نویسنده: سهیلا پیروزفر
مسلمانان برای راهیابی به کمال و هدایت، به تدبّر در قرآن توصیه شدهاند و تلاش برای فهم کتاب خدا به تدوین «علوم قرآنی» انجامیده است.
علوم قرآنی به دانشهایی گفته میشود که مباحث کلی شناخت قرآن را تعیین میکند و پرسشهای گوناگون متعلق به قرآن و چگونگی آن را پاسخ میگویند، و میتوان به گونهای آن را پیش درآمد و پیشنیاز تفسیر و شناخت قرآن تعبیر کرد.
این نوشتار به بحث دربارهی یکی از مباحث علوم قرآنی، با عنوان «اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن» پرداخته است. پژوهش در این مبحث به دلیل حضور چشمگیر پویا در میان تفسیرها و کتابهای علوم قرآنی و به دلیل اهمیت و ضرورت آن در علم تفسیر اهمیت دارد. به علاوه به دلیل ارتباط مستقیم با فضای نزول آیات و ترسیم زمینههای پیشین وحی، جایگاهی درخور دارد.
قرآن کریم به شکل جزءجزء و تدریجی طی بیست و اندی سال برای عموم مردم در تمامی اعصار و با هدف هدایت به صراط مستقیم بر نبیاکرم (ص) نازل شده است. بعضی آیات به سببی خاص و پس از بروز رویداد و یا پرسشی نازل گردیده و بسیاری از آیات نیز ابتداءً و بدون سبب خاص نازل شدهاند. به نظر محققان، در آن دسته از آیات که راجع به اشخاص، و رخدادهایی معین، یا زمان و مکان خاص نازل شدهاند، دسترسی به معنای واقعی و چه بسا در مواردی فهم ظاهری آنها نیازمند آشنایی با فضای نزول است. البته این بدان معنا نیست که اسباب نزول موجب تخصیص آیهی شریفه به همان مورد و عدم کاربرد مفهومی آن در دیگر موراد شود، بلکه درک سبب نزول در این جهت تنها به دریافت مفهوم و معنای آیات کمک میکند و زمینهی تطبیق آن بر دیگر موردها و برداشتهای تفسیری را هموار میسازد.
اسباب نزول در این دسته از آیات برای مفسّر امکان بازگشایی گرههای تفسیری و ابهامهای مفهومی را فراهم میکند و راه برداشت صحیح را هموار میسازد، چرا که زبان عربی که از جمله برای وحی و تشریع انتخابشده خود را به معنای حقیقی واژگان و اصطلاحها محدود نکرده و با استفاده از مَجاز، استعاره، تشبیه، و ... دایرهی معنایی خود را گسترش داده است. دایرهی مخاطبان وحی تنها به عرب زبانهای عصر نزول محدود نشده و چون سخن در جایگاههای گوناگون معانی متفاوتی را افاده میکند، برای فهم درست سخن، تشبیهها و مجازها، شناخت جهات بیرونی و قراین، لازم مینماید. از اینرو در دانش بلاغت، بیشترین تکیه را بر معرفت مقتضای حال میکنند، چه در وقت خطاب و چه از منظر گوینده و مخاطب و نیز از ناحیهی نفس خطاب و ویژگیهای نزول و مکان زمان نزول آیات الهی و فضای حاکم بر آن، همانند قراین و نشانههاست که فهم معنای حقیقی و تمیز آن از مَجاز را ممکن میسازد. به باور بسیاری از دانشمندان نادیدهانگاشتن اسباب نزول تحیّر و سردرگمی را در مقام برداشت و انحراف از هدفهای تفسیر به دنبال خواهد داشت.
اسباب نزول در نوشتار حضار به معنای شناخت و آگاهی از موقعیت زمانی، مکانی، فردی، اجتماعی، و دیگر زمینههایی است که نزول آیه، یا بخشی از آیهها را سبب شده است. پیشینیان زیر این عنوان هر آنچه از وقایع و حوادث و دیگر امرور مرتبط با آیه را مطرح کردهاند. این مبحث در قلمرو علوم قرآنی، دانشی است مستقل و دارای پیشینهای کهن، که به نظر میرسد کتاب «اسباب نزولالقرآن» علیبن محمد واحد نیشابوری (م 648 ق) اولین اثرِ در دسترس در این موضوع است. وی برای 599 آیه، روایت اسباب نزول آورده است. دانشمندان کتابهایی با عنوانهای «النزول» و «التنزیل» به نویسندگانی که از دورههای پیش از وی نسبت دادهاند، اما آنچه اکنون در میان قدیمترین آثار، پیش روی ماست و میتوان متن آن را واکاوی کرد، کتاب «واحدی» است گرچه بسیاری از روایاتی که او در این کتاب آورده است با سندی مشابه در تفسیر طبری آمده است.
قرآنپژوهان به گستردگی در باب فواید این علم در تبیین آیات الهی سخن گفتهاند. در این میان برخی با گردآوری روایات اسباب نزول از بررسی نقادانهی آن پرهیز کردهاند، گرچه در گزینش آثار، اجتهاد کردهاند و نمیتوان تأثیر گرایشهای فکری و فرقهای را در نقل روایات نادیده گرفت به عنوان مثال طبری که بیشتر روایات اسباب نزول را گردآورده است برای سورهی «هَلْ أَتَى... » سبب نزولی نیاورده است در حالی که مطابق روایات سبب نزولی که واحدی، سیوطی، فخررازی، بغوی، زمخشری، و بسیاری دیگر گزارش کردهاند آیاتی از این سوره دربارهی علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نازل شده و الگویی از مرد و زنی مسلمانِ معتقد به انفاق و بذل مال ارائه میدهد.
بسیاری از بزرگان بر اندکبودن روایات صحیح در اسباب نزول و لزوم توجه به سند و متن آن تأکید کردهاند. دانشمندان فقه، لغت، تاریخ، تفسیر و حدیث به این نوع روایات توجه نشان دادهاند. آثار و اخبار اسباب نزول را میتوان در کتابهای تفسیر، تاریخ، سیرهها، تاریخ غزوهها و حدیث به شکلی چشمگیر یافت.
بحث اسباب نزول و جایگاه آن در کلام جدید اسلامی نیز راه یافته است و در آن راجع به پیوند آموزههای قرآن با آگاهی عادات و رسوم به طور کلی و فرهنگ مردمان عصر نزول بحث میشود. برخی از نقش محیط در شکلگیری نص سخن میگویند و بر این باورند که اگر قرآن در مکانی دیگر نازل میشد، طبعاً در استدلالها و تفهیم موضوعها مثلاً از شتر که حیوان بسیار آشنای شبهجزیره است بهره نمیگرفت، و برخی دیگر پا را فراتر نهاده معتقدند، احکام اجتماعی و سیاسی اسلام برآمده از فرهنگ اجتماعی و سیاسیِ عصر نزول است و باید با گذر به عصر توسعه و تحولات بنیادین نهادها، به طور پایهای مورد تجدیدنظر قرار گیرد و به بهرهگیری محدود از آن قائل شدهاند. بسیاری دیگر معتقدند قرآن در دعوت خود شرایط اجتماعی و چگونگیهای سیاسی و اجتماعی و ... را مراعات میکند تا در ابلاغ حق و گسترش پیام از آن بهره گیرد. این اندیشه به قرآن به عنوان عاملی دگرگونساز مینگرد که با عنایت به ظرفیتهای اجتماعی و فرهنگی و ... خاستگاهش وحیانی است. پیام آیه بر اساس شرایط و فضای خاصی در جامعهی اسلامی شکل گرفته و قرآن در شکل استدلال خود از همان سیرهی عقلا در تفهیم مطلب و زبان مخاطب استفاده کرده است. باید دانست که اعتقاد به تأثیر اسباب نزول در تفسیر آیات به معنای مسدودساختن راه اندیشه و تفکر در زمینهی آن آیات و توجه به سطحینگری و محدوداندیشی نسبت به پیام آن نیست، بلکه در کنار بهرهبردن از تمامی ابزارهای علمی و عقلی موجود در زمینهی تفسیر، باید به اسباب نزول به عنوان ابزاری کارآمد و مؤثر نگریست و نارساییهای ناشی از تأثیر امور جانبی دربارهی اسباب نزول را مانع تأثیرگذاری این دانش بر فهم و تفسیر آیات ندانست.
به باور محققان یگانه راه دستیابی به اسباب نزول، نقل و روایت است از کسانی که در زمان حیات پیامبر (ص) از نزدیک شاهد نزول وحی و آگاه از خصوصیات آن بودهاند، یا از کسانی که به زمان نزول نزدیک بوده و زمینههای نزول قرآن را فراگرفته بودهاند و میتوانستهاند بیان دارند که هر آیه و یا سوره به مناسبت کدام رخداد فرود آمده است. بررسی روایات در این زمینه نشان میدهد که بخش عمدهای از آنها، از طریق اهل سنت به دست ما رسیده و البته همگی مستند و صحیح نیستند. بسیاری از ناقلان نه سماعی از پیامبر (ص) داشتهاند تا گفتهی ایشان حمل بر دریافت مستقیم از آن حضرت شود و نه قراین و احوال زمان نزول را مشاهده کردهاند تا دست کم به طور نسبی از خطا و اشتباه در دریافت و انتقال مصون مانده باشند.
در اواخر قرن اول، با فاصلهگرفتن اندیشهوران اسلامی از حوزهی اندیشه معلّمان واقعی یعنی اهل بیت (ع) به تدریج زمینهی رسوخ و نشر افکار و یافتههای اهل کتاب در برخی حوزههای تفکر اسلامی فراهمتر شد. از جمله مهمترین عوامل رسوخ و راهیابی افکار بیگانه و ناروا، ضعف فکری مردم آن زمان، از درک و شناخت اسباب نزول و مبدأ و علل آفرینش و اسرار وجود و نیز شناخت حقایق مرتبط با مجموعهی رخدادهای هستی، شیوهی ایجازگویی قرآن در بیان مطالب و در بسیاری موارد بدون بیان جزئیات وقایع در بسیاری موارد، و عامل زمان و مکان، باعث شد بسیاری از مردمِ پس از عصر نزول کنجکاوانه و حریصانه به دنبال جزئیات وقایع بگردند. این گمان که نقل مطالب غیرمستند و یا مستند به منابع ضعیف و غیراسلامی در حوزهی علوم قرآن، ضرری به عقاید و احکام و مسائل خاص اعتقادی اسلام نمیزند، در نتیجه محتاج به دقت و بررسی و احتیاط بیشتر نیست، به روحیهی تسامح و تساهل در پذیرش روایات ضعیف دامن زد و مانع از دقت و احتیاط در شناخت اخبار و تمییز عقاید درست از نادرست گردید. انگیزههای سیاسی، اجتماعی، مذهبی، حزبی و نیز تعصبات گوناگون را نیز باید بر این عاملها افزود.
شرایط خاص سیاسی و فرهنگی در قرن اول و سیاست منع از کتابت حدیث، باعث شد راویان به گونهای غیرمکتوب و سینه به سینه به انتقال محفوظات خویش بپردازند و همین منجر به نقل به معنا گردید و در هر مرتبهی نقل، ناچار تغییرات و افزودهها (یا کمی و کاستیها) بدان راه یافت.
وجود نقلهای متضاد و متهافت، حتی از یک راوی و دربارهی یک آیه، نشان از گستردگی و شیوع نقل به معنی در حوزهی روایتهای اسباب نزول دارد. از سوی دیگر راویان که خود شاهد علل نزول و رخدادهای مرتبط با آیهها و سورهها نبود، در بسیاری از جاها بر اساس پیوند و مشابهت ظاهری که میان مفاد و مضمون آیه با آن رخدادها ذکر سبب نزول را ذکر میکردند. روایات متناقض و گاه مخالف با سیاق آیه نشانگر دخالت اجتهادگونه در تطبیق وقایع با آیات است. تعارض میان روایات متعدد، محققان را بر آن داشته است که به بحث از چگونگی حل تعارض بپردازند. اعتبار سند، صراحت تعبیر به کار رفته، و حضور راوی به هنگام نزول آیه را از ملاکهای عمدهی داوری و ترجیح میان روایات متعارض دانستهاند. برخی از محققان، هرگاه نتوانستهاند روایتی را بر دیگر روایتها ترجیح دهند به تعدد اسباب قائل گشته و در صورت عدم امکان این فرض مدعی تکرار نزول شدهاند.
میتوان گفت از آن جهت که اجتهاد در تطبیق وقایع و تأثیر کاربرد «نزلت فی... » در تطبیق اسباب نزول را نمیتوان نادیده انگاشت، میتوان صحت و سقم بسیاری از روایات را تشخیص داد و با بررسیهای تاریخی، و از طریق سیاق ایات، روایات معارض را کنار گذاشت. در این میان دانشمندان، عقل، اجماع، مطابقت با آیات الهی، سیرهی معصومان، و عصمت پیامبراکرم (ص) را ملاکهای دیگرِ این نوع روایات ارزیابی کردهاند.
منبع مقاله :
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول