6-1- تعریف و طبقهبندی اختلالهای زبان
به طور کلی اختلالهای زبان به هر نوع بینظمی (انحراف) در تولید یا ادراک زبان گفته میشود این اختلالها به دو دسته تقسیم میشوند:دستهی اول، مربوط به جنبه تولید زبان است.
دستهی دوم، مربوط به جنبهی ادراکی آن است که میتواند هم علل عضوی داشته باشد و هم علل محیطی و تربیتی.
اختلالهای زبان به معنای اخص یعنی تأخیر یا فقدان زبان. این اختلالها میتوانند به طرق زیر بر خزانهی لغات، ساخت دستوری جملهها و سازماندهی گفتار اثر بگذارند:
الف: اختلالهای مفصلبندی- (1) در این اختلال در تلفظ یک یا چند صوت و هجا تغییر شکلهایی به وجود میآید.
ب: اختلالهای ریتم بیان - لکنت زبان (2) و گفتار تند و نامفهوم (شتابانگویی) (3) از این نوع اختلالها میباشند.
ج: اختلالهایی که بر اثر ضایعات عضوی به وجود میآیند مانند ناگویایی اکتسابی. (4)
د: خاموشی (5)
هـ: اختلالهای زبان نوشتاری- (6) مانند نارساخوانی - نادرستنویسی.
حال که با تقسیمبندی انواع اختلالها آشنا شدید به نظر لازم است به بررسی پارهای از اختلالهای زبان که معمولاً بیشتر از بقیه در بین دانشآموزان رایج است، بپردازیم:
6-2- تأخیر سادهی زبان (7)
منظور از تأخیر زبان آن است که یادگیری زبان در یک کودک بهنجار نسبت به همسالانش با تأخیر صورت پذیرد. به اعتقاد محققان زمان تشخیص آن در محدودهی سنی دو تا شش سالگی است یعنی زمانی که سرعت رشد زبان بسیار زیاد است. چنین کودکانی یا حرف نمیزنند یا بسیار کم و بد صحبت میکنند. آنان قادر به ارتباط با اطرافیان خود میباشند ولی از نظر شیوهی بیان و قدرت درک به وضوح از کودکان همسن و سال خود که بهنجار میباشند، عقبترند.6-2-1 - علائم تأخیر سادهی زبان
1- نخستین کلمهها قبل از دو سالگی بر زبان کودک جاری نمیشود، در حالی که در کودکان عادی و بهنجار حدود 10 تا 18 ماهگی این تحول صورت میگیرد.2- کلمه - جمله یا الحاق دو کلمه در حدود سه سالگی ملاحظه میشود در حالی که در کودکان طبیعی بین 15-12 ماهگی دیده میشود.
3- به کار بستن ضمیر به ویژه «من» در چهار سالگی ظاهر میشود اما در کودکان عادی در سه سالگی بروز میکند.
4- خزانهی لغات کم و کلمهها به صورت ناقص ادا میشوند.
5- مرحلهی زبان تلگرافی به جای 18-15 ماهگی مدتها پس از چهار سالگی ادامه مییابد.
کودکان مبتلا به این اختلال به کنار هم قرار دادن کلمهها بسنده میکنند و سعی در ساختن جملههای پیچیده و استفاده از فعلها ندارند.
6- بعضی از آنان فراوان سخن میگویند ولی شنونده کمتر قادر به درک آن است.
7- چنین کودکانی درک درستی از جملههایی که واجد مفاهیم فضایی، زمانی و رنگهاست ندارند.
8- در آزمون «تکرار هجاهای بیمعنا» به خوبی موفق نیستند و غالباً بیش از دو هجا را نمیتوانند به درستی تکرار کنند. تست تکرار جملهها این مشکل را بیشتر روشن میکند و گاهی این کودکان فقط بخش آخر جمله یا کلمه را بیان میکنند.
9- تأخیر سادهی زبان غالباً با یک تأخیر حرکتی و عدم مهارت در حرکات ظریف و هماهنگی حرکات توأم است. راه رفتن با تأخیر صورت میگیرد. ترسیم از روی الگوی «دایره، حلقه و...» که در کودک سه ساله بهنجار انجام میشود در چهار سالگی با بیمهارتی توأم است.
10- کودک در برتری جانبی توفیق نیافته و اعضای بدن را گرچه میشناسد ولی در جزئیات اشتباه میکند مثلاً پا را به جای دست و ابرو را به جای مژه معرفی میکند.
6-2-2- عوامل تأخیر سادهی زبان
در بروز این نقیصه سه عامل وراثت، دستگاه عصبی و عوامل فرهنگی - اجتماعی دخالت دارند.«دبره» (8) به وجود 61% اختلال زبان در سوابق خانوادگی کودکان مبتلا به تأخیر زبان، اشاره میکند. درحالی که در گروه گواه این تعداد به %16 میرسد البته این مسأله با شرطی شدن کودک تداخل میکند.
علاوه بر این دبره طی پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که در 27 درصد موارد تأخیر زبان، سوابق شخصی کودک نشان دهندهی یک آسیب مغزی (تولید زودرس، نارسایی رشد داخلی، حوادث پیش از تولد، ضربههای مغزی، زردی وخیم و غیره) بودهاند.
عوامل دیگری چون سطح اجتماعی - فرهنگی خانواده، الگوهای زبان شناختی به معنای اخص کلمه که مسألهی دو زبانی را میتوان جزء قلمرو آن قرار داد، محیط فقیر زبانی چون پرورشگاهها و عوامل عاطفی و ارتباطی در این امر دخالت دارند.
6-3- شتابان گویی
شتابانگویی عبارت است از بینظمی در گفتار. این اختلال بر اساس سرعت افراطی در سخن گفتن، وجود بینظمی در جملهها، جا انداختن هجاها و صوتها و نامشخص بودن تلفظ از دیگر اختلالهای زبان متمایز میگردد. کودکانی که به این مشکل مبتلا میباشند معمولاً جملههایشان از نظر ترکیبی ناقص است. بر اساس تحقیقات «بکر و گروندمن» (9) 1/8% جمعیّت کودکان 8-7 ساله شتابانگو هستند.شتابانگو زمانی که آرام و کند سخن بگوید، هیچ گونه مشکلی در گفتار ندارد، اما به نظر میرسد که مدت طولانی نمیتواند این امر را ادامه دهد؛ گویا از این مسأله آگاه نیست.
6-3-1- عوامل مؤثر در شتابانگویی
دربارهی علل این اختلال گروهی معتقد به عوامل وراثتی (با توجه به سابقهی خانوادگی) هستند و گروهی آن را ناشی از مشکلات دستگاه عصبی مرکزی (اختلال در هماهنگی حسی - حرکتی) و عدهای آن را معلول عدم تحول زبان میدانند.6-3-2- نکتههای درمانی
در زمینهی درمان نکتههای زیر قابل توجه میباشد:1- از شتابان خواسته شود با سرعت کمتری سخن بگوید؛
2- از انگشت دست و پا برای بخش کردن کلمه استفاده شود؛
3- استفاده از «مترونوم» برای تنظیم و کنترل سرعت گفتار؛
4- خواندن تقلیدی پس از متخصص بازپروری؛
5- استفاده و قرائت متنهای خارجی که سرعت خواندن را کند میکند.
6-4- لکنت زبان
لکنت را میتوان اختلالی دانست که در ریتم زبان یعنی تقسیم زمانی عناصر کلامی تولید شده، ایجاد میگردد و با تکرار و تطویلهای غیر ارادی، صدادار یا بیصدا، به هنگام انتشار واحدهای کوچک سخن، یعنی صوتها، هجاها یا کلمهها همراه است. (10)لکنت زبان یک پدیدهی پیچیدهی روانی - حرکتی است و عمدتاً خاص دوران کودکی است و تقریباً یک درصد کودکان به این بیماری مبتلا میشوند. حدود %80 آنان به تدریج تا قبل از رسیدن به سن بلوغ بدون هیچ گونه مشکلی بهبود مییابند و به طور طبیعی صحبت خواهند کرد. به نظر محققان حدود یک در هزار نفر از افراد کل کرهی زمین لکنت دائمی دارند.
در لکنت زبان جریان فکر طبیعی است و در نوشتن اختلالی وجود ندارد، ولی به علت انقباض غیر عادی عضلات دستگاههای محیطی، کلمه درست بیان نمیشود.
لکنت در پسرها بیشتر از دخترهاست و این نسبت به سه یا چهار پسر در مقابل یک دختر میرسد. معمولاً در خانوادههایی که یک یا چند عضو لکنتی دارند احتمال وقوع مجدد آن بیشتر است. افراد لکنتی ممکن است دیرتر زبان باز کنند. این پدیده در محدودهی سنی 3 تا 9 سالگی ظاهر میشود. شروع آن پس از 10 سالگی نادرست است مگر آسیبهای مغزی که پس از یک دورهی گفتار طبیعی ایجاد شده باشد. (11)
لکنت زبان ممکن است به صورت انقباض یا تونیک (12) یا توقف در تلفظ کلمه بروز کند. یعنی برای چند ثانیه انقباض در عضلات دهان، حلق، حنجره و تارهای صوتی ایجاد شود. در این حالت بیمار روی یک کلمه فشار میآورد و کلمه یکباره بیان میشود.
در لکنت زبان تشنجی یا کلونیک، (13) یک سیلاب مرتباً تکرار میشود. در این نوع لکنت کودک یا بزرگسال یک سیلاب را به طور غیر ارادی تکرار میکند. مثلاً در کلمهی پدر چنین میگوید: پـ - پـ - پـ - پدر.
6-4-1- عوامل مؤثر در لکنت زبان از نظر محققان
به عقیدهی وست (14) لکنت زبان در همهی نژادها، از فقیر و غنی، عقب مانده و باهوش، شهری و روستایی، دختر و پسر وجود دارد. این بیماری در همهی سنین دیده میشود ولی در سن 3/5 تا 4 سالگی به علت رشد سریع گنجینهی لغات، در سنین مدرسه به علت اضطراب، ترس از محیط و اشخاص جدید (مدرسههراسی)، جدا شدن از مادر و بالاخره در سنین بلوغ، به علت تغییرات سریع هورمونی، بیولوژیکی و روانی بیشتر دیده میشود. (15)اختلافات خانوادگی، داشتن پدر و مادر کمال طلب که مرتب کودک را سرزنش و تنبیه میکنند تا کارهایش را مرتب انجام دهد و کلمهها را درست تلفظ کند از علل مهم لکنت زبان به شمار میآید.
جانسون، (16) یکی از علل لکنت زبان را سختگیری والدین در مورد صحیح صحبت کردن میداند و معتقد است در قبیلههایی که کودک در جریان رشد زبان تحت فشار نیست، لکنت زبان هم دیده نمیشود. نگرانی بیش از حدّ والدین در تلفظ صحیح کلمهها احتمالاً به پیدا شدن لکنت زبان در کودک منجر میشود. (17)
دیسپرت، (18) معتقد است که اضطراب افراد لکنتی ناشی از لکنت نیست بلکه این لکنت است که بر اثر اضطراب به وجود میآید. آنچه مسلم است لکنت زبان با ترس و اضطراب، جنگ، بمباران، مشکلات عاطفی و مسائل هیجانی ارتباط مستقیم دارد. (19)
«آدلر (20) عقیده دارد که لکنت زبان ناشی از درک احساس کهتری طفل از جانب خودش بوده و امری طبیعی است. به نظر وی کلیهی کوششهای فرد برای بزرگ شدن یا به اصطلاح اصل و پایهی رشد، برطرف کردن همین احساس کهتری است که کودک آن را درک میکند و در نتیجه آمادهی پرورش و مقابله با قدرت اجتماع میشود. اصولاً کمال و بلوغ نتیجهی کوشش در بر طرف کردن ضعفها و ناتوانیهایی است که بر طفل معلوم میشوند.
عقیدهی فریدمن (21) نیز چنین است که لکنت زبان نشانهی آگاهی طفل از عجز و ناتوانی و به حساب نیامدن خود در میان جمع میباشد. او هم مانند آدلر این موضوع را جزو مراحل مختلف رشد دانسته و میگوید طفل به علت آگاه شدن از ضعف خود در مقابل قدرت اجتماع، به این عارضه مبتلا میشود و در صورتی که رشدش به طور طبیعی ادامه یابد، این عارضه به تدریج در او محو میشود.
یونگ، (22) روانشناس سوئیسی معتقد است که طفل در سن به تکلم آمدن، به مرحلهای از رشد میرسد که میخواهد خواستههای خود را که تاکنون بر خواستههای محیط (مادر) مخلوط بوده جدا و مستقل نماید. حال اگر از نظر وی در این کار، ناتوان باشد به لکنت دچار میشود. به همین جهت لکنت نشانهی ضعف درونی در جهت استقلال یافتن فرد و مایهی رنج و ناراحتی اوست.» (23)
نظر دلاکاتو (24) نیز چنین است که لکنت زبان نتیجهی تعادل دو نیمکرهی مخ میباشد، چون در این موارد بررسی وجود ندارد، فرد با لکنت زبان مواجه میشود، اگر در این موارد به آهنگ افزوده شود نیمکرهای که آهنگ صدا را کنترل میکند و معمولاً نیمکرهی غیر برتر میباشد برتر شده و لکنت از بین میرود. بنابراین به هنگام درمان باید آهنگ صدا مورد توجه قرار گیرد و کودکانی که برنامهی درمانی دریافت میکنند نباید به موزیک گوش دهند و آواز بخوانند تا از فعال شدن نیمکرهی غیر برتر جلوگیری گردد. بنابراین برنامهی درمانی باید شامل سکوت از طرف خواننده گردد و کلیهی فعالیتهای خواندن، باید با زمزمه و ماهرانه صورت گیرد و فعالیتهای آهنگدار چه دریافتی و چه ابزاری تا برقراری کامل برتری جانبی نیمکرهی غالب کورتکس از زندگی بیمار حذف شود». (25)
6-4-3- شیوههای اصلاح و درمان لکنت زبان (26)
لکنت زبان کودک باید هر چه زودتر درمان شود و این عقیده که به مرور بهبودی حاصل خواهد شد جز اتلاف وقت و تشدید بیماری نتیجهای در بر نخواهد داشت. امروزه روشهای مختلفی برای اصلاح، درمان و بازپروری اختلال گویایی و لکنت زبان وجود دارد، در این جا به طور خلاصه به برخی از این راهها اشاره میشود.6-4-3-1- روشهای تلفظی یا زبانی
در این روش که بیشتر برای کودکان هفت سال به بالا به کار میرود تأکید بر اصلاح تلفظ و بازپروری ریتم تنفسی است. در این روش تمرینهای مربوط به رها ساخن عضلانی و جلوگیری از گیر و فشار از اهمیت بسزایی برخوردار است.<p class="a> 6-4-3-2- روشهای دوجانبه یا مکمل (روش تفکر و تلفظ)
در این روش به بازپروری و پرورش جنبههای دوگانهی فکری و زبانی اهمیت فراوان داده میشود و برای کودکان 7-3 سالهی نتایج ثمربخشی داشته است. هدف این روش پرورش دوگانهای از قدرت و صحت تفکر و صحت زبان است. مثلاً به کودک میآموزند که: افکار خود را صریح و روشن دریابد. فقط افکار واضح و روشن خود را به زبان جاری ادا نماید و کلمهها و جملهها را دقیق و رسا بازگو کند.
6-4-3-3- روشهای رواندرمانی
این روشها برای افرادی که دچار کشمکشهای عاطفی و اختلالات روانی - عصبی هستند به کار میرود. این روش برای کودکان سنین پایین معمولاً ثمربخش نیست و در دنیای امروز چندان متداول نیست.6-4-3-4- روشهای رفتار درمانی
مبنای نظریهی روشهای رفتار درمانی این است که یکی از علل لکنت زبان رفتارهای سازش نایافته یا نابهنجار فرد میباشد. لذا در این روشها سعی میشود که با تغییر و اصلاح رفتارهای نامطلوب و تنشآفرین زمینهی تقلیل یا دفع لکنت زبان کودک یا نوجوان را فراهم کرد.6-4-3-5- روشهای خود درمانگری
این روش که میتواند نوعی رفتار درمانی نیز تلقی شود، بر این اساس استوار است که فرد لکنتی با انگیزهی قوی و ایجاد تغییرات لازم در زمینهی بازخوردها و نگرشها نسبت به لکنت خود، با برنامهای منظم و مشخص و به طور جدی و مصمّم تلاش کند که اختلالهای گویایی خود را اصلاح نماید. طرفداران این نوع روش معتقدند که:«لکنت چیزی است که فرد انجام میدهد و او میتواند در آنچه انجام میدهد تغییرات و اصلاحاتی ایجاد کند». البته این روش برای افراد بزرگسال مورد استفاده قرار میگیرد.
6-5- لالی عاطفی (27) (خاموشی)
اختلال گویایی بر اثر عوامل عصبی - روانی همیشه به صورت لکنت زبان بروز نمیکند. گاهی به صورت لالی یا سکوت مرضی یا لالی عاطفی در میآید که اغلب بر اثر هیجانهای شدید، شوکهای عاطفی از زد و خوردها، از دست دادن پدر و مادر، تصادف و حتی در زمان جنگ و بمباران به فراوانی در کودکان دیده میشود6-5-1- علامتهای لالی عاطفی
سکوت مرضی ممکن است مقدمهی یک بیماری روانی مانند افسردگی شدید، اسکیزوفرنی مخصوصاً از نوع کاتاتونیک یا واکنش هیستریک باشد. لالی ممکن است به صورت صحبت نکردن اختیاری یا سکوت انتخابی (28) باشد که در این صورت کودک استعداد و قدرت صحبت کردن را به طور طبیعی داراست اما به عللی که غالباً جنبهی عاطفی دارد با اطرافیان خود صحبت نمیکند و فقط با چند نفر که صمیمیتر است به طور اختیاری و انتخابی صحبت میکند. این کودکان از هوش طبیعی برخوردارند و گاهی ممکن است صحبت نکردن انتخابی یا امتناع از مدرسه رفتن با هم دیده شود.6-5-2- پیشگیری و درمان
صحبت نکردن اختیاری ممکن است در مراجعه به پزشک یا در مدرسه با آموزگار و همکلاسان باشد. این کودکان اغلب خجول و ترسو، مضطرب و از لحاظ شخصیتی متناسب با سن خود رشد نکرده و نسبت به اشخاص بیاعتنا هستند. اگر ناراحتی موقتی باشد درمان لازم ندارد چنانچه ادامه یابد به هر نحو که شده باید کودک را تشویق و وادار به صحبت کردن نمود از نقاشی و بازی درمانی برای از بین رفتن منفینگری و لجاجت کودک باید استفاده کرد. ممکن است کودک در جلسات اولیه مقاومت کند و حتی با گریه، داد و فریاد و تهاجم واکنش نشان دهد ولی چنانچه با خونسردی و بدون نشان دادن واکنش شدید با وی رفتار شود لجاجت را کنار میگذارد و آرام میشود. تکرار جلسهها و دادن جایزه در جلسههای بعدی برای تکمیل فعالیت نشستهای قبلی غالباً مفید است و کودک را به حرف زدن وا میدارد.6-6- دیسلکسیا (29) و اختلالهای مغزی
هانری پیهرون (30) در کتاب لغت روانشناسی دیسلکسیا را چنین تعریف نموده است:«اختلالی که در اثر بیماری در مکانیسم خواندن روی میدهد و به صورت تحریف حذف و اشتباهاتی در کلمهها ظاهر میشود. این اصطلاح و بعدها هر گونه مشکلی در تشخیص، درک و تکرار سیلابها مکتوب نیز اطلاق شده است.» (31)
توجه به اصطلاح «نابینایی کلمه» (32) در سالهای 1877 مطرح شده که به رغم «دیدن» و دارا بودن هوش و گویایی طبیعی، فرد قادر به عمل خواندن نیست. در گذشته زمانی این وضعیت را «الکسی»(33) میخواندند که معنی تکنیکی آن، از دست دادن تواناییهای قبلی خواندن در فرد بوده است. اورتون (34) واژهی «چرخش نماد» (35) را پیشنهاد کرد تا نشانگر فراوانی بر عکس کردن حرفها باشد، اما از جنبهی تکنیکی، اصطلاح دیسلکسی صحیحتر است و امروزه ترکیب «دیسلکسی رشدی» را به جای آن به کار میبرند.
میزان رواج اختلال خواندن در جمعیت کلی کودکان بین 3 تا 15 درصد برآورد شده است. (36)
قبل از هفت تا هشت سالگی نمیتوان از نارساخوانی، نادرست نویسی سخن به میان آورد، چون اشتباهاتی که در نارسا خوانی دیده میشود تا قبل از پایان سال دوم ابتدایی، فراوان و پیش پا افتاده است. (37)
میشل ژوئن در سال 1964 در مقالهای تحت عنوان «دربارهی دیسلکسی» مینویسد:
«...تجلیات این بیماری در مشکلات مربوط به نوشتن، قرائت و رونویسی یا فقط در رونویسی به چشم میخورد. این تجلیات ممکن است در مراحل اول یادگیری یا در طی دوران مدرسه، بعد از آن که مکانیسمهای مربوط به خواندن ظاهراً کسب شده باشد ظاهر میشود. بنابراین بیماری نوعی عدم تشکل یا از هم پاشیدن شکل سازمان یافتهی زبان مکتوب است.» (38)
دیسلکسی یا نارساخوانی اصطلاحی است که برای کودکان که علیرغم بهرهی هوشی طبیعی قادر به خواندن نیستند به کار میرود. این کودکان ممکن است کلمههای بسیاری را بدانند و در تکلم خود استفاده نمایند، اما از درک و شناسایی علائم نوشتاری عاجزند. بعضی از آنها حتی میتوانند کلمهها را بخوانند اما مفهوم آنها را نمیفهمند. این حالت را هیپرلکسی (39) مینامند.
6-6-1- علامتهای دیسلکسی در کودکان
کودکان نارساخوان غالباً مشکلاتی در جهتیابی فضایی، تشخیص راست و چپ، بالا و پایین، توالی حرفها و کلمهها، هماهنگی بین چشم و دست، ارتباط بین اعضای بدن خود و دیگران دارند. نسبت پسران نارساخوان سه برابر دختران نارساخوان است.مشکلات اختصاصی خواندن کوکان مبتلا به این نوع اختلال به شرح زیر است:
1- اشتباه کردن کلمههای شبیه به هم مانند غاز و غار - چای و جای؛
2- حدس زدن کلمهها با در نظر گرفتن حرفهای ابتدا و انتهای آنها؛
3- آئینهخوانی یا وارونهخوانی کلمهها مثلاً روز به جای زور؛
4- مشکلات شدید در هجی کردن کلمهها؛
5- بیمیلی و انزجار از یادگیری خواندن؛
6- دشواری در تشخیص جزء از کل.
«دلاکاتو» ویژگیهای مشترک کودکان دشوارخوان را چنین برشمرده است:
1- عدم هماهنگی در حرکات؛
2- عدم برتری جانبی؛
3- %20 چپ دست هستند و این سه برابر افراد عادی است؛
4- شیفتهی موسیقی بوده و از گوش دادن به آن بیش از خواهران و برادرانشان لذت میبرند؛
5- حرفهای دست نوشتهی آنها میل ثابتی ندارد (خطهای عمودی در حرفها دارای زاویههای بسیار متفاوتی هستند)؛
6- چشمان عادی و سالم دارند ولی نمیتوانند خوب ببینند؛
7- بیشتر آنها در کلاس دوم یا سوم به وارونه خوانی یا وارونه نویسی گرایش دارند مثلاً «25» را «52» و «در» را «رد» میخوانند؛
8- در هجی کردن ضعیف هستند؛
9- در ریاضیات بهتر از خواندن و در بحث کردن بهتر از نوشتن هستند؛
10- درک آنها از طریق گوش بهتر از چشم صورت میگیرد.(40)
6-6-2- علل دیسلکسیا
دیسلکسی علل مختلف و متنوعی دارد که هیچ یک از آنها را نمیتوان مخصوص ایجاد این بیماری دانست. مثلاً وادار کردن کودک چپدست به راستی دستی ممکن است موجب دیسلکسی شود. اما چپدستهای زیادی هستند که به نوشتن با دست راست وادار شدهاند ولی به این بیماری دچار نشدهاند یا اغلب کودکان عقبمانده دچار این بیماری میشوند و عدهای از کودکان باهوش و حتی پرهوش نیز به این بیماری مبتلا شدهاند.به طور کلی عوامل مؤثر در دیسلکسی را میتوان تحت سه عنوان طبقهبندی کرد: (41)
6-6-2-1- عوامل آموزشی و تربیتی
الف- به کار بردن روش کلی (42) در آموزش خواندن با سازمان ترکیبی اولین اکتسابات ادراکی و حرکتی سازگارتر است. اما در مراحل آخر یادگیری به کار بستن آن به صورت امری بسیار حساس در میآید. بعضی از کودکان در مقابل این روش مقاومت نشان میدهند به همین جهت تمایل به این که به جای آن از روش مختلط یا ترکیبی (43) استفاده شود، روز به روز بیشتر میشود.ب- دشواری پرداختن از یک روش به روش دیگر مثلاً از روش کلی به روش تحلیلی یا سیلابی. (44) برای کودکانی که معلم یا مؤسسه او مخصوصاً در سال اول تغییر میکند.
ج- زیادی جمعیت کلاسهایی که در آن معلم نمیتواند شاگردان و پیشرفت متفاوت آنها را به طور انفرادی مورد توجه قرار دهد.
د- عبور بیمقدمه و غیر تدریجی از کودکستان به کلاس مقدماتی که در آن ناگهان بسیاری از فعالیتهای بازی شکل حذف میشوند و سکوتهای اجباری، بیحرکت ماندن و مراعات انضباط که گاهی زیاد خشک هم هست جای آن را میگیرد (در صورتی که به تجربه ثابت شده است که روشهای فعال با وضع کودکان این سن و حتی کودکان بزرگتر سازگارتر است).
هـ - بالاخره ورود به کلاس مقدماتی در حالی که کودک هنوز رشد کافی برای تعلیمات آن را کسب نکرده است. بعضی از کودکان ممکن است با وجود رشد متعال جسمی مشکلاتی در سخن گفتن، عقبماندگیهای روانی - حرکتی یا نوشتن عقبافتادگی ذهنی یا نارسیدگی عاطفی - اجتماعی داشته باشند که مانع یادگیری عادی و رضایتبخش در آنان شود
6-6-2-2- عوامل شخصی
علاوه بر عوامل آموزشی و تربیتی عاملهای دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که مربوط به خود کودک میباشد، عواملی چون اختلالهای فیزیولوژیک مربوط به بینایی، شنوایی و امثال آن یا وسیلهای مثل چپدستی مشکوک یا چپدستی که به زور به راست دستی تبدیل شده است، اختلالهای مربوط به قلمرو بیان و ارتباط و در درجهی اول مربوط به گفتار و بالاخره اختلالهایی که تحت عنوان «اختلالهای عاطفی» طبقهبندی میشوند که بسیار متنوع و پیچیده هستند، مانند مخالفت منفی یا مثبت نسبت به پدر ومادر و نسبت به معلمان، بیقراری، بیدقتی، ناتوانی ناشی از حالت عاطفی، اضطراب شدید، ترس از شکست، کندی رشد، رشد ناکافی مقاومت در برابر تکامل و...6-6-2-3- عوامل خانوادگی واجتماعی
گذشته از عوامل فوق بعضی از عوامل به خانواده و اطرافیان کودک مربوط میشود. از جمله فشار توقعات مدرسه که در جامعهی کنونی بیاندازه توسعه یافته است. هر چند که این فشار ممکن است به علت ضرورت تأمین آیندهی کودکان، مشروع باشد ولی چنان اضطراب و تشویش ایجاد میکند که به صورتی باور نکردنی نتیجه، عکس هدف مورد انتظار میشود گاهی اتفاق افتاده است که با کاهش این توقعات یک دیسلکسی بهبود یافته یا درمانده است.عوامل دیگری که ظهور این مشکل را تسریع میکند، عبارتند از: تظاهر یک برادر به این که برجستهتر است، تولد کودک جدید در خانواده که مورد قبول فرزند قبلی نباشد، حمایت بیش از حد از کودک، توقعات بیش از حد از او و موانعی که در راه پرورش متعادل کودک وجود دارد.
6-6-3- راههای تشخیص عملی دیسلکسی (45)
هر کودکی که بعد از سال اول تحصیلی، خواندن و نوشتن را به صورت نسبتاً روان یاد نگرفته باشد، خواه:- سیلابها را برعکس کند مانند زور به جای روز؛
- صداهای «م /ن - د/ ب» یا صداهای مرکب را با هم اشتباه کند؛
- به زحمت سیلاب- سیلاب بخواند تا جایی که نتواند متن خوانده شده را که متناسب با سن اوست بفهمد یا نتواند رونویسی کند میتوان این کودک را «دیسلکسیک» نامید.
وقتی که در قرائت کودک هفت تا هشت ساله بعد از آن که قدمهای اولیهی خواندن را «بد یا خوب» برداشته است، معایبی پدید آید یا غالباً فردی که تنها املای او بد است و مستحق بازپروری باشد، حتی زمانی که این حالت را به بیدقتی نسبت میدهند و غلطهای او را ناشی از تنبلی میدانند این امر بسیار مهم است.
عدهی زیادی از اولیا تصور میکنند کودک 12 یا 15 سالهای که درختان را بدون علامت جمع مینویسد یا وقتی از او قاعدهی مفعول صریح را میپرسند میداند ولی در جمله آن را غلط مینویسد، کودکی است که عمدتاً توجه نمیکند. حقیقت این است که نمیتواند دقت کند، زیرا به کار بستن این قاعده به طوری که بدون تفکر خود به خود باشد، در او تحقق نیافته است. هر کلمه برای او تلاشی در زمینهی تفکر و یادآوری و سرچشمهی شک و تردید است پس هنگام نوشتن هر کلمه در ذهن به املای آن فکر میکند. از طرف دیگر اختلالی که در آغاز کار در املا روی میدهد میتواند اختلال املایی بزرگتری را به دنبال آورد خواه نزد کودکی که حالات عاطفی مانع پیشرفت اوست و در موقع برخورد با کلمه مشوش میشود، تردید میکند، میترسد و سازگاری لازم را به دست نمیآورد و خواه در کودک نامتعال که نمیتواند دقت کند و اشتباه میکند و... حتی وقتی که متن را دوباره میخواند متوجه اشتباه خود نمیشود.
شکست در این زمینه، اگر چه از عوامل مختلف ناشی میشود نتایج متفاوتی نیز به دنبال دارد؛ مثلاً بیعلاقگی نسبت به همهی مسائل آموزشی و بیزاری از هرگونه تلاش برای یادگیری، اضطرابی که علاوه بر یادگیری زبان مادری مواد دیگری را نیز شامل میشود. گاهی کودک این کمبود را با پیشرفت درخشان در درس حساب و سپس ریاضی یا در ورزش جبران میکند.
6-6-4- راههای درمان دیسلکسی (46)
برای درمان دیسلکسی راه حلهایی در روانشناسی مطرح شده است. طرفداران روشهای بازپروری معتقدند که کودک دیسلکسی را باید به عنوان کودک طبیعی که دستخوش مشکلی موقتی در یادگیری شده است، بپذیریم. این روشها بر اساس رابطهی خاص بین متخصصان بازپروری و کودک استوار است. آنها از حرکت و شکل و رنگ برای ایجاد پیوند بین علائم خطی در یک مکانیزم کلیتر که «به طریق دیگری» صورت خود به خودی و غیر ارادی به خود میگیرد استفاده میکنند.چون هدف اساسی آنها درک کودک در شخصیت کلی او و شناختن موانع در راه شکفتن اوست برای کودکی که اظهار وجود نماید اهمیت خاص قائلند و بدین ترتیب کار آنها عبارت میشود از آموزش نقاشی، زبان شفاهی یا گفتاری، متون نوشته شده و آزاد و نظایر آنها.
اما برای جلوگیری از ابتلای کودکان به دیسلکسی میتوان اقدامهای زیر را انجام داد:
1- جستوجو، شناسایی و تشخیص کودکانی که آخرین دورههای پیش دبستانی را جهت ورود به دبستان میگذرانند ولی هنوز آمادگی لازم را در این زمینه کسب نکردهاند.
2- پیگیری کودکانی که جهت پیشگیری و درمان دیسلکسی در مراحل اولیه شناسایی شدهاند. برای درمان دیسلکسی همکاری والدین بسیار مهم است به این منظور والدین باید از وادار کردن کودک به اعمال مشکل آن هم پس از تلاش مداوم روزانه و خستگی شدید به هنگام شب خودداری نمایند و باید معتقد بود که هر کودکی مایل است که موفق شود تا موقعیتش را محکم سازد و رضایت والدین و همگنان خود را به دست آورد.
والدین نباید کودک را به اشکالی که قادر به نفع آن نیست مورد تنبیه و تهدید و سرزنش و حتی پاداشهایی که چندان مؤثر نیست قرار دهند، بلکه باید اوّل کودک را خوب بشناسند، سپس نیاز طبیعی او را به بازی حس نمایند و به تدریج درصدد راهنمایی او برآیند، و زمینه را برای گسترش تلاش و فعالیت فراهم کنند و سرانجام او را در جهت مناسب سوق دهند.
6-7- آفازی (47)
آفازی یکی از بیماریهای مغزی است که معمولاً بر اثر آسیب ناحیه جلو کورتکس که به نام «ناحیه تکلم» مشهور است به وجود میآید. این آسیب در نیمکرهی چپ افراد راست دست و در نیمکرهی راست افراد چپدست رخ میدهد. اصطلاح آفازی برای بزرگسالان و «دیسفازی» (48) برای کودکان به کار برده میشود.دیسفازی یا نارساگویی یکی از نارساییهای گفتاری است که بخصوص پس از 6 سالگی به صورت سازماننایافتگی زبان در حال تحول متجلی میگردد و ممکن است مشکلاتی در راه زبان نوشتاری کودک به صورت نارساخوانی - نارسانویسی ایجاد کند.
در دیسفازی اعضای تولید صوت بهنجارند. نظام آوایی به خوبی کسب شده و اختلالهای مفصلبندی نداشته و همهی صوتهای زبان به خوبی تکرار میشوند. نارسایی شنیداری وجود ندارد، اما نوعی بینظمی در ادراک شنیداری کلامی مشاهده میشود و در این زمینه دو سال از همسالان خود پایینترند.
نارساگو غالباً نمیتواند بیش از دو هجای بیمعنا را تکرار کند و در آزمون تکرار جملهها نیز با شکست مواجه میگردد.
درک و فهم زبان تقریبی است و مفاهیم انتزاعی مربوط به زمان و مکان و ویژگیهای اشیا را پس از شش سالگی به خوبی درک نمیکند گرچه کودک دیسفازی حرف میزند و مقصود خود را میفهماند، اما خزانهی لغاتش محدود است و اشتباهات ترکیبی فراوان دارد و از کلمات ربطی به درستی استفاده نمیکند و در 9-8 سالگی به ترکیبهایی اقدام میکند که از ویژگیهای سن سه سالگی است.
کودک دیسفازی به سختی خواندن را یاد میگیرد و در بسیاری از آنها، مشکلات خواندن در خلال تحصیلات پا برجا میماند. تقریباً همهی آنها در املا و انشا با مسائلی مواجه هستند.
علل دیسفازی همان علل «تأخیر سادهی زبان» است ولی برای هر یک از آنها نمیتوان سهمی مشخص کرد.
این بیماری در پسران سه یا چهار برابر دختران است و در سالهای اول این حالت در 10 تا 20 درصد کودکان مشاهده میشود ولی کم کم از بین میرود.
6-7-1- انواع آفازی
این نوع اختلال به شکلهای مختلفی دیده میشود از جمله:1- آفازی حسی یا درکی، (49) به معنای اختلال در درک نشانههای شنیداری است که کودک صدا را میشنود، اما معنی و مفهوم سخنان را درک نمیکند.
2- آفازی حرکتی یا بیانی (50) به معنای اختلال در قدرت بیان یا تولید نشانههای کلامی است.
در این حالت کودکان سخنان دیگران را میشنوند و میفهمند ولی خودشان قادر نیستند افکار و ادراک خود را بیان نمایند.
3- الکسیا، (51) که شامل عدم قدرت و درک زبان و نوشته است.
4- اگرافیا، (52) که در آن فرد قادر به برگرداندن علائم کلامی یا شفاهی به علائم نوشتاری نیست. (53)
6-7-2- علامتها و توصیههای درمانی
شوئل (54) و همکارانش مینویسند: «به نظر ما آفازی در اصل نوعی اختلال تکلم است که ممکن است با اختلالهای مختلف ادراکی، حسی، حرکتی و با آسیب مغزی توأم باشد. بیمار آفازی معمولاً از عدم توانایی خود در کلام آگاه است و به همین علت اغلب احساس محرومیت، اضطراب و افسردگی میکند. کودک مبتلا به آفازی معمولاً به ضعف و مشکل خود در کلاس آگاه است. بدین جهت عصبانیت، بیقراری و اختلالات رفتاری وی در مدرسه بیشتر است ولی در خارج از مدرسه و در ساعات نقاشی، ورزش، کاردستی و فعالیتهای دیگری که به تکلم نیازی نیست پا به پای دیگران پیش میرود و اختلالات رفتاری کمتری دیده میشود.در کودکان مبتلا به آفازی وارونهنویسی وجود دارد بدین معنی که حرفها را به طور معکوس مینویسند یا میخوانند، البته این کودکان در نقاشی و رونویسی عادی هستند، ولی نوشتن املای آنها با وارونه کردن کلمهها توأم است. برای درمان، کلاسهای تقویتی، لااقل سه ساعت در هفته توصیه شده است.
البته این کلاسها در ناتوانی شدید همراه به ضایعات مغزی کارساز نیست، اما برای انواع دیگر مؤثر بوده و کودک به خوبی پیشرفت میکند. برنامههای انفرادی، علاقهمندی معلم به نحوهی تدریس، تقسیم برنامه به اجزای کوچک و تکراری، گماردن کودک در کلاس پایینتر در موادی که ضعیف است، استفاده از تواناییهای موجود کودک و تقویت آن و ایجاد اعتماد به نفس و استفاده از تواناییها برای غلبه بر ناتواناییها و غیره اصول درمان را تشکیل میدهد.
6-8- تأخیر در خواندن آغازین
مطالعات انجام شده علل و منشأ تأخیر در خواندن را در سه زمینه به شرح زیر خلاصه کردهاند:1- ضایعات مغزی که به دیر کردن خواندن منجر میگردد؛
2- مواردی که عوامل آن منشأ بیرونی یا محیطی دارند، مانند مشکلات عاطفی و عدم شرایط مساعد و تناسب امکانات؛
3- تأخیر در خواندن آغازین که ممکن است در نتیجهی پس افتادگی رسش و عدم رشد کافی دستگاه عصبی به وجود آید.
به عبارت دیگر تأخیر در خواندن آغازین به اختلال شدید در توانایی یادگیری خواندن مربوط میشود به شرطی که هیچگونه ضایعهی مغزی یا عوامل نامساعد محیطی وجود نداشته باشد.
«کرک» (55) معتقد است که کودک در هر یک از مراحل رشد معمولاً به انجام کارهایی گرایش دارد که برایش آسان باشد و از انجام تکالیف مشکل سر باز میزند. این بدان معنی است که در مسیر رشد کودک فراگردهای معینی دچار تأخیر شده و موارد دشوار فراگردهایی است که به اندازهی کافی در مورد کودک دارای ناتواناییهای یادگیری، تکرار نشدهاند. بدین لحاظ از فعالیتهایی که مستلزم فراگردهای مذکور باشد اجتناب میکند در نتیجه در روند رشد خود با شکست مواجه میشود و دایرهی نقص گسترش یافته و روز به روز شدت مییابد. بنابراین باید هدف آموزش جبرانی متوجه محدود کردن دامنهی نقص و بهبود و توسعهی فعالیتها در زمینههایی باشد که فراگردهای تأخیر شده ترمیم یابد، به گونهای که کودک بتواند رفتار خود را تغییر دهد و در تکمیل آن بکوشد.
بر اساس دیدگاههای نضجی هر فرد برای رشد مهارتهای مختلف میباید یک مسیر طبیعی از رشد را با زمان معینی پشت سر گذارد. آنچه گاهی به عنوان مسألهای در یادگیری کودکان به نظر میآید ممکن است صرفاً ناشی از دیر کردن نضج فراگردهای معینی باشد. بنابراین دستاندرکاران تعلیم و تربیت باید به مراحل پختگی کودکان آگاهی کامل داشته و به آن توجه کنند و آموزشهای خود را در زمان مناسبی که توانایی لازم در کودک پدیدار میگردد ارائه دهند. چنان که کلاپارد کسانی را که قبل از وقت از کودک توقع بیجا دارند به کوردلانی تشبیه میکند که در بهار درخت را برای تحصیل میوه تکان میدهند. چنین مردم خام طبعی نه تنها در بهار میوهای به دست نمیآورند، بلکه با اقدام شتابزده خود سبب ریختن شکوفههای بهاری شده و خود را از میوههای پاییزی هم محروم میکنند.
پینوشتها:
1. Articulation disorder.
2. Stuttering.
3. Cluttering.
4. Acquired aphasia.
5. Mutism.
6. Writing disorder.
7. طبقهبندی اختلالات زبان و تأخیر سادهی زبان و شتابانگویی از منبع زیر اقتباس شده است:
پریرخ دادستان، روانشناسی مرضی تحولی، تهران: انتشارات ژرف، 1370، صص 320-296.
8. Debrey .
9. Becker and Grondmann.
10. پریرخ دادستان، 1370، ص 320.
11. جان آیزنستون، اختلالات زبان و گفتار در کودکان، ترجمهی حمید علیزاده، تهران: انتشارات رشد، 1373، ص 111.
12. tonic.
13. clonic.
14. West.
15. بهروز میلانیفر، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی، تهران: نشر قومس، 1374، ص 345.
16. Johnson.
17. همان، 1374، ص 345.
18. Disspert.
19. همان، 1374، ص 346.
20. Adler.
21. Fridman.
22. Yung.
23. مینا ناظر، روانشناسی افراد غیر عادی و بیماران روانی، تهران: انتشارات شرق، 1367، قسمت لکنت زبان.
24. Delacato.
25. کارل دلاکاتو، پیشگیری و درمان مشکلات خواندن، ترجمهی نیمتاج زرین قلم، تهران: سلسله نشریات ما، 1369، صص 40-39.
26. ملکام فریزر، خوددرمانگری در لکنت زبان، ترجمه غلامعلی افروز، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، صص 22-21.
27. Mutism.
28. Elective Mutism.
29. Dyslexia.
30. H. Pieron.
31. صغری سره، روش فعال در کودکستان، چاپخانه پیروز، 1355، 84.
32. word Blindness.
33. Alexia.
34. Urton.
35. strephosymblia.
36. جرالد والاس و جیمز مکلافلین، ناتواناییهای یادگیری، ترجمهی تقی منشی طوسی، مشهد: مؤسسهی چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1370، ص 190.
37. پریرخ دادستان، روانشناسی مرضی تحولی، ص 331.
38. صغری سره، روش فعال در کودکستان، ص 86.
39. Hyperlexia.
40. کارل دلاکوتو، دشواریهای گفتاری و خواندن در کودکان: ترجمهی محمدرضا فتاحی، تهران: سلسله نشریات ما، 1370، ص 91.
41. صغری سره، روش فعال در کودکستان، صص 87-90.
42. Global.
43. Mixte.
44. Syllabique.
45. این بحث با اندک تغییراتی از مأخذ زیر اقتباس شده است:
صغری سره، روش فعال در کودکستان، صص 92-90.
46. این بحث با اندک تغییراتی از مأخذ زیر اخذ شده است:
صغری سره، روش فعال در کودکستان، صص 96-92.
47. بحث «Aphasia» بیشتر از دو منبع زیر اقتباس شده است:
الف) پریرخ دادستان، 1370، ص 304.
ب) بهروز میلانیفر، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی، ص 342.
48. Dysphasia.
49. Motor or expressive aphasia.
50. Sensory or receptive aphasia.
51. Alexia.
52. Agraphia.
53. بهروز میلانیفر، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی، صص 343-342.
54. Shuell.
55. krek
ناعمی، علی محمد، (1392)، روانشناسی آموزش خواندن، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ هفتم.