آيينه شو، جمال پرى طلعتان طلب
نويسنده:جواد محدثی
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
پاكى، از انواع ديگر
پاكى دل از مقولهاى ديگر است؛ همان گونه كه آلودگى آن از نوع ديگرى است.وقتى دل، آلوده باشد، فكر، سخن و عمل را هم مىآلايد و اگر درون پاك باشد، انديشه، گفتار و رفتار هم پاك و پسنديده خواهد بود.اين بجاست كه هم آلودگىهاى دل را بشناسيم، هم به پاكسازى آن توجه كنيم.كسى نيست كه به دنبال پاكى نباشد؛ اما برخى آن را در پاكى از آلودگىهاى لباس، بدن، خانه، ماشين و غذا مىجويند. گروهى نيز اين طهارت را در فكر، نيت، انگيزه، هدف، اراده و عمل مىطلبند.البته پاكى و تميزى ظاهرى هم خوب است، اما پاكى جان خوبتر است.كلام حضرت امير عليهالسلام چنين است: «ان كنتم لا محالة من المتطهرين، فتطهروا من دنس العيوب و الذنوب؛1 اگر به ناچار، در پى پاك شدن هستيد، پس از آلودگى عيبها و گناهها پاك شويد».يعنى طهارت از ذنوب و عيوب در نظر آن پيشوا، برتر از پاكى جامه و اندام است.جان آلوده به گناه و نفس آلوده به عيب، در جا مىزند؛ در تاريكى مىماند؛ تباه مىشود؛ زمينه رشد نمىيابد؛ صاحبش را «صاحبدل» نمىكند و پنجرههاى رو به معنويت و كمال را مىبندد.حضرت امام خمينى در چهل حديث خويش مىفرمايد: «با خودبينى، خدابينى و خداخواهى، خيالى خام و امرى است باطل و محال. مادامى كه مملكت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهوت و رياست به بندگان خدا پر است، نمىتوان ملكات شما را ملكات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهى شمرد... حصول معارف الهيه و توحيد صحيح از براى همچو قلبى كه منزلگاه شيطان است، محال است و تا ملكوت شما ملكوت انسانى نباشد و قلب شما از اين اعوجاجها و خودخواهىها پاك نباشد، منزل حق تعالى نباشد...».2
دلبستگى، مانع پرواز
شايد بتوان سنگينترين وزنه و بار و قيدى را كه به دست و پاى دل بسته مىشود و آن را از پرواز باز مىدارد، وابستگى دانست.«تعلق»، انسان را اسير مىكند. وابستگى، پر و بال حريت انسان را قيچى مىكند.
اسير شدن در چنگ وسوسهها و پر شدن خانه دل از محبتهاى بدنى و محبوبهاى غيراصيل و معشوقهاى مجازى، مانع دل بستن به محبوب برتر و عشقورزى به معشوق كامل مىگردد.
اگر بزرگان، توصيه به آزادى از اين اسارت كردهاند، به همين خاطر است، حتى وابستگى و دلبستگى، توفيق يك مردن خوب و شهادت و هجرت را هم از انسان سلب مىكند و آدمى را اسير خاك و در گرو خانه و زمين و ثروت قرار مىدهد و عشق حق را هم از دل مىبرد. به قول شاعر:
جانى كه ز نور عقل، مشتق نشود
دل باخته و شيفته حق نشود
دل بسته به دنيا ز كرامت دور است
آن دل كه مقيّد است، مطلق نشود.3
و كدام قيد و بندى براى دل، سنگينتر از عيوب و ذنوب است كه حضرت امير عليهالسلام فرمان داده كه ساحت دل را از اين دو آلايش پاك كنيم؟!
آلودگى گناه
تا رسيدن به اين مرز كه گناه را نوعى آلودگى بدانيم، فاصله بسيار است.اين كه قرآن كريم، غيبت برادر مؤمن را همچون خوردن گوشت مرده آن مىپندارد و مىافزايد كه آن را زشت و ناخوشايند مىشماريد، يك حقيقت است؛ اما چرا غيبت كننده، از اين كار اشمئزازآور، لذت مىبرد؟ چون به زشتى آن واقف نشده و آن را پليد نمىبيند. لذت بردن از گناه، نهايت جهل و اوج غفلت و سلطه شيطان بر انسان است؛ اما انسانهاى فرهيخته، به خاطر بدى گناه، آن را ترك مىكنند و جانشان متنفر از معصيت است و اين، اوج اعتلاى روحى است.
حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: «طهروا قلوبكم من درن السيئات؛4 دلهايتان را از آلودگى گناهان و زنگار بدىها پاك كنيد، و نيز مىفرمايد: «طهروا قلوبكم من الحقد...؛5 قلبهايتان را از كينه پاك كنيد.
وقتى ما توفيق اين پاكسازى دل را خواهيم داشت كه كينه و گناه و بدى را يك آلودگى به حساب آوريم كه مايه بدنامى، سرشكستگى، رسوايى و سياهى پرونده عمر است و اين، معرفت مىطلبد!
خداجويان و اهل معنويات و صاحبان دلهاى عرشى و جانهاى ملكوتى، هرگز نمىگذارند بر دامن دلشان، غبار معصيت بنشيند و آيينه جانشان را زنگار معصيت و گناه بگيرد و در پى اين تيره جانى، از تجلى فروغ حكمت و حقيقت، محروم بمانند.
وقتى دل مىتواند آيينه باشد، چرا بگذاريم خشت تيره بماند؟
سخنى بلند از حضرت امير، به اين جلوه مرآتى دل اشاره دارد:
«قلوب العباد الطاهره، مواضع نظر الله سبحانه، فمن طهر قلبه نظر اليه؛6 دلهاى پاك بندگان، موضع و جايگاه نگاه خداى سبحان است. پس هر كس دلش را پاك كند، خداوند به آن دل مىنگرد»
آيينه شو، جمال پرى طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه، سپس ميهمان طلب
كسى مىتواند نگاه الهى را مهمان خانه دلش كند كه همه زواياى آن را از آلودگىهاى اخلاقى و رذائل و معصيتها پاك كند وگرنه، آن فرشته، مهمان اين ويرانه تاريك نمىشود.
در حديث قدسى آمده است كه موساى كليم به پروردگارش عرضه داشت: «خدايا! آنان كه اهل تو هستند - خدايى هستند - و در روز قيامت كه هيچ سايهاى جز سايه عظمت و رحمت تو نيست، در سايه عرش تو مىآرمند، كيانند»؟ خداى متعال به او وحى فرمود كه آنان كه دلهاى پاك دارند. «الطاهرة قلوبهم».7
نشناخته را محرم هر راز مكن
قفل دل خود بر همه كس باز مكن
در قلّك دل براى آينده خويش
جز عشق خدا و دين، پسانداز مكن.
آرايش تن، آلايش دل
يكى از بدترين نفاقها، دوگانگى ظاهر و باطن است.گاهى كسى را سالم و تندرست مىپنداريد، اما بيمارىهاى داخلى او وحشتآور است.
گاهى هم كسى را خوب و سالم و بىعيب مىشناسيد؛ اما اين ظاهر كار و نمود بيرونى اوست و اگر به خلوت او راه يابيد و از درون قلبش باخبر شويد، خواهيد ديد كه مجموعهاى از رذائل را در دل خود گرد آورده است؛ اما ظاهرى آراسته دارد.
اى بس آلوده كه پاكيزه ردايى دارد.
در موعظههاى حضرت مسيح عليهالسلام چنين آمده است:
«صحت و سلامت ظاهر جسد، چه فايدهاى دارد، آن گاه كه باطنش خراب و فاسد باشد؟ همچنين، اندام و پيكرى كه بسيار از آن خوشتان مىآيد، به چه كارتان مىآيد، وقتى كه دلهايتان فاسد شده باشد؟ چه فايده كه پوست بدن خود را تميز و پاكيزه كنيد؛ اما دلهايتان آلوده و كثيف باشد»؟8
اين آلودگى دل، گاهى بدخواهى نسبت به ديگران است؛ گاهى حسد ورزيدن نسبت به برخورداران و نامآوران و متمكّنان است؛ گاهى اهل هوس بودن به جاى عاقلانه زيستن و شهوترانى، به جاى عفاف و حرص و ولع به جاى قناعت و مناعت طبع است؛ گاهى تكبر و خودبرتربينى و غرور است؛ گاهى كينهورزى نسبت به ديگران است؛ گاهى اهل ريا و تظاهر و خودنمايى بودن است؛ گاهى محبت دنيا و فريفتگى مال و جاه و عنوان است و... بسيارى از اين گونه رذيلتها.
گام نخست آن است كه اين رذايل را آلودگى بدانيم و از بروز آنها شرمسار شويم.
گام ديگر، اقدام براى كاستن و زدودن و به صفر رساندن آنها در خانه دل است.
در بستر خواب دل فتادن، تا چند
دنبال سراب دل فتادن تا چند
صد چشمه ز كوثر خرد مىجوشد
در تور و طناب دل فتادن تا چند9
پىنوشت:
1- غرر الحكم، حديث 3743.
2- امام خمينى، چهل حديث، ص 45.
3- جواد محدثى، برگ و بار، ص 291.
4- غرر الحكم، حديث 6021.
5- همان، حديث 6017.
6- ميزان الحكمه، حديث 16969.
7-المحاسن، ج 1، ص 457.
8- تحف العقول، ص 393: «لا يغنى عن الجسد ان يكون ظاهره صحيحاً و باطنه فاسداً كذلك لا يغنى اجسادكم التى قد اعجبتكم و قد فسدت قلوبكم، و ما يغنى عنكم ان تنقوا جلودكم و قلوبكم دنسة».
9- برگ و بار، ص 313.