![امكان و جواز تفسير( قسمت سوم) امكان و جواز تفسير( قسمت سوم)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0e9ad63d-3e8c-423a-a470-4889b6c5b29b.jpg)
![امكان و جواز تفسير( قسمت سوم) امكان و جواز تفسير( قسمت سوم)](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1110/1114/1156/DMOF03.jpg)
امكان و جواز تفسير( قسمت سوم)
منبع:سایت اندیشه قم
بررسي روايات تفسير به رأي
خداوند فرموده است: هر كس سخن من (قرآن) را با رأي خويش تفسير كند، به من ايمان نياورده است[3].
از آنجا كه روايات ياد شده در عين عبارات متفاوت، از نظر دلالت بر مقصود يكسانند، از ذكر آنها خودداري ميشود[4]. براي روشن شدن مقصود از «تفسير به رأي» ضرورت دارد كه مقصود از واژة رأي و معناي مورد نظر از حرف جر «باء» مشخص گردد. رأي[5] به معناي اعتقاد و ديدگاهي است كه يك فرد از راه تلاش فكري بر ميگزيند، خواه با برهان عقلي به دست آيد، يا مستند نقلي داشته باشد، خواه مطابق با واقع يا مخالف واقع باشد، خواه قطعي يا در حد گمان و استحسان به دست آيد به كار ميرود[6]. واژة رأي به صورت مجازي در مواردي كه قرينهاي در كار باشد، به معناي عقل و تدبير به كار ميرود و اگر با اضافه به «عين» (رأي العين)[7] به كار رود، به معناي ديدن است. با توجه به آنچه گذشت، واژة رأي در اين روايات كه اضافه به عين نشده و قرينهاي بر معناي مجازي نيست، به معناي ديدگاهي است كه شخص با اجتهاد و تلاش فكري بر ميگزيند.
در كتب ادبي براي «باء» جارّه معاني متعددي ذكر شده است كه از ميان آن معاني، معناي مناسب در احاديث تفسير به رأي، سببيت (به خاطر) استعانت و تعديه به مفعول دوّم است در صورتي كه باء به معناي سببيت باشد، مقصود آن است كه مفسّر به خاطر رأي خاصي كه انتخاب كرده، به تفسير قرآن بپردازد و آيه را طبق آن معنا كند. روشن است كه چنين مفسري در صدد فهم و كشف مقصود خداوند نيست، بلكه در مقام تاييد ديدگاه خويش است و آيات قرآن را مستمسك خود قرار داده و سزاوار نكوهش است و در اين صورت، مفاد روايات تفسير به رأي، همان فرمايش نقل شده از علي (ع) است كه فرمود: «عطفوا الهدي علي الهوي[8] هدايت و معارف روشنگر قرآن را تابع تمايلات و آراء خود قرار ميدادند». در صورتي كه مفسر بايد ابتدا مقصود خداوند را فهميده و سپس با آن، آراء خود را محك زند و چنانچه با آيات سازگار نبود، رأي خود را نادرست بداند. چنانكه علي (ع) فرمود: «و اتهموا عليه آرائكم[9] بر اساس بينش قرآن، ديدگاههاي خود را متهم بدانيد».
در صورتي كه باء براي استعانت باشد، مقصود آن است كه مفسر به جاي تفسير آيات به كمك قواعد محاوره و ادبيات عرب و قراين موجود، به كمك رأي خود آيات را تفسير مي كند. روشن است كه چنين مفسري نيز در صدد فهم مراد خداوند نيست و اين گونه تفسير سزاوار نكوهش است البته اگر رأي مورد نظر مفسر، اصول بديهي يا نزديك به بديهي عقلي و يا نقليات مسلّمي باشد كه ميتواند از قراين پيوسته يا ناپيوسته آيات باشد، كمك گرفتن از آنها در تفسير آيات نه تنها مشكلي ندارد، بلكه ضرورت داد، ولي اطلاق رأي مفسر به آن جاي تأمل است؛ زيرا رأي يك شخص، نظرياتي است كه تا اين حد از بداهت و روشني نيست كه هر كس بدان توجه داشته باشد و يا به محض توجه كردن به آن و در نظر گرفتن مقدمات لازم، آن را بپذيرد و از قراين كلام به شمار آورد: زيرا اين گونه آراء و مقدمات، صحيح و مورد اتفاق عقلا است و آنان چنين قرايني را در فهم كلام در نظر ميگيرند و آن را، رأي خاص به شمار نميآورند، و حال آن كه مقصود از «رأي» در تفسير به رأي، رأي خاص مفسر است.
طبق معناي سوم باء مقصود از تفسير به رأي آن است كه مفسر در تفسير آيه بجاي آنكه مفاد آيه را بيان نمايد، آراء خود را مطرح كند و ميان آيه شريفه و آراء خود «اين هماني» برقرار سازد؛ در اين صورت نيز، وي به جاي فهم متن، در صدد ارائه رأي خويش بوده و چنين تفسيري مورد نكوهش است.
واقع نمايي تفسير
معناي ديگر واقع نمايي تفسير آن است كه آنچه مفسر بر اساس روش صحيح تفسير بدان دست مييابد، مطابق با مراد خداوند متعال است و فهم مفسر از متن قرآن، نسبت به مراد خداوند، از واقع نمايي برخوردار است. بررسي اين مسأله نيازمند پرداختن به پارهاي از مباحث هرمنوتيك متون مقدس و بحث نسبتاً مفصلي است كه مجال ديگري ميطلبد و با توجه به فرعي بودن اين موضوع در اينجا، پرداختن به مباحث آن، ما را از موضوع اصلي دور ميسازد، ولي به اجمال ميتوان گفت در صورتي كه مفسر اصول روش شناسي تفسير را به صورت دقيق به كار برد، تفسير وي از واقع نمايي برخوردار است و خطاهاي تفسير برخاسته از عدم آگاهي از اين اصول و يا به كار نگرفتن آگاهانه و ناآگاهانه آنهاست و البته به دليل خطاپذيري انسان عادي، ادعاي فهم واقع نماي همة آيات از هيچ مفسري پذيرفته نيست و هيچ مفسر صادقي نيز چنين ادعايي نكرده و نميكند و شايد به همين دليل در روايات آمده است كه علم كامل و جامع تفسير قرآن ويژه پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) است.
________________________________________
[1] . براي اطلاع از روايات و مرسل بودن آنها ر.ك: محمد بن مسعود، تفسير العياشي، ج 1، ص 17ـ18، وسائل الشيعه، ج 18، ص 39، البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 19؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 149، باب 13؛ بحارالانوار، ج 92، ص 111؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 149، بحارالانوار، ج 92،ص 110.
[2] . ادعاي تئاتر روايات تفسير به رأي.، كه از سوي برخي مطرح شده است (ر،ك: مباني و روشهاي تفسير قرآن، ص 221؛ البيان في تفسير القرآن، ص 269) هيچ مستندي ندارد و اين روايات از حد روايات مستفيض فراتر نميرود.
[3] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 137. براي اطلاع از وضعيت رجال اين حديث و اعتبار آنها، ر.ك: تجليل تبريزي، ابوطالب معجم الثقات و ترتيب الطبقات، ص 5، 54، 79، 118، 379، 526، 793.
[4] . به عنوان مثال، روايت نقل شده در وسائل الشيعه، ج 18، ص 140، حديث 37، به دليل وجود عبدالله بن سمره و سعيد بن مسيّب كه در سند آن آمده، ضعيف و بياعتبار است.
[5] . جمعي از لغت دانان مانند: فيروز ابادي، صفي پور، زبيدي و ابن منظور رأي را به اعتقاد معنا كردهاند. ابن فارس گفته است: «رأي چيزي است كه انسان آن را در مطلب ميبيند».راغب گفته است: «رأي اعتقاد نفس به يكي از دو طرف نقيض بر اساس غلبة گمان است» و برخي معناي عقل و تدبير را نيز براي آن ذكر كردهاند.
[6] . در لسان العرب (ج 5، ص 91) آمده است: «و المحدثون يسمّون اصحب القياس اصحاب الرأي».
[7] . اين تركيب در آيه 13 از سوره آلعمران آمده و در «ترتيب كتاب العين» (ج 1، 637ـ639)، زمشري، محمد، اساس البلاغة (ص 146 و انيس، ابراهيم و ديگران، معجم الوسيط (ص 320) «ديدن» معنا شده است.
[8] . نهج البلاغه، نامه 53.
[9] . نهج البلاغه،خطبه 176.
[10] . بحث صغروي در حجيت ظواهر آن، است كه آيا ما ميتوانيم قرآن را بفهميم يا نه، و بحث كبروي در حجيت ظواهر به اين معنا است كه آيا آنچه ما از ظواهر قرآن مي فهميم، حجت و معتبر است يا خير.
[11] . از آن جمله: آخوند خراساني، محمد كاظم، كفاية الاصول؛ ص 324، موسوي خميني، روح الله؛ انوار الهداية في التعليقة علي الكفايه؛ ج 1، ص 239ـ247؛ صدر، سيد محمد باقر؛ دروس في علم الاصول؛ ج 1، 299ـ308؛ موسوي خويي، ابوالقاسم؛ البيان في تفسير القرآن؛ ص 263ـ272.