آمریکا، چپاولگر و غارت کننده ملت ایران

همه این حرفهایی که این دولتهای بزرگ می‌زنند و جامعه‌هایی درست کرده‌اند برای حقوق بشر، برای امنیت، برای چه، نه امنیتشان به امنیت آدم می‌برد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم می‌برد همه‌اش برای این است که این ملل
يکشنبه، 24 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمریکا، چپاولگر و غارت کننده ملت ایران
 آمریکا، چپاولگر و غارت کننده ملت ایران

 

گردآوری و تدوین: موسسه‌ فرهنگی هنری قدر ولایت




 

 

همه این حرفهایی که این دولتهای بزرگ می‌زنند و جامعه‌هایی درست کرده‌اند برای حقوق بشر، برای امنیت، برای چه، نه امنیتشان به امنیت آدم می‌برد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم می‌برد همه‌اش برای این است که این ملل ضعیف را ببلعند. این همه مساعی که ملاحظه می‌کنید در هر یک این ابرقدرتها، یک صدایی است، یک نظامی هست، نظام این است که این بلاد شرق را، بلاد ضعیف را، اینها ببلعند. در شرق چون مخازن زیاد است، مخازن نفت زیاد در شرق هست مثل کویت، مثل حجاز، مثل ایران، در این جا این طور مخازن هست، آن خارجیها تمام چشمشان دوخته شده است به این مخازن ما و دارند مجانی می‌برند، همین طوری. شما خیال می‌کنید که آمریکا پول به ایران می‌دهد؟ آمریکا برای خودش در ایران پایگاه درست می‌کند. این اسلحه‌هایی که می‌گویند فروختند به ایران، به جای نفت دادند. این اسلحه‌ها همانهایی است که اینها می‌خواهند در ایران باشد، و پایگاه باشد که مبادا یک وقتی شوروی حمله بکند. نه این است که اینها به ما چیزی داده‌اند، اینها بازی است سر ما در می‌آوردند. (1)
تو خودت می‌دانی که ایران را پایگاههای آمریکا درست کرد؛ پایگاه برای آمریکا درست کردید. اگر یک مملکتی مستقل باشد تو [ی] دهن تو می‌زند که پایگاه در ایران بخواهی درست کنی! تو که می‌دانی که در کوهستانهای ایران پایگاه برای شما درست شده است. یک مملکت مستقل – یک حکومت مستقل – که نمی‌گذارد که در مملکتش پایگاه درست بشود و کوهستانهایش چه بشود. تو می‌دانی که به سر اقتصاد ایران چه آوردی و خزاین ایران و مخازن ایران را چطور غارت کردید و بردید. اگر یک حکومت باشرف ما داشتیم، یک سلطان باشرف ما داشتیم. امکان داشت که این طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ برای این که چند روز دیگر می‌خواهد، یک آدم قریبِ شصت ساله می‌خواهد چند روز دیگر هم زندگی کند و زندگی پست و رذلش را می‌خواهد ادامه بدهد، منافع یک ملت بزرگ را همه را از دست می‌دهد و هیچ فکر آتیه این مملکت نیست و فکر حال این مملکت هم نیست. خو تو چرا این حرف را می زنی که می‌دانی؟ جز این است که می‌خواهی اغفال کنی؟ خوب کی را اغفال کنی؟ اهل مملکت خود ما را اغفال کنی؟ خوب مملکت ما می‌دانند که الآن آرامشی در کار نیست، می‌دانند که استقلالی ما نداریم. (2)
البته آمریکا باید اظهارتأسف بکند؛ برای این که محمدرضا یک نوکر بسیار خوبی برای آمریکا بود که همه منافع ما را به کام آمریکا کرد! ایران را فقیر کرد و همه را داد به آمریکا و به رفقای آن. آن البته باید اظهار تأسف بکند. البته باید اسرائیل اظهار تأسف بکند از مرگ «القانیان»؛ برای این که القانیان، یک مردی که این قدر جنایت کرده در این جا و این قدر خیانت کرده و اموال این ملت را به اسرائیل داده، آن البته باید اظهار تأسف بکند! لکن باید واقعیت را ببینیم چیست. آیا واقعیت این است که ما داریم حقوق بشر را ضایع می‌کنیم؟ ما در تمام این مدتی که حکومت ما، این حکومت ایران که الآن هست، در تمام این مدتی که [مستقر] است و تمام مدت بعد از انقلاب - ... با این که در انقلابها آن قدر می‌کشتند – یک آدمی که بی‌جرم کشته شده باشد، بیایند و بگویند. بیایند بگویند این جرم نداشت... آن طوری که فوج فوج، جوانهای ما را می‌گرفتند به عنوان این که کتاب توی خانه تو است، به عنوان این که اعلامیه تو خانه تو است، به عنوان این که با کسی که اعلامیه دارد تو [ارتباط] داری در کتابفروشی تو یک دانه کتاب یا رساله پیدا می‌شود، با این عنوانها می‌گرفتند می‌بردند، شکنجه می‌دادند، می‌کشتند. (3)
سابقه همه دارایی شما را می‌بردند و عوضش – این کار آمریکا – نفت ما را می‌بردند و به جای نفت، [در] ازای نفت به ما اسلحه‌هایی می‌دادند که نتوان آن اسلحه‌ها را با آن اعمال کنیم، برای چه می‌دادند؟ برای این که پایگاه درست کنند آن جا. عوض نفتِ ما برای خودشان پایگاه این جا درست می‌کردند. مستشاران این جا حاکم بر ما بودند. و ما یک مملکتی شده بودیم پایگاه برای آمریکا. و الآن هم در خیلی جاها می‌گویند هست این پایگاهها، نه این که آنها تصرف دارند، لکن جاهاشن هست. آن روز نفت ما می‌رفت به مُفت و مَجّان برای آمریکا، و یک مقداری هم که می‌خواستند عوض به ما بدهند، عوضش اسلحه بود، و آن چیزهایی بود که برای خودشان در این جا فایده داشت، نه برای ما. این اسلحه‌هایی که آوردند. برای خودشان فایده داشت، برای ما هیچ فایده‌ای نداشت. (4)
چقدر برای یک مملکتی عیب است و سرشکستگی که دستش را دراز کند طرف آمریکا که گندم بده. کشکول گداییش را باز کند پیش دشمنش و از او بخواهد که رزقش را بدهد. چقدر برای ما سرشکستگی دارد. تا این ملت بنای بر این نگذارد که کشاورزیش را تقویت کند و بسازد به آن که خودش به دست می‌آورد، ما نمی‌توانیم استقلال پیدا کنیم. تا این ملت بنای بر این نگذارد که ما باید همه چیزمان از خودمان باشد، ما باید قطع رابطه اقتصادی، رابطه فرهنگی از خارج بکنیم، فرهنگ از خود ما باید باشد، اقتصاد هم از خود ما باید باشد، تا این بنا در توده‌ها نباشد و تا این مغزی که انگلی است و استعماری است عوض نشود و باورمان نیاید که ما هم آدم هستیم، نمی‌توانیم استقلال پیدا کنیم. ما باید کاری بکنیم که خودمان و همه قشرهای ملت و همه جوانان ما باورشان بیاید که ما هم آدمیم. تبلیغات همچو کرده است که ما را از آدم بودن بیرون کرده است. باورمان آمده است که آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهیم این مملکت ما یک مملکت مستقلی باشد، محتاج به غیر نباشد، باید آن کشاورزش و آن کارگرش و آن کارمندش و همه قشرها بنای بر این بگذارند که ما خودمان یک موجودی هستیم. یک آدمی هستیم. (5)
اینها الآن دست‌بردار نیستند. اینها یک چیز کمی از جیبشان نرفته. هم از حیث مال کم از دستشان نرفته، که نفتهای ما را همین طوری می‌خوردند. مهمترش آن جهت سیاسی است که یک قدرتی قدرتی که تحمیل کرده بود بر دنیا که دیگر مقابل این کسی نمی‌تواند بایستد. یک جمعیت کمی در مقابل آنها ایستاد. و حرفش را زد و بیرون کرد آنی که آنها می‌خواستند باشد. این شکست در این معنا یک شکست کمی و آسانی برای آنها نبود، که آن وضع که آنها پیش آورده بودند، که به همه مغزها تحمیل کرده بودند که شما هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. تا ما حرکتی بکنیم چه خواهد شد. سابق این طور بود. اگر یک کاری می‌خواستند بکنند، یک قراردادی، یک کاری و ایران یک اهمالی می‌کرد، یک کشتی از انگلستان می‌آمد طرفهای خرمشهر و آن جاها خودش را نشان می‌داد تمام می‌شد. آن قرارداد بسته می‌شد به هر طوری که آنها می‌خواستند. اگر یک کشتی از آمریکا می‌آمد در نزدیکیهای خلیج، مطلب تمام بود. دیگر همه دستشان را روی دست هم می‌گذاشتند. اما حالا می‌بینند این طور شده است که یک جمعیتی در این طرف دنیا قیام کرده است، و کشتیهای اینها همه‌اش می‌آید این جا و سرگردان دارد می‌گردد. اینها هیچ اعتنا نمی‌کنند. نشستند همین طور نگاه می‌کنند، اعتنا به آن نمی‌کنند. تشر می‌زند، به تشرش اعتنا نمی‌کنند. تا ملزم بشود به این که شاه را از آن جا ببرد. خوب این یک شکستی بود. ایشان می‌خواست نگه دارد. مهمان عزیزش! را می‌خواست نگه دارد آن جا. دنبال این بود که او را نگه دارند. معالجه کنند. یک مفلوکی را معالجه بکنند. این یک قدم را که عقب رفت که از آن جا شرّ این را از سر خودش کند. (6)
من یک وقتی که در یک عکسی که در سالهای سابق دیدم که محمدرضا پهلوی مقابل یکی از رؤسای جمهور آمریکا ایستاده بود که الآن اسم او را یادم نیست. من دیدم مثل یک عبد ضعیف ایستاده است در مقابل یک قدرتمند؛ عینک برداشته است این طور، و اصلش به او نگاه نمی‌کند، نگاهش را به آن طرف انداخته است و این هم مثل یک بچه مکتبی مقابل معلم ایستاده است و من این قدر ناراحت شدم که وضع ما به این جا رسیده است که یک کسی که دارد به ما حکومت می‌کند، سلطنت می‌کند، در مقابل یک نفر اجنبی که احتیاج دارد به این جا – یک وقت یک اجنبی بود که احتیاج نداشت – یک اجنبی که احتیاج دارد به این کشور، احتیاج دارد به سرمایه‌های این کشور، این طور بایستد. آن اشخاصی که بنایشان بر این است که تا آخر نوکر آمریکا باشند، آنها البته باید بروند؛ اما اشخاص نوعاً این طور نیستند، بر فرض این که یک انحرافات فکری داشته باشند، در این مسأله که ما نباید اسیر دیگران باشیم، ما نباید تحت سلطه آمریکا باشیم، ما نباید آمریکا بیاید دانشگاهمان را درست کند، آمریکا بیاید ارتشمان را درست کند، و کارهای دیگرمان را درست کند، احساس این معنا را بکنیم که خودمان که باید سر پای خودمان بایستیم. باید این معنا در قلب همه ما به طور ایمان وارد بشود؛ مؤمن به این مطلب باشیم که خودمان یک کشوری داریم، کشورمان غنی هم هست، دیگران به ما محتاج هستند. این کشور غنی کوشش کند که خودش سرپای خودش بایستد، تصورنکند که نمی‌شود. خوب، این تصور را اینها در دل بسیاری انداخته‌اند، در مغزها این تصور را انداخته‌اند که بدون اتکال به غرب یا شرق نمی‌شود زندگی کرد – این تصوری بوده است که آنها دیکته کرده‌اند و اینها پخش کرده‌اند، تبلیغش را کرده‌اند – نخیر، می‌شود، می‌شود همین کشوری را که نگذاشته‌اند جلو برود و در طول مدتی که این پدر و پسر نگذاشتند که این کشور جلو برود، نگذاشتند دانشگاه، دانشگاه باشد. (7)
خدای تبارک و تعالی بر همه ما، بر همه ملت ما و بر مسلمین منت گذاشت و عنایت کرد، الطاف خودش را در این کشور عنایت کرد، جلوه داد. و این کشور را سر تا پایش را بیدار کرد. با این که این مسائل که من عرض می‌کنم شاید اکثر مردم نسبت به آن بی‌تفاوت بودند و توجهی نداشتند، لکن این مطلب را همه یکدفعه متوجه شدند که آمریکا می‌خواهد ما را از بین ببرد. این مطلبی بود که سرتاپای این کشور توجه به آن کرد: این که آمریکا می‌خواهد ما را مستعمره خودش بکند و تمام حیثیت ما را، حیثیت اسلامی ما را، حیثیت ملی ما را و ذخایر ما را می‌خواهد از بین ببرد. این یک مطلبی بود که در سرتا پای این کشور منعکس شد و مردم باورشان شد، و باور کردنی هم بود، برای این که همه چیز را می‌دیدند. این روحیه‌ای که در این کشور پیدا شد به عنایت خدا پیدا شد. هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که من یک همچو کاری کرده‌ام؛ امکان نداشت که بشر بتواند از بچه‌‌ای که تازه زبان درآورده تا پیرمردی که در بیمارستان خوابیده و دم مرگش هست، این کشور را این طور توجه بدهد به این که ما می‌خواهیم مسلمان باشیم، و ما می‌خواهیم مملکت‌مان مملکت آزاد باشد، مستقل باشد، اسلامی باشد. (8)

راهبردهای تصریحی:

1- آمریکا همواره در پی چپاول سرمایه‌های ملت ایران بوده است.
2- آمریکا با غارت منابع ایران، این کشور را تبدیل به مصرف کننده‌ی اجناس خود کرده بود.

نکته استنباطی:

1- آمریکا با زیرکی تمام نفت ایران را به غارت می‌بُرد و در عوض تسلیحات نظامی به ایران برای حفظ منافع خودش در منطقه می‌داد تا منافع او در قبال شوروی تأمین شود!

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 3، صص 518 و 519.
2- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 5، صص 106 و 107.
3- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 7، صص 309 و 310.
4- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 11، ص 9.
5- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 11، صص 222 و 223.
6- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 11، صص 276 و 277.
7- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 15، صص 413 و 432.
8- صحیفه امام (رحمه‌الله)، ج 16، ص 181.

منبع مقاله :
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره‌ سیاسی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط