دانش‌های عقلی در دوره‌ی ایلخانی

در قرن هفتم و هشتم مردان بزرگی که غالباً تربیت یافته‌ی دوره‌ی پیش بودند مایه‌ی نگاهداشت رونق بازار علوم تا مدتی محدود گردیدند. با این همه در پایان دوره‌ی مورد بحث از عده‌ی عالمان بزرگ و ذیفنون جز مردان انگشت شمار
سه‌شنبه، 16 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانش‌های عقلی در دوره‌ی ایلخانی
دانش‌های عقلی در دوره‌ی ایلخانی

 

نویسنده: دکتر سیدمحمد ترابی




 

وضع عمومی علوم:

در قرن هفتم و هشتم مردان بزرگی که غالباً تربیت یافته‌ی دوره‌ی پیش بودند مایه‌ی نگاهداشت رونق بازار علوم تا مدتی محدود گردیدند. با این همه در پایان دوره‌ی مورد بحث از عده‌ی عالمان بزرگ و ذیفنون جز مردان انگشت شمار کسانی که قابل ذکر باشند باقی نماند. از یک سو سقوط خلافت و راه یافتن ضعف و سستی در احوال عالمان شرح قیدهای شرعی دوره‌ی پیشین را از پای دانش‌های عقلی برداشت، از سوی دیگر فقر و انحطاط عمومی و کشتار و نَهب و ناامنی مداوم مایه‌ی ضعف تدریجی دانش‌ها و دانشمندان گردید. در همان حال گروهی از مردم خانقاهی و غیرخانقاهی سخنان پیشینیان را در ناروایی و نارسایی دانش‌های عقلی تکرار می کردند، با این حال کشش حکمت به جانب شرع در قرن هفتم و هشتم قوت بیش‌تری یافت و کلام و فلسفه در نزد غالب حکیمان این دوره به یکدیگر نزدیک شد و مرکز‌هایی از قبیل مراغه، شیراز، اصفهان و بغداد هنوز محل اجتماع عالمان و دانشمندانی بود که به دانش‌های عقلی اشتغال داشتند. تهیه کتاب درسی بسیار مورد توجه بود و موجب شد که تلخیص کتاب‌ها و نوشتن شرح و حاشیه بر آن‌ها و تألیف کتاب‌های مختصر و متوسط و مفصل در دانش‌های گوناگون متداول شود. از سال 645 به حکم خلیفه مدرسان مدرسه‌ی مُستَنصریه موظف شدند که از آن پس چیزی از تصانیف خود بر طُلّاب نخوانند بلکه احکام مشایخ را، برای حفظ ادب نسبت به آنان و از راه تبرک، به شاگردان بیاموزند. (1) به این ترتیب دایره‌ی تدریس محدود گردید و از آزادی عقیده‌ی مدرسان کاسته شد و سبب گردید که شرح‌ها و تلخیص‌ها و حاشیه‌های متعددی درباره‌ی کتاب‌های متقدمان تدوین شود و برای تدریس به کار رود. در این دوره خواجه نصیرالدّین طوسی، قطب الدّین شیرازی، قطب الدّین رازی، علامه حلّی و علامه تفتازانی و امثال آنان سرگرم تألیف کتاب‌های مُلَخَّص به روشی بودند که در مجمع‌های علمی به کار تعلیم و تعلم آمد. مبالغه در این امر سبب شد که برخی از متفکران زمان بر آن اعتراض کنند. از آن جمله ابن خلدون معتقد بود که این امر سبب تباهی و اخلال در امر تحصیل می گردد. (2) آگاهی عالمان این عهد از بیش‌تر دانش‌ها، بعضی از آنان را به تألیف کتاب‌هایی در ذکر اقسام دانش‌ها و شرح آن‌ها واداشت. از آن جمله است جامع العلوم امام فخرالدّین رازی و کتاب اقسام الحکمه خواجه نصیرالدّین طوسی (م 672) و کتاب فارسی دُرَّة التاج لغُرّة الدُّباج تألیف علامه قطب الدّین شیرازی که در حکم دائرة المعارفی در دانش‌های عقلی است که آن را انموذج العلوم هم نامیده‌اند و نفائس الفنون فی عرائس العیون علامه شمس الدین محمد آملی (متوفی بعد از 753). قطب الدین شیرازی همچنین کتابی در شرح علوم ادبی نوشت به نام مفتاح المفتاح. شمس الدّین محمد بن ابراهیم سنجاری (م 794) هم کتابی به نام ارشاد القاصد الی اَسنی المقاصد نوشت که گویا منشأ تألیف کتاب مفتاح السعاده طاش کبری زاده (م 967) شده است. در این دوره در همه‌ی شاخه‌های علم منطق مانند آداب بحث و مناظره و جدل و دیگر باب‌های این علم کتاب درسی تألیف شد. خواجه نصیرالدّین طوسی کتاب اساس الاقتباس را به زبان فارسی نگاشت و رکن الدّین محمدبن علی فارسی استرآبادی آن را به عربی ترجمه کرد. دو کتاب تجرید و مقولات عشر هم در علم منطق به زبان فارسی از خواجه است.
نجم الدّین دبیران (م 675) رساله‌ی عین القواعد و شرح آن موسوم به بحرالفوائد و کتاب شمسیه را در منطق تألیف کرد که بر شمسیه او علامه تفتازانی و قطب الدّین رازی و علامه حلّی شرح‌هایی نوشتند. قاضی عضدالدّین ایجی (م 756) کتابی در «آداب البحث» تألیف کرد که بر آن نیز شرح‌هایی نوشته شد. علامه قطب الدّین شیرازی نیز در بخشی از دُرّة التاج خود به منطق پرداخته است. سراج الدّین محمود اُرموی (م682) کتاب‌های مطالع الانوار، المناهج و بیان الحق خود را در منطق نوشته است. کتاب کشف الاسرار عن غوامض الافکار از افضل الدّین بن ناماوَر الخونجی هم (م 649) در منطق نوشته شد. علامه قطب الدّین محمد بن محمد بُوَیهی رازی (م 766) علاوه بر دو کتاب القواعد المنطقیه و لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار، رسالة فی تحقیق الکلیات را درباره‌ی کلیات خمس و رساله‌ی تحقیق دلالت، و رساله‌ی تحقیق تصور و تصدیق، و رساله‌ی تحقیق محصورات را در منطق تألیف کرد. سعدالدّین تفتازانی (م 792) کتاب تهذیب المنطق و الکلام را به سال 789 تألیف کرد که جزو منطق آن به سرعت مشهور و منتشر گردید و بر آن شرح‌ها و حاشیه‌های متعدد نوشته شد از جمله شرح جلال الدّین دوانی (م 908). در فن مناظره هم که از شاخه‌های علم منطق است قاضی عضدالدّین ایجی (م 756) رساله‌ی آداب البحث را نوشت که بر آن شرح‌های گوناگون نوشته شد و در علم جدل، اثیرالدّین ابهری (م 663) المغنی، و تهذیب النکت، و در منطق نیز ایساغوجی، و تنزیل الافکار فی تعدیل الاسرار، را تألیف کرد. برهان الدّین نسفی (م 684) هم کتاب الفصول را در علم جدل و القوادح الجدلیه، و منشأ النظر را در علم خلاف نوشت.

حکمت

فلسفه و حکمت از غوغای تعصبی که دو قرن پیش از آن ایران را فرا گرفته بود در این دوره رها شد و قوّت یافت تا آن جا که بعضی متشرعان و عالمان شیعی هم به حکمت روی کردند اما این رویکرد آنان در راه استخدام آن برای اثبات نیّت‌های شرعی و پوشانیدن لباس شریعت به آن به کار رفت تا هم آن را چون آلتی برای تقویت نیروی عقلانی طالبان علوم شرعی مورد استفاده قرار دهند و هم آن چه از این علم با اندیشه‌های دینی متشرعان سازش نمی‌یافت از آن بردارند و آن را آماده‌ی ورود در حوزه‌های درسی عالمان دین کنند و این کار به خصوص با کوشش‌های علامه‌ی حلّی انجام پذیرفت. بدیهی است انحطاط کلی علوم عقلی که نتیجه‌ی قطعی کشتار و غارت بی امان مغول و تاتار بود، اجازه نداد تا، جز در آغاز این دوره، اندیشه‌های نو چهره نماید. در نتیجه کارها بیش‌تر بر مدار شرح و تفسیر و تلخیص و تهذیب و تحشیه‌ی گفتار پیشینیان و «قال» و «اَقول» گشت تا ابداع و نوآوری، و این انحطاط کلی البته میوه‌ی تلخی است که از کیفیت تربیت فکری مسلمانان خاصه از قرن پنجم به بعد با نیرو گرفتن اندیشه تعبد و تقلید و اکتفا به استماع و استناد به گذشتگان حاصل شد. در این دوره قابل توجه است که فرار یا جلای وطن دسته بزرگی از دانشمندان ایران به شام و مصر، حکمت و دانش‌های وابسته بدان را که تا این روزگار بیش‌تر در جانب خاوری کشورهای اسلامی رواج داشت به جانب باختری خاصه شام و مصر کشاند. بزرگ‌ترین فیلسوف این عهد و بازمانده‌ی روزگار پیشین خواجه افضل الدّین محمد بن حسن مرقی کاشانی معروف به باباافضل (م 606 یا 667 یا 707) است. باباافضل فیلسوفی مبتکر و صاحب نظر و گاه تأویل کننده و راه جوینده به حقیقت‌های جدید با توجیه‌های تازه است. اندیشه‌های حکمی او حتی در تقریرات و نامه‌ها و اشعارش هم پیداست. او، که رساله‌های متعدد خود را به زبان فارسی شیوا نوشت یا بعضی از رساله‌های فلسفی را بدین زبان ترجمه کرد و در طی آن به جستجوی اصطلاحات روان و سهل و گنجانیدن آن‌ها در عبارت‌های مستحکم پرداخت، سودمندترین کار را برای بخشیدن ارزش حکمی به زبان فارسی کرد. باباافضل بسیار به آیه‌ها استناد و اشاره می کند و در آن‌ها به تأویل و توجیه دست می‌زند. در نظر او همه‌ی بحث‌های علمی و فلسفی به کمال نفس و پختگی روحانی و معنوی انسان منجر می‌شود. از آثار مهم او در فلسفه عَرَض نامه، منهاج المُبین، مدارج الکمال، ره انجام نامه، جاودان نامه، مبادی موجودات، و ساز و پیرایه‌ی شاهان است. رساله‌ی نفس ارسطو و رساله تفّاحه منسوب به ارسطو و ینبوع الحیات را نیز به فارسی ترجمه کرده است.
علامه‌ی محقّق و پیشاهنگ فلسفه‌ی مشاء خواجه نصیرالدّین محمد بن محمد بن حسن طوسی (م 672) بزرگ‌ترین کسی است که مقارن حمله‌ی مغول و در میان غوغای تعصب‌های عالمان دینی اسلام ضد علوم عقلی، تربیت شد. کار مهم او در حکمت تأیید و تسجیل حکمت بوعلی سیناست که با شرح مشکلات اشارات ابوعلی و اثبات مبحث‌های آن انجام داده و بسیاری از اعتراض‌ها و ایرادهای امام المشککین (فخرالدّین محمد بن عمر رازی م 606) بر کتاب الاشارات و التنبیهات بوعلی را رد کرد و کتاب خود را در حل مشکلات الاشارات نامید. همین کتاب پایه و مایه‌ی کار علامه قطب الدّین رازی در کتاب المحاکمات بین شرحی الاشارات و حاشیه ابن کمال پاشا در قرن دهم بر محاکمات علامه قطب الدّین و شرح برهان الدّین محمد نَسَفی و شرح سراج الدّین اُرمَوی و شرح ابن کَمونه (م 675)، و در نتیجه تأیید و تحکیم بنیان نظرهای ابوعلی در کتاب الاشارات شد. وی علاوه بر شرح اشارات کتاب‌های حکمی دیگر به پارسی و عربی دارد. اقسام الحکمة، بقاء النفس، جبر و اختیار، ربط الحادث بالقدیم، روضة القلوب، اخلاق محتشمی، اخلاق ناصری، شرح اثبات عقل، العلل و المعلومات، العلم الاکتسابی، و کیفیة صدور الموجودات از آن‌هاست.
فیلسوف دیگر نجم الدّین دبیران (م 675) شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی است. او حکمة العین را شامل دو باب طبیعی و الهی نوشت که علامه حلّی و میرک بخاری در آن شرح نوشتند. اثر دیگر او عین القواعد در منطق، و اثبات الواجب یا شبهات کاتبی، در رد دلیل‌های حکیمان بر اثبات واجب و کتاب المنصّص در شرح ملخص امام فخر رازی، است. حکیمان دیگر این دوره علامه قطب الدّین شیرازی صاحب دُرّة التاج، و شرحی بر حکمة الاشراق شهاب الدّین سهروردی؛ قطب الدّین رازی صاحب المحاکمات بین شرحی الاشارات؛ سعدالدّین تفتازانی و میرسید شریف جرجانی‌اند.
دسته دیگر شامل رفیع الدّین الجیلی مقتول به سال 641 هـ و صاحب شرح الاشارات و التنبیهات، و اختصار الکلیات از کتاب القانون است و شمس الدّین خسرو شاهی شاگرد امام فخر رازی و متوفی به سال 652 صاحب تلخیص کتاب الشفاء ابن سینا و تتمه‌ی کتاب آیات البینات امام فخر رازی و خلاصه‌ی کتاب المَهذَّب شیخ ابواسحاق شیرازی.

ریاضیات و موسیقی

در قرن هفتم و هشتم خواجه نصیرالدّین طوسی و صفی الدّین اُرمَوی و قطب الدّین شیرازی و گروهی دیگر موجب ترقی ریاضیات و موسیقی و نجوم شدند. از آنجا که ایلخانان هم مانند مغولان به تأثیر ستارگان در امور جهان اعتقاد شدید داشتند، در زمان هلاگو و در دوره‌ی غازان خان و سپس در عهد اولجایتو رصدخانه‌هایی ساخته شد که همه‌ی آن‌ها محل تعلیم و تعلم دانش‌های حکمی و ریاضی بود. رصدخانه‌ی مراغه که تحت نظر و به دستور خواجه ایجاد شد با کتابخانهاش که گویا چهارصد هزار جلد کتاب داشت یک موسسه‌ی عظیم علمی به حساب می‌آمد. وجود آن رصدخانه و حضور خواجه نصیر مراغه را یکی از مهم‌ترین مرکزهای دانش عقلی و یکی از سبب‌های نهضت نامترقب علمی قرن هفتم و هشتم ساخت، و خاصه علم ریاضی را در این مرکز بزرگ به پیشرفت‌های قابل توجهی نایل گردانید. حتی ایجاد رصدخانه‌ی غازان خان در تبریز و رصدخانه‌ی اولجایتو در سلطانیه هم تحت تأثیر رصدخانه‌ی مراغه بود. متأسفانه در سال 740 هجری که سال تألیف نزهة القلوب حمدالله مستوفی است این رصدخانه ویران شده بود. از دانشمندانی که در رصد مراغه با خواجه نصیرالدّین همکاری داشتند و او خود نام آنان را برده است، مؤید الدّین العرضی، فخرالدّین المراغی، فخر الدّین خلاطی و نجم الدّین دبیران‌اند.
مهم‌ترین نتیجه‌ی علمی رصدخانه‌ی مراغه تألیف کتاب مشهور زیج ایلخانی به پارسی بود. این کتاب دارای چهار مقاله است و حسن (حسین) بن محمد نیشابوری قمی معروف به «نظام» شرحی به فارسی بر آن نوشت. از تحریرهای خواجه (= تألیف دوباره‌ی ترجمه‌های نارسا از منابع یونانی) شامل ترجمه‌ی شرح اوطوقیوس عسقلانی بر کتاب الکرة و الاستوانه ارشمیدس، تحریر ترجمه‌ی کتاب تکسیر الدایرة ارشمیدس، تحریر کتاب الکرة المحرکة اوطولوقوس پیتانی، تحریر کتاب مأخوذات ارشمیدس، ترجمه یا تحریر کتاب المفروضات ارشمیدس، تحریر کتاب فی الطلوع و الغروب اوطولوقوس، تحریر کتاب المخروطات محمد بن موسی خوارزمی (م 259)، تحریر و شرح کتاب اصول هندسه‌ی اقلیدس، تحریر المحبسطی بطلمیوس، و بسیاری تحریرهای دیگر از کتاب‌های ریاضی است.
خواجه کتاب‌های معتبری در نجوم و ریاضیات دارد که قسمت بزرگی از آن‌ها به فارسی است. از جمله‌ی این کتاب‌هاست: بیست باب فی معرفة الاسطرلاب، ترجمه و تفسیر ثمره (یا: صد کلمه) بطلمیوس، رساله‌ی مُعینیه در نجوم، حل مشکلات مُعینیه در نجوم، سی فصل در معرفت تقویم، شرح تذکره، رساله رد بر مصادره‌ی اقلیدس در اصول هندسه، کتاب الاسطوانه، رساله در حساب و جبر و مقابله، جامع الحساب، کتاب الظفر در جبر و مقابله، زبدة الهیئة، زبدة الادراک در هیئت، کتاب تحصیل در نجوم، کتاب البارع در معرفت تقویم، مدخل منظوم در علم نجوم، رساله منظوم اختیارات مسیر القمر، رساله در بیان صبح صادق، ترجمه‌ی صورالکواکب عبدالرحمن صوفی و تذکره‌ی نصیریه در هیئت که همه به فارسی است.
قطب الدّین محمود بن ضیاء الدّین مسعود شیرازی (م 710) شاگرد خواجه نصیر چند کتاب معتبر در ریاضیات و نجوم دارد، از آن جمله در کتاب دُرّةُ التاج خود جزئی بسیار مبسوط در علم نجوم و هیئت و ارثماطیقی و موسیقی آورده است. علاوه بر آن کتاب‌های نهایة الادراک فی درایة الافلاک به عربی و التحفة الشاهیه در هیئت به عربی و اختیارات مظفری در هیئت و نجوم به فارسی از اوست.
صفی الدّین اُرمَوی (ابوالمفاخر عبدالمؤمن بن یوسف بن فاخر 613 - 693، اهل بلخ و منسوب به ارومیه) ریاضیدان و موسیقی شناس دیگر در این دوره است که در فقه و ادب و خط و انشاء و ریاضی و موسیقی و نواختن عود و آلات دیگر موسیقی استاد بود. از آثارش در موسیقی کتاب ایقاع به فارسی و الرسالة الشرفیه فی النسب التألیفیه یا کتاب الموسیقی به عربی و کتاب الادوار به عربی، که چند بار به فارسی ترجمه و شرح شده، قابل ذکر است. از دانشمندان دیگر موسیقی که در قرن هفتم تألیف‌هایی به وجود آوردند ابوالمعالی اَربَلی صاحب منظومه‌ی ارجوزة الانغام، و شهاب الدّین عبدالله صیرفی (م 742) مؤلف خلاصة الافکار فی معرفة الادوار، و علامه شمس الدّین محمد آملی صاحب نفائس الفنون، و عبدالقادر مراغی (754 - 838) مؤلف کتاب‌های جامع الالحان به فارسی، کتاب الموسیقی، مقاصد الالحان، زبدة الادوار، کنزالالحان و شرح ادوار اُرمَوی، مشهورند. از دیگر ریاضیدانان قرن هفتم علاء منجم (علی شاه به محمد) صاحب کتاب فارسی احکام الاعوام، و کتاب اشجار و اثمار، و زیج عمده، و نظام اَعرَج (حسن بن محمد) صاحب تفسیر التحریر، توضیح التذکره، کشف الحقایق، و شرحی بر مختصر مجسطی بیرونی، و ریاضیدان و طبیب معروف چَغمینی (محمود بن محمد م 745) صاحب الملخَّص فی الهیئة، را باید نام برد.

پزشکی و داروشناسی

در این دوره مخصوصاً نوشتن شرح‌ها بر کتاب‌های معتبر پزشکی و داروشناسی مورد توجه بود و از این راه چند کتاب معتبر پدید آمد. از آن جمله شرحی است که ابن نفیس قَرشی (علاء الدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم متوفی به سال 687) بر قانون ابن سینا نوشت. قَرشی در حدیث و ادب و منطق و اصول فقه نیز استاد بود و در پزشکی بعد از ابن سینا کسی را هَمال او نمی‌شناسند. ابوالفتح اسکندری و ابوالفضل بن کوشک از شاگردان او بودند. از قَرشی علاوه بر شرح قانون قَرشی کتاب معروف شامل در هشتاد مجلد در طب مانده است. وی همچنین درباره‌ی دَوَران کوچک خود توضیح‌هایی داده که دارای اهمیت است. از شرح‌های دیگر قانون، التحفة السعدیة علامه قطب الدّین شیرازی است که به سال 710 تألیف آن به انجام رسید. علامه، در چهارده سالگی بعد از فوت پدر در سال 648 پزشک و کحّال بیمارستان مظفری شیراز شد. کتاب دیگری که به وی منسوب است رسالة‌ بیان الحاجة الی الطب و آداب الاطبا و وصایاهم نام دارد که در سه فصل تألیف گردیده است. شرح دیگر قانون از علامه شمس الدّین محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون است. وی کلیات اِیلاقی تألیف شرف الزمان محمد ایلاقی مقتول به سال 536 را نیز شرح کرد. علاوه بر این‌ها شرح قطب الدّین ابراهیم بن علی مصری (م 618)، شرح السامری ابویوسف یعقوب بن غنائم (م 681) و شرح ابن العالمه (نجم الدّین احمد بن فضل م 625) و شر ابن القف یعقوب بن اسحق کَرَکی (م 685) و شرح سدید کازرونی به نام توضیحات و شرح زین العرب مصری و مختصر چغمینی خوارزمی بر قانون ابوعلی، مشهور است.
از پزشکان این دوره بزرگ‌تر از همه نجیب الدّین سمرقندی (ابوحامد محمد بن علی بن عمر) مقتول به سال 618 است. بر کتاب الاَسباب و اَلعلامات او برهان الدّین نفیس بن عوض کرمانی شرح معتبری نوشته است. اصول ترکیب الاَدویه و الاَدویة المفرده و قوانین ترکیب الاَدویّة القلبیه و مُداواة وَجع المفاصل و چند کتاب دیگر از اوست. از کتاب‌های معتبر داروشناسی این دوره کتاب مالایسع الطبیب جهله از ابن الکبیر (یوسف بن اسمعیل خویی) و کتاب اختیارات بدیعی درباره‌ی داروهای مفرد و مرکب از حاجی زین العطار (علی بن حسین انصاری) به زبان فارسی مشهور است.

جغرافیا

از کتاب‌های جغرافیا در این دوره یکی کتاب التَّدوین فی اخبار قزوین تألیف امام ابوالقاسم عبدالریم بن محمد قزوینی رافعی ( 623) است. دیگر کتاب آثار البلاد و اخبار العباد تألیف زکریای قزوینی (600 - 682) است در جغرافیا و تاریخ و تاریخ ادبیات. وی ذیل نام هر یک از شهرهای ایران نام بزرگان و مردم شهیر آن شهر را با ذکر احوالشان آورده است. دیگر کتاب نزهة القلول حمدالله مُستوفی قزوینی است در یک مقدمه و سه مقاله و یک خاتمه. این مؤلف نیز در ضمن ذکر ناحیت‌ها و شهرهای ایران پاره‌ای آگاهی‌های مربوط به زمان خود را در آن‌ها آورده است. اما مهم‌ترین و پرارزش‌ترین کتاب جغرافیا در تمدن اسلامی که در این دوره تألیف شد، معجم البُلدان یاقوت حُمَوی (شهاب الدّین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله) است که به عربی تألیف شده و اگر چه مؤلف آن ایرانی نیست اما دیرگاه در خراسان و خوارزم زیسته است. این کتاب در پنج باب و 28 کتاب تألیف شده و مؤلف در ضمن ذکر شهرها و ناحیت‌های آگاهی‌های سودمندی درباره‌ی کیفیت آبادانی و مردم و فاصله‌ای که هر شهر با شهرهای مجاور دارد و درباره‌ی عالمان و بزرگان مشهور آن شهرها داده است. یاقوت کتاب معتبر دیگری دارد به نام مُعجَم الاُدَبا درباره‌ی تاریخ و ترجمه‌ی احوال و مسائل ادبی.

پی‌نوشت‌ها:

1. الحوادث الجامعه، حوادث سال 645.
2. مقدمه‌ی ابن خلدو، چاپ مصر، صص. 3 - 532.

منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط