گفتگوی آب

دیگر مکن به هیچ کجا گفتگوی آب چون می‌رود به پیش همه ، آبروی آب از هر کجا که می‌گذرد ، ناله می‌کند از چشمه ، آب ، چونکه روان شد به جوی آب
سه‌شنبه، 28 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتگوی آب
گفتگوی آب

 

شاعر: حبیب چایچیان





 
دیگر مکن به هیچ کجا گفتگوی آب
چون می‌رود به پیش همه ، آبروی آب
از هر کجا که می‌گذرد ، ناله می‌کند
از چشمه ، آب ، چونکه روان شد به جوی آب
در باغ و راغ ، زمزمه غم فزای اوست
از غصه ، چین فتاده ، به روی نکوی آب
آن آب رودخانه ، که در دشت می‌دود
گویی عزیز گم شده دارد ، به کوی آب
دیوانه‌وار ، می‌دود و ، ناله می‌کند
پیچد به کوه ، ناله غم ، در گلوی آب
سرگشته ، بی قرار ، به هر شهر و هر دیار
بنگر به هر زمان و مکان ، جستجوی آب
پیوسته ، سر به ساحل دریای غم زند
آن موج بی قرار ، که خیزد به روی آب
این اضطراب آب ، کجا هست بی سبب
بیهوده نیست ، حسرت پرهای و هوی
آب روزی عزیز فاطمه شد خواستار او
حاضر نشد به خدمت او ، یک سبوی آب
با خون وضو گرفت ، حسین بن فاطمه
در ساحل فرات ، به جای وضوی آب
عطشان ، کنار علقمه ، عباس ، جان سپرد
چشمی به سوی خیمه و ، چشمی به سوی آب
مهر خموشی لب اکبر ، عقیق شد
در پرده ماند ، قصه راز مگوی آب
داغ علی ، به دامن آب است ، نقش ننگ
سودی نداردش ، دگر این شست و شوی آب
قاسم که تشنگی ، ز رخش برده آب و رنگ
دیگر چه جای حرف گل و ، گفتگوی آب
عطشان ، گرسنه ، اصغر شش‌ماهه جان سپرد
با خود به گور برد علی ، آرزوی آب
خجلت برای آب ، همین بس بود (حسان)
کآخر بسوخت گلشن دین ، روبروی آب



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط