نویسنده: تیم دیلینی
برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی
برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی
اگر چه تورستاین وبلن در جامعهشناسی با متفکران اجتماعی، چون مارکس، دورکم، وبر یا بسیاری از نظریه پردازان دیگری که در مقالههای پیش از آنان سخن به میان آمد، هم پایه نیست، اما بسیاری از ایدهها و آثار او با آغاز هزارهی سوم همچنان مطرح باقی ماندهاند. نظریهی طبقهی تن آسا وی همچنان جزو مباحث دانشگاهی باقی میماند. بینشهای او دربارهی نظام صنعتی و بنگاه تجاری، بحثهایی را در حوزههایی نظیر مصرف متظاهرانه، عقب ماندگی فرهنگی و وامگیری فرهنگی پیش میآورد، مفاهیمی که امروزه نیز کارایی دارند.
تأثیرات ورزش و صنعت سرگرمی در جامعهی امروز به احتمال بسیار زیاد وبلن را شگفت زده میکرد و اگر متعجب هم نمیشد، قطعاً رنجیده خاطر میشد. شرکت در فعالیتهای فراغت طلبانه از نظر وبلن، زیان بار و اتلاف وقت ارزشمند بود. البته بیشتر متفکران اجتماعی جدید، به ویژه جامعه شناسان ورزشی، با چنین برآوردی موافق نیستند. طی گزارش تحقیقاتی دانشگاه کلمسن در سال 2002، ورزش و سرگرمی صنعتی 160 میلیارد دلاری بود، که بالغ بر 160 میلیارد دلار از این رقم صرفاً به دستمزدهای پرداخت شده در لیگ اصلی بیس بال در این سال اختصاص یافته بود. امروزه بسیاری از تیمهای ورزشی حرفهای متعلق به صاحبان صنایع است (مثلاً رابرت مرداک، صاحب باشگاه لس آنجلس داجرز، و جورج استاینبرنر، صاحب باشگاه نیویورک یانکیز است). چه بسا وبلن هم، اگر قرار بود افکار و ایدههای زیر را مورد توجه قرار بدهد، احتمالاً باید در ناباوریاش به ارزش ورزش و شرکت در فعالیتهای فراغت طلبانه، به مثابه فعالیتی مولد، تجدیدنظر میکرد.
کسانی که در ورزش و مشغولیتهای خاص اوقات فراغت شرکت میکنند، صرفاً درگیر رفتار اقتصادی غیر مولد نیستند. در طی فعالیتهای مشترک، روابط دوستانه بین افراد شکل میگیرد (Hamid, 1993). افراد با عضویت در گروههای فراغت محور، همان چیزهایی را کسب میکنند که با عضویت در انجمنهای قومی عایدشان میشود (نظیر پایبندی به آیینها، عقاید و نگرش به جامعه و اجتماع، انتظارات هنجاری و کاهش ناهنجاری و از خودبیگانگی). کنش متقابل اجتماعی کارکرد مهمی در زندگی افراد دارد. همهی افراد میخواهند احساس کنند که میتوانند عضو یک گروه یا یک اجتماع باشند و میخواهند حس یکی شدن با هم گروههای خود را تجربه کنند. افراد با پیوستن به یکدیگر در گروهها، جزئی از یک کل میشوند. گروه هم براساس عضویتشان، هویت مشخصی به آنها میدهد (Lee, 1993). «هویتی را که ورزش برای خیل وسیعی از افراد به ارمغان میآورد، نمیتوان نادیده گرفت. آن چه موجب بقای ورزش در طی قرون متمادی شده است، تعهد، وفاداری و عشقی است که طرفداران ورزش به آن دارند. روند تجارت رو به رشد ورزش ممکن است عاقبت به اضمحلال ورزشهای حرفهای منجر شود که امروزه نیز تا حدودی شاهد آن هستیم. اما، ورزش خودش نمیتواند به کلی از صحنهی زندگی اجتماعی حذف شود» (Delaney and Wilcox, 2002).
امروزه نحوهی گذران اوقات فراغت را شاید از مهمترین شاخصهایی بدانند که بهتر از هر چیز دیگر، حتی مشاغل افراد، گویای شخصیت واقعی آنان است (Delaney, 2001). این گفته غالباً درست است، چرا که کار کردن چیزی است که بیشتر مردم برای کسب درآمد آن را انجام میدهند، در حالی که ورزش و دیگر مشغولیتهای اوقات فراغت داوطلبانه انجام میشود. استن نشان داده است که یکی از کارکردهای پنهان ورزش در جامعهی صنعتی امریکا، انسجام بخشیدن به زندگی شخصی بسیاری از امریکاییان است. در واقع، هواداری از تیمهای ورزشی که افراد معمولاً در دوران نوجوانی در پیش میگیرند و به دورهی بزرگسالی آنان نیز کشیده میشود، برای فرد یادآور این مطلب است که در دنیای اجتماعی چیزهایی هستند که ظاهراً به رغم تغییرات سریع اجتماعی، پایدار باقی میمانند (Stone, 1955).
از نظر دیلینی «ورزش را باید، همچون سایر نهادهای اجتماعی مانند خانواده و دین، جزئی از جامعهی امریکا دانست. نادیده گرفتن ورزش، به مثابه یکی از فعالیتهای فراگیر در امریکای معاصر، در حکم چشم پوشی از پدیدهای اجتماعی است که گسترهی آن به چندین حوزهی اجتماعی دیگر نیز کشیده شده است، از آموزش، اقتصاد، هنر، وسایل ارتباط جمعی و اجتماعات محلی گرفته تا روابط سیاسی بین الملل. گفته شده است که ورزش عالم اصغر جامعه است. ورزش اخلاقیات، ارزشها و فرهنگ عمومی یک جامعه را منعکس میکند (Delaney, 2001: p. ix).
امروزه حتی مطالعه در خصوص ورزش و مشغولیتهای اوقات فراغت از اهمیت بیشتری، در مقایسه با زمانهی وبلن، برخوردار شده است. احتمالاً انتقادات وبلن به ورزش نوعی حمله به ثروتمندان بود. «وبلن از کنایهی موجود در صحبت کردن از "طبقهی مرفه جدید" و "وحشیان" در کنار هم خوشش میآمد. بنابراین، نمیتوان به درستی دریافت که آیا باید انتقادات او از ورزش را یک نظریهی جدی تلقی کرد و این که چقدر قصد تحقیر ثروتمندان مدنظر بوده است. بعید به نظر میرسد که روحیهی خاص قهرمانی، که امروزه در ورزش به چشم میخورد، ریشه در خوی وحشیگری جامعهی اروپایی درگذشته داشته باشد» (Phillips, 1993). توصیف نه چندان ستایش آمیز وبلن از نقش ورزش، بیش از حد ساده انگارانه است و نباید به غلط، فراغت طلبی را صرفاً رفتاری غیر مولد خواند.
از نظر وبلن (1899) صنعت گران ثروتمند امریکا در اواخر قرن نوزدهم، طبقهای مرفه بودند که با تمسک به مصرف متظاهرانه و فراغت متظاهرانه خود را از تودهی مردم متمایز کردند. مصرف متظاهرانه عبارت است از نمایش عمومی کالاهای مادی، برای به رخ کشیدن امتیازات طبقاتی و به قصد تأیید گرفتن یا برانگیختن رشک دیگران. نمونههای این نوع رفتار در جوامع صنعتی کاملاً پیشرفته بی شمار است. طراحیهای پیچیدهای که در ساخت بیمارستانها، دانشگاهها، بناهای یادبود، مجسمهها، استادیومهای ورزشی، کلیساها و ساختارهایی از این قبیل به کار میروند، در اصل کارکردشان نمایش عمومی ثروت و امتیاز در بین کسانی است که استطاعت تأمین هزینهی این گونه ساختمانها را دارند. افراد مصرف کننده برای به رخ کشیدن امتیازات طبقاتی خود شیوههای گوناگونی را پیدا کردهاند. برخی از مثالهای آشکار این موارد عبارتند از: خرید خانههای اعیانی لوکس، اتومبیلهای گران قیمت و کم کاربرد (مثل ماشینهای اسپورت)؛ مد و لباسهای مارک دار گران قیمت؛ فنجانهای قهوه «لوکس» پنج دلاری؛ نرم افزارهای کامپیوتری «به روز شده» که در مقایسه با آخرین مدلهای آن تغییر چندانی نیافتهاند؛ و تلفنهای همراه گران قیمت. حتی در جوامعی که به لحاظ اقتصادی فقیر هستند، نظیر کشورهای تولید کنندهی نفت خاورمیانه (همچون کویت و عربستان سعودی)، دولتمردان برای آن که خود را از تودهی مردم متمایز کنند، در قصرهایی پرزرق و برق زندگی میکنند و شیوهی زندگی ولخرجانهای در پیش میگیرند.
فراغت متظاهرانه عبارت است از شرکت کردن عمومی در فراغت طلبیهای گران قیمت و پرخرج که در پی ابراز امتیاز یا موقعیت ظاهری، برای کسب تأیید یا برانگیختن رشک دیگران صورت میگیرد. چنان که پیشتر در این بخش شرح داده شد، امروزه ورزش و اوقات فراغت به صنعت اقتصادی عظیمی بدل شده است. مسلماً خیل عظیمی از مردم، در کسوت ورزشکار و / یا تماشاگر مسابقات ورزشی، به نوعی با صنعت ورزش سر و کار دارند. امروزه، بسیاری از افراد طبقهی متوسط برای تشویق تیمهای ورزشی مورد علاقهشان، بلیتهای فصلی آن مسابقات را میخرند. آنان ضمناً میخواهند به دیگران بفهمانند که زمان (تجمل) و استطاعت (بنیهی مالی) لازم را برای این امر در اختیار دارند. هر چقدر که صنعت ورزش پرسودتر شود، سطح مزایا و امکاناتی که به خریداران ثروتمند بلیتهای فصلی داده میشود، افزایش مییابد. کسانی که پول بیشتری برای این بلیتها میپردازند میتوانند مسابقات را از «جایگاه ویژه» تماشا کنند؛ جایگاهی که در آن توالتهای خصوصی و صفحههای تلویزیون، پیشخدمت و ورودی خصوصی به استادیوم و امکاناتی نظیر اینها، که البته در استادیومهای گوناگون متفاوتاند، تدارک دیده شده است.
بسیاری از افراد «عضو» باشگاههای تندرستی میشوند، برای این که بتوانند تمرین بدنی کنند و «تندرستی» خود را بالا ببرند. نکتهی جالب در این مورد این است که به ذهن این افراد خطور نمیکند که به جای آن که با ماشین به کلوپ بروند تا دوچرخه بزنند، پیاده تا باشگاه بروند. اما واقعیت در وهلهی نخست این است که برخی افراد صرفاً میخواهند که در باشگاه «دیده» شوند. این حقیقت که افراد تحت این گونه شرایط وقت ورزش کردن دارند، غالباً به طور ضمنی، دلالت بر فراغت متظاهرانه دارد. سایر فراغت طلبیهای دیگر (نظیر موج سواری، کلک سواری، اسکی، اسنوبُرد سواری) مستلزم این فرض اولیه است که افرادی که به این فعالیتها میپردازند، زمان و پول کافی را برای اختصاص دادن به این امور دارند. این نکته را نباید در حکم انتقاد از این رفتارها دانست. این رفتارها امروزه به واقع از فعالیتهایی مفید به شمار میروند. وبلن با این نکته مخالف بود، اما چه بسا اگر او صد سال دیرتر به دنیا آمده بود، نظر متفاوتتری در این خصوص میداشت.
افراد برای گذران اوقات فراغت، غیر از ورزش کردن، کارهای دیگری هم میکنند. از جمله کارهای معمول در این خصوص عبارتند از حمام آفتاب، سفر، رفتن به کنسرتهای موسیقی، رقص و بازیهای ویدئویی که همگی نمونههایی از فراغت متظاهرانهاند. برخی افراد زمان زیادی را به این اختصاص میدهند که پوست خود را «حسابی» برنزه کنند. حتی کسانی برای این امر اوقاتی را صرف رفتن به سالنهای مخصوص میکنند و برای استفاده از وسایلی که پوست را به کمک تابش اشعه برنزه میکنند، هزینهای میپردازند. اما چرا مردم در جاهایی نظیر بوفالو، در ماه فوریه، نیاز به برنزه شدن را احساس میکنند؟ این مشغولیتها غالباً راهی برای نشان دادن انتخابی در شیوهی زندگی و تحت تأثیر قرار دادن دیگران است و چه بسا به معنای اعلام این مطلب باشد که آنها به تازگی از یک تعطیلات شگفت انگیز برگشتهاند؛ قطعاً سفر کردن و گذراندن تعطیلات مستلزم داشتن اوقات فراغت است. بسیاری از مردم بضاعت لازم برای سفر به هفت قارهی جهان را ندارند. کسانی میتوانند به این امر مبادرت ورزند که زمان و امکانات لازم را دارا باشند. امکانات بسیاری از افراد در حدی است که فقط یک بار در طول زندگیشان میتوانند به کنسرتی بروند، اما افرادی هم هستند که قسمت اعظم زندگیشان را صرف سفر با گروههای موسیقی مورد علاقهشان، زمانی که آن گروهها تورهای مسافرتی دارند، میکنند. یکی از این گروههای معروف «دِدهِدها» است. این گروه متشکل است از هواداران دو آتشهی (آیا نوع دیگری از هوادار وجود دارد؟) گروه موسیقی راک گریت فول دِد. این انبوه هواداران هفتهها، ماهها و گاه سالها روال عادی زندگیشان را رها میکنند و با گروه به سفر میپردازند و برای تأمین این زندگی فراغت طلبانه، با انواع و اقسام روشهای ابداعی، پول جمع میکنند. امروزه هواداران گروه فیش بیش از سایرین، به ددهدها نزدیک هستند. ددهدها به دلیل رقصشان معروف هستند، آنان که به طور مرتب به باشگاههای شبانه میروند تا برقصند و دیده شوند، گروه دیگری از مردم هستند. افرادی که از رفتن به باشگاههای شبانه لذت میبرند، نوعی سبک زندگی را در پیش میگیرند که مستقل بودن آن را از رفتار حرفهای عادی، روزمره و تکراری با صدای بلند فریاد میزنند. خوب روزانه، رقص و مشروب خواری شبانهی آنان مستلزم در پیش گرفتن نوعی سبک زندگی فراغت طلبانه است.
در نهایت، بازیهای ویدئویی بی هدفترین این مشغولیتهاست. هیچ کارکرد مولدی برای آن نمیتوان تصور کرد و قطعاً اگر وبلن با آن مواجه شده بود، کارش به جنون میکشید! کمتر فرد مولد و فعالی را میتوان سراغ گرفت که بتواند به اتلاف وقت بپردازد، آن هم به روش پیش پا افتادهای همچون بازیهای ویدئویی.
بسیاری از ایدههایی که وبلن در خصوص نظام صنعتی و بنگاههای تجاری مطرح کرده است امروزه نیز کارایی دارند. «صاحبان» جدید صنایع شرکتها و کمپانیهای عظیم نفتیاند که آرام آرام رقبای خود را میبلعند و از هر روش قابل تصوری برای به حداکثر رساندن سود بهره میبرند. کشورهای تولید کنندهی نفت اغلب تولید خود را کاهش میدهند، چرا که یا بازار کاملاً اشباع شده است یا از این امر به مثابه حربهای سیاسی برای تهدید دشمنانشان (به ویژه در زمان جنگ) بهره میگیرند. بنگاههای تجاری محصولات گوناگونی به بازار عرضه میکنند و آنها را به مثابه محصولاتی با «تیراژ محدود» تبلیغ میکنند. این شیوه از قرار معلوم، ارزش این محصولات را بالا میبرد، چرا که خریداران آنها میتوانند به دیگران فخر بفروشند که صاحب چیزی هستند که بسیاری از افراد ندارند (به طور بالقوه رشک دیگران را برمی انگیزند). «صاحبان» صنایع، که نخستین اصل در دستور کارشان به حداکثر رساندن سود است، توجهی به عواقب تصمیم گیریهای خاصی که کارگران را از پای در میآورد، ندارند؛ تصمیم گیریهای تجاری نظیر «کوچک سازی» و «کاهش هزینهها». به دنبال این تصمیم گیریها بخش عظیمی از کارگران از کار بیکار میشوند، و در نتیجه، در پرداخت قسط وامها و تأمین مایحتاج زندگی با مشکل مواجه میشوند، اما صاحبان صنایع سودهای کلانی میبرند. در صورتی که صاحبان صنایع به سود کمتر رضایت دهند، کارگران بر سر کار خود باقی میمانند و جامعه به مثابه کل، به سود دست مییابد. چنان که وبلن مدتها پیش متذکر شد، صاحبان صنایع از عهدهی نقش مثبتی که میتوانستند در جامعه ایفا کنند، یا باید در جامعه ایفا میکردند، برنیامدند.
وبلن، در نظریهی اقتصادی خود، با اتکا به چارچوبی تکاملی، به اهمیت و ارزش وامگیری فرهنگی اشاره کرد و پیامدهای عقب ماندگی فرهنگی را برشمرد. عقب ماندگی فرهنگی به قانون بقای اصلح مربوط میشود. چنان که در بخش (هربرت اسپنسر) به اختصار گفته شد، کسانی که به استقبال تکنولوژیهای جدید یک فرهنگ نمیروند، از رده خارج میشوند. امروزه فارغ التحصیلان دانشگاهی به اهمیت کسب مهارتهای کامپیوتری در بازار کار واقفاند. کسانی که نتوانند دانش مهارتهای کامپیوتری را در حدی قابل قبول فراگیرند، خود به خود برای بسیاری از مشاغل، فاقد صلاحیت خواهند بود. وامگیری فرهنگی هم در این خصوص نقش مهمی دارد. امروزه دانشجویان لازم نیست که کامپیوتر را طراحی کنند و بسازند؛ آنان میتوانند یک کامپیوتر بخرند. نسلهای جدید از این مزیت برخوردارند که به نوعی به صنعت پیشینیان خود دسترسی دارند. لازم نیست بدانیم که هر یک از دستاوردهای تکنولوژیکی چگونه پدید آمدهاند، بلکه فقط کافی است بدانیم چطور از آنها استفاده کنیم. محصولات فرهنگی آن قدر وام گرفته شدهاند که اشاعهی فرهنگی (راه یافتن محصولات فرهنگی از جامعهای به جامعهای دیگر) ما را احاطه کرده است. شواهد باستان شناختی حاکی از آناند که در بسیاری موارد، محصولات فرهنگی از منبعی واحد در کل جهان انتشار یافته و شباهتهایی را در جوامع گوناگون ایجاد کردهاند (Murdock, 1935). غذا از بهترین نمونههای وامگیری و انتشار فرهنگی است. در ایالات متحده، انواع متعددی از غذاهای قومی وجود دارد. بیشتر مردم از این همه امکان انتخاب لذت میبرند. برخی مردم با اطلاع از منشأ برخی غذاهای مورد علاقهشان تعجب میکنند. برای نمونه، اسپاگتی ابتدا از غذاهای چینی بود و پس از آن که مارکوپولو در قرن سیزدهم به چین سفر کرد، آن را به ایتالیا برد.
وبلن نظریههایش را بر مبنای ملاحظات اقتصادی پایه ریزی کرد. او واقف بود که فنون صنعتی از کارایی بالایی برخوردار شدهاند و صاحبان صنایع، بیش از آن که در فکر بهبود وضعیت کل جامعه باشند، در پی دستیابی به سود هستند. نیاز صنعتی به مواد خام و نفوذ سیاسی صاحبان صنعت، جوامع مدرن را با تجاوز کاری تحت تأثیر قرار میدهد که حتی دورترین مناطق جهان نیز نمیتوانند از تأثیر فرهنگ غالب در امان بمانند. وبلن پیش گویی کرد که کشورهای جهانی راهی برای دفاع از خود در مقابل تهاجمهای احتمالی نظامی (و فرهنگی) خواهند یافت. جوامعی که با تهدید مواجه میشوند، اگر متقابلاً واکنشی تهاجمی از خود نشان ندهند، با خطر اضمحلال روبه رو میشوند. تنها راه دیگر احتمالی عبارت است از استقبال از تغییرات و بهره گیری از روشهای وامگیری و انتشار فرهنگی.
منبع مقاله :
دیلینی، تیم؛ (1391)، نظریههای کلاسیک جامعه شناسی، ترجمهی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی، چاپ ششم.