اقسام تاریخ‌نگاری در ایران

یکی از اقسام تاریخ‌نگاری در ایران از قرن چهارم تا پایان دوره‌ی قاجار، تاریخ‌نگاری عمومی است. مؤلفان این گونه آثار جهان بینی اسلامی داشتند و در تألیف تاریخ جهان بیشتر به روایت‌های ایرانی و اسلامی توجه می‌کردند و به تاریخ
شنبه، 7 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقسام تاریخ‌نگاری در ایران
 اقسام تاریخ‌نگاری در ایران

 

نویسنده: محمدرضا ناجی و دیگران
مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی



 

1. تاریخ‌نگاری عمومی

یکی از اقسام تاریخ‌نگاری در ایران از قرن چهارم تا پایان دوره‌ی قاجار، تاریخ‌نگاری عمومی است. مؤلفان این گونه آثار جهان بینی اسلامی داشتند و در تألیف تاریخ جهان بیشتر به روایت‌های ایرانی و اسلامی توجه می‌کردند و به تاریخ یونان و روم و چین و هند پیش از اسلام کمتر می‌پرداختند. این مورخان آثار خود را از خلقت عالم آغاز می‌کردند و پس از شرح آفرینش آدم و سرگذشت پیامبران، به تاریخ اساطیری ایران از کیومرث (نخستین انسان و نخستین پادشاه) می‌پرداختند و تا پایان عهد ساسانی را می‌نوشتند. سپس تاریخ اسلام را از زندگانی پیامبر اکرم و تاریخ سلسله‌های ایرانی را تا عصر خویش می‌نگاشتند؛ از این رو تاریخ عمومی تقریباً به صورت خلاصه‌ای از تاریخ سلسله‌ها و تاریخ‌های محلی درآمد (1). برخی از این آثار به ترتیب سال‌ها نوشته شده است، اما گاه مورخان در گزارش رخدادهای سال مورد نظر، وقایع سال‌های پیشین را نیز بازگو کرده‌اند.
کهن‌ترین تاریخ عمومی به جا مانده به زبان فارسی، تاریخ بلعمی (ترجمه و تألیف در 352 بر پایه‌ی تاریخ طبری) نوشته‌ی ابوعلی بلعمی (2) است. نثر و شیوه‌ی تاریخ‌نگاری تاریخ بلعمی، سرمشق مؤلفان بعدی شد. زین الاخبار (تألیف در نیمه‌ی اول سده‌ی پنجم) نوشته‌ی عبدالحی بن ضحاک گردیزی نیز از نخستین تاریخ‌های عمومی موجود است (3). مجمل التواریخ و القَصص یکی دیگر از تاریخ‌های است که مؤلفی گمنام آن را به شیوه‌ی تاریخ بلعمی در 520 نوشته است (4). ابو عَمرو عثمان بن محمد جوزجانی (5) مشهور به منهاج سراج نیز در 658 طبقات ناصری را نوشت (6).
برخی از تاریخ‌های عمومی دوره‌ی ایلخانان (حـ654- حـ 750) اینهاست. نظام التواریخ تألیف ناصرالدین عبدالله بن عمر بیضاوی (7) مشتمل بر تاریخ جهان از حضرت آدم تا سال 674 و جامع التواریخ (8) تألیف خواجه رشیدالدین فضل الله که در حدود 710 به پایان رسیده است. رشیدالدین فضل الله با واقع بینی و بهره‌گیری از اسناد دربار ایلخانان و منابع کهن چون آلتین دفتر (دفتر زرّین) به شرح تاریخ جهان تا پایان حکومت غازان خان پرداخته است. شیوه‌ی تاریخ‌نگاری و نثر جامع التواریخ، الگوی مورخان بعدی شد (9). از تاریخ‌های عمومی این دوره که تحت تأثیر جامع التواریخ بوده‌اند، این آثار درخور ذکرند: تاریخ بناکتی از فخرالدین ابوسلیمان داوود بناکتی، تاریخ گزیده (10) از تألیف حمدالله مستوفی، زبدةالتواریخ نوشته‌ی جمال الدین ابوالقاسم کاشانی و فردوس التواریخ تألیف ابن معین ابرقوهی در 792 (11). در دوره‌ی ایلخانان تاریخ‌های عمومی دیگری نوشته شد که به تاریخ محلی نیز می‌پرداخت، از جمله مجمع الانساب محمد بن علی شبانکاره‌ای در شرح تاریخ حکومت ملوک شبانکاره و هرمز و لرستان، تاریخ شیخ اویس ابوبکر قطبی اهری درباره‌ی جلایریان، و منهاج الطالبین فی معارف الصادقین در بیان سلطنت شاه شجاع از ملوک آل مظفر (12).
در دوره‌ی تیموریان (حـ 771-916) ذیل نویسی از شیوه‌های مرسوم مورخان تاریخ عمومی بود. در ذیل نویسی گاه متون پیشین عیناً و بودن هیچ تغییری منتقل می‌شد که نمونه‌ی آن مجمع التواریخ السلطانیه تألیف حافظ ابرو در 830 است. ربع چهارم این کتاب به زبدة‌التواریخ مشهور است و به شرح رویدادهای 736 تا 830 اختصاص دارد (13). مولانا معین الدین نطنری در 816 تاریخ عمومی و مختصری از آغاز آفرینش تا وقایع 807 نوشت. این کتاب عنوان نداشت، اما بعدها بارتولد آن را «آنونیم (14) اسکندر» نامید. پس از شکست اسکندر بن عمر شیخ از شاهرخ، مؤلف با تجدیدنظر در اثرش و افزودن وقایع تا 816، کتاب را با عنوان منتخب التواریخ به شاهرخ اهدا کرد (15). همچنین مجمل فصیحی تألیف فصیح خوافی، جامع التواریخ حسنی اثر حسن بن شهاب الدین یزدی، تاریخ خیرات یا اصح التواریخ نوشته‌ی محمد بن فضل الله موسوی و الفصول السلطانیة فی الاصول الانسانیة از مؤلفی گمنام درباره‌ی تاریخ عمومی و انساب از جمله این ذیل‌ها هستند (16). برجسته‌ترین آثار تاریخی عمومی دوره‌ی تیموری، تاریخ روضةالصفا و تاریخ حبیب السیر است که بر آثار تاریخی دوره‌ی بعد اثری بسزا داشتند.
سنّت تاریخ‌نگاری عمومی از آغاز سده‌ی دهم تا سیزدهم به روال پیشین ادامه یافت. در دوره‌ی صفویان (906- 1135) برخی مورخان به تألیف تاریخ عمومی ایران، به ویژه شرح حکومت پادشاهان صفوی، روی آوردند، از جمله یحیی بن عبداللطیف قزوینی مؤلف لب التواریخ (تألیف در 948)، قاضی احمد غفاری قزوینی مؤلف تاریخ جهان آرا (تألیف در 972)، عبدی بیگ شیرازی مؤلف تکملةالاخبار (تألیف در 978)، بوداق منشی قزوینی مؤلف جواهر الاخبار (تألیف در 984)، ملاکمال بن جلال الدین منجم یزدی مؤلف زبدة‌التواریخ (تألیف در 1063)، میرزا محمد یوسف واله اصفهانی مؤلف خلد برین (تألیف در 1078) و سید حسن بن مرتضی استرآبادی مؤلف تاریخ سلطانی‌(تألیف در 1115). این مورخان افزون بر ثبت مشاهدات شخصی خویش، عموماً تحت تأثیر آثار این دوره از جمله صفوةالصفا، فتوحات شاهی و تاریخ عالم آرای عباسی بودند (17).
از تاریخ‌های عمومی دوره‌ی افشاریان (148- حـ1210)، زبدة‌التواریخ تألیف محمد حسن مستوفی در 1154 است (18).
در دوره‌ی قاجاریان (1210-1344) نیز تاریخ‌نگاری عمومی رواج داشت، از جمله‌ی این تواریخ است: زینت التورایخ (تألیف در حدود 1218- 1221) اثر میرزا محمد منشی الممالک تبریزی با همکاری علیرضا بن عبدالکریم شیرازی، اکسیر التورایخ نوشته‌ی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه در 1258 و شمس التواریخ تألیف عبدالوهاب قطره در 1257. ناسخ التورایخ تألیف میرزا محمدتقی خان سپهر در 1267 و تاریخ منتظم ناصری تألیف اعتمادالسلطنه در 1298، که با نثری روان و ترتیب سال شمار نوشته شده‌اند، برجسته‌ترین تاریخ‌های عمومی این دوره‌اند (19).

2. تاریخ‌نگاری محلی

تاریخ‌نگاری محلی در ایران در سده‌های نخستین اسلامی به عربی و از اواخر سده‌ی پنجم به فارسی بود. تاریخ‌های محلی موجود نشان می‌دهند که مورخان محلی، از یک شیوه‌ی خاص پیروی نمی‌کردند. آداب و رسوم رایج و محیط فرهنگی مورخان ایرانی در شکل بخشیدن به آثار آنان تأثیر مهمی داشت. این رسوم شامل میراث باستانی ایران و میراث جامعه‌ی اسلامی بود و در هر دو مورد، زندگی سیاسی و اجتماعی آنان صبغه‌ی دینی داشت.
تاریخ‌نگاری محلی در دوره‌ی میانه در ایران رایج بود. این تاریخ‌ها از ظهور و فروپاشی امپراتوری‌های بزرگ الهام می‌گرفت و احتمالاً واکنشی علیه تمرکزگرایی سلسله‌های بزرگ بود. انگیزه‌ی اصلی مورخانی که به تاریخ محلی می‌پرداختند، کسب افتخار برای منطقه‌ی خود و اعتقاد به این بود که رویدادهای سرزمین‌شان شایسته‌ی ضبط در تاریخ است. شاید یکی از علل رشد تاریخ‌نگاری محلی در دوره‌ی صفوی و قاجاری (سده‌های دهم تا سیزدهم) همین بوده است.
تاریخ‌های محلی بیش از تاریخ‌های عمومی به بررسی شخصیت‌ها و تشکیلات اداری و اجتماعی می‌پردازد. تقریباً همه‌ی تواریخ محلی با توصیف جغرافیای منطقه و تأثیر آن بر تاریخ منطقه ادامه می‌یابد. در بیشتر این آثار به رویدادهای مهمی که به بنیان شهر یا شهرهای منطقه انجامیده، پرداخته شده است.
تاریخ قم حسن بن محمد بن حسن قمی (تألیف در اواخر سده‌ی چهارم) از کهن‌ترین تاریخ‌های محلی به جا مانده است. اصل این کتاب به عربی بوده و حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی در 805 یا 806 آن را به فارسی ترجمه کرده است. تاریخ قم درباره‌ی مسجد جامع و مدارس قم و بانیان آنها، و همچنین مالیات و اجاره‌ی ملک مطالبی دارد (20) که اهمیت این شهر را به مثابه مرکز اسلامی روشن می‌سازد (21).
بیشتر تاریخ‌های محلی به شرح حال افراد مشهور و عالمان پرداخته‌اند. در برخی از این آثار، چون جامع مفیدی تألیف محمد مفید بافقی در 1082- 1090 و سمط العلی للحضرةالعلیا تألیف ناصرالدین منشی در 716، شرح جزئیات زندگی نویسنده نیز آمده است.
گاه تمایز نهادن میان تاریخ محلی و تاریخ سلسله‌ای دشوار است، مانند سمط العلی للحضرةالعلیا و عِقدُ العُلی للموقف الاعلی هر دو تألیف افضل الدین کرمانی در 584، که گرچه تاریخ‌های سلسله ای‌اند، به تاریخ محلی کرمان توجه ویژه داشته‌اند (22). همچنین تاریخنامه‌ی هرات (23) تألیف سیف هروی در حدود اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات تألیف معین الدین محمد اسفزاری در 897-899، هر چند اطلاعات مهمی درباره‌ی تاریخ محل (هرات) دارند، به شرح رویدادهای تاریخی شرق ایران نیز پرداخته‌اند.
برخی از مورخان کوشیده‌اند تا تاریخ محلی را در کنار تاریخ عمومی قرار دهند، مثلاً وصاف الحضره در تاریخ وصاف (24) بخش عمده‌ی کتابش را به ذکر رویدادهای تاریخی کرمان و فارس اختصاص داده (25) و حاجی میرزا حسن فسایی مؤلف فارسنامه‌ی ناصری (آغاز تألیف: 1293) به تاریخ فارس بیشتر پرداخته است.
بعضی مورخان نیز در تاریخ‌های محلی، رویدادهای حکومت شاهان ایرانی پیش از اسلام را نیز در منطقه‌ی خود شرح داده‌اند، از جمله‌ی این آثار است: فارسنامه‌ی ابن بلخی (تألیف در سده‌ی ششم) که نخستین اثر به جا مانده از این نوع تاریخ‌های محلی است؛ (26) محاسن اصفهان که مفضل بن سعد بن حسین مافروخی در 645- 485 آن را به عربی نوشت و بعدها محمد بن ابی الرضا علوی آوی آن را با ‌اندکی تغییرات و اضافاتی درباره‌ی دوره‌ی حکومت ایلخانان، به فارسی ترجمه کرد (27).
در سد‌ه‌های اولیه‌ی دوره‌ی اسلامی، پیش از ظهور سلسله‌های محلی، تاریخ‌های محلی تحت تأثیر کتاب‌های طبقات بود، زیرا علما در تشکیل جامعه‌ی اسلامی سهم عمده‌ای داشتند. ابونعیم (متوفی 430) در اخبار اصفهان پس از شرح مختصری درباره‌ی جغرافیا و تاریخ اصفهان به شرح حال فقیهان پرداخت. تنها بخش باقی مانده از السیاق لتاریخ نیشابور عبدالغافر فارسی (ذیل بر تاریخ نیشابورِ حاکم نیشابوری) نیز به روش کتاب‌های طبقات است. مافروخی نیز در محاسن اصفهان (28) احوال علما و ادیبان و بزرگان شهر را ذکر کرده است. همچنین التدوین فی ذکر اهل العلم بقزوین تألیف عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی (اتمام تألیف حـ 620)، که تنها اثر مستقل به جا مانده درباره‌ی تاریخ قزوین و به عربی است، تحت تأثیر کتاب‌های طبقات بوده است (29).
در تواریخ بعدی، شرح حالِ طبقات بیشتری از جامعه نوشته شد، هر چند تا دوره‌ی معاصر تأکید اصلی بر علما و سادات بوده است.
تاریخ بیهق (30) تألیف علی بن زید بیهقی در 563، نمونه‌ی روشن آن است. مؤلف با دیدگاهی دینی به تعریف تاریخ پرداخته و پس از بیان رویدادهای بیهق، زندگی خود و علما و رجال آنجا را شرح داده است (31). محمد مفید بافقی در جامع مفیدی نیز با اندکی تفاوت همین شیوه را دارد. او از علما و سادات و وزرا و دیوانیان و پزشکان و ادبا و زاهدان و هنرمندان نام برده است.
در حدود سده‌ی سیزدهم در وضع طبقات جامعه‌ی ایرانی تغییراتی پدید آمد که در تواریخ محلی منعکس شده است. حاجی میرزا حسن فسایی در فارسنامه‌ی ناصری اهمیت خاصی به طبقات مذهبی نداده است و فقط بخش کوتاهی درباره‌ی علما دارد. بیشتر این کتاب به شرح خاندان‌ها و تجار و خان‌های فارس اختصاص دارد. حاجی میرزا حسن خان جابری در 1293 تاریخ اصفهان و ری و همه‌ی جهان را نوشت. او زمینه‌ی تاریخ محلی را وسیع‌تر کرد و شاید به همین سبب خودش این کتابت را تاریخ نصف جهان و همه‌ی جهان نامیده است (32). او گزارشی از رویدادهای تاریخی ایران و جهان را در حاشیه‌ی اثرش ذکر کرده است (33).
به طور کلی، تاریخ‌های محلی بسیاری درباره‌ی فارس و قم و یزد (34) و کرمان (35) و نواحی حاشیه‌ی دریای خزر وجود دارد.
برخی از تواریخ محلی شمال ایران- علاوه بر تاریخ طبرستان، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، و تاریخ رویان اولیاءالله آملی(تألیف در 764)- اینهاست. تاریخ خانی علی بن شمس الدین لاهیجی (تألیف در 922)، تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی (تألیف در 1038) (36) و التدوین فی احوال جبال الشروین تألیف اعتمادالسلطنه از 311 تا 1312. این مورخان برخی مطالب را عیناً از تواریخ پیش از خود رونویسی کرده‌اند. در تواریخ فارس افزون بر آنچه ذکر شد، شیرازنامه‌ی ابن زرکوب (تألیف در حدود سده‌ی هشتم) شایان ذکر است. مؤلف در این کتاب به سهم طبقات گوناگون در ساختن جامعه‌ی اسلامی پرداخته است.
مشخصه‌ی تواریخ یزد، حس استقلال و خودمختاری این ناحیه است. محمد بن حسن جعفری در سده‌ی نهم تاریخ جعفری (37) را درباره‌ی تاریخ سلسله‌های محلی یزد از دوران اسلامی تا حکومت امیر چخماق (حاکم یزد که او را شاهرخ تیموری منصوب کرده بود)، به اختصار نوشت. توجه اصلی وی، به جای رویدادهای تاریخی، به بناهای یزد و سازندگان آنها بود. در اواخر همین سده احمد بن حسین بن علی کاتب، تاریخ جدید یزد را بر اساس تاریخ جعفری نوشت. به سبب اهمیت قنات‌ها در حاشیه‌ی کویر مرکزی، در تواریخ یزد مطالب بسیاری درباره‌ی قنات‌ها و تقسیم بندی آب و شیوه‌ی آبیاری و خشکسالی‌ها آمده است. تواریخ قم نیز، افزون بر این ویژگی‌ها، بر مذهب شیعه‌ی اثناعشری تأکید دارند.
در تاریخ‌های محلی کردستان، از جمله شرفنامه‌ی بدلیسی (38) (تألیف در 1005)، به جنبه‌های قوم شناسی اهمیت داده شده است.
مرآت القاسان تألیف عبدالرحیم ضرابی در حدود 1286 تا 1287، یگانه اثر مستقل درباره‌ی تاریخ محلی کاشان است (39)
از تاریخ‌های محلی خوزستان می‌توان از تذکرة شوشتر تألیف سید عبدالله جزایری در 1165، و تاریخ پانصد ساله‌ی خوزستان تألیف احمد کسروی در 1304 ش نام برد.
تاریخ و جغرافیای دارالسلطنة تبریز (تألیف در 1314) اثر نادر میرزا از آثار ارزشمند درباره‌ی تاریخ محلی تبریز است (40).
درباره‌ی ایلات و عشایر فارس، تاریخ بختیاری تألیف سردار اسعد بختیاری در 1333 شایان ذکر است (41).
محمدعلی سدید السلطنه کبابی نیز در دو کتاب اعلام الناس فی احوال بندرعباس و مغاص اللئالی و مناراللیالی رویدادهای تاریخی بندرعباس و بندر بوشهر را نوشت. این دو کتاب تنها تاریخ‌های محلی به جا مانده از تاریخ معاصر ایران در این منطقه است (42).
مورخان محلی به سبب آشنایی با سنّت محلی، با کسانی که درباره‌ی آنان می‌نویسند، احساس نزدیکی دارند. نگرش آنان به واقعیات اجتماعی با رویکرد طبقه‌ی حاکم تفاوت دارد. آنان علاوه بر شرح جزئیات زندگی افراد سرشناس، زنگی توده‌ی مردم و تشکیلات اداری و وضع اقتصادی منطقه‌ی خود را بدقت وصف کرده‌اند.

3. تاریخ‌نگاری دودمانی

از اقسام متداول تاریخ نگاری ایرانی، تاریخ‌نگاری دودمانی یا سلسله‌ای است. مورخان، شاید به انگیزه‌ی پاداش گرفتن از شاهان، تاریخ سلسله‌ی آنان را تألیف می‌کردند. سلسله‌های مستقل ایرانی در واقع وظیفه‌ی تغییر سنّت تاریخ‌نگاری از عربی به فارسی را بر عهده داشتند، از این رو تاریخ‌های این سلسله‌ها بیشتر به فارسی نوشته شد. از دوره‌ی مغول به سبب توجه سلسله‌های محلی به ثبت تاریخ خود، تاریخ‌نگاری سلسله‌ای با تاریخ‌نگاری محلی درآمیخت.

4. تک نگاری

آثار تک نگاری تاریخی در ایران را از دوره‌ی تیموریان در دست داریم. ظفرنامه‌ی شامی و ظفرنامه‌ی یزدی و عجائب المقدور فی نوائب تیمور از ابن عربشاه درباره‌ی تیمور نوشته شده است. تاریخ عالم آرای امینی از روزبهان خنجی اطلاعات مفیدی درباره‌ی امرای آق قوینلو دارد. از تک نگاری‌های دوره‌ی صفوی می‌توان به این آثار اشاره کرد: فتوحات شاهی یا فتوحات امینی از صدرالدین سلطان ابراهیم امینی هروی درباره‌ی شاه اسماعیل اول؛ فتوحات همایون از سیاقی نظام درباره‌ی دوزاده سال نخست سلطنت شاه عباس اول؛ تاریخ عالم آرای عباسی نوشته‌ی اسکندربیک منشی که بخشی از آن درباره‌ی شاه عباس اول است؛ عالم آرای صفوی یا عالم آرای شاه اسماعیل و جهانگشای خاقان از مؤلفانی نامعلوم درباره‌ی شاه اسماعیل اول؛ عالم آرای شاه طهماسب از مؤلفی نامعلوم درباره‌ی شاه طهماسب اول؛ قصص الخاقانی نوشته‌ی ولی قلی شاملو که تاریخ کامل شاه عباس دوم است؛ دستور شهریاران نوشته‌ی محمد ابراهیم بن زین العابدین نصیری درباره‌ی دوره‌ی سلطان حسین صفوی. از تک نگاری‌های دوره‌ی افشاری نیز می‌توان به تاریخ عالم آرای نادری تألیف محمد کاظم مروی دُرة نادره از میرزا مهدی خان استرآبادی، هر دو درباره‌ی وقایع سلطنت نادرشاه، اشاره کرد.

5. تاریخ‌نگاری منظوم

در ایران، به ویژه در دوره‌ی مغول، تاریخ‌نگاری منظوم وجود داشته است. از آثار این دوره است: تاریخ غازان که شمس الدین کاشانی آن را به دستور غازان خان سرود؛ چنگیز نامه یا شهنشاه نامه که احمد تبریزی آن را به دستور ابوسعید ایلخانی در 738 سرود؛ غازان نامه سروده‌ی خواجه نورالدین شمس الدین تبریزی در 758؛ ظفرنامه سروده‌ی حمدالله مستوفی در 735 (43) از تاریخ‌های منظوم درباره‌ی تیمور (44) و شاهرخ نامه سروده‌ی قاسمی گنابادی در 950 درباره‌ی شاهرخ تیموری است. از دوره‌ی صفوی نیز می‌توان به این آثار اشاره کرد: شاهنامه‌ی ‌هاتفی یا اسماعیل نامه سروده‌ی عبدالله ‌هاتفی درباره‌ی فتوحات شاه اسماعیل اول که ناتمام مانده است، دو مثنوی از سراینده‌ای با تخلص قدری درباره‌ی واقعه‌ی بازپس‌گیری هرمز از پرتغالی‌ها به نام‌های جنگ نامه‌ی قشم و جرون نامه که ضمن آن قتل امامقلی خان به امرشاه صفی هم وصف شده است (45). از تاریخ‌های منظوم دوره‌ی افشاری، شاهنامه‌ی نادری است که نظام الدین عشرت سیالکوتی قریشی آن را در 1162 درباره‌ی حمله‌ی نادرشاه افشار به هند و جنگ‌های او تا زمان مرگش سروده است (46).

پی‌نوشت‌ها:

1. صفا، ج5، بخش 3، ص 1552.
2. درباره‌ی او ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بلعمی، ابوعلی».
3. ر.ک. گردیزی، مقدمه‌ی نفیسی، ص 8.
4. مجمل التواریخ، مقدمه‌ی بهار، ص هـ، به نقل از قزوینی.
5. درباره‌ی او ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «جوزجانی، ابوعَمرو».
6. منهاج سراج، مقدمه‌ی حبیبی، ص 1.
7. درباره‌ی او ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بیضاوی، عبدالله بن عمر».
8. درباره‌ی این کتاب ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «جامع التواریخ».
9. رشیدالدین فضل الله، مقدمه‌ی روشن، ص پنجاه و پنج - پنجاه و شش.
10. درباره‌ی این کتاب ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ گزیده».
11. همانجا؛ استوری، ج2، ص 475، 496.
12. برای اطلاع بیشتر ر.ک. استوری، ج2، ص 492-496.
13. حافظ ابرو، 1380 ش، مقدمه‌ی حاج سیدجوادی، ص هجده - بیست؛ همو، 1350 ش، مقدمه‌ی بیانی، ص 18-21، 47-50.
14.Anonym
15. معین الدین نطنزی، پیشگفتار اوبن (Aubin)، ص ب -د؛ وودز (Woods)، ص 89.
16. استوری، ج2، ص 509 - 510، 514.
17. قزوینی، ص 1-4؛ بوداق منشی قزوینی، پیشگفتار بهرام نژاد، ص 41-47؛ واله اصفهانی، پیشگفتار محدّث، ص سیزده - چهارده؛ حسینی استرآبادی، پیشگفتار اشراقی، ص 8، 10.
18. صفا، ج5، بخش 3، ص 1559.
19. استوری، ج2، ص 676-677، 687، 700.
20. ر.ک. قمی، ص 36-38، 101 به بعد.
21. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ قم».
22. ر.ک. ناصرالدین منشی، مقدمه‌ی اقبال، ص و - ز.
23. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخنامه‌ی هرات».
24. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل تاریخ وصاف.
25. ر.ک. وصاف الحضره، ص 204-212، 425-429.
26. ابن بلخی، مقدمه‌ی رستگار فسایی، ص 2-3.
27. مافروخی، مقدمه‌ی اقبال، ص [ج] - هـ، نیز ر.ک. ص 6.
28. ص 115-126.
29. ر.ک. زویری، ص 59.
30. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ بیهق».
31. بیهقی، ص 6-8؛ روزنتال، ص 161-162.
32. میرزاحسن خان شیخ جابری، ص 2.
33. ر.ک. جابری انصاری، جاهای متعدد.
34. افشار، 1348-1354 ش، ج1، ص 25-32.
35. ر.ک. وزیری کرمانی، مقدمه‌ی باستانی باریزی، ص 86 به بعد.
36. درباره‌ی این دو اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ خانی» و«تاریخ گیلان».
37. درباره‌ی او ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ جعفری».
38. ر.ک. بدلیسی، مقدمه‌ی عباسی، ص هشتاد و سه، هشتاد و نه؛ نیز ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بدلیسی، شرف الدین».
39. افشار، 1334ش، ص 261-262.
40. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه‌ی تبریز».
41. درباره‌ی این اثر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ بختیاری».
42. اقتداری، ص 554-555.
43. زرین کوب، ص 130.
44. صفا، ج4، ص 442.
45. زرین کوب، همان جا؛ نیز ر. ک. منزوی، ج2، ص 939-940.
46. زرین کوب، ص 131.

منبع مقاله :
ناجی، محمدرضا و دیگران؛ (1390)، تاریخ و تاریخ‌نگاری، ترجمه‌ی شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.