نویسندگان: ریچارد جی. براونگارت و مارگارتام. براونگارت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Youth Movement
جنبش جوانان که شامل تلاشهای سازمانیافته و آگاهانهی جوانان (سنین میان اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی) برای ایجاد تغییر اجتماعی و سیاسی یا مقاومت در برابر آن باشد، ممکن است هنگامی پدیدار شود که نهادهای سنتی نتوانند نیازهای گروه سنی معینی را در جامعه برآورده کنند، و هنگامی که تعداد در خور توجهی از جوانان از گرفتاری و مخمصهی مشترک خود مطلع شوند و حس کنند برای برطرف کردن مسائل خود میتوانند کاری انجام دهند. تصور وجود تفاوت و تعارض میان نیازها یا آرزوهای فردی نسل جوانتر و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود، ریشهی سرکشیهای جوانان است.
جنبشهای جوانان صرفاً شکلهای تصادفی رفتار جمعی نیستند بلکه واکنش مستقیمی به نیروها و رویدادهای تاریخیاند. فعالیت سیاسی جوانان به احتمال زیاد در کشورهایی رخ میدهد که شاهد دگرگونیهای سریع باشند، یعنی جایی که به دلایل گوناگون، آمیزهی خاصی از اوضاع و شرایط مختلف، توانایی نظام سیاسی معینی را برای اجرای وظایف و خدمات ضروری به آزمون میکشد. جوامعی که دچار ناپایداریهای نهادی و تضعیف مشروعیت و کارایی هستند بهترین محیط برای رویش رفتارهای اعتراضآمیز محسوب میشوند. جنبشهای جوانان، علاوه بر اعتراضهای سیاسی ممکن است شکلهای دیگری داشته باشند از جمله جنبشهای دانشجویی، جنبشهای فرهنگی (ادبی، هنری، موسیقی) و جنبشهای دینی یا قومیتی، جنبشهای محیط زیستی، صلحطلب / ضد جنگ و جنبشهای پادفرهنگی.
هر چند که مسئلهی سرکشی جوانان و اقدام علیه جامعهی بزرگسالان را میتوان در عهد باستان نیز سراغ گرفت، اما جنبشهای سازمانیافتهی جوانان - به مثابه نیروهایی که آگاهانه برای تغییر بسیج میشوند - پدیدهی نسبتاً اخیر تاریخ مدرن به شمار میآید و همراه با حرکت ملیگرایی پدید آمده است. از اوایل قرن نوزدهم، پنج دورهی مشخص در فعالیتهای خارقالعادهی جنبش جوانان وجود داشته است: اروپای جوان (1815 تا 1848، 1860 تا 1890)؛ دورهی پسا ویکتوریایی (1890 تا 1910)؛ رکود بزرگ (1930 تا 1940)؛ نسل دههی 1960 (1960 تا 1970)؛ و نسل دههی 1980 (1980 تا 1990). حرکتی که تقریباً دو قرن پیش به عنوان فوران بیسابقهی جنبشهای جوانان آغاز شد در دههی 1960 ابعاد جهانی پیدا کرد (Braungart and Braungart, 1990b; Esler, 1971).
جنبشهای جوانان مبارزههایی نسلی هستند که هم تضادهای بین نسلی و هم تضادهای دروننسلی را شامل میشوند. تضاد بیننسلی شامل دو فرایند پویاست. نخست، جوانان نهادهای بزرگترها را به سبب ضعفها و نارساییهای آنها سرزنش و انکار میکنند. دوم، جوانان بر مبنای توانایی بسیجشان نسل خود را شایستهی ایجاد تغییرات مطلوب میدانند. وجود تضادهای بین نسلی به عنوان نیروی بیثبات کنندهی جامعه موجب تقویت احتمال تضادهای دروننسلی میشود که هنگامی بروز میکنند که واحدهای نسلی در یک نسل معین بر سر قدرت و کنترل با هم رقابت کنند (Mannheim, 1952). این رقابت میان واحدهای یک نسل ممکن است به صورت خودجوش بروز کند (یعنی خود جوانان آن را آغاز کنند) یا به پشتوانهی نهادهای بزرگسالان دربگیرد. واحدهای نسلی طیفی از جهتگیریهای سیاسی را دربرمیگیرند که از جناح چپ تا جناح راست و از گروههای میانه رو تا گروههای رادیکال را شامل میشود.
تبیین پیدایش جنبشهای جوانان از دیدگاه چند رشتهی علمی مختلف ارائه شده است. در تبیینهای روانشناسی اجتماعی بر ویژگیهای رشد جوانان تأکید میکنند که موجب تضادهای مبتنی بر سن و جهتگیریهای سیاسی ستیزهجو میشود، و همچنین به پیشینههای خانوادگی خاص و ویژگیهای شخصیتی مبارزان سیاسی جوان و به نگرشها و رفتارهای شرکت کنندگان در جنبش جوانان توجه میکنند. یکی از دلایل اساسی تمایل شگرف جوانان به تشکیل جنبشهای جوانان و پیوستن به آنها، گرایشهای دورهی زندگی اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی است، خصوصاً پیشرفت در تفکر و شناخت، آگاهی و اطلاع اجتماعی و سیاسی نوپا، جستوجوی هویت، میل به استقلال و خوداتکایی و نیاز به سازگاری عقیده و رفتار (Keniston, 1971; Erikson, 1968).
در تبیینهای جامعهشناختی دربارهی جنبشهای جوانان بر اهمیت جامعهپذیری سیاسی (خصوصاً از طریق خانواده، همسالان، مدرسه و رسانهها)، تجربههای مشترک نسل جوانانی که در جامعهی به سرعت در حال تغییر با هم بزرگ میشوند، و شرایط جامعه و ساختار فرصتهایی که مجال شکلگیری جنبشهای جوانان را فراهم میسازد، تأکید میکنند (Heberle, 1951; Jenkins, 1987). به همین سیاق، در تبیینهای تاریخی نیز به ماهیت منحصر به فرد و پرآشوب جنبشهای جوانان توجه میکنند و بعضی جنبههای چرخهای آنها را شناسایی میکنند. دانشمندان اجتماعی و مورخان اشاره کردهاند که جنبشهای جوانان معمولاً هنگامی سربرمیآورند که نسل نسبتاً پرتعداد جوانان حس کنند مجموعه ارزشها و تجربههای مشترکی دارند که آنها را به نسلی استثنایی تبدیل میکند و هنگامی که با تحولات تاریخی ناگهانی مواجه شوند و فرصت بسیج شدن را دارند (Esler, 1971; Moller, 1968). برای داشتن چارچوب تعاملی پرمایهای در مطالعه و مقایسهی جنبشهای جوانان باید ملاحظات مربوط به دورهی زندگی، نسل و عوامل مقطع تاریخی معین و شیوههای ترکیب این عوامل را در نظر گرفت (Braungart and Braungart, 1989).
پژوهشهای تجربی دربارهی جنبشهای جوانان و کسانی که در آنها شرکت میکنند در دههی 1960 در سطح جهان مورد توجه قرار گرفت و این توجه تاکنون همچنان ادامه یافته است. بعضی از یافتههای اصلی این پژوهشها از این قرار است که تکوین جوانان در طول زندگی - جهتگیری دیدگاههای سیاسی آنها و رادیکال یا میانهرو شدن آنها - قویاً تحت تأثیر تجربههای جامعهپذیری سیاسی در خانواده است؛ علاوه بر این، ارزشهای نسلی، پیوندهای اجتماعی نسلی و جهتگیریهای سیاسی نسلی همگی در سالهای فعالیت جوانی آنها ابراز و بیان میشود و ممکن است به جای آنکه در طول زمان تغییر کند یا رنگ ببازد، وارد دورهی بزرگسالی آنها نیز بشود (Braungart and Braungart, 1990a; Whalen and Flacks, 1989).
در مطالعات جنبشهای جوانان از رهیافت بینرشتهای و تعاملی بهره میگیرند که در پی کشف این است که عوامل مربوط به دورهی زندگی، نسل و دورهی تاریخی چگونه با هم ترکیب میشود تا فعالیتهای جنبش جوانان شکل بگیرد. این تحلیل ممکن است در چند سطح انجام گیرد: در سطح تاریخی، بینالمللی، ملی، محلی، گروهی و فردی. روشهای کمّی و کیفی هر دو میتوانند مناسب باشند و استراتژیهای تطبیقی نیز کاملاً توصیه میشود. پژوهشها نشان داده است که جنبشهای جوانان تا حدی به دلیل ناتوانی رژیمهای سیاسی و جامعهی بزرگسالان در حل مسائل قدیمی و سازگار شدن با شرایط جدید ایجاد میشود. اهمیت و معنای تاریخی و گسترش جهانی جنبشهای جوانان گواه دوام جوانان به عنوان نیروی حیاتی و نوآور در تاریخ مدرن است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول