اى كه دستت مى رسد كارى بكن

گاهى مى شد آه در بساط نداشتيم، حتى قند براى چاى خوردن، شب پنير، صبح پنير، و ظهر هم خرما. صداى همه در آمده بود. ديگر حرفى نبود كه نثار شهردار و تداركاتچى نكنند. آنها هم در چنين شرايطى لام تا كام نمى گفتند، كه هوا پس بود. طبع شعر همه كه اندرون از طعام خالى داشتند گل كرده بود، از جمله ما: «اى كه دستت مى رسد كارى بكن.» و شهردار كه در حاضر جوابى چيزى از بقيه كم و كثر نداشت مى گفت: «دستم مى رسد
دوشنبه، 17 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اى كه دستت مى رسد كارى بكن
اى كه دستت مى رسد كارى بكن
اى كه دستت مى رسد كارى بكن

گاهى مى شد آه در بساط نداشتيم، حتى قند براى چاى خوردن، شب پنير، صبح پنير، و ظهر هم خرما. صداى همه در آمده بود. ديگر حرفى نبود كه نثار شهردار و تداركاتچى نكنند. آنها هم در چنين شرايطى لام تا كام نمى گفتند، كه هوا پس بود. طبع شعر همه كه اندرون از طعام خالى داشتند گل كرده بود، از جمله ما: «اى كه دستت مى رسد كارى بكن.» و شهردار كه در حاضر جوابى چيزى از بقيه كم و كثر نداشت مى گفت: «دستم مى رسد جانم و ليكن نيست كار، چه كنم كف دست كه مو ندارد مو چين بنداز، اگر خودم را مى خوريد بار بگذارم.»




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط