نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینیدر این نوشته، عواملی که با مشکلات عمومی خوردن مرتبطاند، بررسی میشوند.
نقش طبقهی اجتماعی
بعضی صاحبنظران معتقدند که مبتلایان به اختلالات خوردن مانند بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، متعلق به طبقات خاصی از اجتماعاند. اغلب بیاشتهایی عصبی در میان نوجوانان متعلق به جایگاه اجتماعی متوسط تا بالا، و پرخوری عصبی در میان دختران طبقهی پائین شیوع بیشتری دارد.پژوهشی به بررسی نگرش 11/000 نوجوان 13 تا 20 ساله پرداخت. اگرچه در این تحقیق مشکلات خوردن مورد ارزیابی قرارگرفت نه اختلالات خوردن، اما مشاهده شد که رابطهی خیلی ضعیفی بین طبقهی اجتماعی و مشکلات خوردن وجود دارد. به عبارت دیگر، مشکلات خوردن در بین نوجوانان متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر، بیشتر بود (هیون، 1996).
نقش فرهنگ
نوجوانان مهاجر بیشتر به مشکلات عمومی خوردن دچار میشوند. ویچستروم (1) و همکاران (1994؛ به نقل از هیون، 1996)، مشاهده کردند که بین نوجوانان مهاجر آسیایی و بریتانیایی، از این نظر تفاوت وجود دارد و نوجوانان مهاجر نمرههای بهتری را در پرسشنامههای مرتبط با مشکلات خوردن به دست میآورند. برای این روند دو تبیین احتمالی وجود دارد؛ اولاً، نوجوانان مهاجر ممکن است با ایدههای غربی مانند داشتن تصورات بدنی بسرعت انطباق یابند و در نتیجه آن را قاطعانه و مصمم دنبال کنند؛ ثانیاً خانوادههای مهاجر، بویژه آنهایی که متعلق به فرهنگهای خاصیاند، ممکن است تلاش زیادی برای به حداقلرساندن تعارضات خانوادگی کنند. چنین خانوادههایی که تعارضات پنهان دارند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به مشکلات خوردن قرار دارند تا خانوادههایی که در آنها تعارضات آزادانه مطرح و حل میشوند.درمان اختلالات خوردن
اگرچه روشهای مختلفی برای درمان افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی وجود دارد، اما به دلایل زیر، کوششهای درمانی کنترلشدهای در مورد این روشهای درمانی صورت نگرفته است: اولاً، رواندرمانگری اختلالات خوردن بسیار مشکل است، زیرا افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، اغلب هیچ انگیزهای برای درمان ندارند، از اینرو درمان ناکارآمد و غیرمؤثر خواهد بود؛ ثانیاً، عوامل دیگری مانند تأثیر دارودرمانی و اعضای خانواده ممکن است اثر درمانی را از بین ببرد.اختلالاتی مانند بیاشتهایی عصبی را میتوان از دیدگاه بدکارکردیهای موجود در روابط خانوادگی تبیین کرد. از اینرو راهبردهای درمانی که تمام اعضای خانواده را به عنوان یک کل در فرآیند درمان درگیر میکنند، میتوانند مؤثر واقع شوند.
اعضای خانواده باید بدانند که هریک از افراد خانواده، ظرفیتها، مهارتها، نیروها و شایستگیهای منحصربه فرد و خاصی دارند. برای درمان اختلالات افراد خانواده، باید درگیریها را در چنین خانوادههایی از میان برد. عدم انسجام و هماهنگی و وابستگی، علت اصلی تعارضات و عدم توافقهایی است که در این خانوادهها وجود دارد. اعضای خانوادهها باید یاد بگیرند که چگونه با تعارضات برخورد کنند، به جای آنکه این تعارضات را پنهان کنند؛ خانوادهها باید بحث و گفت و گوهایی در جوّ گرم، صمیمانه، باز و صادقانه داشته باشند. افرادی که چنین راهبردی را به کار میگیرند، در 86 درصد موارد طی یک تا 7 سال میتوانند به وزن طبیعی دست یابند.
یک راهبرد درمانی برای درمان افراد مبتلا به پرخوری و بیاشتهایی عصبی، برنامههای اصلاح رفتار است. در مورد افراد مبتلا به بیاشتهایی، درمان شامل راهبردهای کنترلشده برای اضافه وزن است که در طول اولین بخش از برنامهی درمانی که بسیار حیاتی است فرد اضافهوزن داشته باشد، بسیار مفید است. از تقویتکنندهها نیز میتوان استفاده کرد، این تقویتکنندهها میتوانند شامل امتیازهای کم یا فرصتهای اجتماعی باشند. مثال زیر این مسئله را به خوبی نشان میدهد.
دختری که مبتلا به بیاشتهایی عصبی بود، به منظور به دستآوردن امتیازهای خاصی، حداقل در حدود نیمکیلو در روز اضافه وزن داشت. در ابتدا این امتیازها شامل مدتزمانی بود که این دختر میتوانست خارج از اتاقش باشد. در واقع، ماندن در اتاق هیچ نتیجه و سودی به غیر از خواب و استراحت در رختخواب برای او نداشت. این دختر هر روز صبح وزن میشد. اگر نتوانسته بود به وزن موردنظر و لازم برای آن روز برسد، در اتاقش تنها میماند و در اتاق بسته میشد، ولی اگر میتوانست صبح روز بعد به وزن لازم و ضروری برای آن روز دست یابد، به او اجازه داده میشد از اتاق خارج شود.
یکی از راهبردهای درمانی برای پرخوری عصبی، استفاده از فرایند شناختی- رفتاری برای کمک به فرد است تا بتواند رفتار و تفکر خود را دربارهی بیماریاش تغییر دهد. برای مثال، چندین مرحله یا چندین تمرین طراحی میشوند که بسیار شبیه به برنامهی خود- یاری عمل میکند. این راهبرد شامل موارد زیر است:
• تعمق، تأمل یا تفکر دربارهی تغییریافتن؛
• تأکید بر این موضوع که فرد آگاهانه و حسابشده و توأم با تعمق و تأمل برای تغییر تصمیم بگیرد.
• این فکر که همهچیز تغییر خواهد کرد؛
• اطمینان از اینکه از هرگونه تغییری حمایت میشود.
یکی از مؤلفههای موجود در چنین برنامهای، نظارت و بازبینی بر پرخوری و یادداشت افکار، احساسات و هیجانات فرد در حین پرخوری است. مؤلفه و جزء مهم دیگر این برنامه، «کنترل ذهن» (2) است. از اینرو، این راهبرد شامل کمک و یاری به افراد برای درک این موضوع است که چگونه احساس عدم کنترل کردهاند، همچنین کمک به آنها برای به دستآوردن مجدد کنترل. در این راهبرد به افراد کمک میشود تا دریابند تفکرات و هیجانهای آنان دربارهی یک واقعهی خاص که در زندگیشان رخ داده و منجر به تنیدگی و پرخوریشده، چه بوده است. اغلب این کار را میتوان در جلسات گروه درمانی که یکسری بحث و گفت و گوهایی بین افراد مبتلا به پرخوری عصبی صورت میگیرد، انجام داد و به نتیجهی خوبی دست یافت.
در مروری بر ادبیات که توسط میتچل و اکرت (3) (1987) صورت گرفت، مشاهده شد که بسیاری از رواندرمانگران سعی میکنند شناخت- رفتاردرمانی را برای درمان پرخوری عصبی به کار گیرند. البته اگرچه رواندرمانگران شناختی- رفتاری از نظر شیوههای مورد استفاده و راهبردهای به کار گرفته شده تفاوت دارند، اما همهی آنها بر موضوعات زیر تأکید میکنند:
• مشاورهی غذایی با تأکید بر ایجاد الگوهای نرمال و بهنجارخوردن؛
• آموزش جرأتورزی و تنشزدایی (4)؛
• راهبردهای کنترل محرک، تأخیر در پاسخدهی و حل مسئله؛
• خودبازبینی و خودکنترلی.
درمان افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، با دارو نیز امکانپذیر است، اگرچه نتایج در این مورد دوپهلوست و ابهام دارد. داروهای ذکرشده در زیر، از جمله داروهایی هستند که به کاربردهشده و به نتایج متفاوتی منجر شدهاند، داروهای ضدروانپریشی و ضدافسردگی از جمله لیتیوم. با اینحال، لیتیوم باید برای افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی که دچار بینظمیهایی در ترکیبات درونی بدنشان شدهاند و مشکلات قلبی دارند، با احتیاط تجویز شود. بعضی موفقیتها نیز برای درمان پرخوری عصبی با ضدافسردگیها گزارش شده است (هیون، 1996).
پینوشتها:
1. wichstrom
2. mind control
3. Mitchel & Eckert
4. relaxation
خدایاریفرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم