شاعران با توجه به برداشتهای خویش از طبیعت به وصف اشیاء میپردازند؛ از این رو، توصیفات آنها برگرفته از واقعیت است، ولی اغلب غیرواقعی میباشد؛ زیرا آمیزهای از عاطفه، خیال و افکار شاعر و واقعیتهای طبیعی است.
وقتی که شاعر جاهلی به وصف زن و جمال او میپردازد، آن را از خلال دیدگاههای خود که متأثر از جامعه و شعرای عصر خودش است، به تصویر میکشد و در پردازش تصویرهایش از تزیین و غلو فراوان استفاده میکند. (1)
در اشعار جاهلی جز شراب، جنگ، زن و شتر دیده نمیشود که شعرا با غلو و تزیین، آنها را به تصویر کشیدهاند و مقام آنها را بالا برده اند، به طوری که وقتی شاعر مرد، شتر و زن را به تصویر میکشد، مرد را قویترین مردان، شتر را قویترین شتران و زن را زیباترین زنان معرفی میکند.
زن موضوع دائمی اشعار به شمار میآمد. از یک سو او را مخلوقی زیبا و رمز حیات و جمال و سعادت میدانستند که خداوند او را هدیه کرده است و از سوی دیگر رمز تقلب و شرارت است، به همین دلیل اشعار عرب پر از مدح و ذم است. (2) در سرودههای جاهلی، زن مثالی بر سحر و جمال، وصل و هجر و حب و بغض است و شاعر او را به معبود و ملکهای که مسخر قلبهاست تشبیه می کند به طوری که مرد هیچ وقت معبودش را ترک نمیکند و همیشه و همه جا با او است.
در اشعار جاهلی، مرد پس از پشت سر گذاشتن مشکلاتی، به محبوبش میرسید و او را راضی میکرد تا به وی متعه بدهد و بچههایش را بزرگ کند و نامش را بعد از مرگ زنده نگه دارد. (3)
زن برای مرد همیشه و در همهی دورانها مظهر زیباییها و جلوهی بهشت آسای زندگی است. زن نه تنها در نظر ملل متمدن جهان، بلکه در میان سیاه پوستان آفریقا و استرالیا و مردمی که در آن دهات کوچک به صورت خانوادگی و در دشتهای سپید و خاموش قطب جنوب و شمال و در همهی جهان، مظهر زیبایی و معجزهی خلقت خداوند شناخته شده است. همهی شاعران غزلهای شورانگیز خود را به عشق و زیبارویی زنی سرودهاند که دل در گرو او نهاده بودند.
الف - زن مظهر عشق و زیبایی
چهره و جمال زن، جلوه گاه زیباییهاست و شعرای جاهلی در تلاش بودند که همسر محبوب را به بهترین وجه به تصویر بکشند و او را بهترین و زیباترین زن عالم معرفی کنند. شاعر جاهلی نیز در وصف زیبایی و جمال این موهبت عظیم، از بهترین مثالها استفاده کرده است.آنها در توصیفاتشان، این گونه تشبیه میکردند: قد وقامت زن را به شاخهی لطیف، شاخه درخت بان و ...؛ آب دهان را به شراب و عسل، بوی دهان را به راه رفتن ابرها؛ گردن کشیده را به گردن آهوی سفید؛ موهای بلند را به درخت خرما؛ (4) سفیدی را به چراغ، خورشید، مروارید گران بها و کاغذ سفید، (5) چشمهای درشت و بزرگ همسران را به چشمهای آهو و گاو وحشی. (6)
در اشعار جاهلی، توصیفهای جامهی زن با تشبیههای مناسب از همهی اعضای بدن، همچون دندانها، ساق پاها و ... آمده است که به همین مقدار اکتفا میکنیم. (7)
ب - وصف خصوصیات اخلاقی
شاعران جاهلی از اینکه در سرودهها زنان و محبوب را به تصویر بکشند، هیچ ترس و ابایی نداشتند. آنها افزون بر اینکه خصوصیات ظاهری و زیبایی زنان را به تصویر میکشیدند، از توصیف خصوصیات اخلاقی آنها هم غافل نبودند. از خصوصیات اخلاقی پسندیده برای هر زن که بیشتر شعرا در توصیف همسرشان به آن اشاره کرده اند، رازداری بود که اسرار همسر را در غیاب او آشکار نمیکردند و در هنگام جدایی و فراق آرزوی دیدارش را داشتند. علقمه در این باره میگوید:منعّمة لا یستطاع کلامها *** عَلی بَابِها من أن تُزار رَقیب
اذغاب عنّها البعل لم تُفش سره *** و تَرضی ایابَ البَعلِ حین یؤوب (8)
شرم و حیا نیز از بهترین صفاتی بود که محبت زن در دل شوهر را فزونی میداد. میزان سنجش شرم و حیا در بین شهرنشینان و روستاییان و صحرانشینان به سبب اوضاع اجتماعی متفاوت، فرق میکرد؛ (9) ولی از مظاهر معتدل حیا سخنی است که شنفری در وصف همسرش سروده است:
«فقد اعجبتنی، لاسقوطُ قناعُها *** اذا ما مشت و لا بذات تلفُّت
کانّ لها فی الارض نسیا تقصه *** اذا ما مشت وان تحدثک تَبلت (10)
او در حالی که در سرش مقنعه بود و چشمهایش را به زمین دوخته بود، راه میرفت مثل اینکه چیز گمشدهای را جستجو میکرد و هنگام حرف زدن با مردان کوتاه حرف میزد».
از مظاهر دیگر حیا، تبسم در وقت خندیدن بود. اوس بن حجر در توصیف زنان، لبخند زدن هنگام خندیدن و در خانه ماندن را از خصوصیات اخلاقی آنها برمی شمارد.
نواعم ما یضحکن الا تبسما *** الی اللهو قد مالت بهن السوالف(11)
به سبب غیرت شدیدی که عرب به زنان خود داشت، زن عفیف بهترین زن در نظر آنها بود. عفت در نظر آنها مظاهر متفاوتی داشت. گاهی سخنان عفیف گفتن در مجلس مردان از مظاهر عفت به شمار میآمد. سویدبن ابی کامل در وصف زنان عفیف میگوید:
از آنها در مجالس مردان در هنگام سخن گفتن غیر از سخنان عفیف چیز دیگری شنیده نمیشود.
تسمع الحداث قولا حسنا *** لو ارادوا غیره لم یستمع (12)
از مظاهر دیگر عفت، خودداری از فحشا در غیاب شوهران بود. چنان که گذشت علقمة بن عبده عفت آنها را به این صورت به تصویر میکشد:
«منعّمة لا یستطاع کلامها *** علی بَابِها من أن تُزار رقیب
اذغاب عنها البعلُ لم تُفش سرَّه *** و تَرضی ایابَ البَعلِ حین یؤوب (13)
آنها چنان هیبتی دارند که کسی جرئت سخن گفتن با آنها را ندارد و اسرار همسر را فاش نمیکنند و هنگام غیاب شوهران، خود را حفظ می کنند و در فراق شوهر، آرزوی دیدار او را دارند».
یاد کردن زنان با القاب:
مردان عرب در سرودهها، همسرانشان را با القاب مناسبی که نشان از تکریم و بزرگداشت آنهاست یاد میکردند. حاتم طایی در سرودههایش برای همسرش میگوید:أیا ابنة عبدالله و ابنة مالک *** و یا ابنة ذی البُردَین و الفرس الوَردِ (14)
گاهی اوقات نیز، برای بزرگداشت و شادمانی همسران، آنها را به اسم پسرشان ملقب میکردند، مانند شعری که اوس بن حجر تمیمی برای همسرش سروده است:
الم تعلمی أمّ الجلاس بأننا *** کرام لدی وقع السیوف الصوارم (15)
یا عروه از زنش سلمی به ام وهب کنایه میآورد:
ذکرت منازلا من ام وهب *** محل الحی اسفل ذی النَّقیر
و احدث معهد من ام وهب *** مَعَرَّسُنا فویقَ بنی النضیر (16)
یاد کردن از همسر با اسم مصغر نیز در اشعار جاهلی به چشم میخورد که بیشتر برای تبیین انس و الفت و محبت بین آن دو به کار میرفت. تأبط شراً هنگام یاد از همسرش اسم او را به صورت مصغر بیان میکند:
تقول سُلیمی لجاراتها *** أری ثابتاً قد غدا مُرملا (17)
معذرت خواهی از همسر:
گاه جنگجو از جنگ فرار میکرد و در این صورت، به سبب زشتی عمل از همسرش معذرت خواهی میکرد؛ زیرا همسرش اولین کسی بود که به شجاعت او افتخار میکرد یا از ترس او خجالت میکشید.عمروبن معدیکرب از جنگ با بنی عبس فرار میکند. علت فرار را این چنین به همسرش توضیح میدهد که جز زنده ماندن و کشته نشدن علتی نداشت؛ زیرا شجاعتش از قبل هم معلوم بود:
أجاعلةُ ام الثویر خزایة *** علیَّ فراری أن لقیتُ بنی عبس
لقیت أبا شأس و شأساً و مالکاً *** وقیساً فجاشت من لقائهم نفسی (18)
شاعر دیگری از همسرش به دلیل فرار در جنگ معذرت خواهی میکند که سبب فرار را ترس از اسارت بیان میکند، نه از کشته شدن:
قالت سلامة لا أری لک عادة *** أن تترک الأعداء حتی تُعذرا
لو کان قتل یا سلام فراحة *** لکن فررت مخافة أن أوسرا (19)
حسن معاشرت شوهر با زن:
از خصوصیات مردان والامقام و جوانمرد جاهلی، رفتار خوب با همسر بود. در سرودههایی، افتخار به حسن معاشرت با زنان آمده است، مانند شعر ذی الاصبع العدوانی که به خاطر دختر و عروسش، همسرش را ناراحت نمیکند:ثم سلا جارتی و کنتها *** هل کنت فیمن أراب أو فَرَعا؟
او دعتانی فلم أجب و لقد *** تأمن منی حلیلتی الفجعا (20)
زنان تمیمی به ناز کردن برای شوهران و محبوب بودن نزد آنها معروف بودند. همچنین آنها از جمله زنانی بودند که خیلی کم از همسرانشان کتک میخوردند و به سبب خوش اخلاقی همسرانشان نازپرورده بودند. (21)
البته همهی مردان عرب بر یک روش نبودند. از عمربن خطاب روایت شده که میگوید: ما جماعت قریش بر زنان خود غالب بودیم. زمانی که به مدینه آمدیم، آنها قومی بودند که زنان بر آنها غالب بودند. زنان ما با آنها هم نشین شدند و از ادب زنان انصار تأثیر گرفتند. قبلاً ما بر سر آنها فریاد میکشیدیم و آنها دوباره به سوی ما بازمی گشتند ولی حالا بر آنها دشوار است که به سوی ما بیایند. (22)
مردان عرب در عین عشق و محبت به همسران، سیادت و بزرگی خانه را بر عهده داشتند و در مقابل همسران خضوع نمیکردند بلکه گاهی نیز رفتار و گفتار تندی داشتند. (23)
مشورت با زنان:
مشورت یکی از ساز و کارهای زندگی صمیمانه و همراه با عشق و محبت است. طبعاً مشورت اصولی دارد. کسی که طرف مشورت قرار میگیرد، لازم است که از درایت و امانت کافی برای کمک فکری متناسب برخوردار باشد. برخی از مردان عرب جاهلی نیز این درایت و قدرت فکری را در همسران خود یافته بودند و از آنها در کارها مشورت میگرفتند و در مواقع حساس از آرای آنها استفاده میکردند و در عمل به آنها چشم پوشی نمیکردند.گاه مشورت با زنان موجب صلح بین دو قبیله میشد. وقتی حارث بن عوف با مهیسه دختر اوس بن حارثه طائی ازدواج کرد، در شب زفاف چون عوف قصد مهیسه را کرد، وی گفت: ازدواج در حالی که عرب در حال جنگند - جنگ بین عبس و زبیان - نامیمون و شوم است. حارث از وی راه چاره را پرسید، مهیسه جواب داد: برو و بین آنها صلح ایجاد کن. سپس او به همراه هرم بن سنان به سوی آنها رفتند و بین آن دو صلح ایجاد کردند. (24)
شوهر نیز در ازدواج دخترش با همسر مشورت میکرد. همچنین مرد در امور خانه و زندگی با همسرش مشورت میکرد و به دیدگاههای او احترام میگذاشت. حطیئه به علت مشورت با همسرش، از تصمیم قطعی برای مسافرت منصرف شد. (25)
البته افرادی نیز بر این باور بودند که زنان ناقص العقل هستند و تصمیم گیری زن از حماقت او نشئت میگیرد، به طوری که هرگاه میخواستند سستی نظری را بیان کنند، از ضرب المثل «رأی النساء» استفاده میکردند. به هر حال، برخی از زنان به این درایت رسیده بودند که با آنها مشورت میشد و به نظریهی آنها عمل میشد.
رضایت زن داروی آرام بخش شوهر:
رضایت زن برای مردان بهترین انگیزه برای ثابت قدم ماندن در کارها و بهترین پناهگاه در بحرانهای زندگی به شمار میرفت.آورده اند، روزی عبد یغوث اسیر شد. زنی او را به سبب اسارت تحقیر کرد، ولی وی از این عمل زن ناراحت نشد و به او گفت: رضایت همسرش بهترین آرام بخش برای اسارت اوست و رضایت همسرش از اسارت، تحمل این رنج را برای او آسان ساخته است:
و تضحک مِنّی شیخة عبشمیّة *** کأن لم ترا قبلی أسیرا یمانیا
و قد علمت عرسی ملیکة أنّنی *** أنا الّلیث معدوّاً علیه و عادیا (26)
که این مسئله دلالت بر تأثیر عمیق زنان در قلب و جان شوهران دارد.
غیرت به همسر:
در جامعهای که اخلاق بر پایهی بزرگداشت شرف و نام نیک باشد، برای مردان چارهای جز غیرت به همسران نبود. آنها به عفت همسران افتخار میکردند. زنان را به سبب عفت مدح میکردند و چه بسا اهانت به ناموس عرب موجب جنگ و دشمنی میشد. (27)روزی ابن هُبَیره غسانی به خانوادهی حارث بن عمرو در نبود او حمله کرد و اموالش را غارت نمود و همسرش را اسیر کرد. حارث پس از اطلاع از این ماجرا، به دنبال او رفت و آنها را پیدا کرد. حارث را کشت و زنش را آزاد کرد، ولی چون فهمید که زنش به او خیانت کرده، او را بین دو اسب بست و سپس اسبها را راند تا اینکه قطعه قطعه شد و چنین سرود:
کل انثی و ان بدا لک منها *** آیة الود حبها خَیتَعُور
ان من غره النساء بود *** بعد هذا لجاهل مغرور (28)
حکایت دیگری نیز شبیه به آن روایت کردهاند که روزی اکل المرار در سفر بود. شخصی به نام ابن الهبوله زن وی را با خود برد. اکل المرار پس از بازگشت به تعقیب آنها پرداخت. ابن الهبوله را کشت و زنش را آزاد کرد و هنگامی که خیانت را فهمید، او را به دم اسب بست و به سرعت تاخت به طوری که بدن زن تکه تکه شد. (29)
تنبیه زنان:
برخلاف آنچه دربارهی حب و عشق مردان به زنانشان گفته شد، در میان آنها افرادی نیز زنانشان را تنبیه میکردند. اعشی تنبیه و شکنجهی زنان را این چنین به تصویر میکشد:«و بَینی فإنّ البَین خَیرٌ من العَصا *** و إلاّ تزال فوق رأسِک بارقه (30)
و یا شنفری میگوید:
«اذا ما جئت ما أنهاک عنه *** و لم انکر علیک فطلقینی
فأنت البعل یومئذ فقومی *** بسوطک لا أبالک فاضربینی؛ (31)
مرا طلاق بده زمانی که به سبب مخالفت تو با خودم دربارهی آنچه تو را از آن نهی کردم، راضی شدم. برای اینکه تو در این هنگام مرد هستی و حق توست که مرا با تازیانه ادب کنی».
استعمال کلمه سوط (تازیانه) در این اشعار نشان میدهد که از تازیانه برای کتک زدن زنان استفاده میکردند و به خوبی روشن میشود گاه مردان همسران را شکنجه و آزار میدادند و از زدن برای تأدیب آنها بهره میبردند. در این اشعار، زدن زن از اعمال مردانه محسوب شده است.
دوری از زدن در ایام حیض:
برخی از مفسران در این زمینه گفته اند: «مردان در جاهلیت زمانی که زنان خون حیض میدیدند، از هم نشینی با آنها در منزل دوری میجستند و با آنها بر سر یک سفره هم غذا نمیخوردند، همچنان که یهود و مجوس این کار را انجام میدادند. (32)برخی دیگر نیز بر این باورند که از جمله سنتهای عرب در جاهلیت دوری از روابط جنسی هنگام عادت ماهانه بود، گویا این مسئله در مدینه شیوع بیشتری داشته است. (33)
ابن کثیر در تفسیر آورده است که آنها در ایام حیض همسران را در خانه حبس میکردند و کسی به آنها نزدیک نمیشد. (34) به هر حال، دیدگاههای متناقضی در باب دوری از زن در ایام حیض وجود دارد اما از مجموع آنچه در این باب گفته شد، چنین برمی آید که در برخی از شهرها مانند یثرب به سبب تأثیر یهودیان، شدت عمل و سخت گیری بیشتری نشان میدادند و در بعضی دیگر همانند شهر مکه در مقایسه با مدینه سخت گیری کمتری داشتند اما دربارهی شهرهای دیگر اطلاع کافی در دست نیست. (35)
و - رابطهی زن و شوهر
پس از بررسی چگونگی رابطهی مردان عرب با همسران، نوع ارتباط زنان با شوهران را که نشان دهندهی موقعیت آنها در خانوادهی جاهلی است، بررسی میکنیم.عشق و علاقهی زن به شوهر:
زن پس از ازدواج، از خانهای به خانهی دیگر منتقل میشود، خانهای که باید با عواطف شوهر، حمایتها و تأمین معاش او زندگی را سپری کند. همهی این موارد انگیزهای برای دوست داشتن همسر ایجاد میکند.زنان جاهلی نیز از چنین محبتی برخوردار بودند؛ به طوری که گاه تحمل فراق همسران را نداشتند، لذا وقتی همسرشان به مسافرت میرفت، خاکی از جای پای او برمی داشتند و بر این باور بودند که این عمل باعث میشود تا شوهران خیلی زود برگردند. (36)
گاهی نیز برای جذب محبت شوهر و تسخیر قلوب آنها به خرافات و اوهام متوسل میشدند و بر این باور بودند که این وردها و خرافات وسیلهی خوبی برای تسخیر قلوب همسران است. (37)
ترس از کشته شدن شوهر:
زنان عرب تبار به شجاعت همسرانشان میبالیدند، ولی از مرگ شوهران و یتیمی فرزندان خوف داشتند، از این رو در عین حال که به شجاعت شوهران افتخار میکردند، آنها را از جنگ و غارت منصرف مینمودند.روزی عروة بن ورد به قصد جنگ از خانه خارج شد، ولی همسرش او را به سبب ترس از هلاکت از این کار منع کرد، (38) چنان که در اشعار عمروبن معدیکرب، (39) و مضرس بن ربعی (40) نیز سرودههایی به این مضامین یافت میشود.
منع از نوشیدن خمر:
زنان جاهلی از انحرافات اخلاقی همسران محزون شدند و سعی میکردند آنان را اصلاح کنند.آنان چون متوجه میشدند همسران مشروبات الکلی مینوشند، زبان به ملامت آنها میگشودند. و آنها را از این کار باز میداشتند؛ ابوذؤیب ناراحتی همسرش را از شراب خوردن او چنین به تصویر میکشد:
رأتنی صریع الخمر یوماً فسؤتها *** بِقُران إن الخمر سُعثٌ صحابها (41)
یکی از مردان عرب که از ناراحتی همسرش در نوشیدن شراب به تنگ آمده بود، او را تهدید کرد که در صورت ادامهی ملامت، شراب را بیشتر خواهد نوشید:
غضبت علیّ لأن شربت بجزّه*** ولئن أبیتِ لأشربن بخروف
و لئن غضبت لأشربن بنعجه *** دَهساء مالئه الاناء سَحَوف
و لئن غضبت لأشربن بناقه *** کوماء ناویة العظام صفوف
و لئن غضبت لأشربن بسابح *** نهد أشمّ المنکبینِ منیف
و لئن غضبت لأشربن بواحدی *** و لأجعلنّ الصبر منه حلیفی (42)
اطاعت از شوهر:
مردان عرب زمانی که احساس میکردند همسرشان از اطاعت آنها خارج میشود، سعی میکردند او را محدود کنند. (43)شنفری نیز زمانی که احساس میکند همسرش از محدودیتهایی که برای اطاعت او گذاشته خارج میشود، خطاب به او میگوید:
«اذا ما جئت ما أنهاک عنه *** ولم أنکر علیک فطلقینی
فانت البعل یومئذ فقومی *** بسوطک لا أبالک فاضربینی (44)
زمانی که به مخالفت تو با خودم دربارهی آنچه تو را از آن نهی کردم، راضی شوم، مرا طلاق بده. به سبب اینکه تو در این هنگام مرد هستی و حق داری که مرا با تازیانه ادب کنی».
همچنین یکی از توصیههای پدر و مادر به دختر در شب زفاف، اطاعت کردن از شوهر بود. برای نمونه: عوف بن محلم شبانی در شب زفاف دخترش ام ایاس، به وی میگوید: دخترم برای همسرت کنیز باش و از او اطاعت کن. (45) یا زبرقان بن هند، عبد بودن برای شوهر را برای دخترش به هنگام عروسی سفارش میکند. (46) همچنین اطاعت کامل از اوامر شوهر یکی از توصیههای لقیط بن زراره در شب زفاف دخترش، به وی بود. (47)
پینوشتها:
1. حوفی، احمدمحمد، الغزل فی العصر الجاهلی، ص 27.
2. عبدالجلیل یوسف، حسنی، عالم المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 15.
3. همان، ص 16.
4. همان، ص 37.
5. همان، ص 39.
6. همان، ص 43؛ هاشمی، علی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 99.
7. برای اطلاع بیشتر نک: هاشمی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 21. 48؛ حوفی، الغزل فی العصر الجاهلی، ص 36، 57.
8. لوییس، شیخو، شعراء النصرانیه، ص 502.
9.هاشمی، علی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 107.
10. اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، ج21، ص 187.
11. دیوان اوس بن حجر، ص 56.
12. آمدی، حسن بن بشر، المؤتلف والمختلف، ص 128.
13. ضبی کوفی، محمدبن علی، المفضلیات، ج2، ص 191؛ لوییس، شیخو، شعراء النصرانیه، ص 502-504.
14. اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، ج12، ص 144؛ لوییس، شیخو، شعراءالنصرانیه، ص 133.
15. اصفهانی، ابوالفرج، الحماسة، ج2، ص 23.
16. لوییس، شیخو، شعراءالنصرانیه، ص 89.
17. بصری، الحماسة البصریّه، ج1، ص 24.
18. اندلسی، ابن عبدربه، العقد الفرید، ج1، ص 168.
19. عفیفی، عبدالله، المرأة العربیه فی جاهلیتها و اسلامها، ج1، ص 22.
20. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج3، ص 97.
21. همان، ج 10، ص 15.
22. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج9، ص 245.
23.هاشمی، علی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 63.
24. اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، ج2، ص 141؛ اشبهی، محمدبن احمد، المستطرف، ص 222.
25. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، همان، ص 271. 273.
26. لوییس، شیخو، شعراءالنصرانیه، ص 79.
27. چنان که جنگ فجار ثانی به سبب اهانت جوانان قریشی به زنی جوان اتفاق افتاد.
28. جوزیه، ابن قیّم، اخبارالنساء، ص 3؛ میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، ج2، ص 171.
29. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج15، ص 82.
30. دیوان الاعشی، ص 122.
31. عبدالله بن قتیبة، عیون الاخبار، ج4، ص 80.
32. زمخشری، جارالله، الکشاف، ج1، ص 262.
33. دروزه، محمد عزة، عصرالنبی و بیته قبل البعثه، ص 243.
34. دمشقی، ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج1، ص 443.
35. جوادعلی، المفصل، ج5، ص 556.
36. شکری آلوسی، محمود بلوغ الارب، ج2، ص 339.
37. لسان العرب، ج16، ص 107، (قبَله) و ج7، ص 384 (دَّرُدیس) و ج14، ص 72 (قِرزَحله).
38. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج3، ص 82، لوییس، شیخو، شعراءالنصرانیه، ص 898؛ دیوان عروه، ص 23.
39. اندلسی، ابن عبدربه، العقد الفرید، ج1، ص 168.
40. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج1، ص 541.
41. حوفی، احمد محمد، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 222.
42. قالی، الامالی، ج1، ص 50.
43.هاشمی، علی، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 148.
44. عبدالله بن قتیبة، عیون الاخبار، ج4، ص 79 و 80.
45. کحاله، عمررضا، اعلام النساء، ج1، ص 60.
46. عبدلله بن قتیبه، عیون الاخبار، ج4، ص 77.
47. ضبی، مفضل بن محمد، امثال العرب، ص73.
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعهی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسهی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول