مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
یکپارچگی سطوح تولید
با توجه به موقعیت های بیان شده در بالا، میزان یکپارچگی میان DTIB چینی و CTIB چینی چه مقدار است؟ همانگونه که قبلا گفته شد، PLA یک نقش مهم در توسعه ی اقتصادی جمهوری خلق چین دارد. در مقابل، PLA نیز به زیرساخت های غیر نظامی وابسته است. برای مثال، ارتش چین به طور آشکارا استفاده از شبکه ی ارتباطی ملی( مانند تلفن، رادیوی ماکروویو، تلکس و وایرلس چندگانه) را ادامه می دهد. پادگان PLA در تبت بوسیله ی نیروی هوایی جنوب غربی چین حمایت می شود. این کار شکل گیری سریع سربازان را در این ناحیه و در خارج این ناحیه تسهیل می کند. بنابراین حداقل این به نظر می رسد که ارتش و اقتصاد چین دارای اتصال های نزدیکی هستند.به هر حال با بوجود آمدن لیبرالیسم اقتصادی، انگیزه ی پول زایی بیشتر شده است، تمام وزارت خانه ها، شرکت ها و شرکت های تابعه فعال تر شده تا بدین وسیله بتوانند فرصت های تجاری را جستجو و مورد بررسی قرار دهند. در نتیجه، تولید محصولات غیر نظامی که در خطوط تولید نظامی تولید شده اند، به طور قابل ملاحظه ای در حال افزایش است که این مسئله از آغاز لیبرالیسم اقتصادی در دهه ی 1970 و اوایل دهه ی 1980، شروع شده است. در حقیقت، با توجه به برخی تخمین ها، سود ایجاد شده در سال 1992 بوسیله ی بیش از 2000 شرکت وابسته به ارتش در حدود 30 میلیارد یوان بوده است. که 6 میلیارد یوان به مقامات ارتش مرکزی داده شده است. این مسئله نتیجه ای از یکپارچگی در تمام سطوح است. به هر حال یکپارچگی چینی به طور ضروری با این یکپارچگی در ایالات متحده ی آمریکا تطابق ندارد.
سطح ناحیه ای
در سطح ناحیه ای، بیشتر بخش های صنعتی یکپارچه هستند تا جاییکه آنها هم در بخش R&D تجاری، تولید و مشارکت و نگهداری مربوط به ارتش کار می کنند و هم در بخش R&D تجاری، تولید، مشارکت و نگهداری( O&M) مربوط بخش غیر نظامی. چین بر روی بهره برداری از تمامی منابع و امکانات دفاعی خود تأکید دارد تا بدین وسیله به رشد اقتصادی ملی برسد. یکی از تلاش های دولت در تسهیل این تغییر وضعیت، برنامه ی Torch است. این برنامه تغییر جهت محققین و مهندسین را از بخش های تحقیقاتی سنتی به سمت بخش های تجاری، تسریع می کند.PLA به خودی خود این برنامه ی جهت دهی مرکزی را تحت فشار قرار می دهد تا این برنامه بتواند R&D را در بخش های تجاری تر تشویق کند. به طور خاص، با ایجاد طبیعت نیمه خود مختار در بسیاری از واحد های PLA، برخی از پروژه های تحقیقاتی PLA در سطح مردمی انجام می شوند. این مسئله منجر به ایجاد تمرکز بر روی سرمایه گذاری های سود آور می شود. بنابراین ارتش لیبرال به طور روزانه در زمینه ی دستآوردهای علمی و تکنولوژیکی به پکن گزارش می دهند. در یک نمایشگاه، بیش از 2000 پروژه و تجربه نمایش داده شد که تعداد اندکی از آنها مصرف نظامی داشتند.
در بخش صنایع سنگین، این گزارش شده است که 68.8 % از محصولات خارج شده از کارخانجات تحت نظر وزارت مهمات و 80 % از فعالیت های بخش کشتی سازی در استفاده های غیر نظامی مورد استفاده قرار می گیرند. در کشتی سازی چین، یکپارچگی بخش نظامی و بخش غیر نظامی کاملا واضح است: شرکت کشتی سازی ایالتی چین تمام کارخانجات کشتی سازی و تجهیزات دریایی را در اختیار دارد. بنابراین کارخانجات کشتی سازی که زمانی کشتی های جنگی می ساختند، هم اکنون با استفاده از متخصصین و تحهیزات خود جنگنده ها و کشتی هایی برای اهداف تجاری تولید می کنند. به طور مشابه، در بخش خودرو سازی، NORINCO که بزرگترین شرکت تولید کننده ی در چین است، 50 درصد تولید موتور سیکلت و 30 % تولید مینی ون در چین را بر عهده دارد. این شرکت زمانی تنها تانک و سلاح های خود جلو برنده تولید می کرد. در حقیقت، سه چهارم تمام این مینی ون ها هم اکنون در کارخانه های نظامی تولید می شوند.
در زمینه ی O&M، چین همچنین دارای درجاتی از یکپارچگی است. زمانی که وسایل تحویل داده می شود، تعمیر و نگهداری آن بر عهده ی بخش GLD در PLA خواهد بود. اگر چه GLD یک تعداد اندکی از تأسیسات نگهداری را تحت کنترل دارد( در ابتدا این بخش وسایل سنگین را تعمیر و نگهداری می کرد)، در چین هیچ بخش مشابه با بخش تعمیر و نگهداری در آمریکا وجود دارد. در حقیقت، تعمیر و نگهداری در اصل بخشی است که صاحب آن PLA است. عملیات های تعمیر گسترده، مخصوصا برای هواپیما و ناو ها ظاهرا بوسیله ی تولیدکننده ها انجام می شود( در مورد کشتی سازی، تولیدکننده ها کارخانه های تولید و تعمیر را کنترل می کنند.
اگر چه چین ظاهرا موفقیت های زیادی در بسیاری از زمینه ها بدست آورده است، این مسئله به نظر می رسد که درس های اندکی از این کشور می تواند برای ایالات متحده ی آمریکا بدست آید. تلاش های چین در سطح ناحیه ای چیزی را بوجود آورده است که در بهترین حالت یک تکنولوژی و قابلیت محدود در داخل زیرساخت های علوم و تکنولوژی چین است. چیز خود نیز این موضوع را درک کرده است. مقاله ای که اخیرا بوسیله ی Xiandai Bingqi نوشته شده است، جدیدترین طرح جنگنده ای را که بوسیله ی این کشور طراحی شده است را مورد ارزیابی قرار می دهد. این نویسنده به این موضوع اشاره می کند که تکنولوژی تولید چین بحد زیادی عقب مانده است. تکنولوژی های از رده خارج این کشور به طور آشکار، کافی نیست و این مسئله دارای اثر مستقیمی بر روی توسعه ی مدل ها دارد. چین دستیابی به استانداردهای بین المللی را در بخش های پیشرفته مانند صنعت هوایی، در نظر گرفته است و این موضوع را به خودی خود، یک موفقیت تلقی می کند. سطوح پیچیدگی تکنولوژی نظامی و تجارت چین( در بیشتر بخش ها)، زیر متوسط جهانی است. تنها در برخی زمینه ها، چین در حد جهانی قرار دارد.
قابلیت اجرای وضعیت چین در آمریکا به خاطر طبیعت متفاوت سازماندهی اقتصادی چین، بسیار پیچیده است. حتی بعد از یک دهه اصلاحات اقتصادی و لیبراسیون، دولت سرخود عمل می کند و افق های نیاز اقتصادی چین را مدیریت می کنند. MMBs حتی اکنون هم به طور مؤثر بخش های زیر مجموعه ی خود( مثلا کشتی سازی، فولاد سازی و الکترونیک) را کنترل می کند. بنابراین هر بخش یکپارچه است ولی تنها بوسیله ی دولت، تمام محصولات( هم نظامی و هم غیر نظامی) کنترل می شود. یکپارچگی تحت یک چنین شرایطی، بیشتر به تحکیم تنوع و تولید محصولات وابسته است نه به اشتراک گذاشتن تکنولوژی محصولات و فرایند آنها( به اشتراک گذاشتن تکنولوژی محصولات و فرایند آنها در غرب متداول است). بنابراین رویه ی چین برای ایجاد یکپارچگی که با مشارکت وزارت خانه های مربوطه و سرپرستان آنها انجام شد، به احتمال زیاد منحصر بفرد بوده است.
در نهایت، چین لزوما یکپارچگی CTIB و DTIB را شروع نکرده است. در عوض، در بسیاری موارد، آنها در جستجوی توسعه ی روابط اقتصادی سرمایه آفرین بودند. برای مثال یک گزارش که بوسیله ی Shaanxi Provice نوشته شده است، این گونه استدلال می کند که زیرساخت های علوم، تکنولوژی و صنعت برای دفاع ملی در داخل Shaanxi Provice باید برای کمک کردن به رسیدن مردم Shaanxi به امیالشان، اختصاص داشته باشد. در عوض، موضوع این مقاله دورتر از آن است که در مورد اثر تولید نظامی بر روی مدیریت صادرات و محصولات با کیفیت بالا صحبت کند.
بنابراین، مزیت های بدست آمده احتمالا ابتدا برای Shaanxi تخصیص داده می شود و سپس برای بقیه ی بخش ها تخصیص می یابد. به طور مشابه، کارخانه های موجود در Guizhou Province به نظر به سمت بازارهای ایالتی انتقال پیدا کردند نه بازارهای ملی.
سطح کارخانه ای
در سطح کارخانه ای، چین به نظر می رسد یکپارچه شده است یا حداقل یک کشور متنوع است. برای مثال، شرکت صنایع هواپیمایی Shanghai همه چیز می فروشد. این شرکت از جک اتومبیل گرفته تا تانک های تحت فشار و یخچال نیز می فروشد. صحبت های انجام شده با مقالامات COSTIND در مورد صنایع وابسته به آنها آشکار کرد که خط تولید آنها می تواند انواع محصولات، از کشتی گرفته تا ماشین های تولید سیگار را تولید کند. به طور مشابه، بیشتر پمپ های صنعتی و وسایل مربوطه بوسیله ی شرکت صنایع هوایی چین ساخته می شود. علت این موضوع این است که این شرکت با مواد شیمیایی خورنده آشنایی دارد. در 1989، تنها 10 درصد از کارخانه های دفاعی منحصرا محصولات دفاعی تولید می کردند و تنها 16 درصد از آنها تنها محصولات تجاری تولید می کردند و بقیه هم محصولات تجاری و هم دفاعی تولید می کردند.به هر حال همانند یکپارچگی در سطح بخش ها، یکپارچگی در سطح کارخانه های چینی ممکن نیست با یکپارچگی آنها در غرب قابل مقایسه باشد. مخصوصا اگر تنها کارخانه هایی که واقعا سود ده هستند را به عنوان مثال هایی از یکپارچگی در سطح کارخانه ای در نظر بگیریم. البته این به نظر می رسد که شکست ها بیشتر از موفقیت ها باشد. به هر حال اختصاص کارآمد منابع انسانی و تکنولوژیکی موجود، یکی از معیارهای جمهوری خلق چین برای ایجاد یکپارچگی تلقی می شود.
یکی دیگر از معیارهای مهم برای جمهوری خلق چین، شغل آفرینی و استفاده از حداقل زیرساخت های ممکنه بوده است. ایجاد یک چنین حالتی در یکپارچه سازی غربی، مشکل است. در تلاش های انجام شده برای ایجاد یکپارچگی در غرب کارخانه هایی به ناچار بسته شدند و از این رو بیکاری زیاد شد. به نظر می رسد که یک اولویت بالا برای قدرت های چینی آموزش مجدد کارگران و حفظ ادوات مورد استفاده است. به عنوان یک نتیجه، برای مثال، شرکت هایی که قادر به یافتن محصولات مناسبی برای تولید، نیستند، با بستن قرارداد، نیروی کار خود را برای ساخت بزرگراه یا سایر پروژه ها اختصاص می دهند. به طور مشابه، DTIB چینی، چند ده هزار کارخانه ی تولیدی را به سمت صنعت سبک مانند شیمی نفت، کود شیمیایی و صنایع الیاف شیمیایی، جهت دهی کرد.
اگر چه چنین جهت دهی هایی پرسنل و کارخانه را پار بر جا نگه می دارد، این کار یک نوع ارزش آفرینی است. به طور خاص، کارخانه ها و پرسنلی که بدین صورت تبدیل شده اند، به طور مؤثر برای تولید تجاری به کار گرفته شده اند. برای مثال، این گزارش شده است که در عوض این تلاش های زیاد، شاید کمتر از یک سوم از قابلیت صنعت نظامی به طور مؤثر مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به گفته های مقامات مرکزی، تنها نیمی از کارخانه های دفاعی چین، محصولات غیر نظامی با قیمت مناسب تولید می کنند. بنابراین با توجه به یکی از گزارشات، دو سوم تمام شرکت های هوایی نه قادر به تولید محصولات غیر نظامی قابل ارائه به بازار هستند و نه قادرند بدون حمایت های ایالتی، با بازار غیر نظامی رقابت کنند. به هر حال این کارخانه ها صرفنظر از اینکه آنها توانسیته اند محصول مناسبی تولید کنند یا نه، در تجارت باقی مانده اند.
بازده کم برخی از کارخانه های چینی و پرسنل آنها به دلیل موقعیت آنهاست. همانگونه که قبلا اشاره شد، بسیاری از تأسیسات دفاعی- صنعتی چین در بخش های داخلی چین واقع شده اند. این شرکت ها در داخل خط سه گانه ای واقع شده اند که از زمان رواج دکترین جنگ خلق تاکنون، نامگذاری شده است. به عنوان یک نتیجه، فرستادن کالا به بازار در بهترین حالت مشکل است و دستیابی به مواد اولیه در یک اقتصاد تجاری شده، مسئله ای پیچیده ای است. بنابراین، مشارکت هایی که بر این کارخانه ها استوار است، از ابتدا با یک ترس همراه است. اگر چه آنها ممکن است قادر باشند تا درها را باز نگه دارند، این کارها به طور ضروری نشاندهنده ی این نیست که محصولات آنها به طور تجاری قابل دوام است. در حقیقت، این به نظر خوب می رسد که جایگزینی به اندازه ی محصولات مهم است و این اطمینان را ایجاد می کند که استفاده ی کاملی از منابع و نیروی کاری DTIB چینی انجام شده است. شاخص هایی وجود دارد که حداقل برخی از تولید ها از بخش های داخلی به سمت اتصال های حمل و نقل حرکت کرده اند. در برخی موارد، کل کارخانه ها جابجا شده اند.
سطح تسهیلات
جنبه ی یافتن درس های واقعی در مورد تغییرات و یکپارچگی چینی برای اجرای این مقوله در غرب، ممکن است در سطح تأسیسات نوید بخش باشد. کارخانه های نظامی چین بطور مشهود محصولات تجاری و غیر تجاری را در کنار هم و در یک یک خط تولید، تولید می کنند. تولید وسایلی که در ابتدا با اعمال یک پوشش رنگ، تغییر می کنند، خلاصه ای از یکپارچگی را دارا می باشند. کارخانه های نظامی تولید کننده ی وسایل در چین دارای سطوحی از این مسئله هستند. مثلا با تغییر ساده ی رنگ وسایل، کارایی آنها تغییر می کند. بنابراین ماشین های چینی مانند جیپ هم می توانند در بخش نظامی و هم در خیابان های پکن مورد استفاده قرار گیرد. موتورسیکلت هایی که زمانی بوسیله ی ارتش مورد استفاده قرار می گرفت، امروزه به بازار موتورسیکلت چین نیز ارسال می گردد.در برخی از بخش های تکنولوژیکی بالا، برخی محصولات هوایی چین نیز به روش یکپارچه تولید می شود. هواپیمای Y-7 از اویل دهه ی 1970، هم در نیروی هوایی PLA و هم در خطوط هوایی تجاری چین مور د استفاده قرار می گیرد. هواپیمای نظامی Y-8 هم اکنون به عنوان هواپیمای غیر نظامی مورد استفاده قرار می گیرد. به طور مشابه، شرکت هواپیماسازی Harbin هواپیمای Z-9 را تولید می کند که این هواپیما نوع اصلاح شده از هواپیمای Aerospatiale AS365 است. این هواپیما نه تنها برای ارتش چین ساخته شده است، بلکه همچنین برای سرویس جنگلداری، هوانوردی عمومی ایالتی و شرکت های نفتی چین نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
ریشه ی این وضعیت ها به هر حال به دلیل تفاوت های زیاد میان این کشور با کشورهای غربی است. بازار تجاری چین به مدت طولانی سرکوب شده است. یک دلیل اصلی برای موفقیت این تلاش های تغییردهنده، تقاضای بسیار برای محصولات مصرفی است. کارخانه های دفاعی چین که در زمینه ی تولید محصولات تجاری مشغول هستند، به دلیل عدم وجود رقیب نیز بهره می برند. در حقیت، ترکیبی از کنترل انحصاری در بخش های مختلف، عدم وجود رقبا و بازار گسترده، وضعیتی را ایجاد می کند که از لحاظ تجاری از هر اقتصاد سرمایه گذاری، متفاوت است.
بیشتر کارخانه های چینی به آن معنایی که غربی ها از یکپارچگی صحبت می کنند، یکپارچه نیستند. در حقیقت بسیاری از محصولات بدست آمده از بخش های مختلف MMBs، نه از محصولات دفاعی مشتق شده اند و حتی نه از خطوط تولید دفاعی تولید شده اند. حداقل در طی فرایند تبدیل اولیه، کارخانه های دفاعی چین چیزی را تولید می کردند که می توانستند( مانند پنکه های برقی و پتو، چرخ گوشت، ظروف آشپزخانه و حتی میز و صندلی). بیشتر محصولات دارای کیفیت پایینی بوده و ارزش افزوده ی ناچیزی داشتند. حتی امروزه، بیشتر خطوط تولید وزارت مهمات که محصولات غیر نظامی تولید می کنند، در کارخانه هایی ایجاد شده اند که مال خود وزارت بوده اند اما با استفاده از وسایلی که در تولید محصولات دفاعی مورد استفاده قرار می گیرد، محصولات غیر نظامی تولید می کنند. اگرچه این کارها کارخانه و کارگران را مشغول نگه می دارد، اما مثال خوبی از تغییر نمی باشد. در واقع این مثال ها، مثال خوبی از یکپارچگی نیست. استفاده اندکی از تکنولوژی و وسایل متداول به منظور برطرف نمودن نیازهای تجاری و دفاعی وجود دارد. در عوض، پرسنل موجود و به عبارتی کارخانه ها برای برطرف نمودن نیازهای تجاری مورد استفاده قرار می گیرند.
ژاپن
در حالی که جمهوری خلق چین در اصل بعد از جنگ هایش، بر روی تولید دفاعی تمرکز کرده است، ژاپن یک وضعیت متفاوت را پیش گرفته است. در انتهای جنگ جهانی دوم، ایالات متحده ی آمریکا و قدرت های پیروز می خواستند اطمینان پیدا کنند که ژاپن هیچ DTIB ندارد. آنها می خواستند راهی پیدا کنند تا صنایع کشتی سازی و هواپیمایی ژاپن عاری از سلاح باشد تا بدین صورت از تبدیل شدن این کشور به یک خطر جلوگیری شود.به هر حال، جنگ کره، آمریکا را به این سمت کشید که ژاپن را دوباره مسلح کند. در حقیقت، در سال 1950 و 1951، John Foster Dulles ژاپن را ترقیب نمود تا ارتش خود را به عنوان یک دیواره در برابر جمهوری خلق چین و USSR بازسازی کند. اگرچه Yoshida نخست وزیر در برابر این حرکت مقاومت کرد، او در نهایت با ایجاد ارتش ژاپن موافقت نمود و با حسن تدبیر این بازسازی را بازسازی نیروی خود دفاعی(SDF) نامید. با این کار او از تعیین سرنوشت آمریکایی در زمینه ی نیروهای ارتش این کشور، جلوگیری کند.
اگرچه علاقه ی اندکی در مورد تأسیس مجدد ارتشی بود که بتواند در خارج از خاک های ژاپن عملیات انجام دهد، دولت ژاپن سودمندی بالقوه ای را در صنعت نظامی شناسایی نمود. جنگ کره منابع خوبی را به اقتصاد ژاپن پمپاژ نمود. سفارش های آمریکایی در زمینه ی وسایل نظامی مانند خودروهای نظامی و هواپیما و همچنین پرداخت هزینه های O&M و شبه نظامیان، ترمیم مجدد اقتصاد ژاپن را تسریع کرد. برای مثال بیشتر صنعت خودروسازی ژاپن بعد از جنگ کره، با استفاده از وسایل آمریکایی، بازسازی شد. بنابراین این صنعت چین این اعتقاد را دارند که تولید نظامی مرکز توسعه ی صنعتی چین است.
به هر حال برخلاف چین و حتی آمریکا، تولید دفاعی این کشور یک اولویت قدرت دفاعی ایجاد نکرده است. در عوض، تحت قوانین موجود برای شرکت های تولید کننده ی هواپیما و سلاح و مهمات، تولید مواد تحت نظارت وزارتخانه ی تجارت و صنعت جهانی( MITI ) قرار دارد. این قوانین نیازمند این هستند که شرکت های خصوصی اطلاعاتی جزئی در مورد محل قرارگیری، حق مالکیت، نوع تکنولوژی مورد استفاده، سرمایه گذاری و چیزهای دیگر را به MITI گزارش می دهد. بخش هواپیما و مهمات MITI به طور مؤثر در مورد اشتباهات موجود در تولید تمام هواپیماها و بخش ها را به ژاپن می گوید. این دو قانون قوانین اولیه ی مورد استفاده هستند که به طور خاص در مورد تدارکات دفاعی در ژاپن صحبت می کنند.
این مسئله تلاش می شود تا از تبدیل ژاپنی ها به یک قدرت نظامی عمده جلوگیری شود تا بدین وسیله امنیت ایالات متحده ی آمریکا، حفظ گردد. تحت قرارداد حفاظتی میان ژاپن و آمریکا که در سال 1960 بسته شده است، ایالات متحده ی به طور مؤثر متعهد است تا امنیت ژاپن را حفظ کند. در حقیقت، این چتر امنیتی به ژاپن اجازه می دهد تا بدون نگرانی در مورد امنیت نظامی، بر روی توسعه ی اقتصادی خود متمرکز شود.
این مسئله باعث نشده تا از تبدیل شدن ژاپن به یک قدرت نظامی جلوگیری شود. به هر حال این تصمیم علاقه ی ژاپن برای توسعه ی قابلیت تولید سلاح به طور ذاتی از بین نبرده است. در حقیقت، با تصمیم آمریکا برای تقویت ژاپن در زمینه ی تولیدات نظامی در دهه ی 1960، ژاپنی ها مانند چین، تلاش کردند تا بدون اینکه به قدرتی خارجی تکیه داشته باشند، وسایل مورد نیاز خود را تولید کنند. این ترس از قابلیت آسیب پذیری باعث شد تا کوکوسانکا ایجاد شود( یعنی داشتن سیستم داخلی به جای واردات کامل سلاح). واژه ی کوکوسانکا با لحن ملی گرایی خود و با توجه به برخی ناظران، یکی از مهمترین عناصر در مبحث تدارکات دفاعی ژاپن بوده است.
علاوه بر دغدغه های امنیتی و اداری، شرکت های ژاپنی علاقه به تولید محصولات دفاعی دارند. به هر حال رهبران تجاری ژاپن به آژانس دفاعی ژاپن ( JDA) به عنوان یکی دیگر از بازارهای شان نگاه نمی کردند. در عوض، بودجه ی دفاعی به عنوان عامل افزایش دهنده ی سطح عمومی تجاری ژاپن در تلاش های تکنولوژیکی در نظر گرفته می شود. برای مثال، فدراسیون سازمان های اقتصادی ژاپن( Keidanren)، انجمن تولیدات دفاعی( DPC) را تأسیس نمود. که هدف اصلی آن، در سال 1965، ایجاد یک وضعیت بهتر میان تجارت و SDF است. DPC علاقه مند به ایجاد ظرفیت های ممکنه از اختراعات تکنولوژیکی درمحصولات نظامی بود. بنابراین 900 عضو آن محصولات سلاحی اندکی تولید می کنند.
در اوایل دهه ی 1970، تولیدکنندگان ژاپنی استنتاج کردند که تکنولوژی تجاری یک منبع تحریک کننده در زمینه ی پیشرفت تکنولوژی های پیشرفته است نه تکنولوژی نظامی. این ارتقاء موجب می شود تا یک جنبش اقتصادی مظاعف بوسیله ی یک عقیده ی سیاسی ژاپنی ایجاد گردد. این سیاست به طورمؤثر صادرات سلاح را ممنوع می کند. با اتخاذ این تصمیم گیری، اجازه ی صادرات سلاح و هر گونه تجارت در این زمینه از طریق تمرکز بر روی توسعه ی ضعف های موجود در وسایل نظامی، ممنوع شد. برای ایجاد اطمینان در زمینه ی فراهم آوردن یک درآمد ثابت، صنعت دفاعی ژاپن با دریافت تعهدات طولانی مدت از دولت( افزایش سرمایه گذاری دولت در زمینه ی بخش تحقیقات و توسعه ی دفاعی و شاید تعهداتی مهم تر)، تولید داخلی محصولات دفاعی را به سرعت افزایش داد. در همین زمان، عناصر DTIB در ژاپن به صورت شرکت هایی در داخل CTIB تشکیل شد تا بدین وسیله اطمینان حاصل شود، این زمینه به طور مستمر رشد می کند.
فرایند توسعه ی تولید دفاعی ژاپن در طی 20 سال ادامه داشته است. صنعت ژاپن به طور موفقیت آمیزی سیستم ها و اجزای زیادی را تولید کرده است که این تولیدات به طور گسترده در کاربردهای سلاحی مورد استفاده قرار می گیرند. برای مثال، در دهه ی 1980، بیشتر موشک های ژاپنی به طور بومی تولید می شد؛ اگرچه بسیاری از این موشک ها تحت لیسانس تولید می شدند. به طور مشابه، نیروهای ناوگان دریایی ژاپن تقریبا به طور کامل با نیروهای زبده مجهز، تجهیزات و سلاح های پیشرفته، مجهز شدند. در حقیقت، در زمینه ی محصولات دفاعی، DTIB ژاپنی مشابه با DTIB چینی یک گستره ی وسیع از سیستم های زمینی، هوایی و دریایی را تولید می کرد که بسیاری از این سیستم ها مشابه سیستم های آمریکایی بودند. در حقیقت، عرصه ی سلاح های هسته ای یکی از قابلیت های ژاپنی ها بود که به طور کامل وجود نداشت( اگرچه گمانه زنی هایی در زمینه ی این وجود دارد که ژاپن تلاش دارد تا سلاح های وسیستم های هدایت کننده ی سلاح های هسته ای را طراحی کند. همچنین این گمانه زنی ها وجود دارد که ژاپنی ها می توانند برنامه های صلح آمیز هسته ای و فضایی خود را به اهداف نظامی تبدیل کنند).
استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.
/ج