از اسباب نزول گاه به شأن نزول نیز تعبیر میشود. آقای معرفت میان این دو تعبیر تفاوت قائل شده است. وی در بیان تفاوت این دو، شأن نزول را عامتر از سبب نزول دانسته است که تنها به مواردی که در عصر نزول روی داده محدود نمیشود و داستان امتهای پیشین را نیز دربرمیگیرد.
مؤلفان کتاب روششناسی تفسیر قرآن، بحث مستقلی را به این موضوع اختصاص دادهاند. آنان تصریح میکنند که علت نپرداختن محققان علوم قرآنی و مفسران به تفاوت میان سبب نزول و شأن نزول، یکی دانستن این دو بوده است. آنگاه برای اثبات دیدگاه خود به برخی تفاسیر استشهاد میکنند که به فراوانی، واژه شأن نزول را به جای سبب نزول به کار بردهاند. ایشان سپس تعریف آقای معرفت را از شأن نزول گزارش میکنند و بیآنکه کاستی یا اِشکال آن را بیان کنند تعریفی جدید ارائه میدهند و نسبت بین شأن نزول و سبب نزول را به لحاظ مفهوم تباین و از نظر موارد و مصادیق عموم و خصوص من وجه میشمارند: «بعضی از امور، هم سبب نزول، است و هم شأن نزول مانند قضیهی فداکاری امیرالمؤمنین در لیلةالمبیت که هم سبب نزول و هم شأن نزول آیه کریمه: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ ...» (1) است. زیرا آیه به دنبال قضیهی فداکاری و به اقتضای آن نازل گردیده پس سبب نزول است و چون آیه درباره فداکاری نازل شده، شأن نزول نیز هست و مانند داستان ابرهه شأن نزول سورهی فیل است اما سبب نزول نیست چون به دنبال آن نازل نشده است. » (2)
وقایع بسیاری در زمانهای پیش از اسلام و یا در صدر اسلام رخ داد، که آیههایی از قرآن کریم با فاصلهی زمانی قابل توجهی از آنها نازل شده است و به این جهت سبب نزول به شمار نمیآیند ولی به اعتبار این که آیات کریمه دربارهی آنها نازل شده است، شأن نزول آیات به شمار میآیند مثلاً: «وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ ...». (3)
«در نظرگرفتن این وقایع و حوادث به عنوان بخشی از قرائن کلام الهی تأثیر قابل توجهی در حل مشکلات تفسیری و فهم صحیح مفاد و مقصود آیات دارد. » (4)
آقای جوادی آملی سبب و شدن نزول را مترادف دانسته و نوشته است: «شأن نزول یا سبب نزول حوادثی است که در عصر پیامبراکرم (ص) در محدودهی حجاز و یا خارج از آن رخ داده و همچنین مناسبتها و عواملی است که زمینهساز نزول یک یا چند آیه از آیات قرآنکریم بوده است. » (5) به اعتقاد وی فضای نزول مورد عنایت و توجه مفسران واقع نشده است: «فضای نزول مربوط به مجموع یک سوره است. بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژهای که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج از آن وجود داشته است. کشف و پردهبرداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هریک از سورهها، ترسیم فضای نزول سوره است و جو نزول مربوط به سراسر قرآن است و مراد از آن بستر مناسب زمانی و مکانی نزول سراسر قرآن است...» هم فضا و جو موجود مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن فضا و جو را دگرگون میساخت ... . (6)
یکی دیگر از محققان نوشته است: «مقصود از فضای نزول، اموری مانند سبب نزول، شأن نزول، فرهنگ زمان، و مکان نزول است، این امور همگی در دلالت آیات مؤثرند و از قرائن پیوستهی آیات به شمار میآیند. » (7)
بررسی:
توسعه در مفهوم اسباب نزول
بیشتر قرآنپژوهان متأخر سبب را مترادف علت دانسته و آن را محدود به رویداد، سؤال، یا حادثهای کردهاند که به دلیل آن آیات نازل شده باشد. بیشتر قرآنپژوهان متأخر سبب نزول را حادثهای میدانند که همزمان با آن یا اندکی پس از آن آیه یا آیههایی نازل شده باشد. آنان همزمانی رویداد و تأخر نزول آیه از آن را شرط سبب نزول دانستهاند.ولی توجه و دقت بیشتر به معنای لغویِ سبب، همچنین بررسی آنچه پیشینیان زیرعنوان سبب نزول آوردهاند، نشان از توسعه در معنا و مفهوم و کاربرد این اصطلاح نزد ایشان دارد. اینان هر آنچه از وقایع و حوادث و امور که به نحوی با آیه مربوط میشود خواه علّت نزول آیه باشد یا به نحوی در معنا و دلالت آن مؤثر باشد، گزارش واقعهای یا تطبیق نمونهای، مکان یا زمان نزول آیه و ... تمام قضایا و وقایعی را که نزول آیه یا آیاتی در چارچوب آن صورت گرفته، ذیل اسباب نزول آوردهاند، آنچه ناظر به آینده یا گذشته باشد. زرکشی مینویسد: «قد یکون النزولُ سابقاً عنالحکم» و سبب نزولی برای آیاتی که بعداً نازل شده ذکر کرده است. (8) میبینیم که اسباب به معنای لغویِ هر آنچه به کمک آن به امری دست مییابی (9) لحاظ شده است.
حاجیخلیفه در تعریف اسباب نزول نوشته است: «هو علم من فروع علمالتفسیر و هو علم یبحث فیه عن سبب نزول سوره أو آیه و وقتها و مکانها و غیرذلک» (10) بنابراین به نظر حاجیخلیفه اطلاعات درباره وقت و مکان نزول هم وجود اسباب نزول است.
نویسندگان کتاب روششناسی تفسیر قرآن نیز در تعریف اسباب نزول افزودهاند: «البته این رویدادها و پرسشها سبب تام نزول آیات نیستند ولی به لحاظ آنکه زمینهی نزول آیات را فراهم میآورند آنها را «اسباب نزول» نامیدهاند زیرا در صحت معنای اصطلاحی کمترین مناسبت با معنای لغوی کافی است». (11)
قرضاوی مینویسد: «شناخت اسباب نزول آگاهی به مقتضای زمان است. » (12) پیشینیان تحت عنوان «سبب نزول» یا «النزول» و عبارتهای مشابه، تمام قضایایی را که نزول در چارچوب آن صورت گرفته و هر نوع ارتباطی را که به شکلی در دلالت و معنا مؤثر باشد، آوردهاند، لذا سبب نزول نزد آنان بر آنچه با زمان نزول مربوط نباشد، نیز صدق میکند. اینان ذیل سبب نزول، کسانی که به آیهای عمل کردهاند یا به بعضی از اوصاف آیه متصّف بودهاند و هرآنچه به شکلی با نزول آیات مرتبط باشد اعم از این که علت نزول آیهای باشد یا گزارش واقعه و یا تطبیق نمونهای، آوردهاند.
علامه طباطبایی (ره) مینویسد: «بیشتر روایات اسباب نزول به رغم ضعفی که دارند تطبیق حوادث تاریخی بر آیات قرآنی مناسب آن هستند. » (13)
«... آنچه مفسران، اسباب نزول مینامیدند داستانها و حوادثی بود که زمان پیامبراکرم (ص) روی داده بود و به نوعی با مضامین آیات کریمه هماهنگی داشت بدون اینکه ناظر به آن داستان خاص یا پیشامد یادشده باشد. » (14)
اینک به چند نمونه از گزارشهای سبب نزول که در واقع نوعی حکایت از فرهنگ نزول یا فضای نزول، تطبیق یا تبیین آیه و ... است، اشاره میکنیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِصَاصُ... » (15)
طبرسی ذیل عنوان «النزول» مینویسد: آیه دربارهی دو قبیله از قبایل عرب جاهلی نازل شد که یکی از آنها بر دیگری برتری داشت. زنانِ آنها را بدون مهریه به ازدواج خود دراورده و سوگند خورده بودند اگر بندهای از آنها کشته شود فرد آزادی را از قبیله مقابل میکشند و اگر زنی از آنها کشته شود مردی را از قبیله آنها میکشتند و اگر مردی از آنها کشته شود دو مرد از قبیلهی زیر دست را میکشند و جراحات خود را دو برابر قبیله مقابل حساب میکنند. وقتی اسلام آمد، این آیه نازل شد. (16) این شأن نزول در تفسیر ابنکثیر و قرطبی هم آمده است. (17)
همانطور که معلوم است داستان مربوط به باورهای جاری میان بعضی از قبایل در جاهلیت است و آیات، حکم قصاص را بدون اینکه ناظر به قضیه مذکور باشد، پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) بیان میکند و ارتباطی با سبب نزول مذکور ندارد.
سیوطی و بعضی دانشمندان متأخر (18) بر واحدی اشکال گرفتهاند که لشکرکشی ابرهه را که حدود چهل سال پیش از بعثت اتفاق افتاده است سبب نزول سورهی فیل قلمداد کردهاند، در حالی که با توجه به آنچه بیان شد ایرادی بر واحدی و مفسرانی نظیر ابنکثیر (19)، قرطبی (20)، بغوی (21)، و ابن جوزی (22) که این واقعه را به عنوان سبب نزول آوردهاند، نیست. زیرا به باور ایشان اسباب نزول محدود به رویدادی که همزمان با آن آیه یا آیاتی نازل شود نیست. بیان داستان گذشتگان نیز در اسباب نزول واحدی جزو اسباب نزول دانستهشده و نمونههای آن بسیار است. واحدی ذیل آیهی 126 سورهی نحل داستان مفصلی دربارهی شهادت حمزه آورده است و در آیهی 4 سورهی حجرات دربارهی تفاخر میان بنیتمیم و ثابتبن قیس با حسانبن ثابت، مطالبی ذکر کرده است و در سبب نزول آیهی 174 سورهی اعراف: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِینَ» چهار روایت ذکر کرده است که اولین روایت چنین است: «قال ابن مسعود: نزلت فی بلعم بن أبره- رجلٌ من بنی اسرائیل- و قال ابن عباس و غیره منالمفسرین: هو بلعم بن باعورا. » دو روایت دیگر نیز همین مضمون را دارد و در چهارمین روایت نوشته است: «قال عبدالله بن عمروبن العاص و زیدبن اسلم: نزلت فی امیّة بن ابیالصلت الثقفی. » (23)
بعلم باعورا، سالها پیش از تولد پیامبر (ص) و در زمان حضتر موسی (ع) زندگی میکرد و امیه ابن ابیالصلت هم هنگام نزول این آیات بدرود حیات گفته بود.
ذیل آیهی 189 تا 191 سورهی اعراف: «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ... وَهُمْ یُخْلَقُونَ» واحدی از مجاهد نقل میکند: آدم و همسرش فرزندی نداشتند، شیطان به آن دو گفت: «هرگاه فرزندی از شما به وجود آمد نام او را «عبدالحرث» بگذارید، - و نام شیطان قبلاً عبدالحرث بود- آنان نیز چنین کردند. » (24)
واحدی در آیهی 75 سورهی بقره «أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَكُمْ ...» نوشته است: قال ابن عباس و مقاتل: «نزلت فی السبعین الذین اختارهم موسی لیذهبوا معه الی الله تعالی ... » (25) و ذیل آیهی 125 سورهی نساء: «واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً» دربارهی سبب اینکه چرا خداوند ابراهیم (ع) را خلیل خود برگزید، مطالبی به تفصیل نوشته است. (26) و در سبب نزول آیه 260 سوره بقره: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى ...» درخواست ابراهیم برای چگونگی احیای مردگان را سبب نزول آیه دانسته است. (27) در آیه 102 سوره بقره: «وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّیْاطِینَ كَفَرُواْ» از ابن عباس نقل میکند: در زمان سلیمان مردم کتاب سحر و ... مینوشتند و به تعلیم آن اشتغال داشتند. پس سلیمان آن کتابها را گرفت و زیر تخت خود پنهان کرد ... .
گاه در روایات اسباب نزول، تفسیر آیات و تطبیق موارد و زمان نزول آیات، آمده است. (28) سیوطی در لبابالنقول دربارهی شأن نزول آیات اول سورهی بقره نوشته: «مجاهد گفته است چهار آیهی اول بقره، دربارهی مؤمنان و دو آیه دربارهی کافران و سیزده آیه دربارهی منافقان نازل شده است. » (29) و در آیهی 48 مرسلات نوشته است: دربارهی ثقیف نازل شده است. در حالی که مطابق تعریف سیوطی، باید سؤال یا حادثهای نزول آیات را باعث شود تا سبب نزول اطلاق شود. (30) واحدی در سبب نزول آیهی اول سورهی زلزال از مکالمهی میان رسول خدا (ص) و ابوبکر پس از نزول این آیه سخن گفته است. (31) همچنین در آیهی 19 سورهی نساء: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء كَرْهًا ...» از یکی از عادتهای مردم مدینه در دورهی جاهلیت سخن به میان آورده است. (32)
در آیهی 189 بقره «... وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ...» نیز به یکی از عادات دوران جاهلیت و فضایی که باعث نزول این آیه شده اشاره کرده است. وی همچنین دربارهی آیهی 79 سورهی بقره: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ ...» روایتی از ابن عباس آورده و نوشته است: «آیه دربارهی اهل کتاب نازل شده است. » در این روایت سؤال و یا حادثهای که نزول آیات را باعث گردیده یا رفتار خاصی از یهود در زمان پیامبر (ص) به چشم نمیخورد، بلکه تفسیری را که در چارچوب آن معنا میشود جزو اسباب نزول ذکر کرده است.
واحدی دربارهی آیهی 116 سورهی بقره: «وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا ...» نوشته است: «نزلت فیالیهود حیث قالوا: عزیر ابن الله و فی نصاری نجران حیث قالوا: المسیح ابن الله، و فی مشرکی العرب حیث قالوا: الملائکه بنات الله». (33) عمادالدین رشید نوشته است: «بعضی از صحابه و تابعین «تعبیر نزلت فی کذا ...» را هنگام بیان اعتقادهای فاسد مشرکان و یهود و ... به کار میبردهاند. (34) گرچه تعبیر «نزلت فی ...» میتواند ناظر به همهی اینها باشد ولی باید توجه کنیم که واحدی این مطلب را در مجموعهی «اسبابالنزول» خود آورده است.
واحدی ذیل آیهی 61 سورهی قصص سه روایت آورده است: «نزلت فی علی و حمزه و ابیجهل»، در روایت دیگر «نزلت فی عمار و الولیدبن المغیره» و در روایت سوم «نزلت فیالنبی و ابی جهل»؛ اما به این که چرا ماجرا و رویدادی باعث نزول آیه دربارهی آنان شده اشارهای نکرده است.
برخی از روایات اسباب نزول دربردارندهی زمان نزول آیات و مکان نزول هستند از جمله طبری در آیهی 217 بقره نوشته است: «فأنزل الله فی أمره، عبدالله بن جحش، هذه الآیة فی آخره جمادی الاخره من السنه الثانیه من مقدم رسول الله (ص) المدینه و هجرته إلیها». (35)
واحدی در آیهی سوم سورهی مائده نوشته است: «قد نزلت یومالجمعه کان یوم عرفه، بعدالعصر فی حجةالوداع سنة عشر و النبی (ص) واقف بعرفات علی ناقته العضباء». (36)
جالب توجه اینکه تاریخها در مواردی متفاوت است مثلاً فخر رازی ذیل آیهی 161 سوره آلعمران نوشته است: «نزلت فی روایة یوم بدر (2 هجری) و فی روایة یوم احد (3 هجری) و روایة أخری یوم حنین». (37) واحدی ذیل آیه هفت روایت آورده است.
واحدی در سبب نزول آیات 82 تا 85 مائده نوشته است: هنگامی که پیامبر اکرم (ص) در مکّه بود، نگران اذیت و آزار اصحاب خود از سوی مشرکان بود. از اینرو، جعفربن ابیطالب و ابن مسعود را با عدهای از اصحاب به حبشه نزد نجاشی فرستاد. (38)
در حالی که داستان هجرت جعفر به سوی نجاشی پیش از هجرت بوده است و این آیه مدنی است. به علاوه در این روایت سؤال یا حادثهای که نزول آیات را باعث گردیده به چشم نمیخورد و در آن برخورد خاصی از یهود مطرح نیست و واحدی آن را در تبیین آیه لازم دیده و به عنوان اسباب نزول آورده در تفاسیر متقدم نیز سبب نزول گاه حکایتکنندهی فرهنگ عصر نزول و یا زمان و مکان نزول آیه است و سبب نزول از معنای خاصی که متأخران یاد کردهاند وسیعتر به کار رفته است. (39)
گویا این همان چیزی است که آقای معرفت از آن به شأن نزول یاد کرده و گفته است: «شأن، واقعیتی است که قرآن به گونهای دربارهی آن موضع دارد یا برای توضیح و تشریح یا تصحیح و نقد» (40) اما همانگونه که اشاره شد متقدمان تفاوتی میان اسباب و شأن قائل نشدهاند.
پینوشتها:
1. بقره/ 207.
2. محمدهادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن، ج1، ص 254؛ علیاکبر بابایی [و دیگران]، روششناسی تفسیر قرآن، ص 152، 154.
3. بقره/ 64-65.
4. محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، ص 118.
5. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ص 235.
6. همان، ص 236.
7. محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، پیشین، ص 118.
8. بدرالدین محمد زرکشی، البرهان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 127.
9. به تعریف سبب در لغت و تعریف طبری، طبرسی (ره) و دیگران از این واژه در صفحات پیشین مراجعه کنید.
10. حاجی خلیفه، کشفالظنون، پیشین، جزء1، ص76.
11. محمود رجبی، روششناسی تفسیر قرآن، پیشین، ص 145؛ صبحی صالح، مباحث فی علومالقرآن.
12. یوسفالقرضاوی، کیف نتعامل معالقرآن العظیم، ص 252.
13. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزانفی تفسیرالقرآن، ج5، ص 370؛ نیز بنگرید: ج17، ص 262؛ ج19، ص 198؛ ج20، ص 143.
14. همان، ج7، صص 110-111.
15. بقره/ 178.
16. طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج1، ص 264.
17. ابنکثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، ج1، ص 209؛ الجامع لأحکامالقرآن، پیشین، ج2، ص 244.
18. صبحی صالح، مباحث فی علومالقرآن، پیشین، ص 205.
19. ابن کثیر، تفسیر قرآنالعظیم، پیشین، ج4، ص 549.
20. قرطبی، الجامع لأحکامالقرآن، ج20، صص 187- 188.
21. حسینبن مسعود ابومحمد الفراءالبغوی، معالمالتنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمنالعک، ج4، ص 520.
22. ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمن محمد جوزی قرشی معروف به ابن جوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، ج9، صص 232-234.
23. ابوالحسن علیبن احمد واحدی، اسباب نزولالقرآن، تحقیق کمال بسیونی زغلول، ص 230؛ نیز بنگرید ابن جوزی، زادالمسیر فی علومالتفسیر، پیشین، ج9، صص 232-234.
24. واحدی، اسبابالنزول، پیشین، صص 232-233.
25. همان، ص 15، در تفسیر طبری و تفسیر ابن کثیر نیز این مطلب آمده است.
26. همان، صص 184-186.
27. همان.
28. واحدی، اسبابالنزول، پیشین، صص 232-233.
29. سیوطی، لبابالنقول، پیشین، ص 14.
30. همان.
31. واحدی، اسبابالنزول، ص 487.
32. همان، ص 150.
33. واحدی، اسبابالنزول، ص 42.
34. عمادالدین، الرشید، اسبابالنزول و أثرها فی بیانالنصوص، پیشین، ص 89.
35. طبری، تفسیر جامعالبیان، پیشین، ج2، ص 366؛ نیز بنگرید به واحدی، اسبابالنزول، ص 71.
36. واحدی، اسبابالنزول، ص 192. اتفاقاً همین آگاهی از زمان نزول قرینهای برای فهم درست کلام الهی است. چراکه ذیل آیهی مذکور دربارهی مراد از «مَا أَنزَلَ إِلَیْكَ...» دیدگاهی متفاوت آمده: ناسزاگویی نسبت به بتها، عیبجویی از دین مشرکان، دستور جهاد و جنگ با مشرکان. ر. ک: میبدی، رشیدالدین ابوالفضل، کشفالاسرار و عدةالابرار، ج3، صص 180- 181. ولی با توجه به اینکه در سال دهم هجری هنگام بازگشت از حجةالوداع این آیه نازل شده است- نه در روز عرفه- بطلان اقوال معلوم میشود زیرا پس از فتح مکه و شکستهشدن بتها، در آخرین سال عمر شریف آن حضرت موردی برای بت و ...، صص وجود ندارد.
38. فخر رازی، التفسیرالکبیر، پیشین، ج9، صص 133-134.
39. سیوطی، اسبابالنزول، تحقیق بدیع السیداللحام، صص 205- 206.
39. به مثل بنگرید ذیل سورهی تکاثر و فیل در تفسیر بغوی، پیشین، ج4، ص 520؛ ابن جوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، پیشین، ج9، صص 232-233؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، پیشین، ج4، ص 549؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، پیشین، ج20، صص 187-188.
40. معرفت، التمهید فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 254.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول