زمينه سازان ظهور
بازشناسى اين عامل ما را در راه شناخت آن حاكميت سترگ، كمك خواهد كرد و آنگاه است كه در پى شناخت، سر بر جيب تفكر خواهيم برد و خويشتن را با آن شرايط و ويژگىها، محك خواهيم زد و از خود خواهيم پرسيد: آيا ما خود را براى آن روزگار آماده ساختهايم؟ شايد آن روز، همين فردا باشد. با فهم اين ويژگىها، در خواهيم يافت كه پاى رفتن اين راه را داريم يا نه و آن روز موعود، در مقابله حق با باطل، در كدامين جبهه خواهيم بود.
با سيرى در بوستان كلام معصومان عليهمالسلام، اين ويژگىها به خوبى فرا روى ما قرار خواهد گرفت؛ پس بياييم وضوى عشق و دلدادگى گرفته، پاىافزار تعلقات از جان خويش برگرفته، قدم در اين گلستان پرگل نهيم؛ باشد تا در پايان، دستهگلى خوشبو، حاصل اين گشت وگذار باشد.
در ره منزل ليلى كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشى
اين ويژگىها را مىتوان اين گونه برشمرد:
1. شناخت پروردگار
ياران مهدى عليهالسلام از كسانى هستند كه خداوند را آن گونه كه شايسته است، شناختهاند. على عليهالسلام، اين شناخت والاى خداوند را در ايشان، اين گونه توصيف كرده است: «مردانى مؤمن كه خدا را چنان كه شايسته است، شناختهاند و آنان، ياران مهدى عليهالسلام در آخرالزمانند».2
امام صادق عليهالسلام، ششمين ستاره فروزان سپهر ولايت، قلبهاى آنان را بسان پولاد دانسته، مىفرمايد: «آنان مردانىاند كه دلهايشان گويا پارههاى آهن است؛ هيچ ترديدى نسبت به ذات خداوند، قلبهايشان را نيالايد و (قلبهايشان) از سنگ سختتر است».3
بنابراين، اولين قدم براى قرار گرفتن در صف ياران مهدى عليهالسلام، شناخت پروردگار است. اگر اين قدم برداشته شد، نوبت قدم بعدى است و آن، شناخت امام است.
2. شناخت امام زمان عليهالسلام
ياران مهدى عليهالسلام، امام خويش را به بهترين وجه مىشناسند و اين شناخت آگاهانه، در تمامى وجودشان رسوخ كرده است. بنابراين، يار مهدى عليهالسلام شدن، بدون شناخت آن حضرت، امكانپذير نخواهد بود.
در روايات فراوانى چنين آمده است: «هر كه بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، مرگش مرگ جاهليت باشد»4 و هر كس از دنيا رود، در حالى كه آشنا به امام خويش باشد، همانند كسى است كه در خيمه قائم عليهالسلام در خدمت آن حضرت باشد.5
اگر چه حضرت در پس پرده غيبت و پنهانزيستى است، ولى هرگز از چشم معرفت و شناخت انسانها، پنهان و غايب نيست و آن چه از ما خواسته شده، ديدن آن حضرت با بصيرت و آگاهى است؛ نه با چشم سر؛ آن گونه كه عدهاى تمام همتشان ملاقات با آن حضرت است؛ غافل از اين كه اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ايشان فايده كاملى نخواهد داشت و كم نبودند كسانى كه همواره جمال پيامبر صلىاللهعليهوآله و ائمه عليهمالسلام را زيارت مىكردند، ولى بهره معرفتى چندانى از آن معصومان عليهمالسلام نبردند.
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «هر آن كس كه امامش را شناخت و قبل از قيام او چهره در خاك كشيد، به سان كسى است كه در سپاه آن حضرت، خدمتگزارى خواهد كرد؛ نه، بلكه به سان كسى است كه زير پرچم آن حضرت است».6
بنابراين، اگر چه شوق ديدار آن حضرت و سعادت ديدنش، از اهميت بسيارى برخوردار است، ولى از آن مهمتر، شناخت و معرفت امام است كه حاصل آن، ارتباط روحى و سنخيت با آن امام همام است.
امام صادق عليهالسلام با تأكيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجتهاى الهى فرا خوانده، اين گونه توصيه فرموده است: «خدايا! خويشتن را بر من آشنا ساز كه اگر تو خود را به من نشناسانى، من فرستاده تو را نتوانم شناخت. بار خدايا! رسول خويش را به من بشناسان كه اگر تو رسول خود را به من نشناسانى، من هرگز از حجت تو آگاه نخواهم شد. پروردگارا! مرا از حجت خويش آگاه ساز كه اگر تو حجت خود را به من نشناسانى، در دينم دچار گمراهى خواهم گشت».7
اين دعا، از حضرت مهدى عليهالسلام نيز نقل شده كه اين، نشان از اهميت آن دارد.8
3. اطاعت محض از خداوند و اولياى او
همسو كردن رفتارها، نيتها و جهتگيرىها، طبق خواست رهبر، از مهمترين ويژگىهاى رهروان است.
اگر كسى در مرحله شناخت، در حد ممكن، معرفت كسب نمود، در مرحله اطاعت نيز دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آن كه اگر كسى در آن مرحله، دچار ترديد و نقصان شد، در مرحله اطاعت، هرگز پيرو خوبى نخواهد بود.
اطاعت از امام، از جنس اطاعت از خداوند متعال است؛ زيرا وقتى كلام الهى در دشت جان مؤمنان طنين انداخت، خداوند اطاعت پيامبر و امامان عليهمالسلام را در طول اطاعت از خود ذكر كرده است؛ «اطاعت كنيد خداوند را و اطاعت كنيد پيامبر را و همچنين اولى الامر از خودتان را».9
اگر چه اكنون حضرت مهدى عليهالسلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را مىبايست گردن نهاد؛ زيرا اگر كسى اكنون از دستورات آن حضرت اطاعت كرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.
رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله در اين باره مىفرمايد: «خوشا به حال كسى كه به حضور «قائم» باريابد و حال آن كه پيش از قيام نيز پيرو او باشد؛ با دوست او، دوست و با دشمن او، دشمن و مخالف باشد و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست باشد. آنان، همنشين و دوستان من و گرامىترين امت من در نزد من هستند».10
4. احترام خالصانه
ائمه عليهمالسلام به عنوان معلمان انسانها، هرگز از اين مهم غفلت نكردهاند و عظمت آخرين معصوم عليهالسلام، آنها را به تكريم و احترام واداشته است.
وقتى دعبل خزاعى، قصيدهاى نزد امام رضا عليهالسلام خواند كه در فرازهايى از آن به حضرت مهدى عليهالسلام اشاره شده بود، حضرت به احترام ذكر نام مقدس وى، متواضعانه برخاسته، دست بر سر نهاد و براى فرج قائم آل محمد دعا كرد.11
به راستى كسى كه از احترام اندكى، مثل برپا خاستن، هنگام شنيدن نام آن حضرت، كوتاهى مىكند، چگونه مىتواند در عصر ظهور، به تكريم آن حضرت پرداخته، از جان خود بگذرد؟
از امام صادق عليهالسلام سؤال شد: چرا به هنگام شيندن نام «قائم»، لازم است برخيزيم؟ آن حضرت فرمود: «براى آن حضرت، غيبتى طولانى است و اين لقب، يادآور دولت برحق آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست. از اين رو، آن حضرت از شدت محبت و مرحمتى كه به دوستانش دارد، به هر كس كه حضرتش را به اين لقب ياد كند، نگاه محبتآميزى مىكند و از تجليل و تعظيم نسبت آن حضرت است كه هر بنده خاضعى، در مقابل صاحب عصر خود، هنگامى كه مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد، از جاى برخيزد؛ پس بايد برخيزد و تعجيل در فرج امر مولايش را از خداوند طلب كند».12
علاوه بر حكمت ياد شده، حكمت اجتماعى آن نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد و آن، آمادگى افراد در هر آن، براى قيام، مبارزه و جهاد در راه تحكيم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق انسانهاست.
شيعه منتظر - بلكه هر مسلمان - در عصر غيبت، بايد همواره داراى چنين هدفى باشد و در راه تحقق آن، به وسايل گوناگون بكوشد و اين آمادگى را داشته باشد كه هرگاه، نام پيشواى قيام (قائم) ذكر مىشود، به پا خيزد و آمادگى همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگى را هميشه به خود و ديگران تلقين و در خود و ديگران تحكيم كند.13
5. انتظار راستين
اكنون قرنها از آن بانگ ملكوتى مىگذرد؛ ولى همچنان طنين دلنشين و اميدبخش آن نداى ملكوتى، در گوش انسانهاست و اين بشارت بزرگ، زندگى مردمان را در عصر پايدار و بلند انتظار، با تاريخى روشن از نمودها و جلوههاى فكرى و عملى، روز به روز، به آن دروازه روشنايى، نزديكتر مىسازد.
آن چه در اين رهيافت، از ارزشى بس بلند برخوردار است، زمينهسازى براى ايجاد آن حكومت موعود است؛ اگر چه زمان برپايى آن، از اسرار الهى و تنها در اراده خداوند است.
انتظار به معنى چشم به راه بودن و درنگ كردن، به اميد پيشامدى خاص و به بيان ديگر، كيفيتى روحى است كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگى براى چيزى است كه انتظار دارند و ضد آن، يأس و نااميدى است.
اين انديشه، در فرهنگ مهدويت، بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبينى، نسبت به جريان كلى نظام طبيعت و سير تكاملى تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان كار بشر است كه طبق بسيارى از نظريهها و فرضيهها، فوقالعاده تاريك و ظلمانى است.
اميد وآرزوى تحقق اين نويد كلى جهانى - انسانى، در روايات اسلامى، «انتظار فرج» خوانده شده و عبادت - بلكه برترين عبادات - شمرده شده است.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و ائمه عليهمالسلام، بر انتظار آن روز موعود و لحظهشمارى در فرارسيدن حكومت حق كه تنها به دست آن حضرت تشكيل مىگردد، تأكيد فراوانى كرده، آن را از اصول اساسى ديندارى شمردهاند و پاداشهاى بزرگى براى منتظران آن بيان كردهاند. از همين رو، عالمان بزرگ، انتظار را يكى از وظايف مهم مردم در عصر غيبت و عنصرى اساسى در زمينهسازى و حفظ روحيه مناسب، براى درك زمان ظهور، ذكر كردهاند و همواره مؤمنان را به رعايت اين وظيفه خطير با گفتار و كردار، ترغيب مىكردند.
درباره انتظار فرج و ارج و اهميت آن، احاديث فراوانى از پيشوايان معصوم عليهمالسلام، روايت شده است. پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «برترين كارهاى امت من، انتظار فرج، از خداى عزوجل است».14
بنابراين، انتظار از نوع عمل و كار است. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «هر كس كه بخواهد از ياران قائم عليهالسلام شود، بايد كه منتظر باشد و با خوىهاى پسنديده عمل نمايد و با چنين حالى، منتظر باشد و هرگاه بميرد و پس از مردنش، قائم عليهالسلام به پا خيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه در دوران حكومت، آن حضرت را درك كرده باشد».15
در احاديث فراوانى آمده است كه انتظار فرج و چشم داشتن به ظهور، بايد با مواظبت بر وظايف شرعى و فضايل اخلاقى همراه باشد و آمادگى براى درك ظهور حضرت مهدى عليهالسلام، در مفهوم انتظار نهفته است و اين، كاملاً با برداشت ناصحيح از انتظار كه ثمرهاش رخوت و سستى جامعه است، متضاد خواهد بود.
6. آمادگى براى خدمت به مهدى عليهالسلام
شايد باور كردن اين سخن مشكل باشد كه رئيس مذهب شيعه كه هزاران دانشمند، زانوى ادب و دانشجويى در محضر كلامش بر زمين مىنهادند و شاگردان ادبستانش، عقابان تيزپرواز آسمان انديشه و علم بودند، آن گاه كه نام آخرين ذخيره الهى نزدش برده مىشود، با حسرتى برآمده از عمق جان و آرزويى بىمانند، آهى از نهاد برآورده، مىفرمود: «اگر او را درك كنم، در تمام روزهاى زندگانىام، خدمتگزار او خواهم بود».16
هر كس كه بخواهد در آن روزگار، خدمت به آن حضرت نصيبش گردد، مىبايست در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهاى خود قرار دهد.
بىترديد، خادمان دوران ظهور، همان خادمان دوران غيبتند و خشنود كردن آن حضرت، با هر رفتارى كه انجام شود، بزرگترين خدمت به اوست؛ همانگونه كه نگران ساختن و اذيت و آزار وى، با رفتارى ناشايست، خيانتى بس عظيم است.
پس يك منتظر راستين و علاقهمند به حضرت مهدى عليهالسلام، مىبايست تمامى لحظههاى زندگىاش را در خدمت به او سپرى نمايد.
7. خودسازى و ديگرسازى
«صاحب اين امر را غيبتى است كه در آن، هر كس از دين خود دست بر ندارد، همانند كسى است كه با كشيدن دست خود به ساقه فتاد (كه بوتهاى تيغدار است)، خارهاى آن را بسترد». سپس آن حضرت، مدتى سر به زير افكنده، فرمود: «صاحب اين امر، داراى غيبتى است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگارى و تقوا پيشه كند و به دين خود پايدار باشد...».17
اگر چه آزمايشهاى دينى براى همه ايمان آورندگان، در همه زمانها، قانونى الهى است، اما در عصر غيبت، تمامى عوامل دست به دست هم داده، اين آزمايش را به كمال خود رسانده است. در اين دوران است كه نگه داشتن دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم، به انگيزههاى گوناگون، ايمان دينى خويش را در زندگى از دست مىدهند و دين را كنار مىگذارند.
گسترش زمينههاى ناباورى، افزايش انگيزههاى انحراف و گريز از دين و ستيزهجويىهاى دشمنان با دينداراى، از مهمترين عوامل اين آزمايش است.
آنان كه در اين گردابهاى ترسناك، دين خود را حفظ مىكنند، از شأن و رتبهاى بس رفيع برخوردار خواهند بود. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «اى على! بزرگترين مردمان در ايمان و يقين، كسانى هستند كه در واپسين روزگار مىزيند؛ پيامبرشان را مشاهده نكرده، امامشان پنهان است؛ پس به سبب خواندن خطى بر روى كاغذ، ايمان مىآورند».18
انسان اين دوران، بر خلاف انسان معاصر پيامبر صلىاللهعليهوآله، از تمامى دريافتهاى حسى به دور است و تنها بر اساس درك عقلى و تاريخى، پيامبر صلىاللهعليهوآله و ائمه عليهمالسلام را مىشناسد و به رسالت و امامت آنان ايمان مىآورد.
امام سجاد عليهالسلام در اين باره مىفرمايد: «به درستى كه مردمان زمان غيبت مهدى عليهالسلام كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، از مردمان همه زمانها برترند؛ زيرا چنان عقلها، فهمها و شناخت آنان قوت بخشيده شده كه غيبت نزد آنان، همچون ديدن باشد... آنان به حق، اخلاصورزانند».19
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشى است كه انسان ديندار، در پرتو آن بتواند در برابر تحريفها، شبههها و ترديدها، دين خود را حفظ كند و با هيچ يك از عوامل انحراف، خلوص دينى و ديندارى را در فكر و عمل، از دست ندهد كه اگر چنين شد، مصداق اين سخن رسول گرامى اسلام خواهد بود كه مىفرمايد: «به زودى پس از شما كسانى مىآيند كه يك نفر آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند اى رسول خدا! ما در جنگ بدر، احد و حنين، در ركاب شما جهاد كرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «اگر آن چه از آزارها و رنجها كه بر آنان مىرسد، بر شما آيد، بسان آنان شكيبايى نخواهيد داشت».20
پايدارى بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختىها، ترسها، محروميتها و تنگناهاى مادى خلاصه نمىشود؛ بلكه تحمل فشارهاى سخت روحى و معنوى نيز، بر آنها افزوده مىگردد و اگر ديندارى با صبر و شكيبايى درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج، نااميدىها روى مىآورد و باور را از روح و فكر مىزدايد.
پىنوشت
1. ذاريات، آيه 56.
2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 229.
3. همان، ج 52، ص 307.
4. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 409.
5. غيبت نعمانى، دارالكتب الاسلاميه، ص 331.
6. كلينى، كافى، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 371.
7. همان، ج 1، ص 337؛ كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 342.
8. ر.ك: كمال الدين، ج 2، ص 512.
9. نساء، آيه 59.
10. شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين، ج 1.ص 286.
11. صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 640.
12. همان.
13. محمد رضا حكيمى، خورشيد مغرب، ص 264.
14. كمال الدين و تمام النعمه، ص 644.
15. غيبت نعمانى، ص 200.
16. همان، ص 245.
17. كافى، ج 1، ص 335.
18. غيبت نعمانى، ج 1، ص 288.
19. همان، ج 1، ص 319.
20. كتاب الغيبة، ص 456.
منبع: ماهنامه پرسمان