نویسنده: آیتالله محمد تقی مصباح یزدی
هر ترتیبی همانند تقسیم، براساس ملاک خاصّی استوار است و با تغییر ملاک، ترتیب و تقسیم دگرگون میشوند. در ترتیب صناعات نیز ممکن است ملاکات مختلفی در نظر گرفته شود، امّا معیار در ترتیب ارسطو همان هدف اصلی منطق در نظر گرفته شده است یعنی رسیدن به حق و یقین.
امّا ممکن است از دیدگاه دیگری، دیگر صناعات بر برهان تقدّم یابند، کما اینکه برخی مورّخان فلسفه بر آنند که ارسطو در تنظیم و تدوین رسالات منطقی خود سهولت تعلیم را در نظر گرفته و کتاب جدل را بر کتاب برهان مقدّم داشته است.
نکتهای که در اینجا باید بدان توجه شود این است که مباحث صناعات، ترتّب طبیعی بر یکدیگر ندارند- آنچنان که مباحث دیگر منطق دارند- و از این رو ابنسینا (رحمةالله علیه) نیز فرموده است: چندان حاجتی به ترتیب و چینش صناعات به شکل خاصی در کار نیست.
غرض در صناعتهای جدل، مغالطه، شعر و خطابه
غرض در برهان کسب حق و یقین است و جنبهی شخصی دارد و از همین جهت است که بر دیگر صناعات مقدّم میشود (1) اما غرض از مغالطه، آشنایی با راهها و کیفیت وقوع غلط در استدلالها برای پرهیز از آنها است و لذا فراگیری مغالطه مطلوبیت بالذات ندارد. البته فراگیری مغالطه دو جهت دارد: گاهی برای تغلیط دیگران و یا رهانیدن آنان از دام مغالطات است و گاهی برای رهایی خود انسان از مغالطه و جلوگیری ازانحراف است.از جهت نخست از امور اجتماعی شمرده شده و از جهت دوّم، از امور شخصی. امّا در عین حال شخصی بودن مغالطه آن را همانند برهان نمیسازد و در رتبهی آن نمینشاند، چراکه فراگیری مغالطه از قبیل شناخت شرّ است که انسان از آن جهت بدان محتاج است که از شر مصون بماند، نه بسان خیری که انسان آن را فرا میگیرد تا به کار بندد و از آن استفاده کند.
امّا غرض از جدل، اسکات خصم است ونه اثبات حق، و از این رو جدل همواره بین دو فرد و یا بیشتر واقع میشود و از امور اجتماعی است. البته در جدل نیز همانند مغالطه یک نفع شخصی هم وجود دارد و آن کسب مهارت برای تحصیل ملکهی برهان است، اما این جهت در جدل، مطلوب بالذّات نیست.
امّا غرض از خطابه، ترغیب و تحریض جمهور مردم به مصالحشان است و از این رو فقط جنبهی اجتماعی داشته، هرگز با یک فرد محقق نمیشود. تفاوت دیگر خطابه با برهان این است که قیاسات خطابی- و نیز شعری- عمدتاً در مورد قضایا و موضوعات شخصی و جزئی اقامه میشوند و نه یپرامون امور نظری کلّی. از این دو جهت خطابه، متأخّر از برهان است.
امّا غرض از شعر، تحریک احساسات و تخیّلات دیگران برای بعث و یا زجر (ترغیب و یا تحذیر) آنان است و اینها هیچ یک غرض اصلی منطق نیست و از این رو قیاس شعری نیز همانند سه نوع قیاس قبلی متأخر از برهان است.
نتیجه: وجه تقدّم برهان بر مغالطه و جدل- که هم جنبهی اجتماعی دارند و هم شخصی- یک چیز است و آن این است که هدف شخصی در برهان مطلوبیت بالذّات دارد امّا در آن دو مطلوبیت بالعرض، و وجه تقدّم برهان بر خطابه و شعر دو چیز است:
یکی اینکه غرض در این دو تثبیت حق و تحصیل یقین نیست. دیگر اینکه این دو جنبهی اجتماعی دارند و برهان جنبهی شخصی؛ و شخص بر اجتماع و جزء بر کلّ، تقدم دارد.
پینوشت:
1- نگاه کنید به: شفا، ابنسینا، المنطق 3، منشورات کتابخانهی آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ایران، قم، 1404 ق. کتاب جدل، فصل اول.
منبع مقاله :مصباح یزدی، محمدتقی، (1384)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمهالله)، چاپ اول