اکمال دین و جامعه

در مقاله حاضر نويسنده با تشريح ضرورت هاي اكمال دين پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، از تلاش هاي آن حضرت براي اعلام مسئله جانشيني حضرت علي(علیه السلام) درمواقف و مناسبت هاي مختلف سخن گفته كه هيچ گاه فرصت مناسب براي اعلان اين موضوع بوجود نيامد تا آنكه به امر الهي بهترين زمان براي اين برنامه، موسم بازگشت حجاج از مراسم حج انتخاب شد تا راه براي بهانه جويان بسته باشد. باهم اين مقاله را مي خوانيم.
دوشنبه، 19 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اکمال دین و جامعه
اکمال دین و جامعه
اکمال دین و جامعه

نويسنده:علي جواهردهي
منبع:روزنامه کیهان-18985
در مقاله حاضر نويسنده با تشريح ضرورت هاي اكمال دين پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، از تلاش هاي آن حضرت براي اعلام مسئله جانشيني حضرت علي(علیه السلام) درمواقف و مناسبت هاي مختلف سخن گفته كه هيچ گاه فرصت مناسب براي اعلان اين موضوع بوجود نيامد تا آنكه به امر الهي بهترين زمان براي اين برنامه، موسم بازگشت حجاج از مراسم حج انتخاب شد تا راه براي بهانه جويان بسته باشد. باهم اين مقاله را مي خوانيم.
ضرورت اكمال دين
دين، داراي وجوه پيچيده اي است. نمي توان درباره پديده ديني همانند ديگر پديده هاي اجتماعي داوري كرد و به تحليل و تبيين آن پرداخت. دين اسلام در تحليل قرآني دين از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)است. ازاين رو هريك از شرايع، بخشي از اين مجموعه است كه به سبب اقتضائات زماني و مكاني بر پيامبران هر دوره فرو فرستاده شده است.
دين اسلام به عنوان دين كامل بر پيامبر آخرالزمان فرو فرستاده شد و اين گونه است كه شريعت محمدي از هرلحاظ از كمال برخوردار مي باشد. اين مجموعه در طول بيست و سه سال به دو شكل نزول دفعي و تدريجي نازل شد. هنگامي كه همه اين مجموعه به شكل آموزه هاي وحياني و سنت و سيره نبوي تحقق يافت و چيزي ازنظر آموزه ها و گزارها باقي نماند، مسئله اي ديگر مطرح شد كه از آن به اكمال دين تعبير مي شود. زماني كه همگان بر اين باور بودند كه دين به كمال مطلوب و مقصود خويش رسيد، پيامبر به حكم عقل و وحي احساس كرد كه اين مجموعه با نقصاني عظيم روبه رو است و تا اين مسئله نيز تحقق خارجي نيابد همه آن چه كه گمان مي شد كامل است نه تنها مفهوم كمالي خود را از دست مي دهد بلكه به دلايلي ناقص است.
وجه ظاهري و باطني دين
اگر از زاويه ديد عرفان و حكمت اسلامي به مسئله دين نگريسته شود، دين داراي دو وجهه ظاهري و باطني است. وجه باطني دين كه جنبه مرتبط با حق و حقيقت است، از دايره زمان و مكان بيرون است و هيچ نقصي ندارد و كامل است. وجه ظاهري آن كه مرتبط به امر خلقي است و با دنياي متغيرات ارتباط دارد، امري تدريجي و زماني و مكاني است. از اين روست كه شرايع پيشين از اين نظر ناقص هستند و حتي شريعت محمدي(صلی الله علیه و آله و سلم)نيز در آغاز بعثت ناقص بود كه به تدريج كامل شد. بنابراين در عصر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)وجه ظاهري با وجه باطني دين مطابقت يافت وهردو به كمال دست يافتند. وجه باطني دين كه نزد خداست يكي بيش نيست كه همان اسلام است. (آل عمران آيه 19). شريعت محمدي(صلی الله علیه و آله و سلم)همان دين اسلام است. از اين رو اسلام مساوي با شريعت محمدي(صلی الله علیه و آله و سلم)معنا شد و از زمان حضور اين شريعت همه گونه شرايع ديگر منسوخ شد و از اعتبار ساقط گرديد. براين اساس اسلام حقيقي و باطني كه همه پيامبران بدان دعوت مي كردند و به شكل شرايع و منهاج مختلف در طول تاريخ بشريت ظهور كرده بود در زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با اسلام تاريخي و زمان مند يكي شد و باطن و ظاهر با هم مطابق شدند. اسلام از اين پس هم در ظاهر و هم در باطن همان دين پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)معنا و مفهوم يافت و مصداق ديگري نداشت، از اين رو خداوند مي فرمايد هركسي ديني غير از اسلام را بپذيرد از وي پذيرفته نمي شود. به اين معنا كه پيش از اين اسلام باطني با شرايع زمان خود معنا و مفهوم مي يافت و امروز ديگر اسلام باطني تنها با اسلام ظاهري معنا مي يابد.
با اين همه اين دين براي پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با همه كمال معرفتي و آموزه ها و گزاره هاي كمالي اش ناقص است؛ زيرا همان گونه كه وجه ظاهري دين از همان آغاز نزول در زمان آدم(علیه السلام) تا عصر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)پيوسته مورد تهديد و تحريف دشمنان و دوستان بوده؛ از اين پس نيز چنين خواهد بود بلكه مسئله دشوارتر خواهد شد؛ زيرا با رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هرگونه عامل بازدارنده تهديد و تحريف وجود نخواهد داشت و شيطان و اولياي وي اميدوار بودند كه مي توانند پس از رحلت به اهداف خويش دست يابند. از ين رو همواره در انتظار بودند تا با سستي دين و يافتن راه هاي نفوذ رخنه اي در دين بيابند و از آن راه دين را به نيستي بكشانند. (قلم آيه 9 و اسراء آيه 74 و كافرون آيه 1 تا 3)
اميد به اين كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرزندي ندارد تا جانشيني، از دستاوردهاي او محافظت كند مسئله اي بود كه دشمنان همواره برآن تأكيد داشتند. تولد فاطمه(سلام الله علیها) اين اميد را تا اندازه اي از ميان برداشت (سوره كوثر) ولي با اين همه به جهت آن كه به نظر ايشان دختر، ناتوان از مديريت و تداوم حركت و رهبري است اميد آن را داشتند كه پس از رحلت، امور بر وفق خواسته آنان جاري شود.
نگراني پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از نقصان دين
دين از اين نظر در حالت كمال نبود و از نقصان شديدي رنج مي برد. هر روز كه به پايان عمر و ماموريت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نزديك مي شد اين مساله بغرنج تر مي شد. هر چند آن حضرت بارها به مساله اي چون ولايت اشاره هاي غيرمستقيم داشت و به شيوه هاي مختلف كوشيد تا مساله جانشيني و مديريت پس از خود را به جامعه ايماني منتقل كند ولي رقابت هاي حزبي و گروهي و قبيله اي براي تصاحب رهبري، نمي گذاشت آن حضرت به طور مستقيم و صراحت همانند حكمي واجب و لازم الاجرا از احكام اسلام، آن را بيان كند.
هر چند در نظر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)رهبري امت در هر شرايط نه تنها ركن بلكه استوانه اصلي دين است و خيمه دين بدان استوار مي گردد وگرنه مجموعه اي پراكنده و غيرمناسب و ناموزون خواهد بود ولي بيان اين مساله از نظر مصداقي دچار مشكل بود قرآن در آيات بسياري به مساله مديريت و رهبري اشاره كرده و نقش آن را در پديداري و پايداري پديده هاي اجتماعي بيان نموده است ولي بيان مصداقي آن به جهت همان رقابت هاي پيش گفته غيرممكن مي نمود.
بارها پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)شرايط را براي بيان مصداق نامناسب يافته بود و بارها تا تلاش كرد به طور مشخص بيان كند، افراد سنگ اندازي كردند. باري آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)مساله را با گروهي از نخبگان مدينه و جامعه در ميان گذاشت و با آگاهي برخي از ايشان توطئه اي براي قتل پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)كشيده شد تا پيش از اعلام رسمي آن وي را ترور كنند. اقدام ترور در يكي از شب ها انجام شد كه با شكست مواجه گرديد.
آنان هر چند به مقصد و مقصود اصلي خويش يعني ترور دست نيافتند ولي توانستند پيام خويش را به طور شفاف و روشن به گوش پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)برسانند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خواسته بود تا وضعيت را با در ميان گذاشتن آن در جمعي سري و كوچك بسنجد و ارزيابي دقيقي از عكس العمل و واكنش مردم به دست آورد. اين حركت به خوبي مشخص كرد كه نه تنها جرياناتي از بيرون و از ميان كافران و مشركان و منافقان تلاش خواهد كرد تا مديريت جانشيني به طور مشخص معلوم نشود و دين در حالتي از حيرت قرار گيرد بلكه حتي برخي از به ظاهر دوستان قدرت طلب نيز با انتخاب فرد خاصي مخالفت ورزيدند. آنان هر چند كه احتمالا در آغاز به قصد قدرت به اسلام نگرويده بودند ولي خود را وامدار حركت پيروزمند اسلام مي دانستند و خواهان آن بودند تا از خدماتي كه كرده بودند بهره اي در حد قدرت و جانشيني ببرند. بدين ترتيب در ميان مومنان نيز گروهي با معرفي مصداقي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در نظر داشت مخالفت ورزيدند.
پيامبر در انتظار شرايط بهتر
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تلاش كرد تا به هدف قرار دادن استوانه اصلي خيمه اسلام، علي(علیه السلام) را در جايگاه اصلي خودش قرار دهد و خيمه اسلام را به طور كامل سراپا كند. اگر تا امروز اسلام و مجموعه كامل دين با حضور وي در قلب خيمه گاه استوار بود از اين پس كسي را مي بايست قرار مي داد تا پس از شكست اين ستون با رحلت، همان اندازه با صلابت و استواري خيمه را سرپا نگه دارد.
پيامبر پيش از اين با اعلام غيررسمي و در جمع كوچك، واكنش هاي تندي را شاهد بود و حتي برخي كمر به قتل و ترور وي بسته بودند. اكنون كه مرگ ايشان نزديك شده است و به حتم اين خيمه اسلام نيز به استوانه استواري چون علي(علیه السلام) بستگي داشت مي بايست اقدام به معرفي مي كرد.
ترس از اعلام و يافتن شرايط و مقتضيات بهتر و مناسب تر موجب مي شد تا آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)اعلان جانشيني و ولايت امير مومنان(علیه السلام) را به تاخير اندازد. اين گونه است كه اين تاخير ادامه پيدا مي كند. حضرت خواست در يوم الحج الاكبر به هنگام برگزاري(حج) اين مسئله را در ميان حجاج بيان كند. ولي احتمال مي داد كه در آن جا تنش ها و چالش هايي در ميان حاجيان بوجود آيد و حج عظيم دچار خدشه شود و جدال و فسق و اموري كه از آن در حج باز داشته شده به ميان آيد و حج مردمان باطل شود.
كياست پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در اعلام رهبري
در بيابان غدير
خروج كاروانيان از مكه بهترين فرصت و شرايط را فراهم آورده بود؛ زيرا همه كساني كه مي بايست از مسئله رهبري آگاه گردند حضور داشتند. از سوي ديگر مراسم حج پايان يافته بود و از حرم بيرون آمده بودند. ديگر آن كه احتمال ترور در مكه بيش تر بود و به سادگي مي توانستند رهبري و جانشين را ترور كنند ولي دراين بيابان و در حركت و در جايي كه مخالفان گمان نمي كردند، ناگهان در يك اجتماع عظيم جانشين و ولايت معرفي مي شود و هيچ كس را توان واكنش نيست. كنش و عمل مي بايست به گونه اي صورت گيرد كه مخالفان در عمل انجام شده قرار گيرند و واكنش هاي پيش بيني شده و برنامه ريزي شده اي نداشته باشند. اين گونه است كه خداوند در آيه 63 سوره مائده مي فرمايد بهترين موضعيت و زمان فراهم آمده است و اگر امروز اقدام نشود هرگز موقعيتي بهتر و مناسبت تر از اين فراهم نخواهد آمد.
قرآن به مسئله ترس از ترور نيز اشاره مي كند و تبيين مي كند كه دراين جا احتمال ترور بسيار كم و يا هيچ است. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از ترور خويش نمي هراسيد؛ بلكه ترس وي آن بود كه جانشين را ترور كنند و تمام زحمات او هدر رود. آن حضرت چه ترور مي شد و چه زنده مي ماند، زمان رحلت نزديك بود؛ بنابراين ترس آن حضرت از ترور جانشين بود كه خداوند به وي يادآور مي شود كه اين ترس در اين مكان و زمان بيهوده است و اكنون بهترين موقعيت اعلام رسمي فراهم آمده است.
هنگامي كه آن حضرت در غدير خم در ميان ده ها هزار حاجي مومن، به طور رسمي ولايت و جانشيني اميرمومنان(علیه السلام) را مطرح مي سازد و مي فرمايد: هذا علي. من كنت مولاه فهذا علي مولاه؛ هركس كه من سرور و رهبر اويم آگاه باشيد همين علي(علیه السلام) كه دستش در دست من است و اين مصداق خاص نه هركسي و نه هر علي ديگري، جانشين من است تاكيد براين كه اين علي است و اين شخص خاص، ولايت دارد، نفي هرگونه توهم مصداقي است. اين گونه است كه دين به اكمال مي رسد و با رهبري و مشخص شدن جانشين لايق و شايسته براي مديريت عمومي و كلي دين در حوزه هاي سياسي و نظامي و فرهنگي و علمي، ديگر احتمال فساد و رخته دين اسلام نخواهدبود. بدين ترتيب با اين اعلام رسمي، همه كافران چه از منافقان و چه مشركان و يا منافقان جديد و قدرت طلب مايوس شدند: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم (مائده آيه 3)
دين كامل شد، جامعه چه؟
هرچند آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)مي دانست كه با بيان مسئله جانشيني، مشكل مردم به طور كامل حل نخواهد شد ولي مسئله دين حل مي شود و دين به اكمال خود مي رسد.
تاريخ به خوبي گواهي مي دهد كه آن حضرت حق داشت تا ازكمال جامعه و اكمال مردم نوميد شود؛ زيرا پس از وي برخلاف فرمان و حكم الهي و قرآني، ديگري را برگزيدند و ولايت را به ديگري دادند. اين مسئله هرچند كه به اكمال دين و كمال آن ضربه اي نزد ولي به كمال و اكمال جامعه و مردم ضربه اي سهمگين زد كه هنوز آثار آن برجاست.
در آيات قرآني، سخن از اكمال دين است. به اين معنا كه با مشخص شدن ولايت و شخص ولي، دين به كمال مي رسد و هركسي كه بخواهد در نظام ولايي قرار گيرد مي داند به كدام نشاني مراجعه نمايد ولي مردم با انتخاب نادرست و برخلاف فرمان خدا و پيامبرش(صلی الله علیه و آله و سلم)از كمال دور شدند.
پيامبر(ص) به عنوان اتمام حجت و ماموريت خويش، لازم بود تا شخصي را براي رهبري و هدايت مردم و حفظ دين از هرگونه تحريف و تاويل نادرست نصب كند. مردم به حكم آزمون و ابتلا مي بايست دراين باره آزموده شوند تا سيه روي شود هركه در او عشق باشد.
اين گونه است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، امير مومنان(علیه السلام) را به رهبري امت برگزيد چنان كه به ولايت دين نيز انتخاب كرد. نفي ولايت از سوي مردم هرگز به معناي آن نيست كه ولايت ايشان تحقق نيافته است؛ به ويژه آن كه در اصطلاح شيعي، امام و ولي كسي است كه به حكم خلافت الهي، ربوبيت طولي مردم بلكه همه آفريده ها را به عهده دارد و مسئوليت او فراتر از انسان ها و جنيان برهمه هستي است.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط