نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
هنگامی که کوروش، کشور لیدی را برانداخت کوچ نشینهای یونانی آسیا را نیز که سپاهیان معدود و مختصری در اختیار داشتند بآسانی به اطاعت واداشت. این کوچ نشینها به پرداخت خراج مجبور شدند ولی به طور کلّی حکومت در دست خود آنها باقی ماند، منتهی روح آزادیخواهی آنها را به قیام واداشت و در سال 499 میلت و پس از او تمام شهرهای ائولید، ایونی و دورید علیه پارسها شوریدند و از یونانیان اروپا کمک خواستند. اسپارت از دخالت در این کار امتناع ورزید ولی آتن که با همّتتر و دلیرتر بود بیست و پنج کشتی به کمک آنها فرستاد. آتنیها و اهالی ایونی به جانب سارد رفته پس از تصرف شهر آن را آتش زدند. پارسها که منتظر چنین اقدامی نبودند به جمع آوری قوا پرداخته یونانیها را به عقب راندند و سپس بار دیگر به مطیع ساختن شهرهای یاغی پرداختند. در ظرف مدّت چهار سال این کار انجام گرفت و اهالی ایونی بسختی تنبیه شدند. میلت مخصوصاً خسارت فراوان دید و پس از تاراج شهر طعمهی حریق شد و مردم آن به قتل رسیدند (494 پ. م).
این کار به نظر داریوش که نمیتوانست حملهی یونانیها به سارد را از یاد ببرد کافی نبود و از آن تاریخ درصدد تصرف یونان اروپا برآمد. در این راه تحریکات مردونیوس، داماد داریوش، که مردی جاه طلب بود و هیپیاس که امید رسیدن به مقام جباری آتن را داشت بسیار مؤثر افتاد و جنگهای مدی به این ترتیب آغاز شد. نتیجهی جنگ ظاهراً به نفع پارسها بود چون هم آنها قوای بیشتری در اختیار داشتند و هم اینکه یونانیان فاقد اتحاد بوده نمیتوانستند تصمیمی برای دفاع مشترک اتخاذ کنند.
نخستین جنگ مدی:
در سال 492 ، مردونیوس به فرماندهی نیروی دریائی و قوای بری خود، در کنارههای تراس به حرکت درآمد ولی در نزدیکیهای کوه آتوس (1) طوفانی موجب پراکندگی و تفرقهی بحریهی او شد. این حادثه بسیاری از سفاین وی را از بین برد و او ناگزیر از تعقیب نقشهای که داشت دست کشید و به این ترتیب نخستین اردوکشی پارسها به نتیجهی مطلوب نرسید.داریوش، سفرائی را مأمور ساخت تا از آتن و اسپارت قول اطاعت بگیرند ولی یونانیها آنها را که به فکر تطمیع عمال دولتی افتاده بودند، کشتند. با این پیش آمد جنگ اجتناب ناپذیر مینمود و آتن با اسپارت از در دوستی درآمده خواستار اتحاد با وی شد.
در سال 490، ششصد کشتی که اغلب آنها متعلّق به فنیقیان بود مأمور نگهبانی و حفاظت کشتیهای حمل و نقل یکصد هزار سرباز پارسی شد. پارسها که به فرماندهی ارتافرن و داتیس در این اردوکشی شرکت داشتند ناکسوس و ارتری را گرفته درصدد پیاده شدن در آتیک برآمدند.
فرماندهی آتنیها با میلتیاد، اریستید و تمیستوکل بود. فرماندهی عالی یونانیان به عهدهی میلتیاد که بصیرت بیشتری در امور نظامی داشت گذاشته شد. قوای آتن در حدود ده هزار تن بود، شهر پلاته هم یک هزار تن به کمک آتن فرستاد ولی اسپارتیها که مشغول برگزاری یک جشن مذهبی بودند، نتوانستند کمک لازم را به موقع برسانند.
پارسها در جلگهی ماراتن، در مشرق آتیک پیاده شدند؛ آتنیها مقابل آنها اردو زدند و مدّت هشت روز هیچ یک از طرفین مبادرت به جنگ نکردند، سرانجام پارسها تصمیم گرفتند قبل از رسیدن اسپارتیها جنگ را شروع کنند. یونانیها به مقابلهی پارسها شتافتند و جنگ شروع شد. مرکز آرایش یونانیها که بسیار ضعیف بود شکست خورد ولی دو جناح پیروز شدند و پارسها را به عقب نشینی وا داشتند. پارسها با شتاب به کشتیهای خود نشسته آتیک را دور زدند و قصد داشتند بنادر آتن را غافلگیر کنند لیکن آتنیها با سرعت عمل بیشتری مانع اجرای این نقشه شدند و پارسها عقب نشستند. پیروزی قوای معدود یونان بر انبوه سپاه حریف ممکن است موجب تعجب گردد ولی باید توجه داشت که حس میهن پرستی شدید یونانیان، و لزوم پیروزی که تنها وسیلهی نجات آنها از بندگی بود آنها را به این افتخار نایل کرد در صورتی که پارسها بدون میل و رغبت و فقط به منظور اطاعت از اوامر پادشاه خود به این کار کشیده شده بودند (2).
پس از این فتح، فرماندهی نیروی دریائی آتن همچنان در دست میلتیاد باقی ماند و او برای تعقیب رقیب متوجه جزایر سیکلاد شد ولی در حوالی پاروس شکست خورد و همشهریهای او، وی را به پرداخت غرامتی محکوم کردند، میلتیاد از عهدهی پرداخت این غرامت برنیامد و کمی بعد جان سپرد.
در فاصلهی میاد دو جنگ:
داریوش که نمیتوانست این پیش آمد ناگوار را بر خود هموار سازد تصمیم به اردوکشی از راه خشکی گرفت و فرمان داد تا از همهی قوای شاهنشاهی برای اجرای این تصمیم استفاده شود. تهیه و تجهیز سپاه سه سال طول کشید ولی حرکت آنها بر اثر شورش مصر و مرگ داریوش متوقف ماند (485 ب. م ). خشایارشا جانشین وی که پادشاهی مستبد و سختگیرتر از داریوش بود شورش مصر را خوابانید و نقشه پدر را تعقیب کرد. از سراسر امپراتوری قوائی فراهم آمد، به طوری که اردوی مأمور یونان به صد هزار سپاهی و پانصدکشتی (تریر) بالغ شد. به وسیلهی قایق پلهائی بر هلس پونت بستند و به وسیلهی کانالی کوه آتوس را از شبه جزیرهی یونان جدا کردند تا عبور کشتیها بآسانی انجام پذیرد. انبارهای متعدد توشه و لوازم غذائی هم در طول ساحل تراس دایر شد.یونانیان ناچار درصدد دفاع برآمدند، منتهی این کار به سبب نفاق و اختلافات داخلی برای آنها بسیار دشوار بود.
آتنیها گذشته از آنکه با اژین در جنگ بودند خود نیز در مورد دفاع با هم توافق نداشتند؛ تمیستوکل طرفدار افزایش قدرت دریائی اتیک بود ولی اریستید با این امر مخالفت میکرد. سرانجام تمیستوکل فائق آمد و آریستید تبعید شد. در نقاط دیگر یونان کشمکشهائی در جریان بود چنانکه آرگوس و اسپارت با هم میجنگیدند، با وجود این در قبال خطر پارسها دولتهای یونانی دست از جنگ کشیدند و بیشتر آنها با هم متحد شدند. آرگوس، کرت و نواحی شمال غربی بیطرف ماندند.
جنگ دوم مدی:
در سال 480 سپاهیان پارسی به فرماندهی خشایارشا از سارد حرکت کرده، پس از عبور از هلس پونت، تراس و مقدونیه به حوالی تسالی رسیدند. فرماندهی نیروی زمینی و دریائی یونان با آنکه آتنیها از لحاظ قوای بحری بر اسپارت برتری داشتند به عهدهی اسپارت که نیرومندترین دولتهای یونان بود، گذاشته شد. اهالی تسالی به دو دسته تقسیم شدند: دموکراتها مخالف با ایران، و آریستوکراتها که موافق با ایران بودند، بنابراین یونانیها از دفاع تسالی چشم پوشیدند و ده هزار مرد جنگی را به عنوان طلایهی سپاه به ترموپیل، معبر تنگی که میان دریا و کوهستان قرار داشت، فرستادند؛ فرماندهی این عده با لئونیداس، یکی از پادشاهان اسپارت بود.سپاهیان پارسی متوجه معبر مزبور شدند و مدّت دو روز برای شکست دشمن و عبور از آن کوشیدند، منتهی از انبوه قوای خود در این معبر تنگ نتوانستند استفاده کنند. در این موقع پارسها به راهنمائی فرد خائنی بر راه باریکی که به عبور آنها از کوهستان کمک میکرد وقوف یافتند و شب را در همانجا به سر بردند. لئونیداس که متوجه خطر شده بود چنانکه معروف است سربازان خود را به استثنای سیصد نفر که همه در آن معبر هلاک شدند مرخص کرد؛ در همین اثنا در دریا هم، در آرتمیزیون (3)، جنگی که نتیجهی قطعی نداشت میان دو طرف درگرفته بود.
تصرف ترموپیل، یونان مرکزی را بلادفاع گذاشت؛ پارسها فوسید و بئوسی را گرفتند. مردم تب و چند قوم دیگر به هواداری آنها برخاستند. برای آتیک، پایداری غیرممکن بود چون دشمن از لحاظ تعداد نفرات بر آنها فزونی داشت و پلوپونزیها هم نمیخواستند از نواحی واقع در شمال کرنت دفاع کنند. آتنیها ناچار شهر را ترک گفته به جزایر اطراف پناه بردند و در همین حال نیروی دریائی آنها به فرماندهی یکی از اسپارتیها به نام اوری بیاد (4) در سالامین تمرکز مییافت. پارسها که وارد آتیک شده بودند آتن را ویران کردند.
پلوپونزیها که از فتوحات پارسها و از برتری نیروی دریائی دشمن به وحشت افتاده بودند میخواستند عقب نشینی کنند. تمیستوکل با این نظر مخالف بود و توانست نظر خود را بخصوص از این بابت که نیمی از بحریهی یونان متعلّق به آتنیها بود بر اسپارتیها تحمیل کند. بنابراین همه پیشنهاد او را پذیرفتند و در تنگهای میان ساحل و جزیرهی سالامین که پارسها نمیتوانستند از انبوه قوای خود استفاده کنند، به جنگ پرداختند.
آتنیها با ایجاد تفرقه و بینظمی در صفوف فنیقیها توفیق یافتند و هرج و مرج و تشویش بزودی سراسر اردوی دریائی پارسها را فرا گرفت و قسمتی از آنها را دچار شکست کرد و خشایارشا که از این وضع متحیر و نومید شده بود دریافت که وصول به پلوپونز انجام پذیر نیست و از طرف دیگر شورش ممالک مفتوحهی یونانی از قبیل تراس و مقدونیه ممکن است بازگشت او را به ایران دشوار کند. بنابراین ناگهان تصمیم به عزیمت گرفت و به عجله خود را به آسیا رسانید، منتهی مردونیوس را با یکصد هزار تن از بهترین افراد سپاهی خود در اروپا گذاشت.
مردونیوس زمستان را در بئوسی به سر برد و چون پیشنهاد صلح او مورد قبول آتنیها قرار نگرفت در بهار سال 479 مجدداً به آتیک حمله برد. پلوپونزیها پس از تردید بسیار مصمم شدند به آتنیها کمک کنند. پوزانیاس از اهالی اسپارت به فرماندهی قوائی که از لحاظ تعداد تا آن روز برای یونان سابقه نداشت و تقریباً برابر با نیروهای پارسی بود برگزیده شد. قوای دوطرف در جلگهای نزدیک پلاته با هم روبرو شدند ولی تا چند روز هیچ یک از آن دو مبادرت به جنگ نکرد. پس از چند برخورد مختصر مردونیوس فرمان حمله داد. کمانداران پارسی صدمات زیادی به اسپارتیها زدند با این حال آنها در جنگ تن به تن بر پارسها فائق آمدند و مردونیوس در این جنگ کشته شد. آتنیها هم در جناح دیگر رقیب را (یونانیهای متحد پارس ها) شکست دادند و خود را به اسپارتیها رسانده اردوی پارسها را غارت کردند. پارسها ناچار عقب نشستند.
جنگهای ترموپیل و سالامین نتیجهی قطعی نداشتند لکن جنگ پلاته، خطر پارسها را از یونان بکلی دفع کرد و یونانیان در سایهی عشق به آزادی، حمیت و مردانگی، انضباط و اتحاد موقت بر نیروی عظیم دشمن غالب شدند. به این ترتیب تمدّن خود را نجات دادند و از طرف دیگر شاهنشاهان پارسی را از تعقیب نقشهی پیشرفت در این حدود بازداشتند.
پایان جنگهای مدی:
جنگهای مدی پس از واقعهی پلاته پایان نپذیرفت و تا سی سال بعد، به صورتی دیگر، ادامه یافت. از این پس در واقع یونانیها به حمله پرداخته درصدد آزادی برادران آسیائی خود برآمدند. در همان سال 479 قسمتی از سفاین یونانی متوجه ساحل آسیا شده در دماغهی میکال قوای پارسی را شکست داد و در نتیجه این پیش آمد مردم ایونی سر به شورش برداشتند.آتن که صدمات فراوان دیده بود، در سایهی کوشش تمیستوکل که بر تعداد ناوگان آتن به میزان قابل ملاحظهای افزود و همچنین بنای دیوارهای طویلی که شهر را از هر خطری محفوظ میداشت، به صورت نیرومندترین شهرهای یونان درآمد. تمیستوکل دیگر از پارسها هم بیم و هراسی به خاطر راه نمیداد و فقط از اسپارتیها وحشت داشت. امّا آریستید که از لحاظ تهور و بیباکی به پای رقیب نمیرسید و به دلیل رعایت انصاف و عدالت خواهی شهرت و محبوبیتی کسب کرده بود به تتها هم حق انتخاب شدن به تمام مقامات را داد و با این اقدام به توسعهی دموکراسی در آتن کمک شایانی کرد.
در سال 476 ، بحریه یونان به فرماندهی پوزانیاس که با غرور و خودخواهی خود همه را ناراضی کرده بود به جانب آسیا رهسپار شد ولی پوزانیاس بزودی به اسپارت بازگشت و آتنیها رهبری عملیات را به عهده گرفتند. سال بعد هم آتن از واگذاری فرماندهی به یکی از اسپارتیها امتناع ورزید و به همین مناسبت اسپارت و متحدین وی از شرکت در جنگ ابا کردند. آتن به تشکیل یک اتحادیهی دریائی از جزایر اژه و یونان آسیا دست زد؛ اعضای این اتحادیه هر یک سهمی میپرداختند؛ خزانهی اتحادیه در دلوس، جزیرهای که مخصوص آپولون بود، قرار داشت. آتن دارای برتری و اولویتی نسبت به سایر شهرها بود که بتدریج مورد تأیید قرار میگرفت و به این ترتیب رهبری و ادارهی امور به وی اختصاص یافت.
در خلال این احوال، یکی از افراد ذی حقوق آتن، موسوم به سیمون، پسر میلتیاد، نقش مهمی در سیاست انجام میداد؛ وی بر تمیستوکل که به سبب کبر و خودبینی زیاده از حد مورد بی التفاتی عدهی زیادی قرار گرفته بود فائق آمد. تمیستوکل با وجود خدماتی که به میهن خویش انجام داده بود سرانجام به موجب قانون استراسیسم نفی بلد شد و چون اسپارتیها هم با او نظر خوشی نداشتند به ایران پناه برد و به گرمی و با مهربانی پذیرائی شد وکمی بعد درگذشت. پوزانیاس، فاتح پلاته عاقبتی بدتر از این داشت و او که محرمانه با پارسها به تحریکاتی دست زده بود در معبدی زندانی و هلاک گشت.
در سال 465 ، سیمون در یک روز پارسها را در خشکی و دریا، در مصب رودخانهی اوریمدون (5) واقع در پامفیلی شکست داد. در همین ایام دوران پادشاهی خشایارشا نیز خاتمه پذیرفت و او که نتوانسته بود افتخارات زیادی کسب کند در نتیجهی توطئهای به قتل رسید و پسرش اردشیر اوّل به جای او بر تخت نشست.
سیمون پس از مرگ آریستید به مقام اوّل شهرت و اهمیت در آتن نائل شد و باید گفت که از لحاظ درستکاری و بصیرت به فنون نظامی شایستگی این مقام را داشت. وی هواخواه صلح میان یونانیان بود. منتهی این کار مشکلاتی دربرداشت چون منازعات و رقابتها بدون اینکه به جنگی منجر گردد دائم تجدید میشد. چیزی نگذشت که سیمون به میانه روی متهم و با وجود مقام و موقعی که داشت، استراسیسم دربارهی او اجرا و به ترک وطن محکوم شد. در همین موقع، آتن، خزانهی اتحادیه دریائی را به شهر آتن انتقال داد.
نخستین جنگ داخلی در سال 458 درگرفت. آتن که مورد حملهی اسپارت، کرنت و تب واقع شده بود در برابر مهاجمان سخت مقاومت کرد و حتی جزیرهی اژین را به تصرف درآورده مطیع خویش ساخت. سیمون که از تبعیدگاه خود فراخوانده شده بود، یک بار دیگر در حوالی جزیرهی قبرس با پارسها مصاف داد و در سال 449 بر اثر بیماری جان سپرد. در این تاریخ معاهدهی صلحی میان آتن و پادشاه ایران بسته شد و جنگهای مدی خاتمه یافته استقلال یونانیان آسیا به رسمیت شناخته شد. به این ترتیب یونان از این جنگها پیروز و سرفراز به درآمد و آتن مخصوصاً بخوبی از نتایج آن بهره مند گردید، منتهی در این اوضاع و احوال، آتن خود نیز مورد تهدید دیگر شهرهای یونان بود و وضع نامساعد و دشواری داشت.
پینوشتها:
1- Athos
2- برای توضیح بیشتر به «تاریخ یونان قدیم» تألیف مترجم این کتاب مراجعه شود.
3- Artémision
4- Eurybiade
5- Eurymédon
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم