گردآوری و تدوین: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشتهایی از بیانات امام خمینی (رحمهالله)
اما راجع به رهایی اینها؛ باید ما ببینیم که ما چه میخواهیم و ملت ما چه میخواهد. آن چیزی که ملت ما میخواهد، آیا یک امر غیرمشروع است یا یک امر انسانی است؟ آیا بشردوستی وادار کرده است این جوانهای ما را که بروند و این مرکز را بگیرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد یا خلاف این بشردوستی است؟ آن چیزی که ملت ما میخواهد این است که این ملت از این آدم [محمدرضا پهلوی] که الآن در آمریکا هست، سی و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سی و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سی و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سی و هفت سال، جوانهای ما را در تحت سلطه زندگی انسانی نداشتند. و سی و هفت سال، اختناق همه جانبه بر این مملکت و بر این ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طوری که اشخاص نقل میکنند، و با مباشرت در پانزده خرداد، عدّه کثیری را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزده خرداد تاکنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم. این ملت با این همه رنج که کشیده است، حالا میخواهد که این جانی برگردد و محاکمه به طور عدالت بشود. محاکمه بشود، اگر محکوم شد که امول ما را برده است، از او بگیرند. الآن اموالی که از مملکت ما به دست ایشان و کسانی که مربوط به ایشان است، بانکهای خارج را از آمریکا گرفته تا ممالک غربی پُر کرده است. (1)در صورتی که من خودم میدانم و ملت ما هم – آن که به سنّ من است – مشاهده کرده است، و آن که نیست، شنیده است، و تاریخ برای او گفته است، دیگران برای او گفتهاند که پدر ایشان وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت. یک سرباز بود؛ صِفرُالیَد وقتی که سلطه پیدا کرد بر این مملکت، شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما، با فشارهای او و عُمّال او به قَباله او به زور درآمدهاند. و بسیاری از کسانی که مالک بودند یا از روحانیینی که در این امر یک نظری میدادند، اینها را میگرفتند و به حبس میبردند، و گاهی میکشتند. و در زمان خود رضاشاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین – که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود – اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آن جا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. وقتی که او از ایران بیرون رفت؛ یعنی بیرونش کردند، جواهرات ایران را هرچه توانست در چمدانهای زیاد ریخت و از این جا برد، و در بین دریا انگلسیها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسید و نوبت پسر رسید که همین پسر جانی را متفقین به ملت ما تحمیل کردند. در صورتی که ملت ما آن چیزهایی که از پدر دیده بود، هیچ راضی به این نبود که پسر او را بپذیرد، لکن تحمیل کردند به ملت ما. و این تحمیل؛ اسباب این شد که هرچه آنها – برای خاطر این که او را به سلطنت رساندند – هر چه آنها بخواهند، این دسته بسته و چشم بسته در اختیار آنها بگذارد. در طول مدتی که این سلطنت داشت، ما اگر بخواهیم بشماریم اصول خیانتهایی که به ما کرده است، طولانی است. و ما وقت این که بشماریم، نداریم. لکن از نمونههایی که به اسم خدمت به کشور ما ایشان انجام داده است، این مأموریت بوده است که در ازای نفتی که از مملکت ما برای آمریکا خارج میشده است، اسلحه میگرفتند، مُهِمّات میگرفتند، در صورتی که آن اسلحه و مُهمّات برای خودشان و برای پایگاههای خودشان بود. و این آدم، نفت ما را داد و برای آنها پایگاه درست کرد به اسم پول نفت، و در این چند سال اخیر و ده سال – پانزده سال اخیر آن قدر این جنایت کرد و آن قدر جوانهای ما را کشت، و آن قدر حبسهای اینها پُر بود از جوانهای ما که نمیتوانیم بشماری. (2)
در شکست شاه، آمریکا – یعنی دولت آمریکا، ما هر وقت از آمریکا صحبت بکنیم یا از جای دیگری، مگر این که اسم ببریم، ملتشان مراد نیست. ما با ملتها هیچ مقابلهای نداریم. ملتها هم با ما مقابلهای ندارند – در شکست محمدرضا [آمریکا] یک شکست اقتصادی خورد و یک قدری هم شکست سیاسی. و هر چه هم کوشش کرد آقای کارتر برای این که محمدرضا را نگه دارد، و اخیراً هم کراراً پیش ما میفرستاد که مثلاً ایشان باشد و فلان، و بعد هم بختیار را میخواست نگه دارد، ولی نتوانست و شکست خورد. آن یک شکست بود. گرچه بزرگ بود لکن در مقابل این شکست دوم که خواهد خورد کوچک است. پناه دادن یک نفری که مجرم است و قریب سی و چند سال مجرم بوده است و سی و پنج میلیون جمعیت ما به مجرمیت او شهادت میدهند. – یک عدهای ممکن است که بدانند و شهادت ندهند – لکن سی و پنج میلیون جمعیت میدانند، و صدها میلیون جمعیت سایر ممالک دنیا میدانند که این [شاه] آدمی مجرم بود. آدمی ستمکار بود، جنایتکار بود. و این ملت را آن قدر در جنایت کشید و این ملت را آن قدر محروم کرد و آن قدر حبس و تبعید و کشتار کرد. پناه دادن این [شاه] خودش یک شکست سیاسی است در دنیا.
لکن بیماری که آقای کارتر به آن مبتلا هست این را بفهمد و باقی گذاشتن این اشخاصی که جاسوس هستند و در این لانه جاسوسی هستند و این مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، این هم شکستی است که از این شکست دومی بالاتر است. برای این که اگر ایشان [را] نفرستند، ممکن است که اینها محاکمه بشوند، و اگر محاکمه بشوند، کارتر میفهمد ... چه خواهد شد. (3)
این که ما اصرار داریم که در ایران محاکمه بشود این شخص جانی، و محکمه تأسیس بشود برای این که بازرسی بشود به جنایات آمریکا در ایران، برای این است که کراراً گفتیم که ما یک جنایاتی در این جا داریم که نمیتوانیم [شاهدان] این جنایات را [بفرستیم] به آمریکا مثلاً علاوه بر این که مجالسی که در آن جا و سازمانهایی که در آن جا هست همه در خدمت ابرقدرتهاست. علاوه بر این ما چطور این همه معلول را، این همه مادرهای داغدیده را، این همه زنهای جوان از دست داده را، ما چطور میتوانیم اینها را به آمریکا ببریم و عرضه کنیم به آنها، بگوییم که این جنایاتی که وارد کردهاند به این وارد کردند. پروندههای آنها در اینجاست؛ و ما نمیتوانیم این همه پروندهها را حمل کنیم به آن جا. اصرار ما برای این است. و من وقتی این اشخاص را می بینم که در این راه معلول شدهاند، یا در این راه جوانهایشان از دست رفته است، دو احساس برای من پیدا میشود؛ یکی احساس تأثر و تألم که چرا باید یک رژیمی این قدر از خدا بیخبر و این قدر حیوانمنش باشد، سَبُع باشد، که برای چند روز ریاست این قدر جنایت بکند. چرا انسان این قدر جنایتکار است. چرا انسان از همه حیوانات بدتر است، اگر از آن طرف بیفتد. این یک [سبب] است که انسان متأثر میشود از این که تبلیغات انبیا، از اوّل تا حالا، نتوانسته است که این انسانهای فاسد را اصلاح کند. این همه تعلیمات الهی نتوانسته امثال محمدرضا و کارتر را به راه بیاورد. (4)
عمده این است که خوف آنها نه برای این آدم است، نه برای آن پنجاهتاست. اینها نیست. این که اصرار دارند که این مردیکه نباید [به ایران بیاید]، برای این است که اگر این بیاید و این جا محکمه بشود و محاکمهاش هم یک محاکمه همچو پنهانی و زیرجلی نیست. محاکمهای است که با حضور اشخاص برجسته دنیا میشود. برای این که محاکمه یک آدم مفلوک نیست. محاکمه رؤسای جمهور است. همان طوری که این مرد گفته بود که اگر من را محاکمه بخواهند بکنند، رئیس جمهور چند سال هم باید محاکمه بکنند. چند نفر از اینها هم، صحیح است.
این محاکمه یک شخص نیست. یک آدم نیست. یک مفلوک نیست. ما هم او را نمیخواهیم. برای این که یک آدم مفلوکی را چه بکنیم. ما میخواهیم این را بیاوریم این جا و در مقابل این مستکبرین، مستضعفین تکلیفشان را بدانند. مستضعفین دنیا یعنی، مملکت آمریکا هم، ملت آمریکا هم تکلیفش را با رؤسای جمهورش بفهمد که اینها چه سنخ آدمهایی بودند که به ما حکومت میکردند. همان طور که ما این جا فهمیدیم که اینها چه سنخ آدمهایی بودند به ما حکومت میکردند. فهمیدیم و خدا خواست که قیام کرد ملت، و خدا خواست که این را بیرونش کرد.
مستضعفین دنیا بفهمند، این جا وقتی ما یک محاکمهای راه انداختیم که دنیا را شریک کردیم در این محاکمه، از همه جا دعوت کردیم، و در این جا متفکرین دنیا، نویسندگان دنیا، سیاسیون دنیا، شخصیات معتبر دنیا را از همه جا، حتی از آمریکا، از هر جا ما دعوت میکنیم این جا، و این آدمی را این جا محاکمه میکنیم. یک محاکمه جار و جنجالدار. تا معلوم بشود به همه دنیا. به همه مستضعفینی که اینها خودشان را جا زدند آن جا، و با یک حرفهای نامربوطی میخواهند خودشان را تحمیل کنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانیم که اینها لایق نیستند برای شما حکومت کنند، خودتان فکر کنید. خودتان فکر کنید بین خودتان. یک حکومتی که دست خودتان باشد، نه این که یک کسی ارباب شما باشد. ما مقصدمان یک همچو مطلبی است. مقصدمان این نیست که یک نفر آدم بیاید این جا و مثلاً چه بکند، نه. و همه خوف آقای کارتر این است که مبادا یک همچو قصهای پیش بیاید. پیشبینی یک چنین مسائلی میکند. (5)
این نیرنگ جدید کارتر شبیه همان نیرنگی است که شاه مخلوع در اواخر عمر سلطنت ننگینش زد و در مقابل ملت و روحانیون به چاپلوسی و حیلهگری پرداخت و دسیسه او نقش بر آب شد. آقای کارتر باید بداند که با فرستادن شاه مخلوع به مصر و عذرخواهی از اشتباهات گذشته و اعتراف به خیانتهای آمریکا به ملتهای مظلوم – از آن جمله ایران – و راه حل لانه جاسوسی را از من که یک نفر از ملت بزرگ ایران هستم خواستن، به بیراهه رفتن است. حل این مسأله به دست هیچ کس جز ملت شریف ایران و مجلس شورای اسلامی منبعث از آرای ملت نیست. و باید بداند که حمایت از شاه مخلوع بعد از آن همه جنایات و خیانتهای بزرگ و آن چپاولگریها مجالی برای حل به اصطلاح شرافتمندانه نگذاشته است. با سپردن شاه مخلوع – دشمن اسلام و ایران – به دست دشمنی که با اعمال ننگین خود مسلمانان جهان را سخت آزرده است، راه حل را پیچیدهتر نموده است. عجب آن است که سادات نیز مثل کارتر مدعی است که حس انساندوستی، او را وادار به پذیرفتن شاه مخلوع نموده است اینان که در هر فرصت، ملتهای بزرگ را که جرمی جز حق طلبی ندارند، از پا در میآورند، با ادعای احساس انساندوستی یک نفر جنایتکار را که در ظرف قریب به چهل سال، ملتی بزرگ را به تباهی کشید و دهها هزار سال بیگناه را به خاک و خون کشید، و نزدیک به صد هزار نفر را مجروح و معلول نمود، و اموال یک ملت فقیر را به یغما برد، پناه داده و از او حمایت نموده و مینمایند و این را احساس انساندوستی مینامند و ملت ما و ملت خودشان را به بازی سیاسی میگیرند. (6)
راهبردهای تصریحی:
1- آمریکا باید طبق قوانین بین المللی شاه معدوم را برای محاکمه تحویل ایران میداد.2- محاکمه شاه در ایران یک امر عقلایی و مطابق با حقوق بینالملل است.
3- آمریکا از ترس رسوایی مداخلات و نقشش در ایران و جنایات شاه از تحویل دادن او خودداری میکرد.
نکات استنباطی:
1- آمریکا میدانست که اگر شاه را برای محاکمه تحویل ایران بدهد ماهیت پلیدش بیش از پیش آشکار میشود، لذا در لوای ژست حقوق بشر و اقدام انسانی از تحویل او جلوگیری کرد.2- تحویل شاه به ایران میتوانست در ادامهی نوکری سایر دستنشاندههای آمریکا در منطقه اثر سوء داشته باشد لذا برای قوّت قلب آنها از تحویل شاه خودداری کرد.
پینوشتها:
1- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 11، ص 31.
2- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 11، صص 31 و 32.
3- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 11، صص 90 و 91.
4- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 11، صص 285 و 286.
5- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 11، صص 340 و 341 .
6- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 12، ص 220.
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (رحمهالله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول