هنرپیشه و نقش

در هنر نمایش، زندگی نقش، توسط نویسنده آفریده می‌شود. وظیفه‌ی هنرپیشه و تکنیک هنری او این است که ‌این زندگی غریب را در وجود خود آورد و زندگی خود نماید، برای رسیدن به ‌این هدف هنرپیشه باید «چشم‌ها، گوش‌ها و
سه‌شنبه، 24 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنرپیشه و نقش
هنرپیشه و نقش

 

نویسنده: ولادیمیر پروکفیف
برگردان: پرویز تأییدی



 

ببینیم از نظر استانیسلاوسکی هنرپیشه چه مراحل و چه راه‌هایی را باید بپیماید تا وجود نقش را بیافریند.
در هنر نمایش، زندگی نقش، توسط نویسنده آفریده می‌شود. وظیفه‌ی هنرپیشه و تکنیک هنری او این است که ‌این زندگی غریب را در وجود خود آورد و زندگی خود نماید، برای رسیدن به ‌این هدف هنرپیشه باید «چشم‌ها، گوش‌ها و اعصابش» را به نقش ببخشد.
او باید روی صحنه حقیقتاً ببیند، بشنود و رفتار کند. با بازیگر نقش مقابلش، نه به طور قراردادی بلکه واقعاً همان‌طور که در زندگی عادی و روزمره رفتار می‌کند، رفتار کند.
اشکال بزرگ در هنر هنرپیشگی این است که وجود نقش به طور کاملاً حقیقی به روی صحنه آورده شود بدون این که احساس زنده بشری بازیگر کشته گردد.
استانیسلاوسکی می گوید این احساسات را فقط تنها هنرپیشه است که می‌تواند به نقش عطا کند و قرض دهد، بنابر این استانیسلاوسکی از هنرپیشه می‌خواهد که قبل از آفرینش نقش، وجود خودش را در نقش بیابد و در ابتدا یک زندگی معمولی از انسانی زنده را روی صحنه پیش گیرد و در مرحله‌ی بعد به نقشی که در نمایشنامه است تبدیل گردد. «اگر هنرپیشه در نقش خود گم شود، از او فقط یک طرح عریان باقی می‌ماند.» به خاطر فرار از این طرح عریان و به جای آن خلق یک نقش زنده و حقیقی می باید وجود نقش به طور کامل توسط بازیگر عرضه و گویا باشد، بدین جهت نقش وابستگی کامل به وجود طبیعی ایفا کننده‌ی آن دارد. بدون دخالت وجود طبیعی در ایجاد نقش، بازی هنرپیشه همیشه مصنوعی، بی‌روح و سرد خواهد بود. «فقط زندگی و مشاهدات زنده و جاندار است که می‌تواند مخلوقاتی زنده بیافریند.»
استانیسلاوسکی به‌ این حقیقت بهتر از هر کس دیگر پی برده است که: «تماشاگر بیشتر از هر چیز در تئاتر مشتاق است نمایش او را قانع کند» و همین باعث می‌شود تماشاگر با کمال اشتیاق به حقیقی بودن چنین صحنه‌ای ایمان بیاورد و فراموش کند که در تئاتر فقط بازی نشان داده می‌شود نه یک زندگی حقیقی.
«با حقیقت و با ایمان به آن چیزی که در صحنه انجام می‌دهید در تماشاگر نفوذ کنید.»
هنرپیشه برای بیدار کردن احساس ایمان تماشاگر به آنچه که روی صحنه صادقانه و طبیعی باید باشد به «حقیقت» احتیاج دارد. حتی اگر این حقیقت توسط تجسم به وجود آمده باشد، طوری که شخص بتواند به آن ایمان بیاورد و با آن زندگی کند.
استانیسلاوسکی عقیده دارد «چیزی را که شخص به آن ایمان ندارد و غیر حقیقی می‌داند نمی‌تواند بیافریندش» اما چگونه می‌توان در تمام دنیا این «حقیقت» را جست و آن را همراه با ایمان در درون خود به هم آمیخت؟ شاید باید آن را در درون احساسات و رفتار جویا شد یا به عبارت دیگر در دایره و محیط روح انسان، محیط روح هنرپیشه؟ اما احساسات درون بسیار پیچیده، غیر قابل درک و متلون هستند و نمی‌گذارند به آسانی به چنگ بیایند.
آن‌جا در دایره زندگی روح، حقیقت و ایمان یا از خود به وجود می‌آیند یا با کار از راه پیچیده‌ی تکنیک روانی ایجاد می‌شوند.
سهل‌ترین محلی که حقیقت و ایمان پیدا و آشکار می‌شوند در حیطه‌ی جسم در وظایف و رفتار ساده می‌باشند.
در این صورت در دسترس هستند و ثابت و استوار، مریی و محسوس می‌باشند و به فرمان حس شناسایی و خودآگاه در می‌آیند به علاوه تسلط بر آنها و نگه داشتنشان آسان‌تر است.
به‌این دلیل است که در قدم اول می‌باید برای آفریدن نقش‌ها به کمک این دو «حقیقت وایمان» گام پیش گذارید.
منبع مقاله :
ولادیمیر پروکفیف؛(1392)، تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه، برگردان: پرویز تأییدی، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.