زمينه سازان ظهور

تحقق انقلاب عظيم حضرت مهدى عليه‏السلام، به عنوان بزرگ‏ترين تحولى كه بشريت در حيات خود خواهد ديد، بر پايه‏هايى استوار است كه يكى از مهم‏ترين آنها، فراهم شدن ياران، همراهان و همرزمانى است كه تا پاى جان براى اجراى اهداف او از پاى ننشينند. بازشناسى اين عامل ما را در راه شناخت آن حاكميت سترگ، كمك خواهد كرد و آن‏گاه است كه در پى شناخت، سر بر جيب تفكر خواهيم برد و خويشتن را با آن شرايط و ويژگى‏ها، محك خواهيم
سه‌شنبه، 21 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمينه سازان ظهور
زمينه سازان ظهور
زمينه سازان ظهور

تحقق انقلاب عظيم حضرت مهدى عليه‏السلام، به عنوان بزرگ‏ترين تحولى كه بشريت در حيات خود خواهد ديد، بر پايه‏هايى استوار است كه يكى از مهم‏ترين آنها، فراهم شدن ياران، همراهان و همرزمانى است كه تا پاى جان براى اجراى اهداف او از پاى ننشينند.
بازشناسى اين عامل ما را در راه شناخت آن حاكميت سترگ، كمك خواهد كرد و آن‏گاه است كه در پى شناخت، سر بر جيب تفكر خواهيم برد و خويشتن را با آن شرايط و ويژگى‏ها، محك خواهيم زد و از خود خواهيم پرسيد: آيا ما خود را براى آن روزگار آماده ساخته‏ايم؟ شايد آن روز، همين فردا باشد. با فهم اين ويژگى‏ها، در خواهيم يافت كه پاى رفتن اين راه را داريم يا نه و آن روز موعود، در مقابله حق با باطل، در كدامين جبهه خواهيم بود.
با سيرى در بوستان كلام معصومان عليهم‏السلام، اين ويژگى‏ها به خوبى فرا روى ما قرار خواهد گرفت؛ پس بياييم وضوى عشق و دل‏دادگى گرفته، پاى‏افزار تعلقات از جان خويش برگرفته، قدم در اين گلستان پرگل نهيم؛ باشد تا در پايان، دسته‏گلى خوشبو، حاصل اين گشت وگذار باشد.
در ره منزل ليلى كه خطرهاست در آن‏
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشى
اين ويژگى‏ها را مى‏توان اين گونه برشمرد:

1. شناخت پروردگار

خداوند متعال، فلسفه اساسى آفرينش انسان‏ها را عبادت و بندگى معرفى كرده‏1 و اين مهم، تنها زمانى حاصل مى‏گردد كه شناخت آن ذات مقدس، فراهم آيد و پس از شناخت خداوند است كه راه هموار شده، موانع برطرف مى‏گردد.
ياران مهدى عليه‏السلام از كسانى هستند كه خداوند را آن گونه كه شايسته است، شناخته‏اند. على عليه‏السلام، اين شناخت والاى خداوند را در ايشان، اين گونه توصيف كرده است: «مردانى مؤمن كه خدا را چنان كه شايسته است، شناخته‏اند و آنان، ياران مهدى عليه‏السلام در آخرالزمانند».2
امام صادق عليه‏السلام، ششمين ستاره فروزان سپهر ولايت، قلب‏هاى آنان را بسان پولاد دانسته، مى‏فرمايد: «آنان مردانى‏اند كه دل‏هايشان گويا پاره‏هاى آهن است؛ هيچ ترديدى نسبت به ذات خداوند، قلب‏هايشان را نيالايد و (قلب‏هايشان) از سنگ سخت‏تر است».3
بنابراين، اولين قدم براى قرار گرفتن در صف ياران مهدى عليه‏السلام، شناخت پروردگار است. اگر اين قدم برداشته شد، نوبت قدم بعدى است و آن، شناخت امام است.

2. شناخت امام زمان عليه‏السلام‏

اگر چه شناخت امام، در هر زمان، بر پيروان لازم و ضرورى است؛ ولى چيزى كه شناخت رهبر آخرين را از اهميتى دو چندان برخوردار مى‏سازد، شرايط ويژه آن است. ولادت پنهان، زيست پنهان و امتحانات سخت و دشوار، بر حساسيت و سختى اين معرفت افزوده است؛ به ويژه كه پس از شناخت خداوند، اصل شناخت امام، بسيار دشوار و طاقت‏فرساست و مرغ انديشه عموم مردم را توان پرواز تا آن قله رفيع نيست. كسى كه مى‏خواهد از ياران حضرت مهدى عليه‏السلام باشد، ناگزير مى‏بايست قدم دوم را نيز ثابت و استوار بردارد و شناخت آن حضرت را در رأس برنامه‏هاى خود قرار دهد؛ به گونه‏اى كه حاصل اين معرفت و شناخت، آن باشد كه آن حضرت را همواره ناظر و شاهد اعمال و رفتار خود بداند.
ياران مهدى عليه‏السلام، امام خويش را به بهترين وجه مى‏شناسند و اين شناخت آگاهانه، در تمامى وجودشان رسوخ كرده است. بنابراين، يار مهدى عليه‏السلام شدن، بدون شناخت آن حضرت، امكان‏پذير نخواهد بود.
در روايات فراوانى چنين آمده است: «هر كه بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، مرگش مرگ جاهليت باشد»4 و هر كس از دنيا رود، در حالى كه آشنا به امام خويش باشد، همانند كسى است كه در خيمه قائم عليه‏السلام در خدمت آن حضرت باشد.5
اگر چه حضرت در پس پرده غيبت و پنهان‏زيستى است، ولى هرگز از چشم معرفت و شناخت انسان‏ها، پنهان و غايب نيست و آن چه از ما خواسته شده، ديدن آن حضرت با بصيرت و آگاهى است؛ نه با چشم سر؛ آن گونه كه عده‏اى تمام همتشان ملاقات با آن حضرت است؛ غافل از اين كه اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ايشان فايده كاملى نخواهد داشت و كم نبودند كسانى كه همواره جمال پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله و ائمه عليهم‏السلام را زيارت مى‏كردند، ولى بهره معرفتى چندانى از آن معصومان عليهم‏السلام نبردند.
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «هر آن كس كه امامش را شناخت و قبل از قيام او چهره در خاك كشيد، به سان كسى است كه در سپاه آن حضرت، خدمت‏گزارى خواهد كرد؛ نه، بلكه به سان كسى است كه زير پرچم آن حضرت است».6
بنابراين، اگر چه شوق ديدار آن حضرت و سعادت ديدنش، از اهميت بسيارى برخوردار است، ولى از آن مهم‏تر، شناخت و معرفت امام است كه حاصل آن، ارتباط روحى و سنخيت با آن امام همام است.
امام صادق عليه‏السلام با تأكيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجت‏هاى الهى فرا خوانده، اين گونه توصيه فرموده است: «خدايا! خويشتن را بر من آشنا ساز كه اگر تو خود را به من نشناسانى، من فرستاده تو را نتوانم شناخت. بار خدايا! رسول خويش را به من بشناسان كه اگر تو رسول خود را به من نشناسانى، من هرگز از حجت تو آگاه نخواهم شد. پروردگارا! مرا از حجت خويش آگاه ساز كه اگر تو حجت خود را به من نشناسانى، در دينم دچار گمراهى خواهم گشت».7
اين دعا، از حضرت مهدى عليه‏السلام نيز نقل شده كه اين، نشان از اهميت آن دارد.8

3. اطاعت محض از خداوند و اولياى او

پس از شناخت خداوند و امام زمان عليه‏السلام، نوبت عملياتى ساختن اعتقاد و تبلور حقيقى آن، در اطاعت محض از آن انوار پاك است.
همسو كردن رفتارها، نيت‏ها و جهت‏گيرى‏ها، طبق خواست رهبر، از مهم‏ترين ويژگى‏هاى رهروان است.
اگر كسى در مرحله شناخت، در حد ممكن، معرفت كسب نمود، در مرحله اطاعت نيز دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آن كه اگر كسى در آن مرحله، دچار ترديد و نقصان شد، در مرحله اطاعت، هرگز پيرو خوبى نخواهد بود.
اطاعت از امام، از جنس اطاعت از خداوند متعال است؛ زيرا وقتى كلام الهى در دشت جان مؤمنان طنين انداخت، خداوند اطاعت پيامبر و امامان عليهم‏السلام را در طول اطاعت از خود ذكر كرده است؛ «اطاعت كنيد خداوند را و اطاعت كنيد پيامبر را و همچنين اولى الامر از خودتان را».9
اگر چه اكنون حضرت مهدى عليه‏السلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را مى‏بايست گردن نهاد؛ زيرا اگر كسى اكنون از دستورات آن حضرت اطاعت كرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.
رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏وآله در اين باره مى‏فرمايد: «خوشا به حال كسى كه به حضور «قائم» باريابد و حال آن كه پيش از قيام نيز پيرو او باشد؛ با دوست او، دوست و با دشمن او، دشمن و مخالف باشد و با رهبران و پيشوايان هدايت‏گر پيش از او نيز دوست باشد. آنان، همنشين و دوستان من و گرامى‏ترين امت من در نزد من هستند».10

4. احترام خالصانه

از آن جايى كه امام را حقى بزرگ بر گردن پيروان است، خداوند احترام او را بر پيروان لازم كرده است. از اين رو، هر آن چه مايه بزرگ‏داشت او مى‏شود، توسط ياران آن حضرت انجام مى‏گيرد. آنان، اين روحيه را در زمان غيبت، در خود ايجاد كرده‏اند تا در زمان ظهور نيز با اين ملكه نفسانى، همواره و در همه امور، احترام آن حضرت را نگه دارند.
ائمه عليهم‏السلام به عنوان معلمان انسان‏ها، هرگز از اين مهم غفلت نكرده‏اند و عظمت آخرين معصوم عليه‏السلام، آنها را به تكريم و احترام واداشته است.
وقتى دعبل خزاعى، قصيده‏اى نزد امام رضا عليه‏السلام خواند كه در فرازهايى از آن به حضرت مهدى عليه‏السلام اشاره شده بود، حضرت به احترام ذكر نام مقدس وى، متواضعانه برخاسته، دست بر سر نهاد و براى فرج قائم آل محمد دعا كرد.11
به راستى كسى كه از احترام اندكى، مثل برپا خاستن، هنگام شنيدن نام آن حضرت، كوتاهى مى‏كند، چگونه مى‏تواند در عصر ظهور، به تكريم آن حضرت پرداخته، از جان خود بگذرد؟
از امام صادق عليه‏السلام سؤال شد: چرا به هنگام شيندن نام «قائم»، لازم است برخيزيم؟ آن حضرت فرمود: «براى آن حضرت، غيبتى طولانى است و اين لقب، يادآور دولت برحق آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست. از اين رو، آن حضرت از شدت محبت و مرحمتى كه به دوستانش دارد، به هر كس كه حضرتش را به اين لقب ياد كند، نگاه محبت‏آميزى مى‏كند و از تجليل و تعظيم نسبت آن حضرت است كه هر بنده خاضعى، در مقابل صاحب عصر خود، هنگامى كه مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد، از جاى برخيزد؛ پس بايد برخيزد و تعجيل در فرج امر مولايش را از خداوند طلب كند».12
علاوه بر حكمت ياد شده، حكمت اجتماعى آن نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد و آن، آمادگى افراد در هر آن، براى قيام، مبارزه و جهاد در راه تحكيم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق انسان‏هاست.
شيعه منتظر - بلكه هر مسلمان - در عصر غيبت، بايد همواره داراى چنين هدفى باشد و در راه تحقق آن، به وسايل گوناگون بكوشد و اين آمادگى را داشته باشد كه هرگاه، نام پيشواى قيام (قائم) ذكر مى‏شود، به پا خيزد و آمادگى همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگى را هميشه به خود و ديگران تلقين و در خود و ديگران تحكيم كند.13

5. انتظار راستين

باور داشتن انتظار راستين كه اساس شخصيت ياران مهدى عليه‏السلام را شكل مى‏دهد، پيشينه‏اى بس طولانى در تاريخ شيعه دارد. اگر چه اين انتظار حيات‏بخش، در فرهنگ‏ها و اديان گذشته نيز مورد توجه و اهتمام بوده است، ولى آن گاه به خود جهت گرفته و مصداق يافته كه آخرين فرستاده الهى، بر بام نبوت، بانگ بر آورده و انسان‏ها را به روزگارى سراسر نور، نويد داده است؛ دنيا به پايان نرسد؛ مگر اين كه امت مرا مردى رهبرى كند كه از اهل‏بيت من است و به او مهدى گفته مى‏شود».
اكنون قرن‏ها از آن بانگ ملكوتى مى‏گذرد؛ ولى همچنان طنين دل‏نشين و اميدبخش آن نداى ملكوتى، در گوش انسان‏هاست و اين بشارت بزرگ، زندگى مردمان را در عصر پايدار و بلند انتظار، با تاريخى روشن از نمودها و جلوه‏هاى فكرى و عملى، روز به روز، به آن دروازه روشنايى، نزديك‏تر مى‏سازد.
آن چه در اين ره‏يافت، از ارزشى بس بلند برخوردار است، زمينه‏سازى براى ايجاد آن حكومت موعود است؛ اگر چه زمان برپايى آن، از اسرار الهى و تنها در اراده خداوند است.
انتظار به معنى چشم به راه بودن و درنگ كردن، به اميد پيشامدى خاص و به بيان ديگر، كيفيتى روحى است كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگى براى چيزى است كه انتظار دارند و ضد آن، يأس و نااميدى است.
اين انديشه، در فرهنگ مهدويت، بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوش‏بينى، نسبت به جريان كلى نظام طبيعت و سير تكاملى تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان كار بشر است كه طبق بسيارى از نظريه‏ها و فرضيه‏ها، فوق‏العاده تاريك و ظلمانى است.
اميد وآرزوى تحقق اين نويد كلى جهانى - انسانى، در روايات اسلامى، «انتظار فرج» خوانده شده و عبادت - بلكه برترين عبادات - شمرده شده است.
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله و ائمه عليهم‏السلام، بر انتظار آن روز موعود و لحظه‏شمارى در فرارسيدن حكومت حق كه تنها به دست آن حضرت تشكيل مى‏گردد، تأكيد فراوانى كرده، آن را از اصول اساسى دين‏دارى شمرده‏اند و پاداش‏هاى بزرگى براى منتظران آن بيان كرده‏اند. از همين رو، عالمان بزرگ، انتظار را يكى از وظايف مهم مردم در عصر غيبت و عنصرى اساسى در زمينه‏سازى و حفظ روحيه مناسب، براى درك زمان ظهور، ذكر كرده‏اند و همواره مؤمنان را به رعايت اين وظيفه خطير با گفتار و كردار، ترغيب مى‏كردند.
درباره انتظار فرج و ارج و اهميت آن، احاديث فراوانى از پيشوايان معصوم عليهم‏السلام، روايت شده است. پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «برترين كارهاى امت من، انتظار فرج، از خداى عزوجل است».14
بنابراين، انتظار از نوع عمل و كار است. امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «هر كس كه بخواهد از ياران قائم عليه‏السلام شود، بايد كه منتظر باشد و با خوى‏هاى پسنديده عمل نمايد و با چنين حالى، منتظر باشد و هرگاه بميرد و پس از مردنش، قائم عليه‏السلام به پا خيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه در دوران حكومت، آن حضرت را درك كرده باشد».15
در احاديث فراوانى آمده است كه انتظار فرج و چشم داشتن به ظهور، بايد با مواظبت بر وظايف شرعى و فضايل اخلاقى همراه باشد و آمادگى براى درك ظهور حضرت مهدى عليه‏السلام، در مفهوم انتظار نهفته است و اين، كاملاً با برداشت ناصحيح از انتظار كه ثمره‏اش رخوت و سستى جامعه است، متضاد خواهد بود.

6. آمادگى براى خدمت به مهدى عليه‏السلام‏

آنان كه وجودشان سرشار از عشق خداوند و اولياى اوست، اگر عصر ظهور را درك كنند، بزرگ‏ترين افتخارشان خدمت به مهدى آل‏محمد عليهم‏السلام خواهد بود.
شايد باور كردن اين سخن مشكل باشد كه رئيس مذهب شيعه كه هزاران دانشمند، زانوى ادب و دانشجويى در محضر كلامش بر زمين مى‏نهادند و شاگردان ادبستانش، عقابان تيزپرواز آسمان انديشه و علم بودند، آن گاه كه نام آخرين ذخيره الهى نزدش برده مى‏شود، با حسرتى برآمده از عمق جان و آرزويى بى‏مانند، آهى از نهاد برآورده، مى‏فرمود: «اگر او را درك كنم، در تمام روزهاى زندگانى‏ام، خدمت‏گزار او خواهم بود».16
هر كس كه بخواهد در آن روزگار، خدمت به آن حضرت نصيبش گردد، مى‏بايست در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهاى خود قرار دهد.
بى‏ترديد، خادمان دوران ظهور، همان خادمان دوران غيبتند و خشنود كردن آن حضرت، با هر رفتارى كه انجام شود، بزرگ‏ترين خدمت به اوست؛ همان‏گونه كه نگران ساختن و اذيت و آزار وى، با رفتارى ناشايست، خيانتى بس عظيم است.
پس يك منتظر راستين و علاقه‏مند به حضرت مهدى عليه‏السلام، مى‏بايست تمامى لحظه‏هاى زندگى‏اش را در خدمت به او سپرى نمايد.

7. خودسازى و ديگرسازى

شكى نيست كه دين‏دارى در عصر غيبت حضرت مهدى عليه‏السلام، از هر زمان ديگرى، مشكل‏تر و طاقت فرساتر است. امام صادق عليه‏السلام از آن سوى قرن‏ها، سختى اين دوران را اين گونه تصوير نموده است:
«صاحب اين امر را غيبتى است كه در آن، هر كس از دين خود دست بر ندارد، همانند كسى است كه با كشيدن دست خود به ساقه فتاد (كه بوته‏اى تيغ‏دار است)، خارهاى آن را بسترد». سپس آن حضرت، مدتى سر به زير افكنده، فرمود: «صاحب اين امر، داراى غيبتى است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگارى و تقوا پيشه كند و به دين خود پايدار باشد...».17
اگر چه آزمايش‏هاى دينى براى همه ايمان آورندگان، در همه زمان‏ها، قانونى الهى است، اما در عصر غيبت، تمامى عوامل دست به دست هم داده، اين آزمايش را به كمال خود رسانده است. در اين دوران است كه نگه داشتن دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم، به انگيزه‏هاى گوناگون، ايمان دينى خويش را در زندگى از دست مى‏دهند و دين را كنار مى‏گذارند.
گسترش زمينه‏هاى ناباورى، افزايش انگيزه‏هاى انحراف و گريز از دين و ستيزه‏جويى‏هاى دشمنان با دين‏داراى، از مهم‏ترين عوامل اين آزمايش است.
آنان كه در اين گرداب‏هاى ترسناك، دين خود را حفظ مى‏كنند، از شأن و رتبه‏اى بس رفيع برخوردار خواهند بود. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «اى على! بزرگ‏ترين مردمان در ايمان و يقين، كسانى هستند كه در واپسين روزگار مى‏زيند؛ پيامبرشان را مشاهده نكرده، امامشان پنهان است؛ پس به سبب خواندن خطى بر روى كاغذ، ايمان مى‏آورند».18
انسان اين دوران، بر خلاف انسان معاصر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله، از تمامى دريافت‏هاى حسى به دور است و تنها بر اساس درك عقلى و تاريخى، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله و ائمه عليهم‏السلام را مى‏شناسد و به رسالت و امامت آنان ايمان مى‏آورد.
امام سجاد عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد: «به درستى كه مردمان زمان غيبت مهدى عليه‏السلام كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، از مردمان همه زمان‏ها برترند؛ زيرا چنان عقل‏ها، فهم‏ها و شناخت آنان قوت بخشيده شده كه غيبت نزد آنان، همچون ديدن باشد... آنان به حق، اخلاص‏ورزانند».19
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشى است كه انسان دين‏دار، در پرتو آن بتواند در برابر تحريف‏ها، شبهه‏ها و ترديدها، دين خود را حفظ كند و با هيچ يك از عوامل انحراف، خلوص دينى و دين‏دارى را در فكر و عمل، از دست ندهد كه اگر چنين شد، مصداق اين سخن رسول گرامى اسلام خواهد بود كه مى‏فرمايد: «به زودى پس از شما كسانى مى‏آيند كه يك نفر آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند اى رسول خدا! ما در جنگ بدر، احد و حنين، در ركاب شما جهاد كرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «اگر آن چه از آزارها و رنج‏ها كه بر آنان مى‏رسد، بر شما آيد، بسان آنان شكيبايى نخواهيد داشت».20
پايدارى بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختى‏ها، ترس‏ها، محروميت‏ها و تنگناهاى مادى خلاصه نمى‏شود؛ بلكه تحمل فشارهاى سخت روحى و معنوى نيز، بر آنها افزوده مى‏گردد و اگر دين‏دارى با صبر و شكيبايى درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج، نااميدى‏ها روى مى‏آورد و باور را از روح و فكر مى‏زدايد.

پى‏نوشت

1. ذاريات، آيه 56.
2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 229.
3. همان، ج 52، ص 307.
4. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 409.
5. غيبت نعمانى، دارالكتب الاسلاميه، ص 331.
6. كلينى، كافى، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 371.
7. همان، ج 1، ص 337؛ كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 342.
8. ر.ك: كمال الدين، ج 2، ص 512.
9. نساء، آيه 59.
10. شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين، ج 1.ص 286.
11. صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 640.
12. همان.
13. محمد رضا حكيمى، خورشيد مغرب، ص 264.
14. كمال الدين و تمام النعمه، ص 644.
15. غيبت نعمانى، ص 200.
16. همان، ص 245.
17. كافى، ج 1، ص 335.
18. غيبت نعمانى، ج 1، ص 288.
19. همان، ج 1، ص 319.
20. كتاب الغيبة، ص 456.
منبع: ماهنامه پرسمان





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط