الگوهايی برای چگونه بودن-2
منبع:ماهنامه موعود
قسمت دوم
خصال ياران مهدی(علیه السلام)
در قسمت اول اين مقاله كه به بررسي خصال ياران حضرت مهدي(ع) اختصاص دارد، شما با تعدادي از ويژگيهاي اين بزرگمردان آشنا شديد، از اين قسمت نيز برخي ديگر از ويژگيهاي آنها را بررسي ميكنيم.
-10 عبادت ياران مهدي(ع)
عبادت نزديك ترين راه رسيدن به خداست. راه رشد و كمال و ترقي مخلوقات در پيمودن اين طريق است و خداوند عالم هدف آفرينش را عبادت اعلام مي دارد:و ما خلقت الجنّ والأنس الاّ ليعبدون.1و جن و انس را نيافريديم جز براي آنكه مرا بپرستند.عبادالرحمن كساني هستند كه همه چيز را در راه خدا و براي خدا و از خدا مي دانند به همين سبب، اعمال، افكار و رفتار آنها رنگ و جلوه عبادت به خود مي گيرد و زندگي و تلاش آنها براي رسيدن به معبود است. لذا آتش عشق به معشوق و معرفت به ذات باري تعالي خواب را از ديدگان آنان ربوده است. چنان كه اشاره شد ياران مهدي(ع) مرداني هستند كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، همچون صداي زنبوران عسل درهم پيچيده و هيبت الهي آنها را به قيام واداشته و بامدادان سوار بر مركبها ميشوند؛ آنان راهبان شب اند و شيران روز.2
گفتيم كه همه اين عبادتها و نيايشها، رشادتها و شهادتها و... از ايمان يك فرد مؤمن سرچشمه مي گيرد و هر چه ايمان فزوني يابد، اين اعمال نيز فزوني خواهد يافت. از اين رو نه تنها جهاد و تلاش ياران آن حضرت، آنان را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهي باز نمي دارد، بلكه اين تلاشها سبب مي گردد تا حلاوت ايمان را بيشتر بچشند. همه رفتارهاي خود را رنگ و جلوه اي الهي دهند كه چه رنگي بهتر از رنگ الهي:
صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون.3[اين است] نگارگري الهي؛ و كيست خوش نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.
-11 اطاعت از رهبري و ايمان به او
امامت و رهبري، از اركان اسلام و محور همه كارها، اعم از عبادي و غير عبادي، است و به تعبير رساي امير مؤمنان(ع)، امام همچون محور سنگ آسياب است:محلي عنها محل القطب من الرحا.4جايگاه من در حكومت، جايگاهي چون محور سنگ آسياب است [كه بدون آن آسياب نمي چرخد].
همه اعمال فردي و اجتماعي به نوعي وابسته به امامت و اعتقاد به آن است. اعتقاد به اين امر، موجب شد كه مسلمانان صدر اسلام با پيروي از پيامبر(ص) و با به كار بستن اوامر و پرهيز از نواهي او، تمدن بزرگ
اسلامي را پي ريزي كنند، چنان كه خداوند به آنان فرموده بود:و ما اتاكم الرّسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا.5آنچه را كه پيامبر براي شما آورد، بگيريد (و عمل كنيد) و آنچه را كه بازداشت، خودداري ورزيد.بعد از رسول خدا(ص) شيعيان مكلف اند كه با اهل بيت نيز چنين باشند. به همين دليل ياران حضرت حجت(ع) در بالاترين حد اطاعت پذيري از امام خويش اند. اطاعت اينان نه از روي اجبار، بلكه عاشقانه است.
ياران آن حضرت چنان ايمان به او دارند كه حتي با مسح زين اسب او، تبرك و شفا مي جويند:يتمسحون بسرج الامام(ع) يطلبون بذلك البركة.6آنان براي اجراي دستورات مولايشان شب و روز نمي شناسند و به گاه خطر، جانشان را فداي او مي كنند. آنان مطيع تر از كنيز براي مولايشان هستند:و يحفّون به يقونه بانفسهم في الحروب و يكفونه ما يريد... هم أطوع له من الأمة لسيدها7 آنان تا زماني كه خداوند راضي نشود، دست از شمشيرهايشان برنمي دارند:لايكفون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ.8اين همه به سبب آن است كه ياران مهدي(ع) شيعه راستين او هستند و چنان در ولايت او ذوب شده اند كه صفاتشان همچون افعال و صفات آن حضرت است.
-12 اتحاد و برادري
و ياري و لطف خدا نيز با كساني است كه اتحاد و همبستگي دارند؛ چنانكه گفتهاند: يدالله مع الجماعة.و نيز خداوند متعال در قرآن كريم مسلمانان را به اتحاد و يگانگي امر مي فرمايد:و اعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا.9به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد.
از روايات استفاده مي شود كه اصحاب حضرت حجت(ع) از نژادها و مناطق مختلف عالم هستند، چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايند:فيصير إليه أنصاره من أطراف الأرض، تطوي لهم طيّاً حتي يبايعوه.10
ياران حضرت مهدي(ع) از سراسر گيتي به سوي او مي شتابند و زمين زير پاي آنان بسان طوماري، درهم پيچيده مي شود تا هر چه سريع تر به مكه برسند و با آن حضرت بيعت كنند.از سوي ديگر همه آنها، جز اندكي، جوان، پرقدرت و با نشاط هستند. با اينكه اين ويژگيها زمينة بسيار مساعدي براي بروز اختلاف و پراكندگي است، ولي هيچ تأثير منفي در همدلي و برادري ياران آن حضرت نخواهد داشت و چنان رفتار برادرانه اي با هم دارند گويا فرزندان يك پدر و مادر مي باشند:ان أصحاب القائم، عليه السلام، يلقي بعضهم بعضاً كأنّهم بنوأب و أم.11آري ياران امام زمان(ع) چنان منيتها و خودخواهيها را در زير آسياب تهجد خرد كرده و ذوب در محبوب خود شده اند كه ديگر خودي نمي بينند تا زمينه ساز انديشه هاي شيطاني و اختلاف انگيز گردد. لذا همه يك دل به دنبال رهبر واحد براي هدف واحد و وارسته از هرگونه وابستگي دنيوي قدم برمي دارند و راه هرگونه وسوسه هاي اختلاف برانگيز را بر شيطان دروني و بيروني بسته اند.
-13 فروتني در عين صلابت
ياوران مهدي(ع) با وجود قدرت فوق العاده خود، كه طبق روايات هر يك نيرويي برابر چهل مرد دارند، قهرماناني، فروتن، خود ساخته و برخوردار از ارزشهاي اخلاقي و انساني اند و هرگز مغرور قدرت جسماني و موقعيتاجتماعي و سياسي خود نمي شوند و در مقابل مؤمنان سرتعظيم فرود مي آورند:أذلّة علي المؤمنين.12ولي در مقابل كافران مشركان و كج انديشان سر فراز، سرسخت و خشن هستند:أعزة علي الكافرين.13
اصحاب امام زمان كه وجودشان لبريز از ايمان به خدا است و در عبادت و عبوديت كم نظيرند، نه به آفت غرور و مستي گرفتار مي شوند و نه از شمار اندك همراهان، در مراحل نخستين قيام و ظهور آن حضرت، احساس وحشت و تنهايي مي كنند؛ زيرا انس و ارتباط عميق و خالصانه با آفريدگار جهان، از يك سو، چنان قدرت روحي و توسعه وجودي به آنها داده است كه راه هرگونه ترس و وحشتي را مي بندد و از سوي ديگر،از پيروزيهاي پي در پي خويش دچار غرور و تكبر نمي گردند؛ چرا كه انجام هرگونه كار نيك را وظيفه خويش و توفيقي از خدا مي دانند.
-14 شجاعت
صفتي كه به صراحت در روايات براي اصحاب امام زمان(ع) بر شمرده شده، شجاعت است. شجاعت صفتي ذاتي است و لوازمي دارد كه با وجود لوازم آن، اين صفت نيز حاصل مي شود و ياران آن حضرت همه لوازمشجاعت را در خود جمع كرده اند. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:
الف) ترسو نبودن: ترس از خصلتهاي مذموم است و از ضعف ايمان و ناتواني نفس نشأت مي گيرد:شدة الجبن من عجز النفس و ضعف اليقين.14
زيادي ترس از ناتواني نفس و ضعف يقين است.
از آنجا كه روح اميد از شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان رخت بربسته است و يقين به رحمت الهي و پاداش روز جزا ندارد، همواره در نوعي ترس به سر مي برد، او ترس از آن دارد كه هر لحظه اين دفتر عمرش بسته شود و به ديار نيستي كوچ كند. به خلاف او، شخص مؤمن، در اقيانوسي از اميد به سر مي برد و چون در همه مشكلات به قدرت بي انتهاي خداوند تكيه دارد و به اين يقين رسيده است كه:و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنين.15
عزت، از آن خدا، رسول او و مؤمنان است. از اين رو، روا نمي بيند ضعف و ترس به خود راه دهد، بلكه ترس را مايه ننگ و نقص خود مي داند و از آن دوري مي گزيند. چنانكه امام علي(ع) ميفرمايد:
احذروا الجبن فأنّه عاد و منقصة.16از ترس دوري گزينيد كه ترس مايه ننگ و نقصان است.
به همين دليل است كه ياران مهدي(ع) كه قلبشان مالامال از عشق به خدا و يقين به روز جزا و ياري پروردگار است؛ از هيچ كس هراسي به دل راه نمي دهند.
ب) عشق به شهادت: آرزوي مرگ يكي از راههاي شناخت افراد با ايمان و راستگو، از ديگران است. چنان كه خداوند خطاب به يهوديان فرمود:
قل يا أيّها الذين هادوا إن زعمتم أنكم أولياء الله من دون الناس فتمنّوا الموت أن كنتم صادقين.17بگو: اي يهوديان! اگر مي پنداريد كه (فقط) شما دوستان خداوند هستيد نه ساير مردم، پس اگر راست مي گوييد آرزوي مرگ كنيد.
انسان مؤمن كه همواره در مسير رضايت خداوند گام زده و در آرزوي رسيدن به بهشت الهي است، نه تنها از مرگ واهمه ندارد، بلكه چون مرگ را پلي براي ورود به آن جهان مي داند، دوست دارد هر چه زودتر از آن بگذرد تا وعده هاي خداوند را ببيند. حضرت علي(ع) درباره چنين مؤمناني مي فرمايد:لولا ألاجل الّذي كتب الله عليهم لم تستقر أرواحهم في اجسادهم طرفة عين شوقاً الي الثواب و خوفاً من العقاب.18و اگر نبود اجل معيني كه خداوند براي آنها مقرّر داشته، روحياتشان به اندازه يك چشم برهم زدني از شوق پاداش و از ترس كيفر در جسمشان قرار نمي گرفت.ياران حضرت مهدي(ع) ايمان به راه و هدف آن حضرت دارند؛ به او عشق مي ورزند؛ و همه هستي شان، فاني در وجود او است و عاشق شهادت در راه وي هستند.يدعون الشهادة و يتمنون أن يقتلوا في سبيل الله.19همواره شهادت و كشته شدن در راه خدا را آرزو مي كنند.
ج) قوت قلب: از ديگر نشانه هاي شجاعت، قوت قلب است. اين نشانه نيز در ياران حضرت مهدي(ع) وجود دارد و در روايات مختلف از آن به قلب آهنين تعبير شده است؛ از جمله اين دو روايت:
كانّ قلوبهم زبرالحديد20قلبهايشان چون پاره هاي آهن [محكم و نفوذناپذير] است و...
إنّ قلب رجل منهم أشدّ من زبرالحديد.21دل مردي از آنان محكم تر از پاره هاي آهن است.
با وجود اين، دلي به لطافت نور دارند و دل استوارشان بسان قنديلهاي نور مي درخشد:كانّ قلوبهم القناديل.22
د) قوت جسم: روشن است كه شجاعت اگر با قدرت جسماني همراه نباشد، نتيجه بخش نخواهد بود. از اين رو قدرت جسماني، از لوازم شجاعت محسوب مي شود. ياران حضرت مهدي(ع) اين ويژگي را نيز دارند.
در روايات آمده است كه:فإنّ الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلاً.23به هر مردي از آنان، قدرت چهل مرد داده مي شود.
از برخي روايات استفاده مي شود كه لازمه آن مبارزه عظيم، اين است كه مرداني با قدرت جسماني فوق العاده به آن امر اقدام مي كنند.
امام علي بن موسي الرضا(ع) در پاسخ »ريّان بن صلت« كه پرسيد شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:من صاحب اين امر هستم. لكن من آن كسي نيستم كه زمين را پر از عدل و قسط مي كند، چنان كه پر از جور و ستم شده بود. من چگونه مي توانم با اين ضعف جسماني ام، زمين را پر از عدل و قسط كنم؟ قائم، آن كسي است كه وقتي خروج مي كند، با اين كه سن زيادي دارد، جوان است و بدن او قوي است. حتي اگر دستهاي مباركش را به طرف بزرگ ترين درخت دراز كند و آن را به طرف زمين آورد، مي آورد و مي شكند؛ اگر صيحه اي بين كوهها زند از فرياد او كوهها درهم مي ريزند...24
حال به سخن اصلي خود، يعني شجاعت ياران آن حضرت باز گرديم. با اين اوصاف است كه آنان در شجاعت نيز بي نظيرند. آنها چون سدي محكم، شمشيري برنده و ركني استوار هستند تا آنجا كه امام صادق(ع)
در اين زمينه ميفرمايد: اينكه حضرت لوط(ع) هنگام رويارويي با قوم خود، مي فرمود:اي كاش مرا قوتي و يا پناهگاهي امن و استوار مي بود كه از شر شما محفوظ مي ماندم. همان آرزوي داشتن قدرت قائم ما و استواري يارانش است؛ چرا كه هر كدام از آنها قدرت چهل مرد را دارند. دلهاي آنها از پاره هاي آهن محكم تر است. اگر بر كوهها بگذرند كوهها درهم فرو مي ريزند و دست از شمشيرهاي خود برنمي دارند تا آنكه خداي تعالي راضي شود.25تشبيه قلب به پاره آهن يا به قطعات سنگ، براي تأكيد بر عظمت و شهامت آنها و نفي هرگونه ترس و وحشت از قلبهايشان است. به كارگيري واژه هاي شمشير و نيزه، نشانه توان بالا و فعاليت مؤثر آنها است؛ به
اين معنا كه آنها در مبارزه، دليرتر از شير و برنده تر از نيزه هستند. همچنين آنجا كه امام مي فرمايد: «به هر فردي از آنها نيروي چهل مرد داده مي شود»، مقصود قدرت فوق العاده ايشان است.
از پاره اي روايات برمي آيد كه اين قدرت و شجاعت فوق العاده ياران حضرت مهدي(ع) بر اثر تصرف ولايي آن حضرت پديد آمده است و همه افراد با ايمان داراي چنين قدرتي خواهند شد؛ همچنان كه آمده است:وضع يده علي رؤوس العباد فلايبقي مؤمن الاصار قلبه اشد من زبرالحديد و اعطاه الله عزّوجلّ، قوة اربعين رجلاً.26او دست مباركش را بر سر بندگان خدا مي گذارد. پس در اين هنگام مؤمني نيست، مگر آن كه قلبش از پاره هاي آهن محكم تر گردد و خداوند عزّوجلّ قدرت و نيروي چهل نفر به او عطا فرمايد.
-15 جوان بودن
بيشتر ياران حضرت مهدي(ع) جوان مي باشند و تعداد ياران سالمند او، بسيار اندك است. حضرت علي(ع) در اشاره به اين نكته فرموده است:إنّ أصحاب القائم شباب، لاكهول فيهم إلاّ كالكحل في العين أو كالملح في الزاد و أقلّ الزاد الملح.27ياران حضرت قائم همگي جوان هستند و سالخورده اي در ميانشان نيست، مگر بسان سرمه در چشم يا نمك در غذا، و كمترين توشه همراه انسان نمك است (كنايه از مقدار بسيار اندك پيران).اين كه چرا بيشتر ياران آن حضرت، جوانان هستند، شايد علل گوناگوني داشته باشد. ممكن است يكي از اين علل، روحيه پاك و بي آلايش جوان باشد كه با صراحت، حق را مطالبه مي كند و در راه رسيدن به حق، پاكباز است. جوان با شور و نشاط، به دنبال انجام مسؤوليت خويش و شيفته فضايل و سيرت زيباي حضرت مهدي(ع) است. از سوي ديگر، انسان در سنين جواني قابليتها و استعدادهاي روحي و جسمي بيشتري دارد. با اين اوصاف، آيا جاي تعجب است كه ياران آن حضرت، جوانان باشند؟
-16 خونخواهي حسين(ع)
فاجعه خونبار كربلا از حوادث بسيار مهم و جگرخراش و فراموش نشدني تاريخ بشري است و با وجود گذشت قرنها، هنوز گرمي عشق به امام حسين(ع) و يارانش در دل شيعيان و حق طلبان جهان سرد نگرديده است. چه:إنّ لقتل الحسين، عليه السلام، حرارة في قلوب المؤمنين لاتبرد أبداً.28كشته شدن امام حسين(ع) حرارتي را در دلهاي مؤمنان ايجاد كرده كه هرگز سرد نميشود. چنان كه گويي حادثه عاشورا همين ديروز، رخ داده است.ناگفته، آشكار است كه حضرت مهدي(ع)، كه اسطوره ظلم ستيزي و حق طلبي است، قلبي آتشين تر از آن حادثه دارد و در سوگ جدش شبانه روز اشك ريزان است چنان كه در زيارت ناحيه مقدسه آمده است:فلئن أخّرتني الدهور و عاقني عن نصرك المقدور ولم اكن لمن حاربك محارباً و لمن نصب لك العداوة مناصبا، فلأندبنّك صباحاً و مساءاً ولابكين لك بدالدّموع دماً.29يا جداه! اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدرات الهي مرا از ياري تو باز داشت و نبودم تا با آنان كه با تو جنگيدند بجنگم و با كساني كه با تو اظهار دشمني كردند خصومت نمايم، پس (در عوض) شب و روز برايت اشك مي ريزم و به جاي اشك برايت خون گريه مي كنم.
حضرت مهدي(ع) براي گرفتن انتقام خون جدش از وارثان آن جنايت پيشگان لحظه شماري مي كند. شايد اين سؤال به ذهن آيد كه چرا امام زمان(ع) از فرزندان قاتلان امام حسين(ع) انتقام مي گيرد. اين همان سؤالي است كه عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا(ع) سؤال كرد كه:چه مي فرماييد در مورد حديثي كه از امام صادق(ع) روايت شده كه وقتي قائم آل محمد(ص) ظهور مي كند، نسل كشندگان حسين را نابود مي كندو آن حضرت فرمود: آري روايت درست است.
هروي مي گويد: پرسيدم: پس معناي آيه «ولاتزر وازرة وزر أخري»30 هيچ گناهكاري گناه ديگري را متحمل نميشود. چه مي شود؟ آن حضرت فرمودند: همه سخنان خداوند متعال راست است ولكن ذريّه كشندگان حسين به عمل زشت پدران خود راضي و دل خوش هستند و بدان مي بالند و افتخار مي كنند و كسي كه به كاري رضايت دهد، مانند كننده آن كاراست. از اين رو اگر مردي در مشرق به ناحق كشته شود و ديگري در مغرب به آن قتل راضي باشد، در پيشگاه خداوند شريك قتل است و قائم آل محمد(ص) هنگامي كه قيام مي كند، آنان را به خاطر رضايتشان به جنايات پدرانشان كيفر مي كند.31
از اين رو مهدي(ع) هرگز از فاجعه هولناك خوبنار عاشورا غافل نمي شود و بي جهت نيست كه يكي از شعارهاي آن حضرت و يارانش اين است:يا لثارات الحسين!32.
-17 عالم در تسخير ياران مهدي(ع)
يكي ديگر از ويژگيهاي ياران آن حضرت اين است كه همه موجودات زميني و آسماني مسخر آنان هستند. در اين زمينه از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود:كأني بأصحاب القائم و قد أحاطو بما بين الخافقين فليس في شيي ء إلاّ و هو مطيع لهم حتي سباع الأرض و سباح الطير يطلب رضاهم كل شي ء حتي تفخر الأرض علي الأرض و تقول: مرّبي اليوم رجل من أصحاب القائم.33گويي مي بينم كه اصحاب قائم آل محمد بر آنچه كه بين مشرق و مغرب عالم است احاطه دارند. پس هيچ چيز در عالم نيست، مگر اين كه مطيع و فرمانبردار ياران مهدي است. حتي درندگان هوا و زمين، همه در پي كسب رضايت آنها هستند؛ به گونه اي كه قطعه زميني بر قطعه ديگر به خود مي بالد و به آن مي گويد: امروز يكي از اصحاب قائم آل محمد(ص) از من گذر كرد.البته چنين نيست كه خداوند فقط به عنوان اين كه آنان از ياران حضرت مهدي(ع) هستند، چنين كرامتي را عطا خواهد فرمود، بلكه اين امر علل ديگري نيز دارد؛ از جمله اين كه خداوند به بندگاني كه تقوا را پيشه خود سازند و به جز رضايت او سودايي در سر نداشته باشند، چنين عناياتي خواهد كرد. حكايت زير، تأييد اين ادعا است.
در سفري كه امام صادق(ع) از كوفه عازم مدينه بودند، علما و بزرگان، از جمله ابراهيم ادهم و ابن ثوري، آن حضرت را تا بيرون كوفه مشايعت مي كردند. عده اي نيز جلوتر از امام حركت كرده بودند، اما ناگاه شيري درنده راه بر آنها مي بندد. ابراهيم ادهم مي گويد بايستيد تا امام برسد و واكنش او را ببينيد. وقتي آن حضرت مي رسد و جريان را به او مي گويند، آن جناب پيش مي رود و گوش حيوان را مي گيرد و از جلو راه دور مي كند. سپس امام روي به جمعيت مي كند و مي فرمايد: اگر مردم خداوندرا آن طور كه شايسته است بندگي كنند، خواهند توانست بارهاي سنگين خود را با چنين حيواني حمل كنند.34
-18 نقش زنان در انقلاب حضرت مهدي(ع)
طبق روايتي كه از امام باقر(ع) به ما رسيده است از 313 تن اصحاب حضرت قائم(ع) پنجاه نفر زن مي باشند كه در اولين فرصت در مكه خود را به امام مي رسانند. چنان كه مي فرمايند:... و يجيي ء إليه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرئة يجتمعون بمكة علي غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف. 35سوگند به خداوند كه سيصد و اندي نفر مرد مي آيند كه در ميانشان پنجاه نفر زن مي باشد، در مكه همچون ابرهاي پاييزي گردهم جمع مي شوند، بدون اينكه وعده و قراري داشته باشند.در حديثي ديگر مفضل بن عمر مي گويد:عده اي از زنان همراه حضرت مهدي(ع) هستند. عرض كردم: اين بانوان براي چه در كنار حضرت مهدي(ع) هستند؟ فرمود: اينها مجروحان را مداوا مي كنند و از بيماران جنگي پرستاري مي نمايند، چنانكه در زمان پيامبر اسلام(ص) همراه آن حضرت در جنگها اين كارها را بر عهده داشتند.
-19 نداي آسماني جبرئيل، آغاز ظهور
ظهور خورشيد عالمتاب، مهدي موعود(ع)، مقارن با نداي آسماني جبرئيل امين و در شب جمعه، 23 ماه مبارك رمضان36 است. با شنيدن اين ندا، همه، سراسيمه از خانه هاي خود بيرون آيند و به خواب رفتگان بيدار گردند.امام باقر(ع) فرموده است:ينادي من السماء باسم القائم(ع) فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب. لايبقي واقد إلا استيقط ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعد إلا قام علي رجليه فزعاً من ذلك الصوت. فرحم الله من اعتبر لذلك الصوت فأجاب. فانّ صوت الاول هو صوت جبرئيل الروح الأمين.37فريادگري از آسمان به اسم قائم آل محمد(ص) ندايي مي دهد كه همه كساني كه در مشرق و مغرب عالم هستند مي شنوند. هيچ به خواب رفته اي نيست، مگر اينكه بيدار گردد و هيچ ايستاده اي نيست، مگر اينكه بنشيند و هيچ نشسته اي نيست، مگر اينكه از ترس بايستد. خدا رحمت كند كسي كه آن نداي آسماني را پاسخ مثبت دهد. اين نداي اول صداي جبرئيل روح الأمين است.آن حضرت از مدينه منوره ظهور مي كند؛ ولي فاصله ظهور تا قيام جهاني آن حضرت روشن نيست. خبر ظهور به سرعت در مناطق مختلف منتشر مي شود و به سفياني، حاكم ظالمي كه در آن زمان بر بسياري از مناطق از جمله سوريه، اردن و فلسطين سلطه دارد، مي رسد. او سپاهي براي دستگيري حضرت مهدي(ع) به مدينه گسيل مي دارد. اما آن حضرت به امر الهي از مدينه به مكه مهاجرت مي كند. سپاه سفياني وارد مدينه مي شوند؛ ولي حضرت را نمي يابند. از اين رو براي دستگيري ايشان به مكه روي مي آورند كه باز هم به حضرت دست نمي يابند و در بيابان بيداء فرود مي آيند. با خروش آسماني، سرزمين بيداء آنها را، به جز سه تن، فرو مي بلعد.امام عصر(ع) وارد مكه مي شوند. روزها و شبها سپري مي گردند تا اينكه هنگام قيام فرا مي رسد. آن حضرت در حالي كه بر خانه توحيد، بيت الله الحرام، تكيه زده است، بعد از حمد و ثناي الهي و درود خالصانه بر جدّ و پدران بزرگوارش، سخنراني مهم خويش را خطاب به جهانيان آغاز مي كند. بعد از پيام جهاني حضرت مهدي(ع) ياران خاص او - كه در مناطق و قبايل مختلف جهان پراكنده اند و تعدادشان 313 نفر است و جزء پرچمداران و فرماندهان لشكر پر شكوه آن حضرت هستند - سوار بر ابرهاي آسماني و يا با طي الأرض، در مكه به هم مي پيوندند و گرد ايشان حلقه مي زنند. آنان در مسجدالحرام، بين ركن و مقام، با امام و مقتدايشان پيمان مي بندند و آن حضرت نيز در حالي كه عهدنامه رسول خدا را كه دست به دست از ائمه اطهار(ع) به او رسيده، در دست دارد با آنان عهد مي بندد.38
-20 فرق ميان اصحاب و انصار آن حضرت
ميان اصحاب و انصار آن حضرت فرق است. اصحاب همان 313 نفر هستند كه امير مؤمنان و امام صادق(ع) از آنان به پرچمداران تعبير كرده اند. از اين نكته معلوم مي شود كه آنان از تواناييها، كارآييها، آگاهيها و مديريتهاي لازم و بالايي براي فرماندهي و سازمان بخشيدن به نيروي طرفدار حق برخوردارند كه امام صادق(ع) از آنان به «حكام الله ف٠پي نوشتها :
1 . سوره ذاريات، آيه 56.
2 . محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص308.
3 . سوره بقره، آيه 138.
4 . محمد جعفر امامي، محمدرضا آشتياني، ترجمه و شروع فشرده اي بر نهج البلاغه، ج1، خطبه3، ص63.
5 . سوره حشر، آيه 8.
6 . بحارالانوار، ج52، ص308.
7 . همان.
8 . همان.
9 . سوره آل عمران، آيه 103.
10 . بحارالانوار، ج52، ص334، معجم احاديث الامام المهدي، ج3، ص290.
11. علامة بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص24.
12و13. سوره مائده، آيه 54.
14. سيدحسن شيخ الأسلامي: هرآية العلم في تنظيم غررالحكم، ص87.
15. سوره منافقون، آيه 8.
16. هداية العلم، ص87.
17. سوره جمعه، آيه 6.
18. نهج البلاغه صبحي صالح، ح193، ص303.
19. بحارالانوار، ج52، ص308.
20. »دلهايشان همچون پاره هاي آهن (نفوذناپذير و محكم) است.« الحاوي للفتاوي، ج2، ص64.
21. المحجة، ص16، بحارالانوار، ج52، ص327.
22. المحجة، ص106، بحارالانوار، ج52، ص327.
23. همان.
24. بحارالانوار، ج52، ص322، ح30، حليةالابرار، ج5، ص257.
25. قال ابو عبدالله: ما كان قول لوط لقومه: (قال لو أنّ لي بكم قوة أو آوي الي ركن شديد) الاتمنيا لقوة القائم(ع) ولا الركن ذكر الاشدة اصحابه فان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلاً و ان قلبه لاشد من زبر
الحديد ولو مروا بجبال الحديد لتدكدكت [لقلوعوها]، ولا يكفون سيوفهم حتي يرضي الله عزوجل.« المحجة، ص106؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص637، بحارالانوار، ج52، ص327، ح44.
26. اعلام الوري، ص435؛ حليةالابرار، ج5، ص259؛ بحارالانوار، ج52، ص38.
27. غيبت نعماني، ص315، ب21، ح10؛ فيض كاشاني، نوادرالاخبار، ص270.
28. جامع احاديث الشيعه، ج13، ص556.
29. بحارالانوار، ج98، ص320.
30. »و هيچ گنهكاري گناه ديگري را متحمل نمي شود« اسراء، آيه 15.
31. البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص87.
32. بحارالانوار، ج52، ص308.
33. نوادرالاخبار، ص270.
34. موسي خسروي، پند تاريخ، ج1، ص46 به نقل از روضات الجنات، ص577.
35. البرهان، ج2، ص25، بحارالانوار، ج52، ص223.
36. بحارالانوار، ج52، ص230.
37. همان.
38. حليةالأبرار، ج5، ص310؛ اختصاص، ص256؛ معجم احاديث الامام المهدي، ج4، ص43.
39. بحارالانوار، ج52، ص326.
40. لازم به ذكر است كه در تدوين اين نوشتار از كتاب »مهدي موعود ياراني اينگونه دارد«، تأليف نگارنده نيز بهره گرفته ايم و براي مطالعه بيشتر مي توانيد به اين كتاب مراجعه فرماييد.
شماره 52