به خودت بگو: منو بشناس
نويسنده:فرزانه فولادوند
منبع:http://www.nioc.org
منبع:http://www.nioc.org
گاهی ما فکر میکنیم برای اینکه بتوانيم آدمي باارزش، موفق و مورد تایید دیگران باشيم باید شرایط خاصی داشته باشیم. مثلا پول زیاد يا خانه بزرگی داشته باشیم يا داراي تحصیلات عاليه و موقعیت اجتماعی خیلی خوبی باشیم.
در واقع ما برای باارزشبودنمان شرط و شروط میگذاریم و بنابراین تصور میکنیم باید بهتر از اینکه هستیم، شویم و جرأت نمیکنیم خودمان باشیم اما برای رسیدن به تمام این آرزوها شرط اول این است که خود واقعیمان را بشناسیم و تصویر ذهنی غیرواقعیمان را اصلاح کنیم. این تصویر تغییر نمیکند، مگر با تمرین و تلاش و رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی.
انسان خودش را دوست دارد و یک تصویر دوستداشتنی از خودش دارد. گاهی این دوستداشتن و علاقه به خود موجب میشود تصویری بهتر از آنچه واقعا هست از خودش داشته باشد. حتی گاهی پیش میآید که رفتارهای نادرست خودش را هم توجیه میکند.
برای شناخت بیشتر خود و رسیدن به خودآگاهی کافی است بدون اینکه داوری و قضاوت کنید فقط خودتان را مشاهده کنید. برای خودشناسی و خودآگاهی و رسیدن به ادراک واقعبینانه، مشاهده محض بدون داوری و تفسیر لازم است.
در پایان هر روز زمانی را به این کار اختصاص دهید و مشاهده کنید و ببینید از صبح تا شب چه کردهاید. فراموش نکنید روش و ابزار مشاهده و ادراک، دیدن، شنیدن، بوییدن و لمسکردن است، نه فکرکردن. شاید باور نکنید اما اگر فقط یک هفته به خودتان نگاه کنید و رفتار و گفتارتان را ببینید و بشنوید، بدون اینکه فکر كرده، قضاوت يا پیشداوری کنید چیزهایی درباره خودتان کشف میکنید که تا به حال از آن آگاه نبودهاید.
متاسفانه ما گاهی از ترس اینکه شکست بخوریم، با واقعیت روبهرو نمیشویم. شاید این کار بهنظر ساده و آسان باشد اما در عمل وقتی میخواهید اهداف و انگیزههای واقعیتان را بیان کنید، متوجه میشوید این کار خیلی هم آسان نیست ولي باید آنقدر تمرین کنید و آنقدر از اهداف و انگیزههایتان بگویید تا خواستهها و اهداف واقعیتان را بشناسید و قادر باشید به راحتی و بهوضوح، آن را بیان کنید.
برای اینکه خودتان را بشناسید و بدانید در این لحظه چه فکر میکنید و چه میخواهید و چه میگویید، میتوانید از یک تمرین ساده شروع کنید. برای انجام این تمرین ابتدا در یک محیط آرام، ساکت و بی سروصدا قرار بگیرید. به اتاقی ساکت و آرام برويد، چراغها را خاموش کنید، صداي تلويزيون و رادیو را کم كرده و به دور از هر سروصدايي باشيد. در حالت راحتی بنشینید. چشمهایتان را آرام ببندید و خودتان را دقیقا همانطور که هستید با همان لباسهایی که به تن دارید و با تمام جزئیات تجسم کنید.
بعد شروع کنید از خودتان انتقاد كرده و با باید و نباید با خودتان صحبت کنید. در مرحله بعد، صحنه را تغيير دهيد و بهعنوان کسی که خودش از خودش انتقاد کرده است، پاسخ دهید و از خودتان دفاع کنید. طی تمرین، خودتان را مشاهده كرده و به حالاتتان توجه کنید. وقتی مورد انتقاد قرارمیگرفتید، چه حسی داشتید؟ خوشحال یا خشمگین بودید؟ آيا به خودتان مسلط بودید؟ شرمسار بودید یا احساس گناه میکردید؟
بعد از تمرین، اگر متوجه شدید در زمان انتقاد ناراحت و عصبی میشوید و ضربان قلبتان کمی بیشتر میشود و عرق میکنید و انگشتانتان میلرزد، این یعنی تحمل انتقاد را ندارید و سعی میکنید تصویری از خودتان بسازید که خود واقعیتان نیست.
در واقع ما برای باارزشبودنمان شرط و شروط میگذاریم و بنابراین تصور میکنیم باید بهتر از اینکه هستیم، شویم و جرأت نمیکنیم خودمان باشیم اما برای رسیدن به تمام این آرزوها شرط اول این است که خود واقعیمان را بشناسیم و تصویر ذهنی غیرواقعیمان را اصلاح کنیم. این تصویر تغییر نمیکند، مگر با تمرین و تلاش و رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی.
قدم اول: آگاهی از خود
انسان خودش را دوست دارد و یک تصویر دوستداشتنی از خودش دارد. گاهی این دوستداشتن و علاقه به خود موجب میشود تصویری بهتر از آنچه واقعا هست از خودش داشته باشد. حتی گاهی پیش میآید که رفتارهای نادرست خودش را هم توجیه میکند.
برای شناخت بیشتر خود و رسیدن به خودآگاهی کافی است بدون اینکه داوری و قضاوت کنید فقط خودتان را مشاهده کنید. برای خودشناسی و خودآگاهی و رسیدن به ادراک واقعبینانه، مشاهده محض بدون داوری و تفسیر لازم است.
در پایان هر روز زمانی را به این کار اختصاص دهید و مشاهده کنید و ببینید از صبح تا شب چه کردهاید. فراموش نکنید روش و ابزار مشاهده و ادراک، دیدن، شنیدن، بوییدن و لمسکردن است، نه فکرکردن. شاید باور نکنید اما اگر فقط یک هفته به خودتان نگاه کنید و رفتار و گفتارتان را ببینید و بشنوید، بدون اینکه فکر كرده، قضاوت يا پیشداوری کنید چیزهایی درباره خودتان کشف میکنید که تا به حال از آن آگاه نبودهاید.
قدم دوم: بیان خود، بیان انگیزهها
متاسفانه ما گاهی از ترس اینکه شکست بخوریم، با واقعیت روبهرو نمیشویم. شاید این کار بهنظر ساده و آسان باشد اما در عمل وقتی میخواهید اهداف و انگیزههای واقعیتان را بیان کنید، متوجه میشوید این کار خیلی هم آسان نیست ولي باید آنقدر تمرین کنید و آنقدر از اهداف و انگیزههایتان بگویید تا خواستهها و اهداف واقعیتان را بشناسید و قادر باشید به راحتی و بهوضوح، آن را بیان کنید.
تمرین
برای اینکه خودتان را بشناسید و بدانید در این لحظه چه فکر میکنید و چه میخواهید و چه میگویید، میتوانید از یک تمرین ساده شروع کنید. برای انجام این تمرین ابتدا در یک محیط آرام، ساکت و بی سروصدا قرار بگیرید. به اتاقی ساکت و آرام برويد، چراغها را خاموش کنید، صداي تلويزيون و رادیو را کم كرده و به دور از هر سروصدايي باشيد. در حالت راحتی بنشینید. چشمهایتان را آرام ببندید و خودتان را دقیقا همانطور که هستید با همان لباسهایی که به تن دارید و با تمام جزئیات تجسم کنید.
بعد شروع کنید از خودتان انتقاد كرده و با باید و نباید با خودتان صحبت کنید. در مرحله بعد، صحنه را تغيير دهيد و بهعنوان کسی که خودش از خودش انتقاد کرده است، پاسخ دهید و از خودتان دفاع کنید. طی تمرین، خودتان را مشاهده كرده و به حالاتتان توجه کنید. وقتی مورد انتقاد قرارمیگرفتید، چه حسی داشتید؟ خوشحال یا خشمگین بودید؟ آيا به خودتان مسلط بودید؟ شرمسار بودید یا احساس گناه میکردید؟
بعد از تمرین، اگر متوجه شدید در زمان انتقاد ناراحت و عصبی میشوید و ضربان قلبتان کمی بیشتر میشود و عرق میکنید و انگشتانتان میلرزد، این یعنی تحمل انتقاد را ندارید و سعی میکنید تصویری از خودتان بسازید که خود واقعیتان نیست.
کلام آخر