نویسنده: آیتالله حسن ممدوحی کرمانشاهی
آیا دعا امری ضروری و لازم است؟ پاسخ این است که آیهی کریمه (قُلْ مَا یعْبَؤا بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ)؛ (1) ای رسول ما! به امّت بگو که اگر دعای شما نبود، خدا به شما توجّه نمیکرد. ناظر به همین معناست؛ یعنی دعا یگانه راه ارتباط بندگان با مبدأ بوده و تنها وسیلهای است که خداوند متعال برای ارتباط با خود مقرر فرموده است؛ به عبارت دیگر، مجموعهی دعاهای مأثوره و نقل شده از معصومین (علیهمالسَّلام)، رابطهای میان خلق و خالق برقرار میکند که اگر این ارتباط و توجّه به مبدأ نباشد، خدای منان عنایت خاص خود را قطع خواهد کرد و در این صورت، بندگان استعداد پذیرش این عنایت را از دست داده و مقتضای رحمت الهی را از کف میدهند. قرآن کریم این حالت را نوعی «استکبار» میداند، آن هم از موجودی که تکویناً هیچ حیثیتی جز حیثیت ربط و بندگی ندارد، آن جا که میفرماید:
(وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)؛ (2)
و پروردگار شما فرمود که مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم. کسانی که از پرستش من گردن کشی میکنند، به زودی به خواری داخل جهنم خواهند گردید.
البته از چنین موجودی این حالت آن چنان قبیح و زشت است که قابل وصف نمیباشد؛ به طوری که حضرت ربوبی- جلّ و علا- با صراحت اعلام فرموده که چنین افرادی مورد بیاعتنایی و قطع مراحم خداوندی خواهند بود.
از مجموعهی این آیات میتوان فهمید که چرا قرآن کریم با تعبیرهای مختلف انسان را به دعا دعوت نموده است. به طور مثال آیهی (إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)؛ (3) و آیات دیگر به عاقبت ناگوار ترک دعا پرداختهاند؛ از جمله، آیات زیر که خداوند میفرماید:
1. (وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِیكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)؛ (4)
به سوی پروردگارتان باز گردید و تسلیم او شوید پیش از آن که عذاب فرود آید و آن گاه یاری نشوید. مگر آنان که دایماً رو به خدا دارند.
2. (وَیهْدِی إِلَیهِ مَنْ یُنِیبُ)؛ (5)
و خداوند هر که را که به تضرع و دعا به بارگاه او باز آید، هدایت مینماید.
3. (وَمَا یتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ)؛ (6)
و متذکر نشوند مگر آنان که دایماً رو به خدا دارند.
4. (وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى)؛ (7)
و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند، آنها را بشارت و مژدهی رحمت است.
این آیات بیانگر دو مسئله است: یکی حلول عذاب و وعیدهای سخت برای ترک دعا و دیگری هدایت و رشد و عنایت فوقالعادهی حضرت حق به دعا کنندگان.
هم چنین در این زمینه، روایات بسیاری در کتابهای روایی وارد شده است که همهی جوانب و نکات مسئله را روشن ساخته و برای هیچ گرفتار و درماندهای عذری باقی نگذاشته است. از جمله در حدیثی از امام صادق (علیه السَّلام) نقل شده است که فرمود:
إِنَّ عِندَ اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- مَنزِلَهً لا تُنالُ إِلّا بِمَسأَلَهٍ؛ (8)
در نزد خداوند- عزّوجلّ- مقامی هست که فقط به واسطهی دعا میتوان به آن رسید. نیز از امام علی (علیهِ السَّلام) نقل شده است که فرمود:
إِدفَعُوا أَمواجَ البَلاءِ بأالدُّعاء؛ (9)
امواج بلا را با دعا از خود دور کنید.
ضرورت عقلی نیایش
اگر از دلایل نقل شده از معصومان (علیهم السَّلام) قطع نظر کرده و صرفاً متوجّه دلایل عقلانی گردیم، به طور قطع این نکته را در مییابیم که هیچ چارهای جز ارتباط و نیایش با خدای خویش نداریم و باید به طور دایم به او توجّه نموده و دل را به سوی او روانه کنیم. علامهی طباطبایی (ره) در ذیل آیه شریفه (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)؛ (10) ستایش خدا را که پروردرگار جهانیان است. به این نکته اشاره دارد که مقصود از ملکیتی که به خداوند سبحان نسبت داده میشود، مالکیت واقعی است نه قراردادی و وضعی و ملکیت واقعی از تدبیر جدایی ندارد و در نتیجه تمامی موجودات در اصل وجود و آثار آن استقلال ندارند و خداوند مالک و مدبّر آنهاست. (11)بر این اساس، انسان فقط بعد عبودیت و بندگی دارد و این حقیقتی است که بستگی به آگاهی ما از آن ندارد. چه این واقعیت را بدانیم و چه ندانیم، زیرا این ربط، قهری و فطری است. این واقعیت انسان است و سایر موجودات نیز همین گونهاند.
علامهی طباطبایی (رحمهالله) در ذیل آیهی شریفهی (وَلِلَّهِ یسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)؛ (12) تمامی کسانی که در آسمانها و زمین هستند در برابر خدا سجده میکنند. میفرماید:
«تذلّل و خضوع موجودات در برابر خداوند، ذاتی است که هرگز از آنها جدا نمیشود.» (13)
بنابراین، انسان نسبت به حضرت حق- جلّ وعلا- هیچ گونه شأنی جز رابطهی عبودیت ندارد و همهی موجودات به جز انسان نیز دارای همین ویژگی ذاتی است. اکنون برای ما چه چارهای باقی میماند جز آن که در ارتباطی مستقیم با خدای خود قرار گیریم و نیازهای خود را از درگاه او طلب نماییم؟
به راستی، اگر عقل بشری این واقعیت را درک میکرد، جز با خدای خود با هیچ موجود دیگری در ارتباط نبود. البته تأثر در آفریدهها قابل انکار نیست، ولی همهی این تأثیرها به اذن و ارادهی حضرت ربّالارباب و یک سره در خط ارادهی عظمای او است:
حق تعالی کاین سماوات آفرید *** از برای رفع حاجات آفرید
هر کجا دردی، دوا آن جا رود *** هر کجا فقری، نوا آن جا رود
آب کم جو، تشنگی آور به دست ***
تا بجوشد آبت از بالا و پست (14)
این استدلال عقلی برای اثبات این مطلب کافی است که انسان ملزم به توجّه تام به مبدأ متعالی عالم است؛ چنان که آیهی کریمهی (مَا یعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ)؛ (15) اگر دعای شما نبود، پروردگارتان اعتنایی به شما نداشت. اشاره به همین ناچاری عقلی دارد.
تأسیس مکتب دعا در آیین مقدس اسلام و توصیهی أکید آیات و روایات بر نیایش به درگاه ایزدی، مجموعاً نشان از رازی دارد که در این مکتب وجود دارد و دلیل بر ضرورت حضور آن در نهاد زندگی بشر است و این خود از ابتداییترین و مهمترین مسائل در زمینهی ارتباط میان خالق و مخلوق است که در صورت توجّه به آن، قهراً حرکت و عمل را در پی خواهد داشت.
طبیعت انسان که پیوسته درصدد جلب منافع بوده و هست، به محض توجّه به خود و واقعیات خارج از خود، به انبوهی از نیازهای پیوسته و دایمی میرسد که رسیدن به آنها تلاش فوق العادهای را میطلبد و به هر وسیلهای تمسک جسته و از هیچ اقدامی برای رسیدن به مقاصد خود خودداری نمیکند؛ با این حال، هرچه انسان بیشتر کوشش میکند، خود را در میان یک سلسله آمال و آرزوها- که دامنهی آنها از گذشته تا آینده امتداد دارد- میبیند. در این حالت است که حرکت انسان به یکی از دو راه منتهی خواهد شد: یأس، سرخوردگی و ناامیدی و یا تهی شدن از خود و تلاش دیوانهوار؛ به این معنا که انسان برای رسیدن به اهداف خود مرز انسانیت را رها کرده و در پی خواستههایش چنان تلاش میکند که گویی به هیچ امر خوب و بدی توجّه ندارد.
این جاست که به رمز و راز توصیههای اکید آیین مقدس اسلام پی میبریم که چگونه، خلأ معنوی و روحی انسانها را پر کرده و دستاویزی بس قوی به آنها داده است، تا در میان امواج سهمگین گذشتهها و پیدایش نیازهای متراکم و سنگین، خویش را نبازند و به دور از هر گونه ناتوانی و ضعف، در مقابل مشکلات بایستند.
آری، انسان با دعای نیروی بازوان ناتوان خود را به مبدأ نامتناهی عالم پیوند میزند. از این رو، در برابر هرگونه مشکلی ایستاده و با این قدرت روحی تازه، توانایی خود را برتر از همهی نیازمندیها میبیند، زیرا نیروی نامتناهی حضرت حق را به یاری طلبیده و در رسیدن به اهداف خود- به دلیل موقعیت تضمین شدهای که دارد- مصمم است.
از این گذشته، فرزانگی انسانی، اجازه نمیدهد که انسان با انبوه نیازها و لحظات ناملایم زندگی به تنهایی به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بی تفاوت بگذرد، چه دعا نزدیکترین وسیله، مطمئنترین راه، مددکاری خالی از شائبه، پشتوانهای به دور از انزجارهای فطرت و طبیعت و الهامی منطبق با همهی الوهیّت وجودی انسان است.
پینوشتها:
1- فرقان، آیهی 77.
2- غافر، آیهی 60.
3- همان.
4- زمر، آیهی 54.
5- شوری، آیهی 13.
6- غافر، آیهی 13.
7- زمر، آیهی 17.
8- کافی، ج2، ص 466؛ وسائل الشیعه، ج7، ص 34 و عده الداعی، ص29.
9- نهج البلاغه، حکمت 146؛ وسائل الشیعه، ج9، ص15؛ بحارالانوار، ج90، ص 302 و ج93، ص22.
10- حمد، آیهی 1.
11- ر.ک: المیزان، ج1، ذیل سورهی حمد.
12- رعد، آیهی 15؛ نحل، آیهی 49.
13- المیزان، ج11، ص 321.
14- مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص 296.
15- فرقان، آیهی 77.
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول