اعلاخان افصحزاده از زمرهی آن دانشمندانی است که در شاخههای گوناگون علم ادبیاتشناسی تاجیک خدمات پرثمری کرده و در پیشرفت ادبیات و فرهنگ سهم بسزایی داشته است. فعالیت علمی اعلاخان افصحزاده از زمان دانشجویی او شروع شده است. هنگامی که او در دانشگاه دولتی تاجیکستان تحصیل میکرد، نه تنها در محفلهای گوناگون علمی سخنرانیهای پر مضمون میکرد، بلکه دربارهی مسئلههای ادبیات، درام و تئاتر تاجیک مقاله و تقریظها نوشته و در مطبوعات چاپ مینمود. اولین مقاله و تقریظهای دانشجویی، که در روزنامههای تاجیکستان ساویتی، کمسومول تاجیکستان، معارف و مدنیت به چاپ رسیده بودند، از استعداد و قابلیت او شهادت میدادند.
از این جاست که پس از ختم دانشگاه اعلاخان افصحزاد را به شعبهی شرقشناسی و آثار خطی (انستیتوی زبان، ادبیات، شرقشناسی و میراث خطی رودکی) کنونی آکادمی علوم تاجیکستان به کار دعوت نمودند. او، که از خردی به ادبیات غنی و باستانی تاجیک و فارس و اشعار سر آمدان این ادبیات دلبستگی داشت، با اشتیاق تمام به مطالعه و آموزش آثار کلاسیکهای ادبیات پرداخت. او از یک طرف سعی مینمود که آثار ادیبات معروف گذشته را، که شهرت جهانی پیدا کردهاند، عمیقتر و کاملتر آموزد و از اسرار مهارت بینظیر آنها آگاهی یابد، از طرف دیگر جهد میکرد که مشاهده و دریافتهای خود را پیشکش عامهی وسیع خوانندگان کند تا آنها نیز هر چه بیشتر با آثار و افکار گذشتگان خردمند خود آشنا شوند. مقالههای فراوان افصحزاد دربارهی رودکی، فردوسی، عنصری، فرخی، نظامی، عروضی سمرقندی، خاقانی، جلالالدین رومی، امیرخسرو دهلوی، حافظ، کمال خجندی، سهیلی، هاتفی، دولتشاه سمرقندی، مکتبی شیرازی، عبدی بیک شیرازی و امثال اینها، که سالهای گوناگون در مطبوعات ادواری نشر گردیدهاند، نتیجهی همین آموزش و مطالعات او بودند. ولی دقت محقق جوان را بیش از همه آثار خیلی غنی و رنگین شاعر و دانشمند نامی عصر پانزدهم عبدالرحمان جامی به خود جلب مینمود. مخصوصاً جشن 550 سالگی این انسانپرور بزرگ، که سال 1964 در دوشنبه برگزار شد و برای عرض صداقت و محبت به سخنور معروف ادیبان و دانشمندان زیادی را از کشورهای گوناگون عالم جمعآورد، دلبستگی محقق جوان را به آثار جامی باز هم بیشتر کرد. از این جاست که او تحقیق یکی از مثنویهای شاعر «لیلی و مجنون» را موضوع کار علمی قرار داده و در سال 1967 دربارهی این موضوع در قالب رسالهای دفاع نمود.
بعد از آن اعلاخان افصحزاده تحقیق جنبههای گوناگون حیات و آثار جامی را ادامه داده و همچون جامیشناس معروف در مملکت ما و بیرون از حدود آن شناخته شد. خدمت او مخصوصاً در آموزش نسخههای خطی آثار جامی و ترتیب و نشر متن اثرهای شاعر خیلی بزرگ است. اگر سالهای اول او بیشتر به تهیهی متن عمومی اثرهای جامی مشغول شده، در نشر متن آثار منتخب پنج جلدی شاعر شرکت کرده و داستانهای لیلی و مجنون، خردنامهی اسکندری و غزلیات را برای چاپ آماده کرده و بعد از آن به آماده ساختن متنهای علمی و انتقادی آثار شاعر پرداخت. متن علمی و انتقادی بهارستان، که سال 1972 در دوشنبه و لیلی و مجنون، که سال 1974 در مسکو به طبع رسیدند، قابلیت و مهارت افصحزاد را چون متنشناس پخته کار نمایش دادند. او جست و جوهای خود را در این عرصه ادامه داده و عکس قدیمترین و کاملترین نسخههای آثار جامی را از گنجینه و کتابخانههای کشورهای گوناگون عالم جمعآورده و مورد بررسی عمیق قرار داد و از بین صدها نسخههای قلمی چند نسخهی از هر جهت قابل اعتماد را انتخاب نموده و به ترتیب دادن متن دیوانهای اشعار شاعر شروع نمود نتیجهی این کار نهایت زحمتطلب، که وسعت دانش، نظر، محنت و طاقت زیاد را تقاضا میکرد، در شکل سه دیوان بزرگ اشعار شاعر در مسکو انتشار یافته و حادثه فرحبخشی در جامی شناسی شوروی شد و شهرت متنشناسی تاجیک را افزون نمود.
در ردیف تهیهی متن آثار جامی محقق پیوسته تحقیق و تحلیل افکار و اندیشهی محتوا و موضوعات و تصویرهای آفریدههای شاعر را ادامه میداد. کتابهای او داستان لیلی و مجنون عبدالرحمان جامی (دوشنبه، 1970)، عبدالرحمان جامی (1978)، روزگار و آثار جامی (1980)، تحول افکار عبدالرحمان جامی (1981) و زیاده از بیست مقالهی وی از قبیل «حافظ و جامی»، «دریای نور»، «وزن و قافیهی غزلهای جامی»، «بهارستان و شهرت آن» از جملهی بهترین اثرها دربارهی احوال و آثار جامی بوده و مورد قبول و پسند جامیشناسان معروف عالم قرار گرفتهاند. در آثار مذکور سیمای عبدالرحمان جامی پیش از همه همچون شاعر و متفکر برجستهی انسان دوست جلوهگر میشود.
دستاوردهای علمی افصحزاد در شاخهی جامیشناسی در رسالهی فوق دکتری او، که در موضوع «پر مسئلههای متن و بلاغت اشعار غنائی عبدالرحمان جامی» سال 1980 در شورای علمی انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی با موفقیت دفاع نمود، جمع شدهاند. شرقشناسان معروف شوروی به این تحقیقات پر ارزش دانشمند تاجیک بهای بلند داده و آن را تلاش بزرگی در جامیشناسی دانستند. سال 1988 در مسکو اثر افصحزاد اشعار غنایی عبدالرحمان جامی به زبان روسی به چاپ رسید، که آن نه تنها ثمرهی جستوجوهای طولانی علمی مؤلف است، بلکه بر حق جمع بست یک دورهی بزرگ جامیشناسی به شمار میرود.
نشر علمی و انتقادی آثار پنج جلدی عبدالرحمان جامی، که اکثر آنها را اعلاخان افصحزاد آماده نموده است، پس از وفات او در انتشارات معروف میراث مکتوب ایران صورت گرفته و سزاوار بهای بلند دانشمندان شد.
فعالیت ادیباتشناسی اعلاخان افصحزاد تنها با تحقیق حیات و آثار جامی محدود نمیشود. او از جملهی پرکارترین ادبیات شناسانی بود که به تحقیق در ادبیات کلاسیکی تاجیک و فارس مشغولند. رسالههای او، حافظ شیرازی (1971)، حافظ نامه (1971)، کمال خجندی (1976)، مقالههای زیاد او، که در مجموعههای علمی، مجله و روزنامهها نشر شدهاند، به تحقیق در مسئلههای گوناگون تاریخ ادبیات و آشنا کردن خوانندگان تاجیک با سخنوران معروف گذشته اختصاص یافتهاند.
اعلاخان افصح زاد به روند رشد ادبیات معاصر نیز پیوسته توجه ظاهر نموده و در چند رساله و مقالههای خود مسئلههای گوناگون ادبیات شوروی تاجیک را به دایرهی تحقیق کشیده است. در مقاله و تفریظهای زیادی که به مسائل مذکور اختصاص دارند، او چون منقد نازکبین عمل میکند.
خدمت اعلاخان افصحزاد در آموزش مسئلههای گوناگون ادبیات خلقهای شرق، مخصوصاً، مردم فارسی زبان و به خوانندگان پیشکش نمودن نمونهی آثار ادیبان معروف ایران و افغانستان، نیز خیلی بزرگ است. مقالههای «اکتبر و ادبیات شرق»، «نظری به شعر فارسی زبانان» و مجموعهی مواج کارون از جملهی چنین کارهای او میباشند.
در تحلیل و بررسی ادبیات بدیعی، تحقیق مسئلههای مهم درام و تئاتر، نمایشهای نوی تئاترهای تاجیک، رابطهی تئاتر با ادبیات بدیعی و ترجمههای اثرهای نمایشی نیز اعلاخان افصحزاد خدمت شایستهای کرده است.افصح زاده در، جهت شناساندن میراث پر بهای ادبی گذشتگان به خوانندگان نیز سعی و کوشش زیادی به خرج داده است. او آیینهی اسکندری و پند واندرزها آثار امیر خسرو دهلوی، هفت پیکر و لیلی و مجنون نظامی، لیلی و مجنون مکتبی شیرازی و نمونههای آثار چندی از شاعران معروف گذشته را برای چاپ حاضر کرده است. با سروری او بار اول با حروف امروزهی تاجیکی تذکرهی نسبتاً مکمل پنج جلدی گلشن ادب نشر گردید، که شرح حال مختصر و نمونهی اشعار سخنوران معروف گذشته را فرا میگیرد.
سهم اعلاخان افصحزاد در تحقیق احوال و آثار استاد ابوعبدالله رودکی نیز خیلی بزرگ است. او از قدمهای اول خود در جادهی ادبیاتشناسی به «پدر شعر فارسی» با احساس و احترام و اخلاص فرزندی توجه زیاد نشان میداد. هنگامی که به تحقیق آثار عبدالرحمان جامی شروع نمود، بار نخست به بررسی مناسبت این دو شاعر بزرگ پرداخت و با عنوان «شرح حال رودکی در بهارستان جامی» مقالهای تألیف کرد و این مسئله را مورد بحث مفصل قرار داد. دراین مقاله به اختلاف نظرهای مؤلفان منابع دربارهی شخصیت رودکی و احوال و آثار او اشاره میشود. او تحقیق در این مسئله را ادامه داده و سال 1974 مقالهی مفصلی تحت عنوان «بحثی که ادامه دارد» به چاپ رساند، که در آن مسئلههای بحثبرانگیز احوال و آثار رودکی مورد بررسی قرار گرفتند. آن گونه که مؤلف تأکید میکند، در رودکیشناسی مسئلههایی هستند که در طول هزار سال حل نشدهاند. مثلاً دربارهی نابینایی رودکی، مقدار اشعار او، مذهب و آیین و دیگر جنبههای روزگارش هم در سرچشمههای تاریخی و ادبی و هم در آثار تحقیقاتی اختلاف نظر موجود است. در مقالهی «بحثهای مربوط به رودکی در عصر دهم» نیز این مسئله با استفاده از مواد و دلیلهای تازه بررسی شده است.
در مقالههای «صاحبقران شاعری» و «رودکی» افصحزاده سعی نموده است که بزرگی رودکی و اهمیت و ارزش آثار او را نشان دهد و سیمای او را همچون پایهگذار ادبیات فارسی زبان عالم جلوهگر نماید.
در اثرهای افصحزاد، آکادمیک عبدالغنی میرزایف، سهم عالم نمایان تاجیک، میزان سخن، دوست و سبقآموز، درخت بارور، مرد فرزانه و امثال آنها، ضمن توصیف آثار رودکیشناسان معروف میرزایف، میرزازاده، براگینسکی و هادیزاده، به جنبههای گوناگون احوال و آثار رودکی نیز اشارهها مینماید.
مقالهی «باباجان غفوراف و پژوهش رودکی» بررسی معلوماتی را که در کتاب تاجیکان و اثرهای دیگر غفوراف دربارهی رودکی آورده شده است، در بر میگیرد.
در مقالهی «محک استعداد» افصحزاده نمایشنامهی نویسنده و درامنویس معروف ساتم الغزاده رودکی را مورد تحلیل قرار داده و ارزش آن را در شناخت شخصیت شاعر نشان داده است.
در مقالههای «دولتشاه سمرقندی و تذکرهی او»، «پندنامه»، «کلیله و دمنه»، «ادبیات کلاسیکی»، «ادبیات دیداکتیکی (اخلاقی)»، «ادبیات درباری»، «ادبیات فارس - تاجیک»، «اندرز»، «فردوسی و سنت اندرز آفرینی»، «اندرزنامه» و غیره نیز به روزگار و آثار رودکی اشارهها شده است.
در کتابهای درسی «ادبیات تاجیک» برای کلاسهای هشتم و نهم، که به قلم افصحزاد تعلق داشته و بارها به طبع رسیدهاند، شرح حالهای موجز رودکی بر اساس تحقیقات نوین رودکیشناسی عالم داده شده است.
اعلاخان افصحزاد از سال 1970 همچون دبیر مسئول کمیتهی یادبود سالانهی رودکی در برگزاری همایشهای هرسالهی «سالانهی رودکی» که در شهرهای دوشنبه، خجند و پنجکنت تشکیل شدند، کوشش زیاد به خرج داده و مواد آنها را در مجموعهای تحت عنوان یادبود استاد روکی نشر نمود. متأسفانه این ابتکار او، که با راهنمایی میرزایف صورت میگرفت، پس از وفات آنها ادامه نیافت و «بنیاد رودکی»، که با کوشش هادیزاده بعداً تشکیل شد، نتوانست جای کمیتهی مذکور را بگیرد.
تلاش و جستارهای طولانی افصحزاد پیرامون احوال و آثار رودکی در آخرین کتاب او آدمالشعرا رودکی جمعبندی شدهاند. این کتاب از آخرین اثرهای برجسته در رودکیشناسی به شمار میرود که بار اول سال 2003 پس از فوت او به طبع رسید. سال 2008 نشر دوم این کتاب به افتخار 1150 سالگی رودکی صورت گرفت. در «دیباچهی» کتاب مؤلف به طور خیلی مختصر از تاریخ رودکیشناسی یاد کرده و به مهمترین آثار در این زمینه اشاره مینماید. باب اول کتاب، «محیط زیست استاد رودکی»، به شرح زمان شاعر و حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی ماوراءالنهر در قرنهای نهم و دهم بخشیده شده است. در این باب به خصوص حیات ادبی این دوره به طور مفصل بررسی شده است و میتوان آن را حالا یکی از بهترین تحقیقات پیرامون نظم و نثر آن دوران دانست.
در باب دوم کتاب، «زندگینامهی استاد رودکی»، مسئلههای محل و زمان تولد، نام، شجره، تخلص ادبی، اوان جوان، تحصیل علم، رابطهی شاعر با سامانیان و قرمطیها و بینایی و نابینایی شاعر مورد بحث قرار گرفتهاند. مؤلف بر اساس مواد و دلایل فراوان دربارهی مسائل مذکور اندیشههای خود را بیان نموده است. مثلاً او دربارهی نابینایی شاعر به نتیجهای میرسد که در پیری جبراً به چشمان شاعر «میل کشیدهاند»،(1) در حالی که این اندیشه را طاهر جاناف با دلایل قوی رد کرده بود.(2)باب سوم اثر، «آثار دسترس استاد رودکی،» بحث مفصلی را دربارهی حجم و مقدار اشعار شاعر در بر میگیرد. مؤلف پس از بررسی معلومات منابع و ملاحظههای محققان معاصر، که در این باب اندیشههای مختلف را بیان کردهاند، با تکیه به معلومات حکیم محمد شاه قزوینی، از سیصد هزار بیت شعر داشتن شاعر طرفداری میکند.
در باب مذکور او همچنین مسئلهی سبب از بین رفتن آثار رودکی را مطرح نموده و به این نتیجه میرسد: «به فکر ما، قرمطی دانسته شدن رودکی سبب اساسی از بین بردن آثار او گردیده است، زیرا سوزاندن و محو گرداندن آثار قرمطیان و آنهایی که با تهمت به این جریان نسبت داده میشدند. در زمان غزنویها و سلجوقیها نیز خیلی رواج داشت. سوزانیده شدن کتابخانهی سامانیان و خرابکاریهای مغولان نیز برای از بین رفتن آثار رودکی آفتهای دیگری بودند.» (3)
مؤلف به نسخههای گوناگون دیوان مجعول رودکی اشاره نموده و در واقع اشعار قطران تبریزی بودن آنها را تأیید میکند. سپس او دربارهی غزلها، قصیدهها، مرثیهها، هجو و مطایبات، رباعیها و مثنویهای رودکی به طور جداگانه بحث نموده و تعداد باقیمانده و خصوصیتهای ساختاری آنها را نشان میدهد. در این مورد نیز مؤلف با دانشمندان بحث نموده و اندیشهی خود را به ثبوت میرساند. از جمله دربارهی وجود داشتن غزل در عصر دهم میان محققان اختلاف نظر موجود است. اعلاخان افصحزاد در این مورد اندیشهی براگینسکی را جانبداری کرده و وجود داشتن غزل را در آثار رودکی تأکید مینماید. او در جای دیگر این اندیشه را که رباعی را ابتکار رودکی میدانستند رد میکند و «پیش از رودکی، حتی در ادبیات قدیم فارسی زبانان، وجود داشتن»(4) آن را تأکید میسازد.
در باب چهارم اثر محتوای آثار رودکی مورد بررسی قرار گرفته است. قبل از همه مؤلف به تحلیل اندیشههای شاعر پرداخته و مهمترین مسئلههای اجتماعی، فلسفی، اخلاقی و غنایی آثار بر جای ماندهی او را تحقیق نموده است. قابل توجه است که تحلیل نهایی مسئلههای مذکور پیوسته با صنعتهای بدیعی و واسطههای دیگر تصویری صورت گرفته است.
اعلاخان افصحزاد در رساله همچنین دربارهی زبان استاد رودکی تعمق نموده و دریافتها و ملاحظههای جالبی بیان کرده است. از جمله او تأکید میکند که استاد رودکی همیشه با مردم رابطهی قوی داشته و در آثار خود از ثروت غنی زبان قشرهای گوناگون جامعه در دانههای سفته را استفاده کرده است. بیسبب نیست که در «انجام» اثر مؤلف در ردیف ارزشهای بلند غایی و بدیعی آثار شاعر خدمت برجسته او را در رشد زبان فارسی تاجیکی تأکید نموده است.
اثر اعلاخان افصحزاد آدمالشعرا رودکی را میتوان از آخرین دستاوردهای مهم رودکیشناسی در جهان دانست.
پینوشتها:
1. افصحزاد، آدمالشعرا رودکی، ص 278.
2. طاهر جاناف، رودکی، روزگار و آثار (تاریخ تحقیق)، صص39-79.
3. افصحزاد، آدمالشعرا رودکی، ص191.
4. همان، ص 232.
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول