عضو هیات علمی موسسه بهداشت معنوی و سردبیر مجله تخصصی معنویت
آیا معنویتهای پستمدرن قدرت یک انقلاب تاریخی را دارند ؟
وقتی در نیمههای قرن بیستم برخی از ناکارآمدیهای تمدن مادی آشکار شد، بحرانهای گوناگون روانی، اجتماعی زیستمحیطی، فلسفی و معرفتشناختی، ابرقدرتها و تئوریهای مشروعیتبخش به آنها را در معرض تهدید قرار داد. تمدن غرب که روزی زندگی در اتلانتیس جدید را به انسانها نوید میداد، پس از گذشت سه قرن بشر را در آتش جنگهای جهانی غرق نمود. بیش از 70 میلیون قربانی لازم بود تا پوچی وعدههای غرب برای سردمداران آن نیز روشن شود و آنان را به فکر چاره بیاندازد.کنارگذاشتن دین و معنویت در جوامع غربی همیشه با واکنشهایی در جهت معنویتگرایی همراه بوده است و جنبشهای معنوی در طول قرن هجدهم، نوزدهم و بیستم پدید آمدند، اما در چند دهه اخیر کانونهای تفکر تمدن غرب متوجه شدند که چارهای غیر از « بازگشت استراتژیک به معنویت » ندارند و بدون پاسخ به نیازهای معنوی بشر مشروعیت خود را از دست خواهند داد. گردانندگان سرمایهدار تمدن غرب مشغول اندیشهورزی در جهت یافتن راهحلهایی در این زمینه بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، زنگ خطر دیگری را برای آنان به صدا درآورد. آیا قابل تصور است که کانونهای تفکر نظام لیبرال سرمایهداری چشم خود را به روی ناکامیهای انسان معاصر ببندند و بیتفاوت به تزلزل پایههای قدرت و نظام سرمایهداری نگاه کنند ؟
اساساً فلسفه وجود کانونهای تفکر و مراکز آیندهپژوهی وابسته به ابرقدرتها این بوده است که بحرانهای پیشرو را پیشبینی کنند و برای برونرفت از آن راهبرد ارائه دهند. در میان همه بحرانهایی که انسان امروز را به چالش میبرد، شاید بحران معنویت، ریشهایترین و رنجآورترین و حیرتزاترین بحرانی است که تازیانههای خود را بر پیکر تمدن مادی و معنویت گریز مدرن مینوازد.
اغواگری معنوی غرب
اولین گام، بازتعریفی از معنویت مبتنی بر ارزشهای سرمایهداری بود که بر اساس آن گفتمانسازی و پیوند این مفهوم با ساحتهای مختلف زندگی بشری اعم از ساحتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل میگیرد. معنویت، به عنوان موضع برنامهریزیهای آموزشی وسیلهای برای کنترل افکار در حوزههای حتی وسیعتر زندگی برای نسلی جدید از مشتریان قرار میگیرد. رسوخ مفهوم معنویت به تمام ابعاد زندگی اجتماعی از جمله بهداشت و درمان، آموزش و دنیای داد و ستد نشان از رویگردانی غرب از سکولار نبوده است. در واقع، مفهوم معنویت توانست ساحتهای فروریخته تمدنی غرب را بازسازی کند. از دهه 1980، گسترش ادبیات « معنویت » و « پیشرفت شخصی » بازتابدهنده تصاحب مفهوم انسان به دست سرمایهداری و خصوصیسازی آن است. گمراهکنندگی این ادبیات، بیشتر از همه به دلیل شیوهای بود که بر حسب آن با اغواگری از معنویت به عنوان فضیلتی « جامع » و « اخلاقی » تجلیل میشد. به این شکل، ایدئولوژی اقتصادی نئولیبرالیسم با طرفداری بنیادگرایانه خود از « رفع محدودیت از بازار » با ظاهری مبدل در قالب « معنویت » وارد فضای عمومی دین شده است. نتیجه این امر، گسترش نوعی ادبیات است که با تأکیدی ویژه بر « حرفههای سودمند » و « دنیای داد و ستد »، معنویت را با تمام جنبههای زندگی مرتبط میسازد. پیدایش مفهوم مدرن « معنویت »، بازتابی از انعطافپذیری مداوم واژه « معنوی » و شکلگیری آن بر اساس اوضاع سیاسی در حال تغییر است. (1)توسعه مفهوم معنویت علاوه بر تأیید ارزشهای لیبرالیستی فرصت مناسبی را برای احیا أکالتها و تفکرات پاگنیستی و رازورزانه ایجاد کرد تاحدی که ادیان سازمانمند در کنار فرقهها و تحت چتر مفهوم معنویت، مرز میان دینداری و بیدینی را از بین میبرند. مقدس و نامقدس، شرک و توحید، معجزه و جادو در انعطاف و ابهام مفهوم معنویت معنای خود را از دست میدهد. نخبگان سیاسی غربی که قرنهای گذشته برای پیشبرد اهداف سیاسی خود سابقه فعالیت در برخی از فرقههای سری را داشتند، به بهانه احیا سنتهای معنوی، تدبیرهای اقتصادی، سیاسی و حاکمیتی را در قالب آموزههای معنوی بار دیگر از زبان فرقهها بیان میکند.
اگر بخواهیم نیمنگاهی به شاکله جنبشهای معنوی نوین داشته باشیم معمولاً تلفیقی میان تفکرات هزاران سال پیش شرقی و تفکر صدها سال پیش غربی است و الگوهای این تلفیق از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از طریق اُکالتها در قالب مباحث عصر جدید (2) طراحی شده است. با توجه به اینکه در این تلفیقها، مبانی تمدن غرب به عنوان چارچوب اصلی اتخاذشده و قرائتهای نوظهور از معنویت شرقی در این چارچوب بازتولیدشده است، معمولاً معنویتهای نوظهور مبتنی بر سکولاریسم، اومانیسم و لیبرالیسم هستند و با شاخصهای حیات دنیوی غرب تطبیق پیدا میکنند.
عصر فرقههای متافیزیکی سری
جنبش عصر جدید که از طریق اُکالتها (occult) و فرقههای متافیزیکی سری در دهههای 1970 و 1980 میلادی گسترش یافته، ادعای انتظار عصر نوین و وعده آمدن در دوران روشن صلحآمیز از طریق آگاهی برتر (3) را میدهد. جنبش عصر جدید احیاگر دوباره پاگانیسم، (4) گنوستی سیزم (5) است که بر تجربه مستقیم معنوی، دین شخصی و ساماندهی تمام ادیان در یک دین اصرار میورزد. تکنیکها و اعمال سنتی اُکالتی همچون تاروت ریدینگ، آسترولوژی، (6) یوگا، تکنیکهای مدیتیشن و ذن به منظور یاری فرد در سیر معنوی و درمانگری جایگزین مورد تأکید است. عصر جدید در فرهنگ ادیان جهان چنین تعریف میشود: عصر نوین یک اصطلاح چتری است که بر شبکه گستردهای از افراد و گروههای همپوش و معتقدات و جهتگیری بسیار متفاوت اطلاق میشود که ممکن است آمیزهای از طلب مکمل، جنبش استعداد بشری نئوپیگنیسم، تفکر نوین، رازورزی، شامانیسم و یا ویکا یا جادوگری باشد که هیچ اتفاقنظری میانشان نیست. (7)امروزه آرمانهای عصر جدید توسط جنبشی به نام جنبش تفکر نوین در حال پیگیری است، تا حدی که باور به عصر جدید را به عنوان یکی از 10 باور خود نیز پذیرفتهاند. جنبش تفکر نوین تفسیری فلسفی است که در اوایل قرن 19 آغاز شد و امروزه این گروه شامل سازمانهای سکولار، فرقههای مذهبی، مولفان، فلاسفه و افرادی است که دارای عقایدی همچون قانون جذب، تفکر مثبت، متافیزیک، شفادهندگی، تجسم خلاق و قدرت شخصی هستند. این جنبش را متفکرین و فلاسفه و همچنین سازمانهای مذهبی مختلفی از جمله کلیسای وحدت، علم مسیحی و کلیسای علم قدسی پیش میبرند. (8)
بحرانهای پدیدآمده در عصر جدید بهانهای شد تا رهبران تفکر نوین شعار تغییر و تکامل را سردهند و درصدد ایجاد نظم نوین جهانی، با حفظ برخی ساختارهای مدرنیته باشند تا بتوانند قدرت سلطه خویش را بر جوامع حفظ کنند. تألیف کتابی اختصاصی با محوریت تغییر (9) و تشکیل سازمانی با نام رهبران تکاملی جهان، نشان از این امر دارد. تغییری که جنبش تفکر نوین در پی آن است تغییر باورها، ارزشهای اخلاقی و مسائل بنیادین معرفتشناسی و انسانشناختی است؛ البته در این تغییر، ارزشهای مادی تمدن غرب، نه تنها از بین نمیرود بلکه تمام تغییرها در جهت نهادینهکردن آن است. والش یکی از مروجین معنویت پستمدرن، رهبران معنوی تفکر نوین را مأمور تغییرات عصر جدید از جانب خدا معرفی میکند: « نژاد تو در حال بیداری است. تو مأمور و نماینده تغییر و تبدیل هستی. تو نماد تغییر باش. » ( والش، 1389، گفتوگو با خدا، ج3، ص 345 ).
والش از این تغییرات تعبیر به « بزرگترین انقلاب معنوی » (10) میکند که لازمه رسیدن به آن، تغییر هوشیاری جهانی است. برای تشکیل شبکههای تبلیغی که بتوانند مبلغ اصول تفکر نوین باشند، روحانیون ادیان شرقی، هنرپیشهها، سیاستمداران و حتی شیمیستهای جادوگر کسانی هستند که والش از آنان در پیشبرد اهداف خویش یاد میکند. (11)
شکلگیری تفکر نوین از اوائل قرن هجدهم آغاز شد. ریشههای فکری این تفکر را در اندیشههای سوئدنبرگ (12) در انگلیس و کوئمبی (13) در آمریکا میتوان مشاهده کرد. از زمان شکلگیری این جنبش تا امروز، سازمانها و افراد مختلفی در نضج و رشد آن تأثیر داشتهاند؛ از جمله کلیسای وحدت، کلیسای علم مسیحی (14) مکتب تعالیگرایی (15) و اشخاصی چون ویلیام جیمز، ایما هاپکینز، چارلز فلمور، مرتل فیلمور، ناپلئون هیل، (16) ارنست هولمز و بسیاری دیگر از فلاسفه و روانشناسان نقش به سزایی در تطور و شکلگیری آن در طول تاریخ داشتهاند. امروزه نیز مؤسساتی چون مرکز آگاپه، مرکز چوپرا، باشگاه بوداپست، باشگاه روم، مؤسسه بازآفرینی و به خصوص مؤسسه رهبران تکاملی در تبلیغ تفکر نوین و گسترش آن ایفای نقش میکنند. حضور والش در کنار دیگر شخصیتهای معنوی همچون دیپاک چوپرا، مایکل برنارد بکویث، ماریان ویلیامسون، جک کنفیلد و به خصوص اروین لازلو و خانم باربارا مارکس هابرد، نشان از شبکه گسترده جنبشهای معنوی نوپدید زیر چتر تفکر نوین دارد. رهبران معنوی در جنبش تفکر نوین به بهانههای مختلف، همچون حل بحرانهای اجتماعی محیط زیست، صلح جهانی و وحدت بینالادیانی دور هم جمع میشوند و با ارائه اصول تفکر نوین، پذیرش جامعه جهانی در مورد دین جدید تفکر نوین را اجتنابناپذیر مینمایانند.
انجمن تفکر نوین
البته گستردگی و پیچیدگی شبکه تفکر نوین که دانشمندان علوم مختلف و سازمانهای سیاسی و نهادهای اجتماعی مانند فمینیستها حضور دارند حاکی از یک حرکت سیاسی حساب شده است و به تعبیری در حال راهاندازی موتور همکوشی ( سینکون ) جهت شیفت و انتقال به تمدن جدید هستند. در سال 1999 انجمن تفکر نوین جهانی (17) به رهبری باربارا ماکس هابرد تأسیس شد، تا با تقسیم کار میان شخصیتها و مؤسسات همسو فعالیتهای پراکنده آنها را به سامان آورد و میان نظریهپردازان و مروجان معنویت سرمایهداری همافزایی ایجاد کند. الگوی این تقسیم کار قلمروهای تمدنی تعریفشده در تئوری سینکون بود و افراد هرکدام در یک یا چند حوزه کاری از قبیل: سلامت، آموزش، محیط زیست، هنر، ارتباطات و ... فعالیتهای خود را تعریف کردند.در اوایل دهه 1970 بارباراماکس هابرد (18) کمیتهای برای آینده (19) را در واشنگتن دیسی شکل داد. ژانویه 1971 این کمیته شرکتی به نام دنیاهای جدید (20) را تأسیس کرد و در سال 1972 نشستهای آیندهپژوهی با عنوان سینکون (21) را برگزار نمود. سینکون مخفف همگرایی همکوشانه (22) است، که به مدل فکری باربارا مارکس برای گذر به سوی تمدن معنوی اشاره دارد. سلامت، ارتباطات، محیط زیست، هنر، علم، عدالت، اقتصاد و رسانه را بر شالودهای نوین و معنویتگرا طراحی میکنند. برای سینکون در مجموع 25 نشست برگزار شد و پس از حصول نتایج اولیه در سال 1973 نام این کمیته به مرکز آموزش و دنیاهای جدید (23) تغییریافت، تا نتایج به دستآمده به اشتراک گذاشته شود. بارابارا مارکس هابرد معتقد است که بشر مراحلی از تکامل را پشت سرگذاشته و اکنون در مرحله شکلگیری انسان جهانی (24) است. مرحله بعدی تکامل دستیابی به ینروی نامحدود (25) است. در این مرحله انسان میفهمد آنچه را که خدایان میپنداشته در واقع قدرتهای درونی خویش بودهاند. (26)
جدیترین حرکتی که برای ترویج معنویت هماهنگ با ارزشهای نظام لیبرال سرمایهداری آغاز شد و توسعه یافت، پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت. گروه پژوهشی تکامل عمومی در سال 1984 یافت، پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت. گروه پژوهشی تکامل عمومی در سال 1984 توسط اروین لازلو (27) از مقامات بلندپایه باشگاه رم با حضور دانشمندانی از شرق و غرب جهان ایجاد شد، تا از منظر آنها بینظمی پدید آمده در جهان درک شود و راه مطلوب تغییر و تکامل شناخته شود. اروین لازلو با ارائه تئوری کامل عمومی (general evolution) ادعا کرد تمام خلقت در حال تکامل است و انسان پس از تکامل جسمی و زیستی به تکامل شعوری ( فرهنگی ) دست مییابد. در نتیجه اگر آگاهی جهانی و شعور کیهانی در جهان فراگیر شود، انسان با یک جهش شعوری به تمدنی نو در عصر جدید خواهد رسید که با عنوان تئوری جهش بزرگ (Macroshift) مطرح شد.
جلسات گروه تکامل عمومی مخفیانه تشکیل میشد و سرانجام نتیجه بررسیهای چند ساله این گروه باشگاه بوداپست بود که 9 سال بعد در سال 1993 تأسیس شد. باشگاه بوداپست در سال 2004 شورای حکمت جهانی (28) را تشکیل داد که در حوزههای تمدنی وارد شد و 17 کمیته تخصصی دارد، از جمله: رفاه و توانمندسازی زنان، آموزش در قرن 21، سیاست معنوی و شهروند جهانی، معنویت و بومشناسی عمیق، اخلاق و ارزشهای جهانی، امنیت فردی و جهانی، گفتوگوی بین ادیان و روابط دروندینی، بهداشت و سلامت جهانی، اسلام و غرب و ... . این مجموعه میکوشد تا معنویت سرمایهداری را در ابعاد مختلف زندگی بشر وارد کند و به نوعی امتداد طول سینکون باربارا مارکس هابرد است.
سازمان رهبران تکاملی
یکی دیگر از اقدامات سازمانیافته از جانب جنبشهای معنوی نوپدید جهت زمینهسازی برای تمدن جدید شکلگیری گروه موسوم به رهبران تکاملی در سال 2008 بود. رهبران تکاملی (29) معتقدند که بشر به مرحلهای جدید از تکامل رسیده که تکامل معنوی است. گذر از این مرحله تکامل در گروه ارتباط با آگاهی برتر یا خدای درون تحقق مییابد. آنها میکوشند با آگاهی نوین معنوی، توسعه روشهای یوگا و مدیتیشن و ارتباط با ندای درونی این مرحله از تکامل را تسهیل و تسریع کنند و انسانها را برای گذر از این مرحله آماده سازند. رهبران تکاملی ادعا میکنند با آموزش قانون جذب، تجسم خلاق و مثبتاندیشی میتوانند فرآیند تکامل را تسهیل کنند. آنها مدعی هستند که با آموزش قوانین معنوی جهان، بشر را برای خلق عصر جدید و دنیای بهتر توانمند میسازند. رد این گروه که اکثر رهبران جنبشهای معنوی نوپدید مانند دیپاک چوپرا، دونالد والش، مایکل برنارد بکویث، بارابارامارکس هابرد و ... حضور دارند با رسالت انتقال آحاد بشر به تمدن جدید سعی دارند با تغییر باورها و ارزشها هرچه سریعتر این جهشهای تمدنی را رقم بزنند. به همین جهت امروزه شاهد تبلیغ گسترده و چشمگیر آثار این افراد در کشورهای مختلف هستیم. البته در کشور ما نیز در اثر ناآگاهی این تبلیغات بیتأثیر نبوده است.آموزههای ارائهشده از جانب چنین گروههایی که معمولاً مورد حمایت بنگاههای سرمایهداری است، موجب تسلیمشدن در برابر ستم و سلطه، چشمبستن به روی فساد سرمایهداران و قدرتمندان میشود. با این توجیه در آموزه جذب که از جانب این رهبران تبلیغ میشود، ادعا میشود: کائنات زبان تصویر ذهنی شما را میفهمد و هرچه تجسم کنید به شما میدهد. پس به چیزهایی که دوست ندارید وجود داشته باشند فکر نکنید. به جنگ، به قاچاق، به ظلم و فسادی که در دنیاست، فکر نکنید و نخواهید که با آنها مبارزه کنید. چون به هرچه که فکر کنید نیرومندتر میشود. این جنبشها به ادعای اینکه میخواهند بشریت را از بحرانهای تمدنی نجات دهند و انتقال به تمدن جدید را با پذیرش آموزههایشان پیشنهاد میدهند، درصدد سلطه بیشتر خود هستند. ترویج آموزه تناسخ و کارما شاهد خوبی بر این مطلب است. رهبران تکاملی ادعا میکنند در اثر تداوم تناسخ نسلها یکی پس از دیگری به دنیا میآیند، رنج میکشند، کارمای آنها را از بین میرود و تزکیه میشوند. پس از نظر معنوی رشد میکنند و برای ورود به عصر جدید آماده میشوند. برای گذر از آخرین مرحله تکامل و ورود به عصر جدید، کارماها باید از بین برود. در نتیجه پس از ورود به عصر جدید و ابتدای آن سالهای بسیار سخت و رنجآوری است. افکار و احساسات منفی، احساس ضعف و بدبختی موجب میشود که ناآگاهانه در زندگی بعد موقعیتهای بدی برای زندگی خود خلق کنیم. با تغییر تفکر و احساسمان این رنجها کاهش پیدا میکند. این آموزهها جهانیان را برای هر ظلم و ستمی آماده و پذیرا میکند. جنبشهای معنوی که در حقیقت سازمانهای سیاسی هستند با مطالعه، تدبیر و پیشبینی توانستهاند به بهانه تغییر تمدنی علاوه بر تحقق آرزوی دیرینه خود مبنی بر حذف دین، درصدد تسلط دوباره بر جهان برآیند.
پینوشتها:
1. جریمی کارِت و ریچارد کینگ، مقاله « ظهور معنویت سرمایهداری »، ترجمه: طاهره شاکرنژاد.
2. New Age
3. Higher consiciousness
4. paganism
5. Gnosticism
6. Astrology؛ استرولوژی، موضوعی است که مکان ماه، خورشید و سیارات را در مقابل زمینه آنها، در منطقه البروج به هنگام تولد یک شخص بررسی میکند. این روش مدعی است که قادر به پیشبینی شخصیت و رفتار افراد است.
7. جان آر. هینلز. فرهنگ ادیان جهان، ترجمه گره مترجمان، چاپ اول، ص 448
8. مظاهریسیف، به سوی یک دین جهانی، ص 71
9. «when everything change everything»؛ وقتی همه چیز تغییر میکند خود را تغییر دهید. »
10. والش، 1389، گفت و گو با خدا، ج3، ص 345
11. والش، 1389، گفت و گو با خدا، ج2، ص 322
12. Emanuel swedenborg
13. phineas Quimby
14. christian science
15. Transcendentalism
16. Napoleon Hill
17. Association for Global New Thought بنیانگذار و مدیر اصلی این انجمن خانم باربارا فیلد ( عضو رهبران تکاملی ) میباشد.
18. Barbara Marx Hubbard، 22 دسامبر 1929 در یک خانواده یهودی بسیار ثروتمند و متنفذ در ایالات متحده متولد شد. بارابار در سال 1984 کاندیدای معاون اولی رئیسجمهور شد. اما از جراردین فِرارو شکست خورد. در نطقهای انتخاباتیاش تأسیس دو مرکز جدید در کاخ سفید را وعده میداد: یکم، اتاق صلح ( به جای اتاق جنگ ) و دوم، دفتر آینده. بر این اساس کمپین انتخاباتیاش را آینده مثبت نامید. او مدعی مکاشفات زیادی درباره بشریت و آینده جهان است که نیل دونالد والش شرح مکاشفات او را در کتابی به نام The mother of invention گردآوری کرده است.
19. The committee for the Future
20. New worlds company
21. STNCON
22. synergistic convergence
23. New worlds Training and Education center
24. universal Humanity
25. infinite potential
26. نیل دونالد والش. 1391، ص 34- 39.
27. Ervin Laszlo متولد بوداپست، مجارستان، نظریهپردئاز و آیندهپژوه در زمینههای تفکر انتگرال، تئوری سیستمها و فلسفه علم است. اخذ بالاترین درجه علمی در رشته فلسفه و علوم بشری از دانشگاه سوربُن فرانسه، دانشگاههایی همچون ییل و پرینستون از تحقیقات وی پشتیبانی مالی نمودهاند. استاد تمام در رشتههای فلسفه، علوم سیستمها، علوم آینده در مهمترین دانشگاههای آمریکا همچون پورتلند، هوستون، ایندیانا، نیویورک و ... تدریس مینماید. عضویت در آکادمی بینالمللی علوم، آکادمی جهانی هنر و علوم، آکادمی بینالمللی فلسفه. دوبار نامزد دریافت جایزه صلح نوبل در سالهای 2004 و 2005.
28. world wisdom council
29. Evelutionry Leaders
نشریه عصر اندیشه، شماره 9، آبان 1394