«اخلاق تفكر» و صداقت در انديشه ورزي
نويسنده:شيدا اميني
«اخلاق باور» از مضامين جديدي است كه مورد توجه پژوهشگران، محققان و فيلسوفان قرار گرفته است. هر چند در اين شاخه هم مانند ديگر عرصه ها، اختلاف نظرهاي بسياري به چشم مي آيند اما در آن نكاتي مورد توجه قرار گرفته اند كه تقريباً در ميان بيشتر رويكردها، مشترك هستند. سخن اصلي اين شاخه اين است كه تفكر نيز مانند هر حرفه و كاري، اخلاقيات و كدهاي ارزشي دارد كه همه كساني كه به كار تفكر مبادرت مي ورزند، بايد آنها را رعايت كنند، يعني همان طور كه يك پزشك، و كارمند بايد كدهاي اخلاقي را مورد توجه قرار دهند، يك متفكر هم ضمن انديشه ورزي ناگزير از رعايت برخي ارزشهاي اخلاقي است.
يكي از اين كدها آن است كه فرد بايد هنگام انديشه ورزي صداقت كامل و تمام را داشته باشد. او نبايد به خاطر امري جز تفكر، به تفكر مشغول شود. برخي افراد تفكر را براي توجيه فكري خاص مي خواهند و با همين انگيزه، به كار فكري مي پردازند؛ اما يك متفكر اصيل به چيزي جز استدلال و شيوه صحيح فكر كردن قايل نيست. او حقيقت طلبي است كه مي خواهد با توجه به ابزار استدلال، به اين حقيقت نزديكتر شود. در اين راستا، او حتي لازم است در بسياري از استدلالهاي خود شك كند، زيرا خواهان رسيدن به حقيقت است و مي داند كه چنين كاري بسيار دشوار است. او به هر چيز حتي ساده و سهل هم شك مي كند و بنابراين حتي به تمايز ميان استدلال و شبه استدلال حساس است. او نگران است كه مبادا شبه استدلالي را خودش يا ديگران به جاي استدلال معرفي كنند. حتي اين كدها نيز حالات آرمان گونه دارند، اما او سعي مي كند تا آنجا كه ممكن است، به آنها نزديك شود.
با تكيه بر همه اين نكات، اين گونه مي توان گفت كه صداقت فكري از مهمترين مؤلفه هايي است كه يك متفكر اصيل و جدي مورد توجه قرار مي دهد. از سوي ديگر، يك متفكر اخلاقي، به جسارت و شهامت زيادي نياز دارد. البته اين جسارت به دنبال صداقتي كه از آن سخن گفتيم، مطرح مي شود. رسيدن به نتايجي در يك استدلال، مانند رفتن به مكاني است كه آدمي تاكنون بدانجا وارد نشده است و اين نا آشنايي هميشه گونه اي ترس و دلهره را با خود به همراه دارد و يك متفكر، بايد بكوشد بر ترس خود غلبه كند. شجاعت و جسارت اين متفكر با توجه به غلبه بر واهمه هايي كه فراروي او قرار دارند، قابل توجيه است.
متفكر بايد بداند كه تا وجود ما تغيير نكند، انديشه ما تغييري نخواهد كرد. رسيدن به هر چيزي در اين عالم در نتيجه تغيير در وجود ما ايجاد مي شود و متفكر اصيل بدين نكته آگاه است. بدين جهت، او مانند همه افرادي كه اولويتهايي را در زندگي انتخاب مي كنند و مبتني بر اين اولويتها ناگزيرند از بسياري داده ها صرف نظر كنند، ناگزير از فدا كردن برخي تعلقات است. وي بايد توانايي دست زدن به كاري خطير چون ناديده گرفتن برخي از تعلقات خود را داشته باشد. اين كار بخصوص در جهان ما كار بسيار دشواري است.
يك متفكر اصيل همچنين بايد به انديشه هاي مخالف انديشه خود نيز احترام بگذارد. وي مي داند كه تنها در محيطي رشد مي كند كه انديشه هاي متفاوت و متنوع زيادي اجازه بروز و نمود پيدا كنند. بدين جهت، احترام نسبت به آراي بديل، بايد بسيار مورد توجه وي باشد. تلاش در ايجاد فضايي آزاد براي ارائه آرا هم با تكيه بر همين نكته قابل توجيه است. اين تفكر مي داند، اگر فضايي باز و آزاد براي بيان انديشه ها وجود نداشته باشد، نمي توان از انديشه هاي مختلف سخن گفت. اين انديشه ها به راحتي اين قابليت را دارند كه در بند ثروت، قدرت، شهرت و ... گرفتار شود. بدين جهت، او مي كوشد فضاي آزاد جامعه و فرهنگ خود را بازتر نمايد. به جمله معروف «ولتر» كه ندا در مي داد: «تو دشمن مني، اما براي آنكه حرفت را بزني، حاضرم جانم را بدهم» توجه كنيد تا دريابيد فضاي آزاد و باليدن آراي مختلف چه نقش انكار ناپذيري در رشد انديشمند مي تواند داشته باشد.
البته از سوي ديگر، متفكر نيز نبايد انديشه هايي را كه در صحت آنها ترديد دارد در معرض ديد و نظر ديگران قرار دهد. او بايد چيزي را بيان كند كه حداقل در لحظه گفتنش، به صحت آن اطمينان نسبي داشته باشد. صداقت در رسيدن به نتيجه از طريق تفكر صداقت در بيان آن را هم توجيه مي كند. او به هيچ عنوان نبايد سعي كند به مخاطب خود دروغ بگويد، امري را كوچك كند و يا مسأله مهمي را كوچك جلوه دهد.
آنچه اشاره شد، تنها بخشي از كدهاي زيادي هستند كه مي توان در باب «اخلاق تفكر» بدانها اشاره كرد. در اين راستا، همچنين بايد مدنظر داشت كه اين موارد و كدها، حالتهاي ايده آل و كمالي را نشان مي دهند كه انسان بايد با كوشش فراوان بدانها دست يابد، وگرنه اين امكان كه انسان بتواند همه يا برخي از اين حالتهاي ايده آل را به دست آورد، امري محال است.
يكي از اين كدها آن است كه فرد بايد هنگام انديشه ورزي صداقت كامل و تمام را داشته باشد. او نبايد به خاطر امري جز تفكر، به تفكر مشغول شود. برخي افراد تفكر را براي توجيه فكري خاص مي خواهند و با همين انگيزه، به كار فكري مي پردازند؛ اما يك متفكر اصيل به چيزي جز استدلال و شيوه صحيح فكر كردن قايل نيست. او حقيقت طلبي است كه مي خواهد با توجه به ابزار استدلال، به اين حقيقت نزديكتر شود. در اين راستا، او حتي لازم است در بسياري از استدلالهاي خود شك كند، زيرا خواهان رسيدن به حقيقت است و مي داند كه چنين كاري بسيار دشوار است. او به هر چيز حتي ساده و سهل هم شك مي كند و بنابراين حتي به تمايز ميان استدلال و شبه استدلال حساس است. او نگران است كه مبادا شبه استدلالي را خودش يا ديگران به جاي استدلال معرفي كنند. حتي اين كدها نيز حالات آرمان گونه دارند، اما او سعي مي كند تا آنجا كه ممكن است، به آنها نزديك شود.
با تكيه بر همه اين نكات، اين گونه مي توان گفت كه صداقت فكري از مهمترين مؤلفه هايي است كه يك متفكر اصيل و جدي مورد توجه قرار مي دهد. از سوي ديگر، يك متفكر اخلاقي، به جسارت و شهامت زيادي نياز دارد. البته اين جسارت به دنبال صداقتي كه از آن سخن گفتيم، مطرح مي شود. رسيدن به نتايجي در يك استدلال، مانند رفتن به مكاني است كه آدمي تاكنون بدانجا وارد نشده است و اين نا آشنايي هميشه گونه اي ترس و دلهره را با خود به همراه دارد و يك متفكر، بايد بكوشد بر ترس خود غلبه كند. شجاعت و جسارت اين متفكر با توجه به غلبه بر واهمه هايي كه فراروي او قرار دارند، قابل توجيه است.
متفكر بايد بداند كه تا وجود ما تغيير نكند، انديشه ما تغييري نخواهد كرد. رسيدن به هر چيزي در اين عالم در نتيجه تغيير در وجود ما ايجاد مي شود و متفكر اصيل بدين نكته آگاه است. بدين جهت، او مانند همه افرادي كه اولويتهايي را در زندگي انتخاب مي كنند و مبتني بر اين اولويتها ناگزيرند از بسياري داده ها صرف نظر كنند، ناگزير از فدا كردن برخي تعلقات است. وي بايد توانايي دست زدن به كاري خطير چون ناديده گرفتن برخي از تعلقات خود را داشته باشد. اين كار بخصوص در جهان ما كار بسيار دشواري است.
يك متفكر اصيل همچنين بايد به انديشه هاي مخالف انديشه خود نيز احترام بگذارد. وي مي داند كه تنها در محيطي رشد مي كند كه انديشه هاي متفاوت و متنوع زيادي اجازه بروز و نمود پيدا كنند. بدين جهت، احترام نسبت به آراي بديل، بايد بسيار مورد توجه وي باشد. تلاش در ايجاد فضايي آزاد براي ارائه آرا هم با تكيه بر همين نكته قابل توجيه است. اين تفكر مي داند، اگر فضايي باز و آزاد براي بيان انديشه ها وجود نداشته باشد، نمي توان از انديشه هاي مختلف سخن گفت. اين انديشه ها به راحتي اين قابليت را دارند كه در بند ثروت، قدرت، شهرت و ... گرفتار شود. بدين جهت، او مي كوشد فضاي آزاد جامعه و فرهنگ خود را بازتر نمايد. به جمله معروف «ولتر» كه ندا در مي داد: «تو دشمن مني، اما براي آنكه حرفت را بزني، حاضرم جانم را بدهم» توجه كنيد تا دريابيد فضاي آزاد و باليدن آراي مختلف چه نقش انكار ناپذيري در رشد انديشمند مي تواند داشته باشد.
البته از سوي ديگر، متفكر نيز نبايد انديشه هايي را كه در صحت آنها ترديد دارد در معرض ديد و نظر ديگران قرار دهد. او بايد چيزي را بيان كند كه حداقل در لحظه گفتنش، به صحت آن اطمينان نسبي داشته باشد. صداقت در رسيدن به نتيجه از طريق تفكر صداقت در بيان آن را هم توجيه مي كند. او به هيچ عنوان نبايد سعي كند به مخاطب خود دروغ بگويد، امري را كوچك كند و يا مسأله مهمي را كوچك جلوه دهد.
آنچه اشاره شد، تنها بخشي از كدهاي زيادي هستند كه مي توان در باب «اخلاق تفكر» بدانها اشاره كرد. در اين راستا، همچنين بايد مدنظر داشت كه اين موارد و كدها، حالتهاي ايده آل و كمالي را نشان مي دهند كه انسان بايد با كوشش فراوان بدانها دست يابد، وگرنه اين امكان كه انسان بتواند همه يا برخي از اين حالتهاي ايده آل را به دست آورد، امري محال است.