كاوشی در باره «نیت»
منبع:فصلنامه معرفت
مفهوم نیت
واژه «نیت» در مقام استعمال ما فارسی زبانان، گاه به معنای اسمی به كار میرود و مراد از آن، غایتی است كه فاعل از فعل خود آن را در نظر گرفته است. مثلا میگوئیم: «نیتشما در اینحركت چیست؟» و پاسخ داده میشود: «زیارت دوستان». در اینجا میتوان گفت: «زیارت دوستان» نیت ماست. و البته این غیر از این معناست كه بگوئیم: زیارت دوستان موضوع و متعلق نیت ماست. بنابراین، در این استعمال، «نیت» به معنای مصدری یعنی نیتكردن نیست،بلكه به معنای «منوی» است.استعمال دوم «نیت» در معنای مصدر است كه از آن فعل مشتق میشود. [لكل امرء ما نوی]. «نیت» در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به كار میرود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح میشود. مثلا به هنگام انجام نماز از كسی سؤال میكنیم: «آیا نیت كردهای یا خیر؟» در اینجا، مقصود این است كه آیا شخص مذكور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده استیا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت كردن در اینجا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد ركعات آن و اینكه به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، میباشد.
در واژگان عربی نیز، نیتبه معنای متعدد به كار میرود: نیت مثل «خیفة»، مصدر است كه افعال ماضی و مضارع «نوی»، «ینوی» از آن مشتق میشود. در كتاب المنجد آمده است: واژه «نیت» در كلام عرب، به معنای اسمی نیز به كار رفته و میرود، و لذا در لسان روایات، به صورت جمع یعنی «نیات» آمده است. (1) اما در زبان عربی، «نیت» به معنای توجه و التفات به كار نرفته است، از اینرو، باید گفت كه استعمال این واژه در زبان فارسی به معنای توجه و التفات، غلط مشهور است.
به نظر میرسد، منشا این توهم این است كه شارع اسلام، «نیت قربت» را در امتثال و قبولی احكام تعبدیه شرط كرده است و در بین فقها و اصولیین، بحثهای گستردهای پیرامون اینكه منظور از «نیت» در عبادات چیست؟ صورت گرفته است. بعضی بر این عقیدهاند كه مراد از نیت كردن «اخطار بالبال» است. از همین جاست كه گاه به غلط، واژه «نیت» در معنای توجه و التفات به كار میرود. اما باید دانست كه صاحب نظران فن، همگی بر این اعتقاد نیستند و شرط صحت نیت را، اخطار بالبال نمیدانند.
علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی كه از فاعل مختار - از آن حیث كه مختار است - صادر میشود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.
علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشتهاند كه «علم» تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یك عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا كه «علم» فی حد نفسه پدیدهای است كه ذاتا جز خاصیت كشف و حاكویت، خاصیت دیگری ندارد. (2) تنها نقشی كه در این میان برای علم میتوان قائل شد، این است كه علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است.بهعبارتصحیحتر باید گفت كه میل و رغبتی كه در كمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع بهوسیله همان علمتصوری وتصدیقی كهبهواسطه بعد علمی وادراكینفس حاصل میشود، تامین خواهد شد.
میل شدید و ضعیف: برای صدور یك فعل ارادی از انسان، مطلق علم و میل كافی نیست. گاهی انسان فعلی را تصور میكند و در ابتدا به مفید بودن انجام آن هم تصدیق میكند اما به محض مقایسه آن با افعال ارادی دیگر، از اقدام بهآن كارمنصرف میشود. اینجادرواقع،تصدیقواقعیوپایدار به مفیدبودن عملحاصل نشدهاست. وقتی درجه علم ضعیف است، میل نیز به همان نسبت ضعیفتر خواهد بود. هر چه قدر علم، واضحتر و روشنتر باشد، میل نیز شدیدتر است.
جایگاه نیت
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی كه در آنها «نیت» وجود دارد مثالی طرح میكنیم: هنگامیكه به شخصی سلام میكنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوماست.فرضكنیمكه این سلام كردن برای این است كه به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در اینجا گفته میشود كه این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است كه ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقولهای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری كه در صدور این فعل یعنی «سلام كردن» دخیلاند میپردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل میشود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل میشود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیلهای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل میشود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت میگیرد كه اینها همه از مقوله علماند. این علم - چنانكه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام كردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... میدهد كه این همان مرحله اراده نفس است.
در اینجا، نكاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیتبایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
1- آیا قصد و اراده به یك معنا و حاكی از یك واقعیتاند؟ گاهی این دو به جای یكدیگر به كار میروند كه خود حاكیاز ترادفآنها است.اما از سویی، گفته میشود كه اراده همان واقعیت نفسانیقبلازانجام فعل است، كهگاه به «تصمیم و جزم» نیز نامبردار است. اما قصد چنین نیست. ممكن است ما از فاصله صد متری كه شخص مذكور را میبینیم، قصد سلام داشته باشیم اما در اینجا هنوز اراده صادق نیست.
2- در صورتی كه قصد و اراده فرق دارند، ماهیت «قصد» چیست؟ آیا تصور و تصدیق از مقوله علم استیا همان میل است؟ ممكن است گفته شود قصد از مرتبه ضعیف میل، و اراده از مرتبه شدید میل و شوق اكید انتزاع میشود، اما این مطلب چنان كه خواهیم گفت محل مناقشه است.
3- «نیت» چیست؟ در همان مثال سلام كردن برای كسب ریاست، آیا نیت، همان علم تصوری یا تصدیقی است؟ آیا نیت داشتن به معنای توجه كردن نفس به مطلوب یعنی ریاست است؟ كه در واقع این همان عنصر علم، یعنی تصور و تصدیق ذهنی است؟ آیا نیت، آن میل و كشش نفسانی به سوی مطلوب است؟ آیا نیت، در واقع همان مطلوب و غایت مورد نظر یعنی «منوی» است؟ و در این صورت، آیا «نیت» كه بدان اطلاق میشود از حیث وجود خارجی آن استیا وجود ذهنی یا مطلقا؟
4- آیا «نیت» در روانشناسی، همان «نیت» در اخلاق است؟ و در صورت اختلاف، تفاوت این دو در چیست؟
قصد و اراده
به نظر میرسد كه قصد و ارادة با یكدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی كه از ما صادر میشود، به دنبال «قصد» و اراده صورت میگیرد و - چنان كه اشاره نمودیم - ارادة آخرین مرحله نفسانی نسبتبه فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به كار میرود:آنچه مشترك بین قصد و اراده است این است كه هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیقاند. وقتی میگوییم: «من قصد كردهام كه به فلان مكان بروم» یعنی پس از تصور مكان مذكور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا كردهام كه بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در اینجا معمولا كلمه «تصمیم» را به معنای قصد به كار میبریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمیشود. چون گاه میگوییم: من فائده فلان كار را تصدیق میكنم و میل هم نسبتبه انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفتهام. این بیان، یا حاكی از این است كه تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است كه تصمیم تنها به مرحله شدید میل، كه به دنبال آن اراده صورت میگیرد، اطلاق میشود.
نكتهای كه باید بدان توجه نمود این است كه اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت میگیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن. اما در مورد اراده باید گفت كه اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا كه میل نفسانی را نمیتوان «فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یك فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته میشود: «من اكنون به فلان چیز میل پیدا كردم» اما در واقع معنایش این نیست كه نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد كرد، بلكه در اینجا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به كار رفته است. یعنی منظور گوینده این است كه «من حالا پی به فائده فلان كار برده، آن را تصدیق میكنم» و یا به این معناست كه «من در این لحظه، اراده انجام فعل را كردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیستبلكه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است كه از نفس صادر میشود. بنابراین، اگر «میل» در جمله مذكور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است كه در فلان زمان میل و گرایش من نسبتبه پدیدهای خاص، بروز و ظهور پیدا كرد.
تسلسل ارادات مستلزم عدم وقوع فعل است
«اراده» اگرچه خود فعل نفس است و خود نیز یك فعل ارادی محسوب میشود، اما چنین نیست كه خود، مسبوق به اراده دیگری باشد وبدین لحاظمتصف به وصف ارادی بودن شود. اگر هر ارادهای - از آن جهت كه یك فعل ارادی نفسانی است - ضرورتا مسبوق به اراده قبلی باشد، بنابراین برای صدور هر فعل ارادی، لازم است در مرحله متقدم، بینهایت اراده تحقق پذیرد واین خودبه معنای عدمصدور فعل از فاعل مرید است.ماهیت نیت
مؤلف كتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حركتی است كه از آن اراده نشات میگیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» (3)این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار كلی است كه وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حركت چیست؟ ثانیا: اگر نیتبه معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آنكه نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذكور سپس برای اراده، یك موضوع قریب و مباشر تعیین میكند كه همان «عمل» است و یك موضوع بعید كه بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق میكند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا میكند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث اینكه قوه محركهای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرك ماست، «دافع» بر آن اطلاق میشود.
آنچه در كلام فوق محل اشكال است همین است كه گویا مؤلف مذكور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریك و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - كما اینكه بعضی گفتهاند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نمودهایم كه علم و تصور ذهنی جز خاصیت كشف و حكایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریك و انگیزندگی نمیشود. بنابراین، صورت ذهنی جز یك حالت عقلی صرف نیست و هم از اینروست كه جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم كه علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در كمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حركت و فعالیت ما همان امیال و گرایشهای درونی است.
مؤلف مذكور سپس برای تقسیم نیتبه اخلاقی و روانشناختی مینویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یك توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روانشناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. نظر و عنایت دیگری كه فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است كه در حوزه علم اخلاق قرار میگیرد و متصف به ارزشهای اخلاقی - منفی یا مثبت - میشود.
نیت، به معنایی كه در روانشناسی مورد بحث واقع میشود، متصف به ارزشهای اخلاقی نمیشود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر كار است، نه به معنای انگیزه و دافع كه متصف به حسن و قبح اخلاقی میشود. در اینجا ممكن است گفته شود كه نیت روانشناختی یعنی توجه و عنایتی كه بر خود فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت میكند و یاهمان ارادهاست. بنابراین، «نیت» یك معنا بیشتر ندارد و آن همان «نیت» اخلاقی است.
دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «كلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمیگذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام مینهند: «و الذی نركز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات كامنة فی النفس تنبعثبنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء كانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء كانت مشتركة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء كان تاثیرها فی الارادة بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الارادة مطلقا بالداعی سواء كان تاثیرها بمفردها او بالاشتراك مع داع او دواع اخری، و سواء كانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء كانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها كذلك بل كانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان كان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات. (4)
در بیان فوق كه در آن تعریف «نیت» آمده است، نیتبه معنای مصدری به كار نرفته بلكه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین،نیت عبارتاستاز:«داعی وانگیزه غیرغریزی كه فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».
آنچه مهم و محل دقت است این است كه هنگام انجام یك فعل ارادی - چنان كه اشاره شد - نخست در مرتبه متقدمدو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت میگیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی میگیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا كه تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی كه وجود متاخر است، نمیتواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.
ممكن استبگوییم مراد از نیت و داعی، صورت علمیه مطلوب و غایت است، اما گفته شد كه صورت علمیه و به طور كلی، عنصر «علم» ذاتا جز خاصیت كشف و حكایت چیز دیگری ندارد. تنها عنصر دیگری كه بر فعل متقدم است و از مبادی افعال اختیاری انسان محسوب میشود، عنصر میل است. از اینرو، بایستی «نیت» در تعریف استاد تنها بر این عنصر تطبیق شود.
ممكن است گفته شود كه بنابراین، نیت جز همان عنصر میل و گرایش نیست و حال آنكه، هم از نظر روانشناسی و هم از منظر اخلاق، بین نیت و میل اختلاف وجود دارد. چرا كه بنابر بیان خود استاد، نیت داعی غیر غریزی است و به هر حال، عنصری است كه ذاتا در نهاد و ذات انسان نهفته نیستبلكه امری است كه تحقق آن و تعیین متعلق آن، به اختیار خود فرد است اما از سوی دیگر، میل عنصری است كه در نهایت ریشهای فطری و ذاتی در انسان دارد.
با توجه به آنچه گفتیم عنصر «نیت» یا در حقیقتبه یكی از دو عنصر علم یا میل بازگشت میكند و عنصر ثالثی نیست، بلكه نیت اصطلاحدیگریاست كهبالحاظ خاصی بریكیازایندوعنصراطلاق میشود و یا عنصری است كه علم و میل هر دو در آن ملحوظاند.
به نظر میرسد كه «نیت» را به معنای اسمی بتوان چنین تعریف كرد: نیت امری است آگاهانه كه میل فاعل مرید بالفعل بدان تعلق گرفته باشد. بنابراین تعریف، نیت عنصری است كه در آن هم عنصر علم و هم عنصر میل دخالت دارد و به طور كلی، نیت عنصر بسیطی نیستبلكه امری است مركب. در اینجا، ممكن است گفته شود كه نیت اصلا عنصر ثالثی جدای از میل و علم نیست، بلكه نیت مفهومی است كه بر عنصر علم از آن حیث كه میل نفس بدان تعلق یافته و مورد گرایش فاعل است اطلاق میشود. بنابراین بیان، نیت مفهومی است انتزاعی كه منشا انتزاع آن علم و میل هستند.
نیت داشتن و نیت كردن
تذكر این نكته لازم است كه «نیت داشتن» با «نیت كردن» تفاوت دارد. وقتی نیتبا مصدر «داشتن» تركیب میشود به معنای اسمی است و منظور همان مطلوب و غایت فعل است. اما «نیت» در تركیب با مصدر «كردن» به معنای مصدری است. آنچه به عنوان عنصری از عناصر افعال اختیاری انسان شمرده میشود، نیتبه معنای اسمی است و «نیتكردن» اگر به معنای «قصد كردن» باشد، تركیب غلطاما مشهوری است.نیت و صعود و سقوط نفس
در روایات متعدد، نیتبه عنوان اساس عمل ذكر شده و معیار ارزشیابی و نیكی و زشتی آن نیز، نیت فاعل دانسته شده است. البته در بحثهای روائی بدین نكات و تحلیل و تبیین آنها خواهیم پرداخت. آنچه در اینجا مورد نظر ماستبیان این نكته است كه از نظر عقلی و بحثهای علم النفس فلسفی، صعود و سقوط نفس در رابطه با مساله «نیت» چگونه تبیین میشود؟تجرد نفس
نفس و روح انسان موجودی است كه ذاتا مجرد و برای انجام كارهایش محتاج ماده است. هر فعلی كه از انسان صادر میشود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی كه ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام میشوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، كه نفس، آنها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، كه مسخر او هستند، انجام میدهد. بعضی از امور هستند كه با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود میسازیم و صورت خیالی آن را میآفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسیظاهری مستقیما شركت نمیكند، هر چند كه مغز به عنوان یك عنصر مادی ادراك، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یك در آن شركت ندارند. پیدایش مفاهیم كلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب میشوند كه فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همانگونه كه رشد جسمانی و تكامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت میگیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تكامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی كه با خود روح سنخیت وجودیدارند و پدیدههای مجردی هستند حاصل میشود.رشد و كمال علمی نفس
یكی از ابعادی كه نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تكامل پیدا میكند بعد علمی است. علم یك عنصر مادی و مشت پر كن نیست و هم از اینروست كه میان افزایش و یا كاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یك از مقولهای خاصاند و هرگز ضروتاآنكه عالمتر است، سنگین وزنتر نیست و نه بالعكس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تكامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیشتر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیشترمیشود. بنابراین، تكامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیشتر اموری مجرد برای نفس است.نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب میشود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم» میتواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همانطور كه غذای فاسد میتواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز میتواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
روح یا بدن كدامیك اصیل است؟
در جای خود به تفصیل روشن شده است كه از دو بعد وجودی انسان، آنچه ركن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاك شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است كه به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف میشود. اخلاقیات و رابطه آنها با روح: مساله اخلاق و ارزشهای اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح میشوند و افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزشهای اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آنها با روح انسان است. چرا كه گفتیم در واقع هر فعلی از انسان صادر میشود، فاعل حقیقی آن روح است و همه این افعال، فعل نفس محسوب میشوند. بنابراین، هر فعل ارادی كه از انسان سر میزند - هر چند ظاهرا یك فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن، فعل نفسانی محسوب میشود و در حوزه اخلاق و ازرشهای اخلاقی قرار میگیرد.آنچه كه در یك فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار میگیرد كمیت مادی آن نیست، بلكه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یك امر نفسانی و مجرد است كه همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یك عمل متصف به ارزشهای اخلاقی شود، باز هم از حیثیك بعد معنوی است. چرا كه خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی كمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلتبیگانه است. بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یك عمل، كه یك جنبه مادی دارد و یك جنبه غیر مادی كه همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بیگناه با اعدام كردن یك قاتل جنایتكار از نظر بعد فیزیكی و مادی هیچگونه تفاوتی با یكدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یكسانند، اما یكی از ایندو عملی قبیح و شتشمرده میشود و دیگری عملی نیك و شایسته، چرا كه نیتها در دو عمل تفاوت میكند. دو محصلی كه هر دو در كنار یكدیگر تحصیل علم میكنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یكی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تكبر و فخر فروشی كتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استكمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر میدارد، هر دو در ظاهر یك عمل را انجام میدهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، كاری ناپسند و عملی ضدارزش است وكار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب میشود. چرا كه نیتها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یكدیگر فرق دارند. آنچه گذشت میتواند تبیین كننده مفهوم كلام معصوم باشد كه «انما الاعمال بالنیات»
نیت و مساله جزا
گفتیم كه آن جهت و بعد حقیقی كه در یك عمل ارادی موضوع ارزش و احكام اخلاقی است، بعد روحی و نفسانی آن است كه همان عنصر نیت است و ملاك خوبی و بدی عمل، همین عنصر است. با توجه به این مساله، جزا و پاداش اعمال اختیاری نیز تبیین میشود. اگر ملاك خوبی و بدی عمل، عنصر نیتباشد كه «انما الاعمال بالنیات»، ملاك جزا و پاداش عمل نیز همین عنصر خواهد بود. یعنی هر چند یك عمل ممكن است از نظر ظاهری و صوری و از ابعاد مادی ناچیز دیده شود، اما ممكن است نیت عمل چنان آن را ارزشمند گرداند كه موجبات تحصیل سعادت ابدی انسان را فراهم آورد ونیز ممكن استیك عمل با اینكه از نظر صورت ظاهری، بسیار بزرگ و عظیم جلوه مینماید، به خاطر این عنصر «نیت» نه تنها هیچگونه ارزش مثبت نداشته باشد، بلكه دارای ارزش منفی بوده، موجبات سقوط و شقاوت ابدی انسان را فراهم سازد.پاداش و كیفر اخروی
با توجه به آنچه گفته شد، مساله پاداش و كیفر جاوید اخروی نیز تا حدی قابل تبیین است. سؤال مهمی كه همواره در این زمینه مطرح بوده و هست این است كه چرا خداوند متعال كسانی را در قیامتبه عذاب جاوید گرفتار میسازد، در صورتی كه آنان گناهان محدودی - از نظر بعد مادی - انجام دادهاند و به هر حال، در این جهان مدت محدودی زندگی كردهاند. یعنی اگر تمام عمر خود را هم به گناه و معصیتسپری كردهباشند بازهم مدت محدودی خواهد بود. بنابراین، مساله «خلود» در بهشت و دوزخ اخروی چگونه قابل تبیین است؟نیت و مساله خلود اخروی
گفته شد كه ملاك ارزشیابی و خوبی و بدی عمل از نظر اخلاقی، نیت عمل است و نیز مساله جزا و پاداش عمل مبتنی بر مساله نیت است. بنابراین، باید گفت كه اصلا چنین سؤالی، از نظر منطقی بیپایه و سست است! چرا كه مقایسه مدت زمان مادی یك عمل دنیوی با جزا و پاداش جاودانه و نامحدودی كه در رابطه با نیت عمل طرح شود، یك مقایسه بیجا و غیر منطقی است. نیت عمل یك امر مادی و دارای كمیتهای محدود زمانی و مكانی نیست كه میزان جزای اخروی را بتوان با آن مقایسه كرد و به طور كلی، با نامحدود یا محدود هیچ نسبتی ندارد و نمیتوان كسری برای آن در نظر گرفت. بنابراین، با توجه به اینكه نیت در عمل، خود یك امر مادی و محدود نیست، مساله پاداش و كیفر نامحدود اخروی نیز قابل تبیین عقلی است و اشكال مذكور به نظر ما، اشكالی بیجا و غیرمنطقی است. (5) استاد مصباح (دام عزه) نوشتهاند: «آیا وجود نیت در نفس قابل اندازهگیری زمانی هستیا نه؟ در صورتی كه جواب مثبتباشد - كه البته هست - اشكال مزبور چندان غیر منطقی نخواهد بود» پاسخی كه به نظر میرسد این است كه جزا و پاداش اخروی، بعنوان معادل زمان وجود نیت در نفس نیست، بلكه معادل خود نیت است كه امری است مجرد (و الله اعلم).پینوشتها
1- المنجد، لویسن معلوف، 1362، نشر اسماعیلیان
2- كلمة حول فلسفة الاخلاق،الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
3- دستور الاخلاق فی القرآن،دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دكتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دكتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408
4- كلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین
5- در نقل آمده است كه اگر خداوند بنده گنهكاری را تنها به خاطر یك گناه به عذاب جاوید گرفتار سازد، كاری به جا انجام داده است و آن بنده استحقاق این عذاب را دارد و اگر در عذاب او تخفیفی میدهد، با فضل خویش معامله كرده است نه با عدل!