مترجم: دکتر سید حسین سیدی
مراد از ظاهر در این دو سخن آن نیست که برای مردم ظاهر میشود و یا از آنها پنهان میماند، چون توبه شأن ویژه آدمی است و عهدی است تازه و نوین بین او و خالقش نمیتوانیم بگوییم که انسان برای پروردگارش چیزی را ظاهر میسازد و چیزی را از او پنهان میدارد چون هیچ چیز در آسمان و زمین از او پنهان نمیماند، پس معنای ظاهر و باطن در این جا همان انسان توبه کننده است. ظاهر او رفتار و افعال اوست و باطن او، نیت، تصورات و باورهای وی، توبهی نصوح بالاترین مرتبه در مراتب توبه است که آدمی در آن پراکندگی ذات خود را میبیند و بین آنها وحدت برقرار میسازد و نه به گناه میپردازد و نه به آن میاندیشد؛ و بعد از این، گفتار و کردارش با هم متفاوت نمیگردد و اعمال او به تصورش باز میگردد؛ و تنها به نیت خود عمل میکند و نمیتواند جز این کاری کند؛ و عمل او عقیدهی او در باطن اوست؛ و باطن او هم ظاهر او، و ظاهر او باطن او میگردد.
حکیم سلطان محمد گنابادی در خلال شرح آیهی: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ (1)، سخن زیبا و دقیقی دارد که شاید شرح دیگری بر آن دو حدیث باشد. چون آن شرح طولانی است، ما آنچه را که با موضوع تناسب دارد، به اختصار بیان میکنیم. او میگوید: «هر کسی که به کار نیک بپردازد، چهرهاش نورانی است و خرد بر او حاکمیت دارد؛ چون بدی ناشی از نادانی است و تنها نیکی در داشتن عقل است، و بدی نتیجهی نادانی است؛ یعنی نادانی بر عامل آن چیره است و هیچ بندی برای انجام کار زشت ندارد.» از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «هر گناهی که بنده مرتکب شود. اگر دانا باشد باز نادان است وقتی که در نفسش نافرمانی پروردگارش را به خاطر آورد...»
و آوردن قید نادانی دارای اشارههایی لطیف است به این شکل که هر کس که آمادگی توبه را با تیره نساختن فطرت دارد، گناهان او هرچند زیاد باشد، باز کم است، در برابر آنچه را که از فطرت محو مینماید ناچیز است. گناهان هر چند در زشتی زیاد باشند، باز ناچیز به شمار میآیند، چون منشأ آن جهل عَرضَی است، و منشأ آن هرچند نفس همین انسان است، امّا علت آن جهلی است که مخالف با آن است، و برخلاف همهی اینها کسی است که آمادگی توبه کردن ندارد.
در تفسیر کبیر فخر رازی سخنی است برای توبه کنندگان که ذکر آن خوب است؛ چون جمع بین اشتقاق لغت و معنای زیبای توبه است. او میگوید: «اصل توبه بازگشت است، مانند « أوبة. گفته میشود: تَوب، چنان که میگویند: اُوب. خداوند میفرماید: قابِلُ التَّوبِ (2). در عربی گفته میشود: تاب یتوب تَوباً و توبهً و متاباً فهو تائب و تواب. همان گونه که گفته میشود. آب یؤوب أوباً و أوبةً فهو آئب و أواب. توبه لفظی است که خدا و بنده درآن مشترکند، اگر وصف بنده باشد؛ یعنی به سوی پروردگارش باز میگردد؛ چون هر نافرمانی به معنای گریزان از پروردگارش میباشد و هرگاه که توبه کند در حقیقت از گریختن به سوی پروردگارش باز میگردد. و گفته میشود: تابَ الى رَبِه. پروردگار هم در چنین حالتی مثل کسی است که از بندهاش رویگردان شده است. هرگاه وصف پروردگار باشد به این معناست که، با رحمت و فضلش به بندهاش بازگشت. بنابراین، اختلاف در متعلق و وابستهی این فعل است. دربارهی بنده گفته میشود: تابَ اِلی رَبِهِ. و دربارهی پروردگار میگویند: تابَ علی عبده.»
سخنی از امام صادق (علیه السلام) در مصباح الشریعه آمده است، که شایسته است در برابر آن تأملی بیشتر شود و در افقهای دور آن تدبر گردد. میفرمایند: «توبه ریسمان الهی و ابزار عنایت اوست؛ و هر بنده باید در هر حال بر توبه مداومت ورزد. و هر فرقه از بندگان توبهای دارند؛ و توبه انبیاء از پریشانی باطن و توبهی اولیا، از ملَوَّث شدن لحظهها، توبهی اصفیا از آه کشیدن، و توبهی خواص از مشغول شدن به غیر خداوند و توبهی عوام از گناه است.»
تأثیر این سخن در سخنان صوفیان در باب توبه پیداست؛ و کافی است از دو تن از آنها- ابوطالب مکی و ابوالقاسم قشیری- نمونهای بیاوریم. مکی با استناد به برخی از عارفان میگویند: «عامهی مردم از گناهانشان توبه میکنند، ولی صوفیان از خوبیهایشان؛ یعنی از کوتاهی در انجام آن به خاطر آنچه که از حق خداوند عزیز سبحان در برابر آن نیکیها مشاهده میکنند؛ و از نگاه آنها به آن نیکیها و یا نظر آنها به نفوس خود که نعمت خداوند به آنهاست.» قشیری سخنان گروهی از صوفیان مشهور را تکرار میکند: «از ذوالنون مصری دربارهی توبه سؤال شد. گفت: توبهی عوام از گناهان است، و توبهی خواص از غفلت. ابوالحسن نوری میگوید: توبه آن است که از هر چیزی جز خداوند بزرگ توبه کنی، عبدالله بن علی بن محمد تمیمی میگوید: بین توبه کنندهای که از لغزشها، و توبه کنندهای که از غفلتها، و توبه کنندهای که از دیدن نیکیها توبه میکند، جدایی و فرق است.»
از نظر غزالی، بهتر است توبه در سه مرحله صورت بگیرد تا خالص باشد و همچون نوری در برابر توبه کننده بدرخشد. آن مراحل سه گانه عبارتند از: (علم، حال و عمل)؛ (امّا علم، همان شناخت ضرر موجود در گناه و شناخت این نکته که گناه حجاب بین بنده و رحمت پروردگار است؛ و هرگاه این نکته را خوب شناخت، حاصل آن دردی است در قلب به سبب از دست دادن محبوب؛ چون قلب هرگاه احساس کند محبوب را از دست بدهد، آزرده میگردد... آنگاه، این آزردگی هرگاه تأکید شود، ارادهی استواری از آن حاصل میشود که به حال و ترک گناهی که با او بود وابستگی دارد که یا به آینده مربوط است که عزم بر ترک آن فعل از دست رفتهی مورد نظر تا آخر عمر است؛ و یا به گذشته، که به جبران آنچه که از دست رفته است و جایگزینی آن، اگر قابل جبران باشد. پس، علم در مرتبهی نخست است و سرآغاز این خوبیها که منظور یقین تام است به این که گناهان زهرهایی کشندهاند. این یقین نور است و این نور موجب آتش پشیمانی میگردد که قلب از آن به درد میآید، وقتی که به واسطهی اشراق نور ایمان دریابد که از محبوبش پنهان است. مثل کسی که نور خورشید بر او بتابد و او در تاریکی باشد. تابش نور بر او به واسطهی از بین رفتن ابر است که محبوبش را در شرف مرگ و نابودی میبیند و لذا آتش عشق در قلبش شعله ور میگردد و از آن آتش ارادهی او براى جبران و اقدام برانگیخته میشود. پس، علم و پشیمانی و ارادهی متعلق به ترک در حال و استقبال و جبران آینده، سه معنای مترتب به توبه است و توبه به مجموعهی این امور اطلاق میشود؛ و چه بسا توبه تنها به معنای پشیمانی باشد. حضرت فرمودند: پشیمانی، توبه است.»ابوطالب مکی از بعضی از دانشمندان نقل میکند: «توبه برای بندهای درست نیست، مگر آن که خواستههایش را فراموش کند؛ و به یاد آورندهی اندوهی است که از دلش جدا نمیشود، ترک کنندهی گناهی است که باطنش را مشغول نمیسازد.» بعضی هم گفتهاند: نشانهی صدق تائب در توبه آن است که شیرینی هوای نفسانی را به شیرینی طاعت بدل سازد؛ و شادی ارتکاب گناه را با غم خوردن بر آن و شادی را با پشیمانی خوب و بایسته. بعضی هم گفتهاند: تا تلخی مخالفت با نفس جای شیرینی موافقت با آن را نگیرد، بنده توبه کننده نخواهد بود. از یکی هم روایت شده است: «توبه همان کسب ایمان و اصل نیکیهاست.» شاید این سخن از دقیقترین تعاریفی است که به توصیف توبه و بیان آن پرداخته است. این سخن به خلاصهی بخش مهمی از سخن علامه طباطبایی در باب توبه میپردازد و بخش دیگر را به اختصار و تأمل- که دارای فایدهی فراوان و شأن والایی است- بیان خواهیم نمود.
ایشان میگویند: «توبه به معنای بازگشت به سوی خداوند و جدایی از انواع دوری و تیره بختی است که استقرار در کرامت خانه به واسطهی ایمان و بهره مندی از اقسام نعمتهای طاعت و قرب به آن بسته است. به عبارت دیگر، قرب به خداوند و کرامت خانهی او با توبهی از شرک و هر گناهی وابسته است. خداوند هم میفرماید: وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (3).» ایشان پس از شرح و تفصیل میگویند: توبه حقیقتی است با تأثیر در نفس بشری از حیث اصلاح آن، و آماده نمودن آن برای صلاح وی که سعادت دنیا و آخرت در اوست. و توبه در زدودن پلیدیهای نفس، که هر بدبختی در زندگی دنیوی و اخروی او را در پی دارد و مانع تکیه زدن او بر تخت سعادت میگردد، مفید است... آنچه که به خاطر آن توبه شروع میشود، رهایی از نابودی ناشی از گناهان و نابودی ناشی از نافرمانی است؛ چون وسیلهی رستگاری و مقدمهی رسیدن به سعادت است. چنان که خود فرموده است: وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. از فواید آن- علاوه بر موارد قبلی- حفظ روحیهی امیدواری از خمودی و رکود است؛ چون سیر حیات انسان به واسطهی ترس و امید متعادل میباشد، تا دفع ضرر و جلب منفعت کند؛ اگر اینها نمیبود، همانا انسان از بین میرفت. خداوند فرموده است: قَُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّكُمْ (4). با توجه به شناختی که از طبیعت آدمی داریم، پیوسته دارای نشاط حاصل از روح فعال است که در اراده و تلاش یافت میشود، تا زمانی که در تجارت زندگی دچار ضرر نگردد؛ و هرگاه آنچه موجب بطلان عمل او میگردد و تلاش او را نافرجام و آرزوی او را باطل میسازد پدیدار گردد، یأس بر او غالب میشود و ارکان عمل او سست میگردد؛ و چه بسا نومید از کامیابی و ناامید از رستگاری از مسیر خویش بازگردد. توبه همان تنها دارویی است که درد او را درمان میکند و قلبش را که در شرف نابودی بوده است، زنده میسازد.
نافرمانی همان موضع نادرست آدمی است که اثری بد در زندگیاش دارد و توبه از آن تنها با علم و استوارى در بیزاری از آن ممکن است. اول این که، پشیمانی از وقوع آن همیشه با آن هست، دوم، پشیمانی تأثر ویژهی باطنی از فعل زشت است که به استقرار آن و بازگشت به برخی از اعمال شایسته مخالف با آن گناه که دال بر بازگشت و توبه است، بستگی دارد. تمام آنچه که در شرع آداب توبه نامیده میشود؛ مثل: پشیمانی، استغفار و انجام عمل صالح و ترک گناه و دیگر مسائلی که در روایات آمده و کتابهای اخلاقی به آن اشاره کردهاند، به این مطلب برمیگردد.
«توبه همان بازگشت ارادی از زشتی و گناه به طاعت است.» عبودیت تنها در طرف اختیار محقق میشود که همان زندگی دنیاست، که سطح اختیار میباشد؛ امّا در مواردی بنده اختیار ندارد، در انتخاب هر یک از راههای شایستگی و تبهکاری، نیکبختی و تیره روزی جای توبه نیست. توبه در مسائلی که به حقوق مردم مربوط است از این باب است؛ البته در رابطه با حقوق خداوند هم درست است. اما آنچه که به حقوق مردم مربوط میشود، نیازمند زدودن آن بدی و جلب رضایت آنهاست؛ چون خداوند به حقوق مردم در مال، آبرو و جانشان احترام گذاشته و تجاوز به یکی از آنها را ظلم و تجاوز برشمرده است؛ و او منزه است از این که بدون سرزدن گناهی، چیزی از آنان را، که خود قرار داده است، بستاند. خود نیز فرموده است: إِنَّ اللَّهَ لَا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئًا (5).
پینوشتها:
1- نساء (4)، آیهی 17: توبه نزد خداوند تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه میشوند.
2- غافر (40)، آیهی 3: توبه پذیر.
3- نور (24)، آیهی 31: ای مؤمنان! همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.
4- زمر (39)، آیات 53 و 54: بگو: «ای بندگان من- که بر خویشتن زیاده روی داشتهاید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همهی گناهان را میآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است. به سوی پروردگارتان برگردید.»
5- یونس (10)، آیهی 44: خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمیکند.
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمهی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم