نه شرقي، نه غربي
بررسى و تحليل محتواى شعارهاى انقلاب اسلامى ايران
نفى محمدرضا شاه
“نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامي”
الف)برداشت اول
نه شرقي:نفى کمونيسم- خيلى از انقلابها را وابسته به اردوگاه شرقى مىدانستند و حتى گاهى تظاهرکنندگان را کمونيست مىدانستند که اين شعار با نفى شرق و اخص کمونيسم جواب منتظران را مىداد.
نه غربي:وابستگى رژيم آمريکا از زمان رضاخان و روى کار آمدن محمدرضا پيرو شعار مرگ بر آمريکا اردوگاه غرب را نيز نفى مىکرد و نيز نفى دموکراسى غربى و ليبراليسم غرب بود.
جمهورى اسلامي: جمهورى مبنى بر اسلاميت نظام
ب)برداشتى ديگر از شعار نه شرقى نه غربي
شعار “نه شرقي- نه غربي” که يکى از شعارهاى اصلى دوران انقلاب بود پس از پيروزى انقلاب اسلامى و استقرار جمهورى اسلامى ايران بهعنوان يک اصل کلى و ثابت در سياست خارجى کشور پذيرفته شده و قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران اصل نه شرقى نه غربى را راهنماى عمل روابط خارجى خود مىداند.
ساختار نظام بينالمللى مسلط در دوران انقلاب، نظامى دو قطبى بود که آمريکا و شوروى بهعنوان دو ابرقدرت دو قطب اين نظام را تشکيل مىدادند. تاکيد انقلاب اسلامى بر شعار “نه شرقي- نه غربي”علاوه بر اينکه تاکيدى بر استقلال کشور و نشاندهنده راهى جديد براى انقلابها و جنبشهاى ملى در عرصه جهانى بود، به شيوهاى منطقى بنيان امنيت ملى کشور را بر ظرفيتها و توانمندىهاى ملى قرار داده و بر گسستن پيوندهاى وابستگى به قدرتهاى جهانى تاکيد نمود. اين روزها که بيست و نهمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى را جشن مىگيريم به لحاظ نظرى با يک سوال مهم و راهبردى مواجه هستيم که موقعيت اصلى نه شرقي- نه غربى در ساختار نظام بينالمللى چيست؟ نظامى که بر فرض اگر هم در تکقطبى بودن آن جاى بحث و جدل باشد بهطور قطع مطمئن هستيم که نظام دو قطبى نبوده و فروپاشى شوروى باعث از بين رفتن نظام دوقطبى شده و ديگر اردوگاهى به نام شرق در ساختار نظام بينالمللى وجود ندارد.
حال اين سوال مطرح است در جايى که شرقى وجود ندارد جايگاه اصل نه شرقي- نه غربى که يکى از شعارهاى اصلى انقلاب بود و اصل راهنماى عمل سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران محسوب مىشود کجاست؟ آيا هنوز هم مىتوانيم اصل نه شرقي- نه غربى را اصلى حاکم بر روابط خارجى ايران بدانيم يا اينکه بپذيريم واقعيتهاى عينى جامعه جهانى ضرورت تجديدنظر در اصل نه شرقي- نه غربى را ايجاب مىنمايد؟براى ارائه پاسخى درست به اين سوال ضرورى است ابتدا به اهداف سياست خارجى به صورت يک بخش انتزاعى و مفهومى توجه کنيم. مىدانيم که مهمترين هدف هر دولتى در سياست خارجى خود حفظ موجوديت و بقاى کشور است. زيرا بدون حفظ موجوديت و بقاى کشور هيچ هدف ديگرى متصور نيست. حفظ موجوديت و بقاى کشور نيز خود متکى بر اصول مختلفى چون تماميت ارضى ووحدت کشور، امنيت ملي، پرستيژ ملى و کسب قدرت ملى است زيرا بدون توجه به اين اصول موجوديت و بقاى يک کشور در خطرجدى قرار مىگيرد.
يکى از مشکلهاى تحليل سياست خارجى ايران در ادوار مختلف آناست که از سياست خارجى ايران تحليل نظاممندى صورت نگرفته و به رابطه تعاملى سياست خارجى کشور با نظام بينالملل بىتوجه بوده است و عمدتا با رويکردى تاريخى به جاى تحليل نظاممند سياست خارجى بر مسند قضاوت نشسته و به محکوم کردن مجريان سياست خارجى بسنده مىکند و در خيلى از مواقع به صدور حکم کلى مىپردازد که چون تصميمگيران و دولتمردان وابسته بودهاند پس بهطور کلى سياست خارجى وجود نداشته است.
اين نحوه برخورد با مسائل سياست خارجى هيچ حاصلى براى محقق عرصه سياست خارجى در پى ندارد و نمىتواند نقاط ضعف و قوت سياست خارجى کشور را در مقاطع مختلف تاريخى تبيين نمايد. در حالى که بررسى تحليلى سياست خارجى يک کشور بايد بر محور اهداف اصلى سياست خارجى صورت گيرد و ميزان درستى يا نادرستى آن با شاخص ميزان موجوديت و بقاى کشور و اصول بنيادين سياست خارجى يعنى حفظ تماميت ارضى و وحدت کشور، رفاه ملي، امنيت ملي، پرستيژ ملى و کسب قدرت ملى سنجيده شود.
سياست خارجى کشورمان از عصر صفويه به بعد که دولت- ملت ايران در مفهوم جديد خود شکل يافته کانون توجه قدرتهاى جهانى قرار گرفت و مسائل سياست خارجى ايران فراتر از جنگ و صلح با همسايگان شد و نوعى رابطه تعاملى بين سياست خارجى کشور با نظام بينالمللى برقرار گرديد. حضور پرتغالىها در سواحل جنوبى کشور و اشغال جزيره هرمز و تلاش شاه عباس صفوى براى آزادسازى سرزمينهاى اشغالى از طريق بهرهگيرى از رقابتهاى قدرت استعمارى با يکديگر عملا کشور را به عرصه تاخت و تاز و نفوذ قدرتهاى خارجى تبديل نموده و سرزمينهاى وسيعى از قلمرو ايران را از دست دادند. در دوران قاجار يک استثناء وجود دارد و آن دوران کوتاه مدت ميرزا تقىخان اميرکبير است که با اتخاذ سياست موازنه مخفى در مقابل روسيه و انگليس و تلاش براى بهرهگيرى از قدرت نيروى سوم جهت تنظيم روابط خارجي، شاهد نوعى تحول مثبت در اوضاع کشور هستيم. اما متاسفانه سياست ملى اميرکبير که در راستاى اهداف ملى کشور قرار داشت با توطئه مشترک دو قدرت رقيب زمان و ارتجاع داخلى ادامه حيات نيافت و کشور مجددا آماج تهاجم رقابتهاى قدرتهاى استعمارى شد.
در مطالعه تحليلى و نظاممند جايگاه ايران در دو جنگ جهانى اول و دوم يک مسئله حائز اهميت بسيار است و آن اين نکته است که اگر ايران مىتوانست از سياست بىطرفى اعلامى خود در هر دو جنگ دفاع کند امروز شرايط و جايگاه ايران بهطور قطع گونهاى ديگر بود. اما متاسفانه ناتوانى کشور در تمامى عرصهها و توسعهنيافتگى کشور باعث شد تا امکان برقرارى تعادل لازم بين قدرتهاى قطب براى کشور فراهم نگردد و در نهايت کشور تسليم قدرت فاعل گردد. بدون آنکه سهمى از نتايج به دست آورد.
عدم توانايى ايران در پيشبرد سياست عدم تعهد و بىطرفى طى دو جنگ جهانى اول و دوم موجب تقويت راهبرد اتحاد و ائتلاف در دوران محمدرضا پهلوى شد و کشور به سمت يک ائتلاف نامحدود با آمريکا حرکت کرد. پيشبرد سياست ائتلاف و اتحاد که در بسترى غيرهمسو با منافع ملى کشور جريان يافت موجب آن شد تا در عرصه داخلي، کشور با بحرانهاى متعددى روبرو شده و تنش در روابط ايران با همسايگان افزايش يابد. اتخاذ راهبرد اختلاف و اتحاد موجب آن شد که امنيت و ثبات کشور تنها متکى به ابزار نظامى شود و بنيان ملى امنيت تخريب گردد. راهبرد اتحاد و ائتلاف قدرت نظامى کشور را نامتقارن با ميزان توسعه و توانمندىهاى کشور ارتقا بخشيد و در عمل نقش بازدارنده را در توسعه اقتصادى و سياسى کشور ايفا نمود.
تحليل محتوايى شعارهاى مردم در طول تظاهرات سالهاى 56 و 57 که منجر به پيروزى انقلاب اسلامى ايران در 22 بهمن ماه سال 57 شد به خوبى مىتواند اين نکته را به اثبات رساند که يکى از مهمترين اهداف انقلاب طرد راهبرد اتئلاف اتحاد بود زيرا که آن را مهمترين عامل توسعهنيافتگى کشور مىدانست. انقلاب اسلامى که در پاسخ به نيازهاى عاطفى مردم براى رهايى کشور از عقبماندگى و توسعهنيافتگى شکل گرفت منابع ملى و واقعى کشور را در اتخاذ راهبردى بىطرفى و عدم تعهد دانسته و در قالب شعار نه شرقي- نه غربى آن را فرموله نمود. به عبارت ديگر بايد گفت که شعار “نه شرقي- نه غربي” يک مفهوم جغرافيايى که اشاره به نفى دو اردوگاه شرق و غرب باشد نبوده، بلکه مفهومى است که در يک بستر تاريخى شکل گرفته و معتقد است که راه توسعه و پيشرفت ملى تنها از طريق اتخاذ راهبرد بىطرفى و عدم تعهد در قبال قدرتهاى بحرانزا ميسر است. قدرتهاى بحرانزا که در مقاطع مختلف زمانى متفاوت بودهاند از پرتغال و اسپانيا در عصر صفوى آغاز مىشوند و با روسيه و انگليس در عصرقاجار ادامه يافته و در دوران جنگ سرد به آمريکا و شوروى تبديل مىشوند و در عصر پس از جنگ سرد علىرغم اينکه شوروى از بين رفته و اردوگاهى به نام شرق وجود ندارد اما بحرانزايى پيرامون کشورمان در قالب تعارضات آمريکا و صدام حسين و آمريکا و طالبان ادامه مىيابد. پيشبرد سياست نه شرقي- نه غربى به معنى حفظ منافع عالى کشور در دوران بحرانها است و با سياست انزوا متفاوت است. سياست انزوا به معنى جدا نگاه داشتن کشور از تعاملات جهانى است در حالى که سياست نه شرقي- نه غربى مديريت کشور در دوران بحرانهاى بينالمللى و حفظ منافع ملى کشور در قالب قطبهاى رقيب است. اتخاذ سياست نه شرقي- نه غربى در سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران به معنى عدم رابطه با شرق و غرب نيست بلکه به معنى حفظ موازنه سياست خارجى در تعامل با قدرتهاى رقيب است و فرقى نمىکند که اين قطبهاى رقيب قدرتهاى جهانى مانند آمريکا و شورى باشند يا قدرتهاى منطقهاى مانند هند و پاکستان و يا يک بحران نامتقارن مثل بحران آمريکا با طالبان، مهم منافع ملى کشور است که نبايد درگير رقابتهاى قدرتها و دولتهاى مختلف که براى منافع خود در ستيز هستند شود.
حاصل کلام آنکه اتخاذ سياست نه شرقي، نه غربى در سياست خارجى ايران که در يک تجربه تاريخى حاصل شده است و ژئوپليتيک کشورمان نيز درستى اين سياست را تائيد مىنمايد محدود به يک موقعيت زمانى خاص نبوده بلکه اصلى است که منافع واقعى و امنيت ملى کشور را در بحرانها و منازعات بينالمللى تضمين مىنمايد.
“استقلال، آزادي، جمهورى اسلامي”
بهطور مثال گاهى احزاب در داخل بر اسلاميت نظام تکيه نموده و تاکيد مىنمايند که در مقابل مخالفين اين شعار را مطرح و جمهوريت را جزئى جدايىناپذير از نظام مىدانند.
استقلال
آزادي
جمهورى اسلامي
توده مردم با نفى رژيمهاى خودکامه خواهان رژيمى بودند که خود تصميم گيرنده در امورات باشند و نيز امکان تبديل به حکومت خودکامه را نداشته که لفظ جمهورى به اين دليل بود.
نهضت با توجه به اينکه اکثريت جمعيت ايران مسلمان بوده و نيز به دليل وجودجو ابتذال و کمرنگ شدن مظاهر اسلامى در حکومت و غلبه ملىگرايى برجنبه اسلامى آن با تکيه بر لفظ اسلامي، خواهان لحاظ شدن قوانين شرع اسلام در حکومت بودند. بهطور مثال متن قانون اساسى که شيخ فضلالله نورى آنرا مطرح کرده بود و نيز اينکه مشروطه بايد مشروع باشد.
بررسى ديوارنوشتههاى دوران انقلاب
تاريخچه ديوارنوشتهها
علت اين امر را مىتوان بالا بودن نسبت باسوادان بويژه در شهرها، افزايش جمعيت و مهمتر از آن مشارکت همه مردم در اين امر دانست. علاوه بر اين عوامل اصلى عوامل فردى ديگرى مانند وجود رنگهاى اسپرى که به سرعت با کمترين ابزار و آثار بعدى بر روى دستها، قابل استفاده بود در اين امر مىتوانست تاثير داشته باشد.
ميزان توجه مردم به ديوارنوشتهها نيز در سال 1357 بسيار بود . حتى ديده مىشد که مردم آنچه را که بر روى ديوارها خوانده بودند، براى يکديگر نقل مىکردند. در کنار اين نوشتهها عکسهاى زيادى نيز به چشم مىخورد که به کمک رنگ اسپرى و شابلونهاى آهني، تختهاى و مقوايى بر روى ديوارها ترسيم مىشد. هرچه طول شعارها بيشتر بود افراد از فاصله بيشترى مىتوانند آن را بخوانند. شعارهايى که با قلممونوشته مىشد پررنگتر و در نتيجه خواناتر از شعارهاى اسپرى بود. برخى از اين شعارها به وسيله سازمانها نوشته مىشد و تعدادى نيز به وسيله توده مردم، غلطهاى املايى و انشايى در ميان آنها ديده مىشد. اگرچه عنوان وسيله ارتباط جمعى سنتى را به ديوار نوشتهها داديم ولى اين مجموعه چه از نظر تعداد گيرندگان پيام و چه از نظر محتوا چندان تفاوتى نيز با وسايل ارتباط جمعى مدرن مانند مجله يا روزنامه نداشت. در اين مجموعه نوشتهها، خبر، اطلاعيه، تفسير، نوشتههاى ادبي، شعر، طنز، کاريکاتور و عکس نيز به چشم مىخورد. سانسور نيز که گاه از طريق ماموران حکومت نظامى بر روى آن اعمال مىشد و آنها ديوارنوشتهها را با رنگ پاک مىکردند. اعتراض بر اين سانسور نيز از طريق نوشتن شعارهاى “ننگ با رنگ پاک نمىشود” در همان محلهها به وسيله مردم اعلام مىشد.
گفتيم که اين ديوارنوشتهها مجموعهاى از خبر، اطلاعيه، تفسير و... بود؛ نگاهى به نمونههاى زير تائيدکننده اين مطلب است.
خبر:
پادگان عشرتآباد خلع سلاح شد.
ميدان 25 شهريور 30 کشته و هزار نفر زخمى داشت.
ساعت 9 ديشب 37 نفر از کارگران راهآهن را گرفتند.
160 همافر تيرباران شدند.
کلانترىها توسط نيروى هوايى و پيروان امام خمينى و با يارى سازمان مجاهدين خلق ايران فتح شد.
ازهارى مرد.
اطلاعيه:
اجتماعات پراکنده تشکيل دهيد و از جمع شدن در يک محل خوددارى فرماييد.
57/10/1، دانشگاه صنعتي، اجتماع کارگران اخراجي.
تفسير:
اين مبارزات، پشتوانهاش نه کمونيسم است نه امپرياليسم، بلکه خون شهيدان است.
تفرقه تنها سلاحى است که براى امپرياليسم مانده، وحدت و پيکار ما ضامن پيروزى است.
مبارزه مسلحانه، به علاوه مبارزه سياسى مساوى است با پيروزي.
راديو، تلويزيون و مطبوعات بايد تريبون آزاد براى همه گروهها، دستهها، احزاب و سازمانها باشد، نه در انحصار جامعهاى بخصوص.
نوشتههاى ادبي:
قانون اراده تودههاست.
اعتصاب، مدرسه انقلاب.
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنى است
شعر:
يا او سرما به دار سازد آونگ
القصه در اين زمانه پرنيرنگ
يک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
- نه شاه مىخوايم نه شاپور مرگ بر اين دو مزدور
- ارتش تو مال مايى نه مال آمريکايي
- ترس، نفاق، اختلاف آفت هر انقلاب
- واى اگر خمينى حکم جهادم دهد توپ و مسلسل نتواند که جوابم دهد
- تا آخرين نفر تا آخرين نفس بشکنيم ديوار اين قفس
طنز:
مرگ موهبتى است الهى که از طرف مردم به شاه تفويض مىشود.
شاه در کيش است و بزودى مات مىشود.
کوروش بيدار شو که شاه...
شعار طنزگونه:
- کار شاه تمام شده کيسه کش حمام شده
- قانون اساسى خر تو خر سياسي
- اين است شعار ملت اسهال گرفته دولت
شعارهاى ديوارى سال 1357 را پس از دو سال ديگر نمىتوان در خيابانهاى بزرگ شهرها ديد. تعداد زيادى از آنها روز 25 اسفند 1357 به دنبال درخواست مسئولان دولتى در پاکسازى ديوارهاى شهر به وسيله مردم پاک شد. بعد از آن به هنگام برگزارى انتخابات مجلس خبرگان، مجلس شورا و انتخابات رياست جمهورى بر روى ماندههاى اين شعارها نيز شعارهاى جديدى نقش بست. بعدها طى دو سال گذشته گروههاى سياسى اختلافات خود را به شدت روى ديوارها کشاندند و شعار جديدى روى آن مىنوشتند. از اوايل سال 1359 نيز پديده جديدى روى ديوارها شکل گرفت، به اين ترتيب که در برخى از نقاط شهر ديوارهاى مملو از شعارهاى کهنه، کاملا رنگآميزى شده و روى زمينه تميز و يکدستى که به دست مىآمد، شعارهايى با خط خوش و گاهى با تصوير چند رنگ ترسيم مىشد.
نتايج اصلى بررسي
به اين ترتيب 83/6 درصد ديوارنوشتههاى تهران به اين شعارهاى بد و خوب و موافق و مخالف اختصاص داشت (16/4 درصد بقيه شعارها را ديوارنوشتههاى مربوط به اتحاد و تفرقه، آزادى و پيروزى و غيره تشکيل مىداد. اگرچه اين گروه از شعارها نيز کم و بيش داراى برخى جهتگيرىهاى موافق و مخالف بود، اما چون اين جهتگيرىها زياد مشخص نبود در اين دستهبندى مجزا شناخته شد.)
تعداد شعارهاى موافق 479 و شعارهاى مخالف 421 بود که نسبت آنها در کل شعارها براى شعار موافق 44/4 درصد و شعارهاى مخالف 39/2 درصد مىباشد. در مجموع تفاوت معنىدارى بين نسبت شعارهاى موافق و نسبت شعارهاى مخالف ديده نمىشود. اما در مقايسه نسبت شعارهاى مخالف شاه و شعارهاى موافق امام مىتوان گفت که نسبت شعارهاى مخالف شاه بيش از نسبت شعارهاى موافق امام بوده است.
ب)7 23/ درصد ديوارنوشتههاى تهران درباره شاه و خانواده پهلوى و رژيم شاهنشاهي، 13/6 درصد درباره امام، 9/6 درصد درباره بختيار وبازرگان و ديگران، 11/4 درصد عليه ساواک، چماقداران، قانون اساسي، ارتش و کشورها و رژيمهاى ديگر، 25/2 درصد موافق و در تائيد اسلام، حکومت اسلامي، شهدا، چريکهاى فدايى خلق، مجاهدين خلق، حزب توده، ساير احزاب، ارتش و ساير کشورها و رژيمهاى ديگر، 10/6 درصد خطاب به مردم درباره تفرقه و اتحاد، مسلح شدن، کودتا، کارگران و اعتصاب، آزادى و پيروزى و بانوان بوده و 5/8 درصد بقيه به ساير مضمونها اختصاص داشت است.
در مقايسه تعداد شعارهاى مضمون مختلف، فرضيههاى زير، آزمون رشد اين نتايج به دست آمد:
تعداد شعارهاى عليه بختيار بيش از شعارهاى موافق بازرگان بوده است.
تعداد شعارهاى عليه آمريکا و امپرياليسم بيش از شعارهاى عليه شوروى و کمونيست بوده است.
تعداد شعارهاى عليه آمريکا و شوروى و... بيش از شعارهاى موافق فلسطين، اريتره و... بوده است.
تعداد شعارهاى سازمان چريکهاى فدايى خلق مشابه تعداد شعارهاى سازمان مجاهدين خلق بوده است.
اگر شعارهاى مربوط به اسلام و جمهورى اسلامى را بهعنوان شعارهاى “حزبالله” فرض کنيم، مىتوان گفت که تعداد شعارهاى حزبالله بيش از احزاب ديگر بوده است.
تعداد شعارهاى عليه ارتش، کمتر از تعداد شعارهاى موافق ارتش بوده است.
دستهبندى شعارها
و اتفاقات دوران
مبارزات انقلاب اسلامى ايران
تشکيل دولت شريف امامي
آمريکا نابود است خلق ما پيروز است
درود بر فلسطين سلام بر خميني
دايان نابود است ياسر پيروز است
فلسطين پيروز است اسرائيل (صهيونيسم) نابود است
درود بر مجاهدين سلام بر فلسطين
دانشگاه، دانشگاه مزدور به خونکشيده
دانشجو، دانشجو در خون خودغلطيده
اين است شعار ملت دانشجو شهادتت مبارک
صلاه` ظهر ديروز، دانشگاه کشته داد
5 دقيقه به يازده همه سکوت مىکنيم
کشتن دانشجويان، به دست شاه جلاد
خواسته آنان بوده برچيدن استبداد
خونبهاى جوان بر شما مردمان انتقام است
گلهايى از گلزار حريت دانشگاه
پرپر شده هر لحظه با شليک مزدوران
توبه شاه!
که ... خوردم، غلط کردم ببخشيد
روز و شب مسلمين شام غريبان شده
يا حجتابن الحسن دلها پريشان شده
قبر امام هشتم گلولهباران شده
مهدى بيا شاه مسلمان شده
قبر امام هشتم گلولهباران شده
مشهد مقدس را، گنبد حضرت را، مسجد کرمان را
رکس آبادان را، ژاله تهران را
شاه به آتش کشيد، به آتشش مىکشيم
تشکيل دولت ازهاري
کابينه نظامى شکست شاه خائن
اين دولت نظامى نابود بايد گردد
اين دولت نظامى نشانه سقوط است
تاسوعاى سال 57 آغاز تظاهرات چند ميليوني:
اين جمعيت هم چند نفر ضداستقلال ملت هستند؟!
تظاهراتى وجود ندارد، بلکه صداى نوار است که پخش مىکنند.
ازهارى بيچاره بازم بگو نواره.
ازهارى بيچاره، اى سگ چار ستاره، بازم بگو نواره، نوار که پا ندارد، چشماى تو خماره!
اويسي، ازهارى دو تا سگ شکاري
ازهاري، ازهارى شنيدم خيلى هاري
ازهاري، ازهارى مىبنديمت به گاري
عاشورا روز تعيين سرنوشت است
تاسوعا قرار ما، عاشورا قيام ما
عاشوراى حسيني، پيروزى خميني
عاشورا، عاشورا قيام ملى ما
اعتصاب وسايل ارتباط جمعي:
خلق مسلمان، ملت ايران
بشنو پيام آزادى خواهان
صدا و سيماى ايران، ننگ و يوغه
فانوس رژيم ايران چه بىفروغه
با ملت ما همراه مىگوييم
مرگ بر شاه
يارى کنيد در محو اين صدا و تصوير
بلندگوى استبداد است اين بانگ تزوير
با ملت ما همراه مىگوييم مرگ بر شاه
ب)کارگران سيمان تهران:
اتحاد، اتحاد، اتحاد اى دانشجو
ما با هم متحد مىشويم تا برکنيم ريشه استبداد
درود، درود، درود، درود بر خميني
کارگر، کارگر، کارگر اى کارگر
ما با هم متحد مىشويم تا برکنيم ريشه استثمار
درود، درود، درود، درود بر خميني.