودند و از همین رو برخی معتقدند تفسیر بزرگان تابعان در شمار تفسیر اثری قرار دارد.(41) اما بدون تردید، در دوره تابعان به تدریج عناصری پا به عرصه تفسیر گذاشت كه ماهیت تفسیر را از شكل اثری به تفسیر به رأی كاملاً متحول ساخت. نخست ورود اسرائیلیات تفسیری است كه به عقیده قرآن پژوهان نفوذ گسترده آن به حوزه تفسیر در عصر تابعان است.(42) و دیگر دخالت رأی و اجتهاد در مسیر تفسیر است كه اولاً موجب پدید آمدن اختلافات مذهبی در عصر تابعان بود؛ ثانیاً زمینه را برای پیدایش بحث ها و نیز گرایش های كلامی، فقهی، اخلاقی، ادبی و لغوی مهیا ساخت.(43)آیت الله معرفت ضمن صحّه گذاشتن بر خصوصیات كلی تفسیر در دوره تابعان - درست به همان شكل كه دیگران به آن پرداخته اند (44) و معرفی منابع تفسیر قرآن در این دوره (45) بدون آنكه به تعبد در مقابل آرای تفسیری تابعان قائل باشد، تنها به جهت نزدیك بودن آنان به عصر نزول قرآن، مطالعه نظرات تفسیری تابعان را از باب بررسی و تحقیق در مسائل نه صرفاً تقلید و تعبّد، امری ضروری می داند. ایشان در ضمن به تحقیق مسائلی چند درباره مفسران دوره تابعان پرداخته كه جهت پرهیز از اطاله كلام تنها به دو مورد آن اشاره می شود.
2 .1. تصحیح طرق تفسیری ابن عباس
آیت الله معرفت ابن عباس را در تفسیر، شاگرد خاص علی (علیه السلام) می داند كه از طرف آن حضرت تربیت ویژه ای شامل او شده و به درجه ای رسیده است كه امام در حق او تعبیر: كأنّما ینظر الی الغیب من سترٍ رقیق را به كار برده است.(46) با چنین پشتوانه ای، ابن عباس به تربیت شاگردانی اقدام كرد كه آنان نیز كم و بیش با اثرپذیری از خط فكری علی (علیه السلام) به امر تفسیر مشغول شدند. مفسران دوره تابعین به ویژه مدرسه تفسیری مكه از شاگردان ابن عباس به شمار می روند (47) كه هركدام در رأس طریقی قرار گرفتند. در كثرت طرق و روایات تفسیری ابن عباس جای تردید وجود ندارد، هرچند كه در صحت منقولات تفسیری ابن عباس جای سخن فراوان است. سیوطی ضمن اشاره به طرق متعدد ابن عباس در تفسیر قرآن، این طرق را از جهت اعتبار در یك سطح ندانسته است، بلكه برخی از این طرق - مانند طریق علی بن ابی طلحه هاشمی و طریق قیس بن ربیع از عطاء بن سائب از سعید بن جبیر - را توثیق و برخی از طرق - مانند طریق كلبی از ابوصالح و طریق مقاتل بن سلیمان از ابن عباس - را تضعیف كرده است.اما آنچه در تحقیقات تفسیر پژوهان اهل سنت جای آن بسیار خالی است، عدم كوشش در تصحیح طرق تفسیری ابن عباس است. این كار در پژوهش های آیت الله معرفت مورد توجه قرار گرفته است و در واقع از ابتكارات وی در بحث تفسیر صحابه و تابعان به شمار می رود. استاد با حوصله فراوان به تصحیح ده طریق از طرق تفسیری ابن عباس مبادرت كرده و ضمن اثبات وثاقت افرادی كه در رأس هر طریق واقع شده اند، به تصحیح طریق آنان و نیز نقد شبهاتی كه در این خصوص وجود دارد، پرداخته و از این جهت خدمت شایانی به عرصه تاریخ تفسیر انجام داده است. بنابراین تحقیقات راویان اصلی تفسیر ابن عباس نه تنها از جهت وثاقت اخلاقی، بلكه نوعاً از حیث عقیده و ایمان، به خصوص نزدیكی به خط فكری علی و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و نیز ارتباط با محافل شیعی، افرادی موجه و قابل تأیید هستند. و چه بسا علت تضعیف برخی از آنان - از جمله مقاتل بن سلیمان، عطیه بن سعد كوفی، محمد بن سائب كلبی و علی بن ابی طلحه هاشمی - همین گرایش آنان به علی و خاندان اهل بیت (علیه السلام) بوده كه از ناحیه برخی از علمای رجال نوعی طعن به شمار می رفته است.
به عنوان مثال در شرح حال ابوالحسن عطیه بن سعد بن جناده كوفی پس از معرفی اجمالی شخصیت وی - از جمله ولایت و وفاداری او به اهل بیت (علیه السلام) و صدماتی كه در زمان حجّاج متحمل شد - به نقل سخنان ابن عدی و ابن حجر پرداخته كه این دو نفر ضمن توثیق او اظهار داشته اند كه معهذا احادیث او حجت نیست؛ سپس می نویسد:
اكنون كه معلوم گردید منشأ طعن به او، پیروی از مكتب اهل بیت (علیه السلام) و دفاع از حریم مقدس آنان است، دیگر دلیلی بر قدح او وجود ندارد. به همین دلیل محدثان بر او اعتماد كرده، احادیث او را صحیح شمرده اند.(48)
به هر حال از كسانی كه آیت الله معرفت با استناد به شواهد تاریخی به اثبات وثاقت و سلامت اعتقادی آنان پرداخته می توان از ابن ابی طلحه، قیس ابن ربیع، ابن اسحاق، سدی كبیر، ابن جریج، ضحاك بن مزاحم، مقاتل بن سلیمان، عطیه بن سعد بن جناده كوفی، محمد بن سائب كلبی و ابوصالح باذام یا باذان نام برد.(49)
2. 2. نمایان سازی نفوذ فكری علی (علیه السلام) بر اندیشه مفسران تابعان
موضوع دیگر در تحقیقات آیت الله معرفت، نمایان سازی خط فكری علی (علیه السلام) در اندیشه و عملكرد بسیاری از مفسران عصر تابعین است. این امر كه علی (علیه السلام) واضع و مؤسس بسیاری از علوم اسلامی از جمله تفسیر، علوم قرآنی و علم نحو بوده، مورد تصریح بسیاری از محققان قرار دارد.(50)اما نفوذ فكری علی (علیه السلام) در حوزه تفسیر قرآن، خاصه نزد مفسران عصر تابعان حقیقتی است كه مورد غفلت بسیاری از قرآن پژوهان از گذشته تا حال واقع شده و بلكه به نظر می رسد كه دست های مرموز تاریخی به نحوی بر آن سرپوش گذاشته اند.
مقایسه پژوهش آیت الله معرفت، در التفسیر و المفسرون با دیگر كتاب هایی كه در موضوع تاریخ تفسیر تألیف شده به ویژه كتاب التفسیر و المفسرون ذهبی ما را به این حقیقت رهنمون می سازد كه دغدغه اصلی آیت الله معرفت مشخص ساختن جهت گیری های مفسران این دوره (تابعان) در زمینه های كلامی - اعتقادی و نشان دادن میزان تأثیر و تأثرهای مفسران از یكدیگر است.
به منظور این موضوع، استاد معرفت در ابتدا به معرفی مدارس تفسیری در عصر تابعان و مؤسسان و چهره های شاخص این مدارس پرداخته (51) و سپس درباره شخصیت 30 تن از مفسران برجسته و مشهور دوره تابعان دست به تحقیق زده اند كه حاصل این تحقیق، اثبات تمایلات شیعی در خصوص حداقل 23 نفر از مفسران این دوره است.(52) برخی از این شخصیت ها مانند: عكرمه، سعید بن مسیّب، حسن بصری و قتاده، امرشان حتی از نظر محققان شیعه، اختلافی است. به طوری كه به تخطئه آنان دست زده یا لااقل درباره آن ها توقف كرده اند.(53)
اما تلاش آیت الله معرفت در روشن ساختن وضعیت آنان و به عنوان نمونه عكرمه كه متهم به گرایش به خوارج و انحراف از علی و اهل بیت (علیه السلام) او است، بسیار شگفت آور است كه محقق نامبرده با تكیه بر نقد اخبار تاریخی موجود در این زمینه یا بحث در دلالت های این اخبار به خوبی از پس آن برآمده است.(54) اما كوشش های آیت الله معرفت در این مقصد فكری بر دو پایه به شرح زیر استوار است:
2. 2. 1. اعتبار عقلی در نشان دادن شخصیت مفسر تابعی
در برخی از موارد، شخصیت فكری یك مفسر با استفاده از اثرپذیری او از استاد یا اساتیدش مورد بحث قرار گرفته و در واقع از نوعی اعتبار عقلی استفاده شده است. به عنوان مثال در معرفی شخصیت مجاهد می نویسد:وی متهم به مراجعه به اهل كتاب است و این اتهام با سخت گیری استاد او و ابن عباس در مراجعه به اهل كتاب سازگار نیست.(55)
درباره اسود بن یزید كه مانند مسروق بن اجدع (هر دو از مفسران كوفی) مورد قدح و طعن قرار گرفته است، تصریح می كند:
جوّ حاكم بر علمای كوفه به ویژه اصحاب عبدالله بن مسعود، اكثراً گرایش به ولایت كبری مولا امیرمؤمنان (علیه السلام) و خاندان نبوت بود، زیرا استاد بزرگشان صحابی جلیل عبدالله بن مسعود بدین سان آن ها را تربیت نموده و ساخته بود.(56)
این نحوه استدلال در پژوهش آیت الله معرفت نسبت به اعتقاد و عملكرد ابن عباس (57)، عطاء بن سائب (314)، مجاهد (288) و عكرمه دنبال شده است. به عنوان مثال، پس از نقل خبری درباره عكرمه كه وی را متهم انكار مفاد آیه تطهیر درباره اهل بیت (علیه السلام) و انحصار آن به زنان پیامبر كرده اند، می نویسد:
فمكذوبب علیه البته. ذلك انه تربیة ابن عباس الخالصه و لا یظن بشأنه الحیاد عن طریق شیخه: (الولاء الخالص لال بیت الرسول) و تحویر فضیلة خاصة بهم و لاسیما بهذا النحو من الاصرار: من شاء باهلته انها نزلت فی ازواج النبی (صلی الله علیه و آله) الامر الذی لا یقوم به سوی معاند حاقد علی آل البیت (علیه السلام) و لیس الّا من صنع ذوی الضغائن و الاحقاد.(58)
2. 2. 2. استفاده از شواهد گوناگون در بررسی شخصیت مفسر
اما قسمت عمده اظهارات آیت الله معرفت در بررسی شخصیت یك مفسر بر نقل های تاریخی متكی است كه از وسعت تحقیق و تتبع نامبرده حكایت دارد. در این خصوص آیت الله معرفت گاه به نقد سندی و دلالت اقوال ضعیف و غیر معتبر پرداخته و اعتبار آنان را در مقام استناد و استدلال مورد سؤال قرار می دهد؛ و گاه با كنكاش در متون حدیثی و تاریخی به استفاده از شواهد متعدد در ارائه سیمای واقعی شخصیت مورد نظر اقدام می كند. آنچه در تحقیقات آیت الله معرفت قابل توجه و ستودنی است، جامع نگری ایشان همراه با نقد و بررسی و قضاوت توأم با انصاف علمی است. لذا بدون آنكه به طرح عقاید به صورت ادعایی نیاز باشد، از شخصیت مورد نظر خود تحلیلی ارائه می دهد كه برای خواننده جذاب و از استدلال لازم برخوردار باشد. به عنوان مثال ایشان در بررسی شخصیت عكرمه پس ذكر این مطلب كه «تهمت هایی كه متوجه عكرمه شده در دو جهت خلاصه می شود كه عبارتند از:1. دروغ گویی، 2. تمایل به دیدگاه خوارج(59) متذكر می شود:تهمت اول به خاطر روایتی است كه از پسر عمر نقل شده كه به غلام خود نافع گفت: «به من نسبت دروغ مده چنان كه عكرمه بر ابن عباس دروغ روا می داشت.
و اتهام دوّم توهمی است كه در پی سفر او - هنگامی كه به شهرهای مختلف سفر می كرد - به شمال آفریقا به وجود آمده است، زیرا خوارج در آن دیار فراوان بودند و از ابن عباس نیز احادیثی چند در دست دارند.(60)
سپس در مقام نقد می نویسد:
پر واضح است كه امثال این گونه دستاویزها و بهانه جویی ها تنها ریشه در حسادتی دارد كه دشمنان او به علت جایگاه بلند او به فقه و آشنایی با معانی قرآن كریم، از او به دل داشتند. اما ابن حجر - درباره روایات رسیده از ابن عمر - می گوید: «این حدیث، گذشته از اختلافات در متن و تباین در نقل های مختلف، از نظر سند ضعیف است... این روایت پذیرفته نیست، زیرا به وسیله ابوخلف جزّار از یحیی بكّاء نقل شده است. و روایت بكّاء متروك و غیر قابل اعتماد است؛ از این رو است كه ابن حبان می گوید: محال است انسانی كه عدالتش ثابت است با سخن فردی مشكوك الحال مخدوش شود.(61)
آیت الله معرفت سپس اضافه می كند كه نسبت دروغ گویی به عكرمه حتی در حیات خود او شایع شد، به گونه ای كه استاد او ابن عباس نیز به دفاع از او و رد این نسبت اقدام كرد.(62)
اما در مورد نسبت بدعت به عكرمه و تمایل او به خوارج تصریح می كند: این تهمت نیز نادرست است و گروهی از صاحب نظران و اهل نقد چنین نسبتی را از او نفی كرده اند. سپس از قول ابن ابی حاتم آورده است:
از پدرم درباره عكرمه پرسیدم. گفت: ثقه است. گفتم: آیا به حدیث او استناد می شود؟ گفت: آری مشروط به اینكه افراد ثقه از او روایت كرده باشند.
و سپس نظری عجلی در كتاب الثقات را نقل كرده است كه می نویسد:
عكرمه غلام ابن عباس، اهل مكه و تابعی ثقه است و او از تهمت حروری بودن (انتساب به گروهی از خوارج موسوم به حروریه) مبرا است.(63)
در قسمت دیگری از این بررسی، آیت الله معرفت سخنی از علامه مجلسی آورده است كه وی انكار نزول آیه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...(64) در حق علی (علیه السلام) را به او نسبت داده و از قول عكرمه آورده است كه آیه لیلة المبیت درباره ابوذر و صهیب نازل شده است. به عقیده علامه در اشكال این شأن نزول همان بس كه روای آن عكرمه و او از گروه خوارج است.(65) آیت الله معرفت پس از نقل سخن علامه مجلسی پس از ادای احترام به این دانشمند می نویسد:
شاید این اظهارنظر مرحوم مجلسی به عنوان جدل باشد، وگرنه این روایت خود به خود ضعیف است آن هم به خاطر ضعف راوی آن، نه ضعف مروی عنه ( یعنی عكرمه) زیرا طبری این روایت را از طریق حجاج بن محمد مصیصی از ابن جریج از عكرمه نقل كرده است و مصیصی ضعیف و روایاتش واهی است، چون در بزرگسالی قوای فكری او دچار اختلال شده بود، به همین جهت یحیی بن سعید از او روایت نقل ننمود و به پسرش هم همین سفارش را كرد، لذا جایی برای طعن بر عكرمه ثقه امین باقی نمی ماند و همین نكته را ابن حجر در تقریب استنباط و تصریح كرده است:
عكرمه ثقه، ثبت و عالم به تفسیر است. در نتیجه تكذیب ابن عمر نسبت به او تأیید نشده و از او بدعتی هم به ظهور نرسیده است.(66)
نتایج مقاله
مفسران شاخص طبق صحابه چهار نفر بوده اند كه در بین آن ها علی (علیه السلام) از جهت جامعیت علمی و اثرگذاری بر سه نفر دیگر منحصر به فرد است.تفسیر صحابه به دلیل استفاده از رأی و اجتهاد - در موارد نادر - حجیت شرعی ندارد، اما با توجه به سلامت منابع و مصادر آن از اعتبار فوق العاده برخوردار است.
ابن عباس پرورش یافته مكتب علی (علیه السلام) بود و طرق تفسیری او با جهت گیری اعتقاد به ولایت علی (علیه السلام) قابل تصحیح است.
تفسیر در عهد تابعان از جهات گوناگون گسترش یافت و از دخالت اجتهادهای كلامی، مذهبی و نفوذ اسرائیلیات در امان نماند.
بازتاب خط فكری علی (علیه السلام) بر اندیشه و عملكرد اكثر قریب به اتفاق مفسران طبقه تابعان مورد اعتراف شواهد تاریخی است، گرچه در پژوهش های دانشمندان كمتر به آن پرداخته شده است.
پینوشتها:
1. استاد دانشكده الهیات دانشگاه تهران.
2. ر.ك: الجامع الاحكام القرآن الكریم، ج1، ص 39؛ البرهان فی علوم القران، ج2، ص 156؛ بحارالانوار، ج92، ص 106.
3. این موضوع صرف نظر از محدودیتی است كه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و در دوره ای از تاریخ اسلام در مسیر تفسیر قرآن بوجود آمد. در این خصوص ر.ك: صاحب المبانی، صص 184 - 183 با عنوان: «فی ذكر من تحرّج عن التفسیر و استنكره»، طبری، ج1، ص30؛ ابن كثیر، ج1، ص 7؛ معارف، 188 - 173 با عنوان: «رویگردانی از تفسیر در سده نخست و انگیزه های آن».
4. الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص 233.
5. رك: التفسیر و المفسرون، ج1، ص 63؛ علوم التفسیر، صص 16- 15؛ مناهل العرفان، ج1، ص 482؛ مباحث فی علوم القرآن، ص 336.
6. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 64؛ مناهل العرفان، ج1، صص 484 - 483؛ علوم التفسیر، صص16؛ مباحث فی علوم القرآن، ص 336.
7. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ج1،ص 187، محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 98.
8. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 187.
9. همان، ج1، صص189 - 188، 193 و 195.
10. مبانی و روش های تفسیری، ص 244.
11. در خصوص تفاوت درك صحابه از تفسیر آیات و بی اطلاعی برخی از آنان از جمله دو خلیفه نخست از معانی پاره ای از واژگان، قرائن متعددی بر جای مانده است. برای تفضیل ر.ك: صاحب المبانی، ص 183؛ طبری، ج1، ص 30؛ ابن كثیر، ج1، ص 6؛ ذهبی، ج1، صص36 - 34؛ مهدوی راد، صص 69-62 و مروتی، صص 85 -87 و هر دو با ذكر شواهد متعدد.
12. از جمله ر.ك: ابن عطیه، 264؛ زركشی، ج2،ص 157؛ سیوطی، ج4، ص 233؛ ذهبی، ج1، ص 90 -89 و نیز مهدوی راد، ص 93 با عنوان: آگاهی علی (علیه السلام) از قرآن به گزارش صحابیان.
13. به عنوان نمونه ای از تقطیع و تحریف های واقع شده، در شرایطی كه ابن عطیه پس از معرفی علی (علیه السلام) به عنوان صدرالمفسرین از قول ابن عباس نوشته است: «ما اخذت عن تفسیر القرآن فعن علی بن ابی طالب» (همو، مقدمتان فی علوم القرآن، ص 264) در نسخه ای از تفسیر ابن عطیه كه به تحقیق احمد صادق ملاح به چاپ رسیده است، از نقل قول های ابن عطیه درباره علی (علیه السلام) و ابن عباس، دقیقاً فرار ما اخذت عن تفسیر القرآن فعن علی بن ابی طالب (علیه السلام) حذف شده است (ر.ك: همان، ج1، ص 47).
14. صدر، ص 318 به نقل از منهاج السنه و نیز ر.ك: حجتی، صص 88 - 86؛ با عنوان: رد گفتار ابن تیمیه و نقد نظر او.
15. التفسیر و المفسرون، ج1، صص 191 - 188.
16. همان؛ و نیز صص 193، 195، 197، 198 و 200.
17. همان، ص 37؛ مباحث فی علوم القرآن، ص 336؛ علوم التفسیر، ص15؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، ص 17؛ النهج الاثری فی تفسیر قرآن الكریم، ص 34؛ مبانی و روش های تفسیری، ص 255.
18. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 37؛ مباحث فی علوم القرآن، ص 336؛ علوم التفسیر، ص15؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، ص18؛ مبانی و روش های تفسیری، ص260.
19. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 97؛ علوم التفسیر، ص 17؛ تعریف الدارسین بمناهج المفسرین، ص225؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، صص 42 - 37؛ المنهج الاثری فی تفسیر القران الكریم، ص44؛ پژوهشی پیرامون تاریخ تفسیر قرآن كریم، صص 92 - 90.
20. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 266 - 264.
21. الاتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 115؛ البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 157؛ تفسیر قرآن العظیم، ج1، ص 4؛ مناهل العرفان، ج1، ص 480؛ اصول التفسیر و قواعده، ص112؛ تعریف الدارسین بمناهج المفسرین، ص 201.
22. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 94. از قول ابن صلاح.
23. تفسیر تبیان، ج1،ص 4؛ المبادی العامه لتفسیر القرآن الكریم، ص 61؛ روش ها و گرایش های تفسیری، ص87.
24. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 95؛ لمحات فی علوم القرآن، ص 206؛ المنهج الاثری فی تفسیر القرآن الكریم، ص34.
25. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 96؛ المنهج الاثری فی تفسیر القرآن الكریم، ص 106.
26. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 264.
27. همان، ص263؛ التفسیر الاثری الجامع، ج1، صص 100 - 99.
28. التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 98.
29. همان؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 263.
30. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 172؛ مباحث فی علوم القرآن، ص337؛ و نیز ر.ك: روش شناسی تفسیری، صص 175 - 173 و 229.
31. ر.ك: لمحات فی علوم القرآن، ص201.
32. همان، صص 88 - 85.
33. اضواء علی السّنه المحمدیه، صص 164 و 207؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، ص 119 به نقل از المنار، ص 126.
34. الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، ص 119.
35. برای تفصیل بیشتر ر.ك: التفسیر و المفسرون، ج1، صص 73 - 72؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، صص 118 و 136.
36. قرآن در اسلام، ص 76؛ مبانی و روش های تفسیری، ص 266.
37. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج 1، صص 223 - 221.
38. همان، ص 225 و نیز ر.ك: صص 232 - 231.
39. همان، ص 336؛ پژوهشی پیرامون تاریخ تفسیر قرآن كریم، صص 256 - 154.
40. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 273؛ التفسیر و المفسرون، ج1، صص 127 - 101؛ مباحث فی علوم القرآن، صص 339 - 338؛ المنهج الاثری فی تفسیر القرآن الكریم، صص 49 - 48؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، صص 19 - 17.
41. البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 158؛ اصول التفسیر و قواعده، ص 118؛ تفسیر القرآن الكریم، ج1، ص4.
42. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 130؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 380.
43. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 130؛ الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر، 18.
44. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 367 - 366.
45. اهمّ منابع تفسیری از نظر آیت الله معرفت عبارتند از: قرآن، احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اقوال صحابه، در نظر گرفتن اسباب النزول، لغت اصیل عربی فصیح و به خصوص اشعار عرب، انواع دانش ها، تكیه بر اجتهاد و بالاخره استناد به پاره ای از نصوص كتب عهدین. (همان، ج1، صص 380 - 378)
46. همان، ص 198.
47. همان، ص 270.
48. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 246.
49. همان، صص 236، 237، 240، 242، 246، 249، 253.
50. تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، صص 40، 317، 318، 344، 404؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، ص138.
51. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 273-269.
52. این مفسران عبارتند از: سعید بن جبیر، ابوالدرداء، سعید بن مسیّب، طاووس، عكرمه، عطاء بن ابی رباح، عطاء بن سائب، ابان بن تغلب، حسن بصری، علقمه بن قیس، ابو عبدالرحمن سلمی، مسروق بن اجدع، مره همدانی، زید بن وهب، ابوشعثای كوفی، اصبغ بن نثباته، زرّبن حبیش، عبیدة بن قیس بن عمرو، ربیع ابن انس، قتاده بن دعامه، زید بن اسلم، رفیع بن مهران (ابوالعالیه) و جابر بن یزید جعفی.
53. جهت نمونه ر.ك: معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 139؛ كافی، ج 8، ص 311.
54. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج 1، صص307 - 300.
55. همان، ص 288.
56. همان، ص 343.
57. همان، صص 223-198.
58. یعنی: این مطلب قطعاً دروغی علیه عكرمه است به این خاطر كه او تربیت ویژه ای از ناحیه ابن عباس داشته است و تصور نمی شود كه از طریق و سیره استاد خود - دوستی خالص با اهل بیت (علیه السلام) - منحرف شده و به انكار فضیلتی برخاسته باشد كه انحصار به اهل بیت دارد. آن هم به این نحو كه بگوید: هركه مایل باشد در این خصوص كه آیه تطهیر درباره اهل بیت (علیه السلام) نازل شده با او به مباهله برمی خیزم كه چنین كاری جز از شخص معاند و كینه توز نسبت به اهل بیت (علیه السلام) ساخته نیست. همان.
59. همان، ص300.
60. همان.
61. همان، ص 301.
62. همان.
63. همان، صص 302 - 301. با اندكی تلخیص.
64. بقره، آیه 207.
65. همان، ص 307. به نقل از بحار الانوار.
66. همان، ص 307. به نقل از تقریب التهذیب.
زیر نظرگروه قرآن پژوهی پژوهشگاه به کوشش: نصیری، علی؛ ( 1387)، معرفت قرآنی: یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول