تحلیل شخصیت کندرو، پیشکار ضحاک، بر مبنای شاهنامه فردوسی

کندرو، شخصیتی هند و ایرانی است که در اوستا و کتب پهلوی جنبه‌ی فراطبیعی دارد و چنان اژی‌دهاک اژدهایی نام‌آور است، ولی در شاهنامه، علاوه بر طرح جنبه‌های فراطبیعی همچون ضحاک جنبه انسانی یافته به عنوان پیشکار او
چهارشنبه، 29 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحلیل شخصیت کندرو، پیشکار ضحاک، بر مبنای شاهنامه فردوسی
 تحلیل شخصیت کندرو، پیشکار ضحاک، بر مبنای شاهنامه فردوسی

 

نویسنده: جلال‌الدین چاپاتی گرگیج (1)





 

چکیده:

کندرو، شخصیتی هند و ایرانی است که در اوستا و کتب پهلوی جنبه‌ی فراطبیعی دارد و چنان اژی‌دهاک اژدهایی نام‌آور است، ولی در شاهنامه، علاوه بر طرح جنبه‌های فراطبیعی همچون ضحاک جنبه انسانی یافته به عنوان پیشکار او معرفی می‌گردد. در این جستار نگارنده خواهد کوشد تا بر مبنای شاهنامه فردوسی، خاستگاه و ماهیت پیکرگردانی شخصیت اسوره‌ای گندرو را به عنوان شخصیتی هند و ایرانی مورد کندوکاو قرار دهد. هم‌چنین دو عنصر شراب و موسیقی را به عنوان اجزای لاینفک روایت کندرو، از رهگذر پیشینه‌ی او در اساطیر هند مورد بررسی قرار خواهد گرفت. براساس این تحقیق، فردوسی تنها کسی است که در متون ایرانی ویژگی‌های کهن هندوایرانی گندرو را در هیأت انسانی او مطرح کرده، دو عنصر موسیقی و شراب را به عنوان لوازم گندرو مطرح می‌کند.

درآمد:

گندرو اژدهایی نام‌آور در اساطیر ایرانی است که علاوه بر اوستا و کتب پهلوی، در شاهنامه فردوسی نیز مطرح می‌گردد. گندروی شاهنامه به شکل « کندرو » ذکر شده است. وی در اوستا موجودی دهشتناک است که مطابق آبان یشت گرشاسب برای کشتن او به درگاه آناهیتا نذر و نیاز می‌کند تا بتواند او را در قرب دریای فراخکرت بکشد ( ر.ک: کرده 10، فقره 36-38 ). علاوه بر این گندرِوَ در فروردین‌یشت نام یکی از پارسایان است ( ر.ک: کرده 27، فقره 123 ). روایت پهلوی نیز به مفصل‌ترین شکل از نبرد گرشاسب با او که نه شبانه روز طول می‌کشد، پرده برمی‌دارد ( ر.ک: روایت پهلوی، 1367: 30 ) و در کتب پهلوی دیگری که چیز زیادی بدین روایت نمی‌فزایند نیز همین ماجرا ذکر می‌گردد؛ مانند دینکرد که اشاره‌ای گذرا و مختصر بدو دارد ( ر.ک: 32,1,7: Denkard; 2,14,p: Denkard ). به اعتقاد برخی پژوهشگران منهراس دیو که در کتب دوره‌ی اسلامی مطرح می‌شود همان گندروست. ( ر.ک: خالقی مطلق 1362: 409؛ سرکاراتی، 1376: 28، اکبری مفاخر، 1389: 69 و طبسی، 1390: 144 ). نهنگال دیو و عوج بن عنق نیز شباهت بسیاری بدو دارند ( ر.ک: سام نامه: 422 و 191 ) شاهنامه از این جهت که هر دو جنبه‌ی فراطبیعی و انسانی گندرو را داراست، از اهمیت خاصی برخوردار است و عناصر هندو ایرانی و خصایص فراموش شده این اژدها را مطرح کرده است.

$پیشینه:

از جهت بررسی توصیفی گندرو در اوستا و کتب مختلف فارسی میانه و عهد اسلامی، پژوهشهایی چند صورت گرفته است ( ر.ک: سرکاراتی، 1376: 24-33؛ مولایی، 1385: 26-35؛ اکبری مفاخر، 1389: 68-70 ). در مورد شخصیت انسانی گندرو در شاهنامه محققان از آنچه فردوسی درباره گندرو گفته فراتر نرفته‌اند و برخی فقط با نظراتی کوتاه شخصیت گندرو را در داستان ضحاک مورد بررسی قرار داده‌اند: رضا با بیان داستان حضور گندرو در شاهنامه او را شخصیتی تکنوکرات و کارگزاری می‌داند که زیاد برایش فرق نمی‌کند، چه کسی شاه باشد ( ر.ک: رضا، 1384: 73-75 ). کارنوی نیز او را موجودی هندوایرانی معرفی می‌کند و مقام وی را تا حد یک جاسوس تنزل می‌بخشد، او را جاسوس سرسپرده‌ی ضحاک می‌داند ( کارنوی، 1341: 87 ). برخلاف رضا، کزاری معتقد است که گندرو در داستان ضحاک چهره‌ای بی‌فروغ و رده چندمی دارد و فردوسی برای پوشاندن ناشناختگی و شگفتی‌اش او را به کسی که به کندی پیش بیداد ( = ضحاک ) گام می‌زند تصور می‌کند و او بازتابی از دیوی « ستنبه و ستمکار » در اوستا و متون پهلوی است که سرشت اهریمنی او هم‌چنان باقی مانده است ( کزازی، 1370: 16-17 ). برخی واژه "کندی" را در عبارت "به کندی زدی پیش بیداد گام" - که وصف گندروست - "گندی" دانسته‌اند و گندروی شاهنامه کسی انگاشته شده که با غرور در کنار ضحاک قدم می‌گذارد ( ر.ک: رواقی، 1383: 41 ). علاوه بر این انجوی شیرازی که اعتقادات توده مردم را درباره شاهنامه و موضوعات آن گردآوری کرده است، درباره شخصیت انسانی گندرو مطلبی را از معتقدات عامه ذکر می‌کند: گندرو وزیر ضحاک و فردی نوع‌دوست است و بسیاری از جوانانی را که باید مغز سرشان خوراک مارهای ضحاک شود نجات می‌دهد و نجات‌یافتگان را به بیابان‌ها می‌فرستد و طایفه کولی از این گروه تشکیل یافته است ( انجوی شیرازی، 1363: 24-5 ). یکی از دقیق‌ترین تحلیل‌ها در مورد شخصیت انسانی گندرو، به بیضایی تعلق دارد. او خویشکاری گندرو را با شهرناز و ارنواز مرتبط می‌داند؛ امروزه نیز مطربانی را که عروس را با داماد همراه می‌کنند باقی مانده این اسطوره در فرهنگ شفاهی می‌دانند ( بیضایی، 1383: 80 ). رفعتی نیز در کتاب خویش گندروی شاهنامه را پادشاه سرزمین گدروزیا معرفی می‌کند و البته برای صحت گفته خویش هیچ دلیلی اقامه نمی‌کند (2) ( ر.ک: رفعتی، 1، 1385-56 ). با تمام این‌ها در مورد تحلیل شخصیت انسانی گندرو از رهگذر اشتراکات اساطیری بین هند و ایران، مطلبی جامع و مانع بیان نشده و این موضوع مهم به خوبی مورد تشریح و کالبد شکافی قرار نگرفته است.

1- شخصیت انسانی گندرو در شاهنامه و ارتباط او با گندهروای هندی

گندرو دو بار در شاهنامه مطرح شده است: یک بار در هیأت اژدهایی که سام آن را می‌کشد و افتخارات سام را نواده‌اش، رستم، در داستان رستم و اسفندیار بیان می‌دارد:
دگر گندرو دیو بُد بدگمان *** تنش بر زمین و سرش به آسمان
که دریای چین تا میانش بدی *** ز تابیدن خور زیانش بدی
( فردوسی، 1386: 657، 347، 5-658 )
با توجه به تنوع منابع شاهنامه، این صورت کهن از حیات گندرو به عنوان یک اژدها تنها در یک مورد، به گواه نسخ کهن، و احتمالاً به تبع منابع فردوسی در این داستان او نفوذ کرده است و نمی‌توان گفت آیا شاعر خود به پیشینه‌ی مشترک این نام و شخصیت وزیر ضحاک آگاه بوده است یا نه. در این توصیف گندرو به شکل فراطبیعی خود مطرح شده است و همان هیأتی را داراست که اوستا و کتب پهلوی از او ارائه کرده‌اند؛ اما گندروی انسانی که در هیچ یک از کتبی چون اوستا و کتب پهلوی بدین شکل توصیف نشده است، شاید متأثر از منابعی دیگر، ما را با پیشینه‌ی هندوایرانی گندرو مرتبط می‌سازد؛ یعنی از برخی ویژگی‌های گندروی شاهنامه از روزگاری که در مورد گندرو، بین هندیان و ایرانیان هنوز افتراقی شکل نگرفته است، حکایت می‌کند.
گندرو در اساطیر هند کسی است که شراب سکرآور سوما ( = هوم ) را برای خدایان مهیا می‌کند، در شاهنامه به مجلس آرایی برای فریدون می‌پردازد و مشخص است مسئول طرب افزایی مجالس ضحاک بوده و بزم او را به شراب و موسیقی می‌آراسته است:
بفرمود شاه دلاور بدوی *** که رو آلت تخت‌شاهی بجوی
نبیذ آر و رامشگران را بخوان *** بپیمای جام و بیارای خوان
کسی کو به رامش سزای منست *** به دانش همان دلزدای منست
بیار انجمن کن بر تخت من *** چنان چون بود در خور بخت من
چو بنشنید از او این سخن کدخدای *** بکرد آنچه گفتش بدو رهنمای
می روشن آورد و رامشگران *** همان در خورش باگهر مهتران
فریدون غم افکند و رامش گزید ***شبی کرد جشنی چنان چون سزید
( فردوسی، 1390: 1، 27 و 28، 360-366 )
در این ابیات دو عنصر از اجزای لاینفک گندروست: موسیقی و شراب. در واقع واژگان و ترکیباتی چون "می روشن"، "رامشگران" و "نبیذ"، در این ابیات مستقیماً به گندرو مربوط است. تقاضای فریدون شاه از گندرو مبنی بر فراهم کردن "نبیذ" و "گردآوردن رامشگران" خود مهر تأییدی بر این گفته است. در واقع اگر کندرو اهل رزم بود فریدون او را به عنوان یکی از دشمنان خویش مجازات می‌کرد (3)؛ اما او اهل بزم است و فریدون از او برای باده‌گساری و شادخواری خویش بهره می‌جوید. با توجه به ارتباط گندرو با موسیقی و شراب در شاهنامه، مشخص است که او در این داستان به هیأت اسطوره‌ای هندی خود نزدیک شده است. در انگاره‌های اساطیری ایرانی تمام جنبه‌های مثبت گندرو طرد گشته و کنار نهاده شده است؛ اما فردوسی با هوشیاری تمام ویژگی‌های گندرو را هم به عنوان موجودی اهریمنی - آن هم در جنبه فراطبیعی او و مطابق پنداشت اساطیری در تصور ایرانیان - و هم به عنوان موجودی هندوایرانی - با طرح جنبه‌های انسانی، مطابق پنداشت‌های اساطیری کهن و مشترک هندوایرانی - مطرح می‌کند. قدر مسلم فردوسی تنها کسی است که در متون ایرانی دو عنصر موسیقی و شراب را به عنوان ویژگی‌های هندوایرانی گندرو مطرح می‌کند و در متون دیگر ایرانی از اوستا گرفته تا متون عهد اسلامی، خبری از این دو کارکرد وجودی گندرو نیست. با توجه به وجود دو عنصر موسیقی و شراب، بررسی ارتباط این دو عنصر با گندرو در اساطیر هند، به روشنی تمام از شخصیت انسانی گندرو پرده برمی‌دارد.

1-1- گندهروا و شراب سکرآور سوم

گندرو در هند با نام گندهروا شناخته می‌شود و برعکس گندروی ایرانی که موجودی منفرد است، گندهروا به مجموعه‌ای از موجودات اساطیری هند اطلاق می‌گردد ( سرکاراتی، 1376: 24 ). گندهروا مطابق اساطیر هند ارتباطی تنگاتنگ با سوم ( = هوم ) دارد. گندهرواها - ارواح آسمانی - از سوم بهره می‌گیرند. این گیاه در کوهستان ماورای آنان می‌روید. این نوشابه بعدها به خاستگاه ستیز خدیان و اهریمنان بدل شد. بعدها نقش نقش خدایی یافت که ایندرا بدون آن قدرتی نداشت ( ایونس، 1381: 29 ). سومای هندی با نام پرندگانی مانند شاهین و عقاب... مرتبط است و احتمال دارد اسم این پرندگان نمایانگر توتم و سمبل روحانیونی باشد که آیین سوما را برگزار می‌کرده‌اند. ارتباط گندهرواها با سوما این است که آنان این ماده سکرآور را برای خدایان آماده می‌کرده‌اند ( Shendge، 1977: 111 ). در داستان ضحاک نیز گندرو کسی است که برای فریدون شاه "نبیذ و رامشگر" می‌آورد و نقش او در پادشاهی ضحاک نیز باید همین باشد. گندهرواها در اساطیر هند از جمله‌ی 6333 خدای فرعی آسمانی هستند، راز آسمان‌ها و طرز تهیه سوما، شراب جاودانگی، را به خوبی می‌دانند ( ذکر گو، 1377: 169 ). به همین دلیل نظر رضا مبنی بر این‌که برای گندرو فرق نمی‌کند، چه کسی پادشاه باشد درست تواند بود ( ر.ک: رضا، 1384: 73-75 )؛ زیرا پادشاه هر کس که می‌خواهد باشد گندرو وظیفه خاص خویش را در قبال او ایفا می‌کند.
اما سومای هندی همان هوم ایرانی است و جایگاه خاصی را در فرهنگ ایران داشته است. برخی به بررسی مابه‌ازای خارجی هوم پرداخته، وجود این گیاه را در دامنه‌ی البرز مور بررسی قرار داده اند ( ر.ک: حیدری، 761: 1384 ). هوم در دنیای مینوی ایزد، و در عالم گیتیایی گیاه، و در شاهنامه نیز پیرمردی عابد است و می‌تواند توتمی گیاهی بوده باشد ( رستگار فسایی، 1383: 189 ).
گرشاسب مطابق آبان‌یشت نذر می‌کند تا گندرو را در کنار دریای فراخکرت بکش. (4) ( ر.ک: کرده‌ی 10، فقره 36-38 ) و همان طور که در اساطیر ایرانی جایگاه گندرو در جنب فراخکرت است و سوما نیز در همین مکان حضور دارد ( ر.ک: مظفری، 1384: 252 )، ارتباطی بین گندرو و سوما وجود داشته که در روایات ایرانی به فراموشی سپرده شده است و فقط فردوسی طوسی با ظرافت خاصی ملازمت گندرو را با شراب بیان می‌دارد که قرینه‌ای روشن برای ارتباط گندرو با شراب سکرآور هوم است. بررسی گندرو در شاهنامه نشان می‌دهد که او فراهم کننده شراب مجالس ضحاکی است چنان‌که با ورود فریدون به قصر ضحاک، گندرو بزم او را هم گرم می‌داشته است. ارتباط گندرو با هوم یا سومای هندی این است که او این شراب سکرآور را برای شاهان و مقامات بالا فراهم می‌نموده است. پس واضح است درخواست فریدون از گندرو برای مجلس‌آرایی و می‌گساری از آن جهت بوده که گندرو شغل اصلیش در دبار ضحاک همین بوده است.

1-2- گندهروا و ارتباط با زنان و موسیقی

گندهروا ارتباطی تنگاتنگ با الهه‌های زنی دارد که اپساراها (5) هستند. (6) این الهه‌های زن آسمانی نیز مانند گندهرواها با آب و با آسمان مرتبط هستند. حتی اپساراها بطور خاص با ابرهای پربار نیز ارتباط دارند. اپساراها به راحتی بین زمین و آسمان جابه‌جا می‌شوند و در برخی از متون به عنوان رقاصه‌های خدایان شناخته شده‌اند ( Benton، 133: 1974 ). در داستان ضحاک نیز فریدون تقاضای آوردن رامشگران را از گندرو دارد و گرچه از اپساراها یادی نشده اما همراهی گندهرواها و اپساراها در رامشگری و خنیاگری مطابق اساطیر هند، وجود این چنین رقاصه‌هایی را در دربار ضحاکی موجه می‌کند.
اهمیت گندهروا ممکن است با واقعیت موسیقی که در تمام فرهنگ قوم ودایی هست، سنجیده شود. گندهروا چنان با موسیقی رابطه‌ای تنگاتنگ دارد که گاهی در هند، خوانندگان فوق‌العاده را گندهروا می‌گویند. در قرن حاضر نیز در بمبئی هندوستان خوانندگانی را با عنوان افتخارآمیز گندهروا داشته‌ایم. حتی یک مؤسسه آموزش موسیقی که بخش‌های وابسته‌ای در شهرهای مختلف دارد وجود دارد که با این نام شناخته می‌شود: "gandharva mahavidyalaya" (Pillai، 1997: 97). هنور هم در هند موسیقی‌ای با این نام وجود دارد که برای موسیقی‌درمانی نیز کاربرد دارد. موسیقی گندهروا حاوی چندین تکنیک پیچیده است که برای تغییر فیزیولوژی بدن کاربرد دارد و حتی منقول است که اگر این آهنگ به صورت صحیح نواخته شود از تأثیرات کیهانی برخوردار است ( دیپک، 1386: 41 ). ویشنوپورانا (7) گندهروا (8) را مشتق از Gam-dhara، یعنی سازنده موسیقی می‌داند. فرض کردن چنین اتیمولوژی‌ای برای این واژه، احساسی از ضرورت را برای چنین اشتقاقی برمی‌انگیزاند و به روشنی اهمیت موسیقی را به عنوان یک جزء ضروری برای گندهرواها مشخص می‌سازد ( Hopkins، 1969: 157 ).
گندهرواها گاه با شمایلی زیبا در زمین ظاهر می‌شوند و زنان را شیفته و مسحور خود می‌کنند؛ بنابراین سمبل "عشق با یک نظطر" هستند ( ذکرگو، 1377: 169 ). شاید همین ویژگی قوم گندهروا باعث شده تا در هند نظام ازدواجی به نام ازدواج گندهروا وجود داشته باشد که بن‌مایه اصلی این ازدواج عشق و علاقه‌ی دوطرفه است. اصطلاح ازدواج گندهروا یک سنت شناخته شده ازدواج در شبه قاره هند است. این ازدواج بر مبنای کشش و میل دو جانبه بین یک زن و مرد صورت می‌گیرد. این ازدواج تشریفات مذهبی را به همراه ندارد و همراهی خانواده و مشارکت اعضای آن نیز در آن دخیل نیست ( Benton7، 2006: 13 ).
در مورد گندهرواها به عنوان یک قوم، اطلاعات زیادی در دست نیست و همین قدر روشن است که این گروه دراویدی کار عمده‌شان خدمتگزاری دیوها بوده است و همین عامل باعث شده تا آنان را نیمه خدایان (9) بخوانند. آنان برای خوشنودی دیوها آواز می‌خوانده‌اند و با شنیدن صدای ضربه دنبک می‌رقصیدند ( جعفری، 1376: 67 ).
با از بین رفتن جنبه‌های خدایی گندهروا در نگاه اسطوره‌ای ایرانیان، تمامی جنبه‌های مثبت او طرد شده، جنبه‌های دیوی او تقویت گشته است؛ بنابراین هرگونه ارتباط بین گندرو و موسیقی، رقص و پای‌کوبی و... مورد انکار واقع می‌شود و برخی از خصوصیات هندی گندرو در کورسویی از ابهامات نهفته شده است.
بهرام بیضایی نیز کندروی شاهنامه را فردی می‌داند که خویشکاری وی با شهرناز و ارنواز، همسران جمشید،‌ مرتبط است و معتقد است، این اسطوره در فرهنگ شفاهی عامه، به شکل مطربانی که برای سپردن عروس به شوهر همراه او می‌شدند تا امروز باقی مانده است ( بیضایی، 1383: 80 ). از نظر نگارنده دیدگاه بیضایی کاملاً درست است و بررسی گندرو در شاهنامه نیز ما را به این حقیقت رهنمون می‌کند که اشتغال گندرو به موسیقی و شراب سکرآوری چون هوم، جایی برای او را در حرمسرای شاهان قرار داده است.

نتیجه:

گندرو موجودی هندوایرانی است که در اساطیر با دو جنبه‌ی فراطبیعی و انسانی مطرح می‌گردد. فردوسی با ذکاوت تمام هر دو جنبه وجودی گندرو را مطرح می‌کند. گندرو در شکل انسانی خود در شاهنامه پیشکار ضحاک است و با ورود فریدون به قصر ضحاک، مجلس او را با می ‌و معشوق و خنیاگری گرم می‌دارد. دو عنصر موسیقی و شراب از اجزای لاینفک گندرو هستند: گندرو که در اساطیر هند با نام گندهروا شناخته می‌شود، موجودی است که شراب سکرآور هوم را برای خدایان آماده می‌کرده و همچنین نام او همیشه با موسیقی همراه بوده است و در اساطیر هند خنیاگری آسمانی است. بنا بر متن شاهنامه، فردوسی ویژگی‌های کهن هندوایرانی گندرو را در هیأت انسانی او مطرح کرده است. او تنها کسی است که در متون ایرانی دو عنصر موسیقی و شراب را به عنوان لوازم گندرو مطرح می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
2. حسین رفعتی در کتاب پنجاه و اندی صفحه‌ای خویش با بیان ابیات منقول از شاهنامه به عنوان مقدمات، فقط در چند صفحه‌ی پایانی کتاب خویش گندروی شاهنامه را شاه سرزمین گدروزیا می‌دانند؛ اما هیچ دلیلی برای این گفته ارایه نمی‌کنند.
3. گندروی شاهنامه باید یک فرد خاص از قوم گندهروا باشد یا باید گروه اندکی از قوم گندهروا باشند؛ زیرا گندهروایان مقابل آریایی‌ها به صف آرایی پرداخته اند اما در این روایت گندهرواها که شغل اصلیشان خنیاگری است با همین شغل معرفی شده‌اند و نه این‌که جنگجو باشند.
4. گندهرواها یکی از اقوام هند باستان هستند که مقابل آریایی‌ها صف آرایی می‌کنند و به همین دلیل در متون مختلف از اوستا تا متون پهلوی و عهد اسلامی به عنوان دیو و اژدها مطرح گشته است. گندرواها و دراویدیان دیگر وقتی در سند از آریایی‌ها شکست می‌خورند بناچار وارد کشمیر می‌شوند و چون آرایی‌ها به دنبال چراگاه‌های سرسبز هستند، دراویدی‌ها به تغییر مسیر رودخانه اقدام می‌کنند تا آرایی‌ها را بدین شکل از سرزمین خود بیرون کنند. دراویدی‌ها که در قله‌ی کیلاش (Kailash) سنگر گرفته‌اند، و در کنار این کوه دریاچه‌ی مانسرور (Mansrovar) وجود دارد که رودهای گنگ، سند و سرس وتی (Saraswati) از این دریاچه سرچشمه می‌گیرد، اما سرانجام آریایی‌ها وارد کشمیر شده و آب‌ها را آزاد می‌کنند. ( جعفری، 1376: 71 ) گندرو در متون چون اوستا و متون پهلوی دیو و اژدهایی است که گرشاسب او را می‌کشد و در شاهنامه در کنار مطرح شدن جنبه‌ی فراطبیعی جنبه‌ی انسانی او نیز مطرح می‌گردد ولی در این جنبه خبری از مبارزه با او نیست.
5. Apsara
6. بنتون نیز علاوه بر پرداخت به مباحث دیگر در مورد گندهرواها، به معرفی "اپسارا"‌ها به عنوان جفت مؤنث گندهرواها پرداخته است. ( ر.ک: Benton, 2006: 137-139 )
7. Vishnu Purana
8. ویشنو پورانا. Vishnu Purana یکی از هیجده داستان هند قدیم و قسمتی از مجموعه بزرگ پوراناها.
9. Demigods

منابع تحقیق :
- اکبری مفاخر، آرش (1389) هستی‌شناسی دیوان در حماسه‌های ملی بر پایه شاهنامه فردوسی، فصلنامه علمی پژوهشی کاوش نامه، سال یازدهم، شماره 21، صص 61-87.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم (1363)، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران: انتشارات علمی، چ دوم.
- بیضایی، بهرام (1383) ریشه‌یابی درخت کهن، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، چ اول
- جعفری، یونس (1376)، ارمغان ادبی، تهران: مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی، چ اول
- دیپک، جوپرا (1386) نقش موسیقی در سلامت جسم و روان، ترجمه حمیدرضا بلوچ و حسن هندی زاده، مجله مقام موسیقایی، مرداد و شهریور و مهر 1386، شماره، 57، صص 40-42
- خالقی مطلق (1362) گردشی در گرشاسب نامه (1)، ایران نامه، بهار 1362 - شماره 3، صص 388-423.
- سرکارتی، بهمن (1376)، بازشناسی بقایای افسانه گرشاسب و منظومه‌های حماسی ایران، فصلنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال سوم (ش 2) تابستان (1376)، صص 5-38.
- رضا، فضل الله (1384)، پژوهشی در اندیشه‌های فردوسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ پنجم.
- رفعتی، حسین (1385) "وقتی پرنده پر ندارد"، کرمان: انتشارات ولی.
- رواقی، علی (1383)، "باز هم شاهنامه را چگونه باید خواند؟"، نامه انجمن، بهار 1383، شماره 13، صص 4-53.
- روایت پهلوی (1367)، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- ذکرگو، امیرحسین (1377)، اسرار اساطیر هند، تهران: فکر روز.
- فردوسی، ابوالقاسم (1386): شاهنامه، به تصحیح خالقی مطلق، ج 5، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
- فردوسی، ابوالقاسم (1390): شاهنامه، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره، چ هجدهم.
- طبرسی، حمید (1390): کردارشناسی گرشاسپ در اساطیر و حماسه‌های ملی ایران، رساله دکتری: دانشگاه فردوسی مشهد.
- کارنوی، جی (1341) اساطیر ایرانی، ترجمه احمد طباطبایی: مؤسسه انتشارات فرانکلین.
- کزازی، میرجلال‌الدین (1370)، مازهای راز، تهران: نشر مرکز.
- مولایی، چنگیز (1385): « کندرو یا گندرو؟ تحقیقی پیرامون یک نام خاص در شاهنامه فردوسی »؛ نامه فرهنگستان؛ دوره هشتم، شماره اول، بهار 1385، صص 26-36.
- موله، م (1365): ایران باستان، ترجمه‌ی ژاله آموزگار، تهران: توس، چ سوم.
- یشت‌ها (1377)، ج 1 و 2، گزارش پورداوود، تهران: اساطیر، چ دوم.
- -Benton. Catherine(2006) God of Desire: Tates of Kamadeva in
Sanskrit Story Literature. Albany: State University of New York Press.
- -Denkard(l897) Translated by E. W. West, from Sacred Books of the East. Book 7&9:Oxford University Presss.
- -Hopkins ,E.W( 1969) .Epic mythology .New YorkiBiblio and Tannen.
- -Shendge.M. j.(l977) "The Civilized Demons: The Harappans in Rigveda:New Delhi,Abhinav.
- Pillai. S.D. (1997) Indian sociology through Ghuryea dictionaryPopuhr Prakashan.

منبع مقاله : مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
play_arrow
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
play_arrow
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
play_arrow
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی
play_arrow
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی
بازداشت قطاری دانشجویان معترض آمریکایی
play_arrow
بازداشت قطاری دانشجویان معترض آمریکایی
نماهنگ احساسی پریشونم با نوای حسین ستوده
play_arrow
نماهنگ احساسی پریشونم با نوای حسین ستوده
عناصر چهارگانه مؤثر ساخت و مهندسى نظام سیاسى از منظر امام خمینی
عناصر چهارگانه مؤثر ساخت و مهندسى نظام سیاسى از منظر امام خمینی