فلسفه و باور به خدا
منبع: روزنامه قدس
«فلسفه دين» تأملي فيلسوفانه در مورد دين است. به همين دليل شايد قدمت آن به قدمت خود فلسفه برسد و بخشي مهم از فلسفه غرب در همه دوره هاي آن به شمار مي آيد. در نيمه دوم قرن بيستم رشدي چشمگير در اين حوزه به وجود آمد و اين شاخه در دل خود حوزه هاي متفاوتي را در خودش ديد.«فلسفه دين» گاهي به دين شناسي فلسفي و الهيات فلسفي تقسيم مي شود. اين تقسيم بندي ناشي از نارضايتي فيلسوفان تحليلي دوره اوليه است كه در آن، فيلسوفان احساس مي كردند تأمل بر دين تنها وقتي قابل تكيه و احترام است كه بر خداشناسي مبتني باشد و خود را از همه اديان خاص مجزا كند. به همين دليل، امور غير از اين تأمل را الهيات و نه فلسفه مي ناميدند. اما فيلسوفان هم اكنون با احساس آرامش به هر ديني كه بخواهند توجه مي كنند. نه تنها آموزه ها و اعمال ديني در فلسفه دين مورد توجه قرار مي گيرند، بلكه پرسشهايي را در حوزه هاي ديگر فلسفه شاهديم و از اين جهت نيز سودمندند. به طور مثال، تأمل در باب تصور مسيحي امر قدسي مباحث معاصر در باب سرشت آزادي اراده را روشن ساخته است.
اين نكته را كه مشخصه هايي كه ما به خدا نسبت مي دهيم تمايز ميان خدا و انسان را كم رنگ مي كنند، همگان قبول ندارند. فيلسوفاني به اين تصور رايج تاخته اند كه بر مبناي آن مسائلي فلسفي چون مسأله شر بدون راه حل رها مي شوند.اگر اين تصور رايج از خدا را بپذيريم، مي توانيم دريابيم كه چنين خدايي وجود دارد؟ استدلالهايي هستند كه مي خواهند نشان دهند وجود خدا را اين گونه بايد دريافت. استدلال وجودي مي كوشد تا نشان دهد كه موجود كامل بايد موجود باشد. اين جهان شناسي از اين نكته بحث مي كند كه وجود جهان نشان دهنده وجود عالي و والا براي اين جهان است. استدلال غايت انگارانه هم از اين نكته سخن مي گويد كه از وجود نظم در طبيعت مي توان به وجود ناظم پي برد. برخي از فيلسوفان تصريح كرده اند، پديده گسترده تجربه ديني هم دليلي براي وجود موجودي عالي است كه متعلق اين تجربه به شمار مي آيد.
اما نسبت باور ديني و عقل دقيقاً چيست؟ آيا ما به استدلالها نياز داريم؟ آيا باور بدون استدلال موجه است؟ ايمان چيست؟ آيا ايمان با عقل مخالفت دارد؟ برخي از فيلسوفان از اين نكته بحث كرده اند كه هر عقيده اي كه بر دليلي استوار نباشد، حالتي تدافعي دارد و حتي ممكن است مضر باشد. اين موضع زياد مطلوب نيست. به عبارت ديگر، برخي از فيلسوفان معاصر تصريح كرده اند شاهد و دليل از هر نوعش براي باور ديني غيرضروري است، اگر چه كه اين ديدگاه خود محل مناقشه است.عده اي ديگر از فيلسوفان معتقدند اين پرسشها با مسأله شر از بين مي روند. در ديدگاه اين افراد، خدا و شر با هم نمي توانند وجود داشته باشند . در پاسخ به اين چالش در باب باور ديني، برخي از فيلسوفان تأكيد كرده اند كه باور ديني تنها مي تواند با بحث عدل الهي ثابت شود و عدل الهي با وجود شر در عالم قابل جمع است.
ديگران اما تصور مي كنند كه باور ديني مي تواند بدون عدل الهي هم ثابت شود و اين كار بايد با نشان دادن ضعفهاي استدلالهاي وجود شر در عالم انجام پذيرد. در نهايت عده اي ديگر از فيلسوفان نيز تصريح كرده اند كه تنها يك رويكرد عملي و سياسي، شايسته پاسخ به وجود شر در عالم است.آنهايي كه فكر مي كنند وجود شر در عالم در مقابل وجود خدا قرار مي گيرد، مي پندارند كه خدا با نظم موجود در طبيعت عجين است. همه البته اين ديدگاه را نمي پذيرند. اما اگر اين فرض را بپذيريم بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه نسبت خدا و جهان چيست و جهان چه ارتباطي با خدا برقرار مي كند؟ آيا خدا مي تواند قوانين طبيعت را به هم زند و اصلاً معجزه به چه معناست؟ برخي از افراد معتقدند كه وجود معجزه به علت فقدان و كمبود فهم ما از طبيعت است و با اين همه تعدادي ديگر از افراد ميان جهان بيني علمي و ديني تعارضهايي جدي مشاهده مي كنند.
زندگي ديني نه تنها با باور ديني و تجربه ديني، بلكه با مؤلفه هاي ديگري هم تعريف مي شود. براي بسياري از مؤمنان ساختار عبادي اديان بسيار اهميت دارد. مسيحيان و مسلمانان مراسم عبادي شان را بسيار جدي مي گيرند؛ اگر چه در اديان مختلف و حتي در درون يك دين، اين مراسم به اشكال مختلف صورت مي گيرد.مؤمنان زيادي تصور مي كنند آموزه هاي آنها چون از سوي خدا آمده، حق مجسم است. اين آموزه هاي وحياني در قالب كتابهايي چون انجيل و تورات وقرآن موجودند. فهم اين متون، مسائل و مضامين زيادي را مطرح مي كنند كه برخي دليل پيدايش هرمنوتيك را پاسخگويي به همين مشكلات تفسيري متون مقدس مي دانند.در تاريخ اديان متفكراني هستند كه هرچند خود فيلسوف و فيلسوف دين نيستند، اما انديشه هاي آنها بسيار مورد توجه فلاسفه دين قرار گرفته كه «لوتر» و «كالوين» از جمله اين متفكرانند. «ژاك مارتين» هم انديشمندي است كه افكار وي تأثير زيادي بر الهيات معاصر گذاشته است.
فلسفه و باور به خدا
مانند پژوهش در باب خداشناسي محض كه محور باورهاي مشترك وحدانيت گرايي است، فلسفه دين به برخي از پرسشها درباره خداي واحد پاسخ مي دهد. چه ويژگيهايي موجودي را خدا مي سازد؟ مي توان صفات خدا را شناخت؟ اين صفات چه هستند؟ به صورت رايج خدا موجودي ضروري قلمداد مي شود و اين خدا عقل كل و قدرت مطلق است و خير مطلق نيز تنها از آن اوست، چنانكه تغييرناپذيري و ازليت از ويژگيهاي خدا به شمارمي آيند. خداوند كسي است كه جهان را آفريده است و اخلاق هم نسبتي تنگاتنگ با او دارد.اين تصور از خدا او را فريد و واحد مي داند، برخلاف همه موجودات ديگر كه اين گونه نيستند. در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا زبان ما قادر است از خدا صحبت كند؟ برخي از انديشمندان از اين نكته بحث كرده اند كه ما قادر به صحبت در اين خصوص نيستيم و اصطلاحاتي كه در اين زمينه وضع شده اند، مبهم است اما برخي معتقدند زبان ما مي تواند طوري به كار رود كه هم درباره خدا و هم درباره مخلوقات اعمال شود، يا بعضي از اصطلاحات موجودات مي توانند با معنايي مشابه درباره خدا هم به كار روند.اين نكته را كه مشخصه هايي كه ما به خدا نسبت مي دهيم تمايز ميان خدا و انسان را كم رنگ مي كنند، همگان قبول ندارند. فيلسوفاني به اين تصور رايج تاخته اند كه بر مبناي آن مسائلي فلسفي چون مسأله شر بدون راه حل رها مي شوند.اگر اين تصور رايج از خدا را بپذيريم، مي توانيم دريابيم كه چنين خدايي وجود دارد؟ استدلالهايي هستند كه مي خواهند نشان دهند وجود خدا را اين گونه بايد دريافت. استدلال وجودي مي كوشد تا نشان دهد كه موجود كامل بايد موجود باشد. اين جهان شناسي از اين نكته بحث مي كند كه وجود جهان نشان دهنده وجود عالي و والا براي اين جهان است. استدلال غايت انگارانه هم از اين نكته سخن مي گويد كه از وجود نظم در طبيعت مي توان به وجود ناظم پي برد. برخي از فيلسوفان تصريح كرده اند، پديده گسترده تجربه ديني هم دليلي براي وجود موجودي عالي است كه متعلق اين تجربه به شمار مي آيد.
اما نسبت باور ديني و عقل دقيقاً چيست؟ آيا ما به استدلالها نياز داريم؟ آيا باور بدون استدلال موجه است؟ ايمان چيست؟ آيا ايمان با عقل مخالفت دارد؟ برخي از فيلسوفان از اين نكته بحث كرده اند كه هر عقيده اي كه بر دليلي استوار نباشد، حالتي تدافعي دارد و حتي ممكن است مضر باشد. اين موضع زياد مطلوب نيست. به عبارت ديگر، برخي از فيلسوفان معاصر تصريح كرده اند شاهد و دليل از هر نوعش براي باور ديني غيرضروري است، اگر چه كه اين ديدگاه خود محل مناقشه است.عده اي ديگر از فيلسوفان معتقدند اين پرسشها با مسأله شر از بين مي روند. در ديدگاه اين افراد، خدا و شر با هم نمي توانند وجود داشته باشند . در پاسخ به اين چالش در باب باور ديني، برخي از فيلسوفان تأكيد كرده اند كه باور ديني تنها مي تواند با بحث عدل الهي ثابت شود و عدل الهي با وجود شر در عالم قابل جمع است.
ديگران اما تصور مي كنند كه باور ديني مي تواند بدون عدل الهي هم ثابت شود و اين كار بايد با نشان دادن ضعفهاي استدلالهاي وجود شر در عالم انجام پذيرد. در نهايت عده اي ديگر از فيلسوفان نيز تصريح كرده اند كه تنها يك رويكرد عملي و سياسي، شايسته پاسخ به وجود شر در عالم است.آنهايي كه فكر مي كنند وجود شر در عالم در مقابل وجود خدا قرار مي گيرد، مي پندارند كه خدا با نظم موجود در طبيعت عجين است. همه البته اين ديدگاه را نمي پذيرند. اما اگر اين فرض را بپذيريم بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه نسبت خدا و جهان چيست و جهان چه ارتباطي با خدا برقرار مي كند؟ آيا خدا مي تواند قوانين طبيعت را به هم زند و اصلاً معجزه به چه معناست؟ برخي از افراد معتقدند كه وجود معجزه به علت فقدان و كمبود فهم ما از طبيعت است و با اين همه تعدادي ديگر از افراد ميان جهان بيني علمي و ديني تعارضهايي جدي مشاهده مي كنند.
فلسفه و آموزه ها و فعاليتهاي ديني
علاوه بر مباحثي كه درباره تصور رايج از خدا مطرح است، مسائلي نيز در دل اديان ابراهيمي مطرح مي شوند. يكي از اين بحثها، بحث مربوط به «معاد» است. هرچند در بين فيلسوفان درباره جهان پس از مرگ اختلاف نظر بسياري وجود دارد معمولاً اديان ابراهيمي دو مفهوم «بهشت» و «جهنم» را براي زندگي بعد از مرگ ارائه مي كنند. بحث «دوزخ» نيز در اين اديان مطرح است.زندگي ديني نه تنها با باور ديني و تجربه ديني، بلكه با مؤلفه هاي ديگري هم تعريف مي شود. براي بسياري از مؤمنان ساختار عبادي اديان بسيار اهميت دارد. مسيحيان و مسلمانان مراسم عبادي شان را بسيار جدي مي گيرند؛ اگر چه در اديان مختلف و حتي در درون يك دين، اين مراسم به اشكال مختلف صورت مي گيرد.مؤمنان زيادي تصور مي كنند آموزه هاي آنها چون از سوي خدا آمده، حق مجسم است. اين آموزه هاي وحياني در قالب كتابهايي چون انجيل و تورات وقرآن موجودند. فهم اين متون، مسائل و مضامين زيادي را مطرح مي كنند كه برخي دليل پيدايش هرمنوتيك را پاسخگويي به همين مشكلات تفسيري متون مقدس مي دانند.در تاريخ اديان متفكراني هستند كه هرچند خود فيلسوف و فيلسوف دين نيستند، اما انديشه هاي آنها بسيار مورد توجه فلاسفه دين قرار گرفته كه «لوتر» و «كالوين» از جمله اين متفكرانند. «ژاك مارتين» هم انديشمندي است كه افكار وي تأثير زيادي بر الهيات معاصر گذاشته است.