چکیده:
«بیت الحکمة» «بغداد» (218 – 136 هـ.ق) – به عنوان مهمترین کتابخانه در جهان اسلام که اغلب «مأمون» معتزلی را مؤسس آن میدانند – در جریان نهضت ترجمه و پیشرفت دیگر علوم عربی در زمینههای ادبی و غیرادبی، از جمله فلسفه، نقش موثری داشت. شاهد آن، ظهور «فارابی» شاگرد «مَتّی بن یُونس» از مترجمان «بیتالحکمه» است و فیلسوفانی مثل «کِندی» و ریاضی دانانی چون «خوارزمی»، میباشد. «بیتالحکمه» مدیرانی چون «سَهل بن هارون» و مترجمانی چون «ابن مقفع»، «آل حُنَین» و «آل نوبَخت» و نحویاتی مثل «فَرّاه» و برخی سرایندگان شعر فلسفی مانند «ابن رومی» ... داشته است. براساس منابع موجود، این مکان تأثیری در ترجمهی شعر غیرعربی به عربی نداشته است؛ اما در زمینه ادبیات منثور، توانست با بهرهگیری از کتب ادب پارسی چون «کلیه و دمنه» و تألیف کتب متأثر از آن چون «ألف لیلة و لیلة» و «ثُعلَة و عُفرَة» «سهل بن هارون»، «عیون الحکمة»، «مأمون»، «القائف» «ابوالعلاء معری»، «فاکهة الخلفاء و مناظرة الظرفاء» «ابن عربشاه»، «الصادح و الباغم» «ابن الهَبّاریه» و یکی از رسایل «اخوان الصفا» و خلق شعر تعلیمی، تأثیرات فراوانی در ادبیات عربی بر جای گذارد.کلید واژهها:
کتابخانه، بیت الحکمة، مأمون، جنبشی از ترجمه، شعر تعلیمی، کلیله و دمنه.مقدمه
شکی نیست که عصر اول عباسی (218 – 136 هـ.ق) درخشانترین دورهی علوم اسلامی و ادبیات عربی است. از علل مهم اهمیت این دوره میتوان به وجود تماس جامعهی عربی با ملل مختلف و فرهنگ و تمدن جدید پس از فتوحات اشاره کرد. در چنین سرزمین وسیعی، تأسیس کتابخانهها و راهاندازی نهضت ترجمه، بزرگترین گام در راستای ادارهی بهتر امور، جذب و آشنایی با علوم ملل متمدن چون ایرانیان، یونانیان و هندوان بود. بنابه گواهی منابع، «بیتالحکمه»، «بغداد» اولین و مهمترین کتابخانه و مرکز در اخذ علوم از سایر ملل بود. این مقاله با هدف شناساندن این مرکز، در صدد بررسی و یافتن تأثیر فعالیت آن برغنای فرهنگ و ادب عربی است. این مقاله مبتنی بر این محورها است؛ اوضاع جغرافیایی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادی عصر عباسی، «مأمون» و انگیزهی تاسیس «بیتالحکمه»، معرفی «بیت الحکمه»، «بغداد» و ذکر شخصیتهای مهم و تأثیر «بیت الحکمه» بر علوم ادبی و غیرادبی.در ارتباط با موضوع این مقاله، پژوهشهایی انجام شده است: 1- «بیت الحکمة البغدادی و أثره فی الحرکة العلمیّة» از رمزیة الأطرقچی که در شمارهی 14 مجلهی المورخ العربی در سال (1980 م) توسط وزارة الثقافة و الإرشاد در بغداد چاپ شده است (صادقی، 138) 2- «بیت الحکمة و أثرها فی تطویر الفکر الإسلامی» از سلیم طه تکریتی که در شمارهی 6 مجلهی الأقلام در سال (1967) به وسیلهی الأمانة العامة لأتحاد المورخین العرب در بغداد چاپ شده است (همان، 159) 3- «بیتالحکمة فی بغداد» از سلیم طه تکریتی که در شمارهی 4 مجلهی المورد به سال (1979 م) توسط وزارة الثقافة و الإعلام در عراق به چاپ رسیده است (همان). به دلیل عدم امکان دسترسی به منابع فوق، در نگارش این مقاله از دیدگاههای منابع در دسترس بهره برده شده است.
1- اوضاع جغرافیایی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادی عصر عباسی
دولت عباسیان به عنوان وسیعترین ممالک قدیمی ( زیدان، 285/2) شامل سرزمینهای «سند»، «خراسان»، «ماوراءالنهر»، «ایران»، «عراق»، «جزیرة العرب»، «شام»، «مصر» و «مغرب» بود (ضیف. 89). لذا از نظر فرهنگی و لسانی متنوع و اهل هر مذهب و ملتی از یونانی و قبطی و کلدانی در مرکز آن (بغداد) جمع شده و این شهر را مرکز علوم و فنون دنیا قرار داده بودند (لوبون، 213). مهمترین فرهنگهای رایج آن عصر، فرهنگ ایرانی، یونانی، هندی و عربی بود (امین، 212). در نتیجهی همین اختلاط، اوضاع دینی هم متنوع شد و اهل مذاهب و ادیان مختلف با امت اسلامی درآمیختند؛ در حالی که دلهایشان از افکار بتپرستی جاهلی تهی نبود. مانویان، دیصانیان، صابئیان، یهودیان، یعقوبیان و نسطوریان از مهمترین آنها بودند (کردعلی، 18). این اختلاط دینی آثاری در پی داشت که مهمترین آنها ظهور و فعالیت فرقهی «معتزله»، از مهمترین فرقههای کلامی بود. معتزلیها از عقیده و ایمان اسلامی دفاع نمودند (ضیف، 133/3). «واصلبن عطا» بنیانگذار فرقه و صاحب عقیدهی اعتزال یا «المترله بین المترلین» (حقیقت، 285) این فرقهی بزرگ و فلسفی را به کمک «عمرو بن عبیدبن باب» بنیان نهاد که باعث انقلاب عظیم فکری در جوامع اسلامی گردید (همان، 287). چنان که «مأمون» خلیفهی عباسی هم عقاید ایشان را پذیرفت تا جایی که سعی کرد عقاید معتزله از جمله محنهی عقیدهی خلق «قرآن» را عقیدهی رسمی دولت اعلام کند. همین امر سبب سقوط معتزلیها شد (ضیف، 133/3). به نظر میرسد ظهور این فرقه و تمایل «مأمون» به ایشان، از علل مهم ترجمهی علوم فلسفی یونان در «بیتالحکمه» باشد.از حوادث مهم دیگر این عصر، پدیدهی شعوبیگری است که از نظر سیاسی اهمیت دارد؛ زیرا شعوبیگری اوج مخالفتهای موالی ایرانی با اعراب بود. علت آن هم این بود که اعراب با چشم حقارت در موالی مینگریستند. با این اوضاع، موالی تصمیم گرفتند این حقارت را از میان بردارند (رفاعی، 79/1). لذا قیام ایرانیان نخست به شکل نهضت ادبی ظاهر گشت و حزب شعوبیه نقش بسیار مهمی در پیروزی ایرانیان داشت (ممتحن، 156). پس موالی ایرانی گامهای راسخی در علم و ادب برداشتند و این سرآغاز جریان شعوبیگری شد و آن مذهبی است که غیرعرب را بر عرب برتری میدهد یا هر دو را برابر میداند (رفاعی 79/10). در اغلب منابع نهضت ترجمه آمده که ایرانیان از عناصر مؤثر در پیشبرد این نهضت بودهاند. حتی برخی منابع به تأسیس «بیت الحکمه» توسط ایرانیان یا شعوبیها معتقدند. (رک: گوتاس، 80؛ زیدان، 630/30؛ اقبال آشتیانی، 12؛ صفا، 49 – 48)
فتوحات ملل اسلامی علاوه بر آمیزش فرهنگی و دینی و سیاسی و گسترش جغرافیایی کشور منجر به افزایش درآمد در عصر «مأمون» شد (زیدان، 275/2)؛ لذا وقتی میگویند «مأمون» هموزن هر کتابی که «حنین بن اسحاقِ» مترجم، ترجمه میکرد به او طلا میداد (صفا، 64/1)، پذیرفتن مینماید که «مأمون» را حامی بزرگ نهضت ترجمه بدانیم. گفته میشود بزرگترین خلفایی که به علوم توجه داشتند سه نفر بودند: «منصور»، «هارونالرشید» و «مأمون» (امین، 321). علاوه بر این، نخستین فرمانروایان مسلمان که به تأسیس کتابخانه اقدام کردند، خلفای عباسی بودند. «بیت الحکمه» «بغداد» از مهمترین این کتابخانههاست (زیدان، 631/3).
2- مأمون و انگیزههای تاسیس بیت الحکمه
«عبدالله المأمون بنهارون الرشید» جمعه، نیمهی ربیعالاول سال 170 هـ.ق به دنیا آمد؛ شبی که «هارون» خلیفه شد و برادرش خلیفه «موسی» مرد (خطیب بغدادی، 183/10). مادرش «مراجل» از خانوادههای بزرگ و با اصل و نسب ایرانی بود (رفاعی 210/1). وی تحت تأثیر تربیت این مادر ایرانی و تربیت خاندان برمکی، مردی روشنبین، متفکر، دانشدوست و آزاده بود. و مترجمان آثار فلسفی نزد او احترام خاصی داشتند؛ لذا با توجهات او دورهی درخشان ترجمهی آثار یونانی و پهلوی و سریانی به عربی شروع شد. اما آنچه مربوط به زبان پهلوی بود بیشتر مورد توجه مأمون قرار میگرفت (ورزگر، 322)، «مأمون» جلسات علمی جهت مناظره و مباحثه برپا میکرد و آگاهی وسیعی از علوم دینی، لغوی، فلسفی و علوم اوایل داشت (ضیف، 105/3). «مأمون» بسیاری از جدلیها و نظّاریها مثل «ابوهُذیل عَلّاف» و «ابو اسحاق ابراهیم بن سَیّار نَظّام» را به همراه مخالفانشان، در یک مجلس جمع میکرد (همان، 106). او در ابتدای حکومتش، تحت نفوذ «فضلبن سهل» به تقلید از شاهان ساسانی به ویژه «اردشیر بنبابک» میپرداخت (گوتاس، 109). آموزش او، آکنده از ایدئولوژی شاهنشاهی و زرتشتی بود و حامیان او نخبگان استان «خراسان» بودند که چشم امید به احیای شاهنشاهی ساسانی داشتند. انتخاب «فضلبن سهل»، نمایندهی منافع و اغراض آن طبقه، به عنوان آموزگار و وزیر و مشاور، از نشانههای گرایش «مأمون» به ایشان بود (همان، 111) انتخاب رنگ سبز به عنوان رنگ دولتی، که رنگ ساسانیان بود. نیز خاکی از همین گرایش است. علاوه بر اینها عهد یا اندرز منسوب به «اردشیر» نیز هست که تعالیم به کار رفته در آن بسیار شبیه به فرمان محنهی «مأمون» است (همان، 113).محنهی تفتیش عقاید یا آغاز امتحان دربارهی مخلوق بودن «قرآن» کوشش «مأمون» بود برای به دست گرفتن دوبارهی زمام حکومت مرکزی و اجتناب از خطرهایی که متن اندرز «اردشیر» هشدار داده بود (همان، 115). اعتقاد او به مخلوق بودن «قرآن» چنان است که آن را در وصیت نامهی خود میآورد: «خدای عزّ وجلّ، یگانه است و خالق و جز او مخلوق است و «قرآن» از این به دور نیست» (طبری، 5771/13).
بنابراین میتوان گفت یکی از اهداف «مأمون» در حمایت و پیگیری نهضت ترجمه آشنایی با طرق بحث و جدل برای حفظ حکومت بوده و بهترین راه در این مسیر آشنایی با علوم فلسفی و منطق از راه ترجمه بوده است.
3- معرفی «بیتالحکمه»ی «بغداد»
شرایط زمینهساز عصر عباسی، وجود حامییی چون «مأمون» معتزلی و فعالیت فرقهی معتزله، منجر به ظهور و شکوفایی مرکز مهم و علمیِ «بیتالحکمة»، «بغداد» گردید. دربارهی مؤسس، زمان تأسیس و نوع فعالیت این مرکز، بین صاحب نظران مستشرق و دیگر صاحبنظران تفاوتهایی وجود دارد که به ذکر برخی از این تفاوتها اکتفا میکنیم:آلدمیه لی:
«مأمون» تلاشهای پیشینیان خود را در زمینهی ترجمه با حمایت و دعوت از مترجمان ادامه داد و «بیت الحکمه» را به همراه یک کتابخانه و رصدخانه و ... ساخت (میه لی، 177).دلیسی اولیری:
دارالعلم یا فرهنگستانی که «مأمون» به اشارهی «جبراییلبن بختیشوع» طبیب آن را ساخت و «حنین بن اسحاق» رئیس آنجا بود، کار ترجمه و رواج آثار یونانی به عربی را در میان اعراب بر عهده داشت (اولیری، 258).کارل بروکلمان:
اوج فعالیت ترجمه، همزمان با ساخت «بیت الحکمه» در «بغداد» توسط «مأمون» بود که یک کتابخانه و رصدخانه هم به آن افزود (بروکلمان، 487/2).پول کِرواس:
«بیتالحکمه» ای را که «سَلم» رئیساش بود «مأمون» تأسیس کرد (کراوس، 113).ماکس مایِرهوف:
«مأمون» قبل از سال (215 هـق) مدرسهای برای ترجمه در «بغداد» به نام «بیتالحکمة» با ریاست «یوحنا بن ماسویه» و مترجمی «حُنَینبن اسحاق» ساخت که «حنین» در زمان تجدید این مرکز توسط «متوکل» رئیس آن شد (مایرهوف، 58).دیمیتری گوتاس:
«بیت الحکمه» کتابخانه و احتمالاً دیوان اداری بود که زمان «منصور» تأسیس شد و فرهنگ ترجمهی پهلوی به عربی را نهادینه کرد. در ایران ساسانی پیش از اسلام خزاینی به نام خانههای حکمت یا بیوت الحکمه در ادارهی دولت بودند که در آنها کتابهایی منظوم حاوی دانش تاریخی ایرانی، گزارش جنگها و پارههای مختلفی از آگاهی دربارهی زوجهای مشهور عشقی، برای پادشاهان ساسانی نگهداری میشد؛ یعنی کتابهایی بودند مشتمل بر ثبت منظوم شکوه ساسانی و برطبق ایدئولوژی زرتشتی ساسانی، هخامنشی (گوتاس، 78 – 77). به یقین «بیتالحکمه» مرکزی برای ترجمه کتابهای یونانی به عربی، دانشگاهی برای تعلیم علوم اوایل یا قدما مرکز همایش دانشوران نبود و فقط فضا را برای ترجمهی کتابهای یونانی آماده کرد (همان، 85 – 83).شوقی ضیف:
در کتابخانهی بزرگ «بیتالحکمه» که بعدها «مأمون» رصدخانهی مشهورش را به آن ملحق کرد به کتب ترجمه شده از فرهنگهای غیرعربی توجه بسیار میشد (ضیف، 113/3). بدون شک «بیت الحکمه» دانشگاهی بزرگ بود (همان، 103) و چون به یک مرکز علمی بزرگی تبدیل شد، فعالیتهای ترجمه در عصر «مأمون» به اوج خود رسید (همان، 113). این مرکز مملو از کتب فلسفی و علوم اوایل بود و در اختیار و دسترس «ابن رومی» قرار داشت (ضیف، 298/4). «ابوالعلا» نیز به اینکه «ابن رومی»، واقف به فلسفه بوده اشاره کرده است (المعری، 330). همچنین «ابن رومی» را از سرایندگان شعر فلسفی شمردهاند (ولایتی، 325/1).جُرجی زیدان:
خلفای عباسی، نخستین کتابخانهی عمومی را در «بغداد» دایر کرده و «بیتالحکمه» نامیدند. احتمالا «هارون» مؤسس آن بود و ترجمههای عربی کتب طبی، علمی و تألیفات اسلامی را در آن جمع کرد و بعد «یحییبن خالد برمکی» کتابهایی به آن افزود. بعدها در زمان «مأمون» کتابهای یونانی، سریانی، فارسی، هندی و قبطی بر کتب عربی آن افزوده شد (زیدان، 630/3).احمد امین:
احتمالاً «هارون الرّشید» هستهی اولیهی «بیت الحکمه» یا «خزانة الحکمه»، بزرگترین کتابخانهی عصر عباسی را بنیان نهاد و «مأمون» آن را به رشد و بالندگی رساند و تقویت کرد (امین، 61/2). همهی مدارک دلالت بر کتابخانه بودن آن دارد نه دانشگاه بودنش (همان، 65).ابرایم مَدکور:
مسلمانان طی سه قرن، در مؤسسهای به نام «بیتالحکمه»، آثار علمی، فلسفی، ادبی و مذهبی تمدنهای کهن را ترجمه و حفظ نمودند (مدکور، 94).ابن نَدیم:
«خزانة الحکمة» یا «بیت الحکمه»، کتابخانهی مشهور «بغداد»، زمان «هارون الرشید» ایجاد شد و در دورهی «مأمون» توسعهی افت و مرکز تجمع دانشمندان بود (ابنندیم، 16).احمد فرید رفاعی:
بنا به رای اکثریت «بیتالحکمه» در عهد «رشید» ساخته شد و «برامکه» در آنجا کتب هندی، فارسی و یونانی را جمع نمودند (رفاعی، 375/1).سید محمود مرعشی نجفی:
«بیتالحکمه» «بغداد» کتابخانهای نیمه عمومی بود. در عهد «هارون الرشید» یا «منصور» عباسی تأسیس شد ودر زمان «مأمون» به اوج خود رسید (مرعشی نجفی، 1432/4). گویا قدیمیترین کتابخانهی اسلامی میباشد که کتبش فهرست شده است (همان، 1469). برخی معتقدند که «ابنندیم» خازن و کتابدار «بیتالحکمه» بوده و «الفهرست» وی فهرست کتب «بیتالحکمه» است. شاید این برداشت درست باشد، زیرا «الفهرست»، اطلاعاتی جامع و گسترده از شیوهی کار و موجودی «بیتالحکمه» ارایه کرده است (همان، 1473). همچنین از عوامل دسترسی آسان «ابنندیم» به منابع مورد نیازش، مراجعهی او به کتابخانهی «مأمون» یا «بیتالحکمه» بوده است که او را بینیاز از ذکر نام کتابخانههای دیگر نموده است. (ساغروانیان، 1750/4).علیاکبر ولایتی:
«بیتالحکمه»، «بغداد» به عنوان نخستین نهاد آموزشی و کتابخانه در نظام اسلامی نقش مهمی در پرورش و گسترش علوم و فنون داشت و بیشتر به فلسفه و علوم ریاضی و طبیعی میپرداخت. این مرکز با هزینهی دولت اداره میشد و محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و مترجمانی بود که کتابهای علمی و فلسفی یونانی را به عربی ترجمه کردند. اساس «بیتالحکمه» را «هارون الرشید» پایهریزی نمود (ولایتی، 113/1). به کوشش «مأمون» پارهای از اسناد و اشعار دورهی جاهلیت و خطوط نامههای پیش از اسلام نیز بدان افزوده شد و در زمان «مأمون» به کانون اصلی انتقال و ترجمهی علوم بشری تبدیل شد.در «بیتالحکمه» افزون بر کار ترجمه، پژوهش و مطالعه و بحث آزاد علمی رایج بود. «مأمون» برای تکمیل، رصدخانهای به آن افزود (همان، 100).مهمترین افرادی که در «بیتالحکمه» حضور داشتند: «عبدالله بن مُقَفّع» (الاعظمی، 100)، «ابنندیم» (مرعشی نجفی، 1473/4؛ گوتاس، 82)، «سهلبن هارون» (صفا، 49؛ مرعشی نجفی، 1451/4)، «یحییبن یزیدفَرّاء» (مرعشی نجفی 1442/4؛ امین، 65/2)، «محمّد بنموسی خوارزمی»، (زیدان، 631/3؛ رفاعی (375/1)،«کِندی» (الاعظمی، 133؛ فانی، 117)، «ابنرومی» (ضیف، 298/4)، «احمد الطَیّبی معروف به صَنوبری حَلبی» (ولایتی، 100/1؛ ضیف 298/4؛ رفاعی، 375/1)، «یوحنّا بنماسویه» (الجروالفاخوری، 334؛ ابنابیاصیبعه، 459/1؛ مایرهوف، 58؛ روزنتال، 72)، «آل حُنَین» (فانی، 117؛ ابنالقفطی، 351؛ رفاعی 375/1؛ الاعظمی، 133؛ اقبال اشتیانی، 12؛ صفا، 49)، «آلنُوبخت» (اولیری، 358؛ مایرهوف، 58؛ مرعشی نجفی 1440/4؛ الجرو الفاخوری، 334؛ ولایتی، 100/1)، «مَتّیبنیونس»، «یحییبن عدّی» (الاعظمی، 133)، «سَلم» (مرعشی نجفی 1451/4؛ روزنتال، 72؛ فانی، 117؛ صفا، 49؛ امین، 62/2؛ گوتاس، 80؛ کراوس، 113).
از مطالب مذکور میشود نتیجه گرفت: «بیتالحکمه»، «بغداد» اولین کتابخانهی نیمه عمومی و حکومتیِ اسلامی است که در فاصلهی سالهای حکومت «منصور» تا «مأمون» تأسیس شد و حضور اشخاصی چون «ابنمقفع» در آن میتواند احتمال مؤسس بودن «منصور» را تقویت نماید. هر چند بیشتر منابع در درجهی اول «مأمون» و بعد «هارون» را مؤسس آن میدانند.
این مرکز در ابتدا با هدف نگهداری و جمعآوری و ترجمهی کتب از ملل مختلف تأسیس شد. اما فعالیتهای دیگری نیز به آن اضافه شد؛ حضور «خوارزمی» و الحاق رصدخانهی «مأمون» به آن تاییدی بر این مطلب است. حضور «فرّاء» نشان دهندهی اهتمام این مرکز به علوم خودی (علوم نقلی) متعلق به اعراب، است. وجود «یوحنّا بن ماسویه» دلیل است بر توجه این مرکز به علوم طبّی. حضور «ابن رومی» در آن نشان دهندهی علاقهی او به فلسفه است. بزرگترین دلیل فلسفی بودن این مرکز حضور «کندی» در آن است. نیز اکثر منابع بیان میکنند که ایرانیان از فعالان و گردانندگان این مرکز بودهاند. این موضوع با توجه به این مطلب که این مرکز محلی جهت نگهداری منظومههای تاریخی و غرامی و جنگی ایرانیان بوده، نشانههایی را در خصوص نقش آن در پیدایش شعر تعلیمی در ادبیات عربی به دست میدهد. با این توصیف بعید نیست که در نهضت ترجمه، محوریترین نقش از ان «بیتالحکمة»، «بغداد» بوده باشد.
بر همین اساس دورهی دوم نهضت ترجمه در عصر عباسی یعنی عصر «مأمون» را، از شکوفاترین دورههای ترجمه دانستهاند؛ زیرا در آن دوره به همهی علوم توجه شده است (خفاجی، 74).
4- تأثیر «بیتالحکمة» بر علوم غیر ادبی عرب
با عنایت به گواهی منابع، «بیتالحکمه» بیشترین تأثیرش را در شکوفایی فلسفه و کلام بین مسلمانان داشته است. «مامون» به علوم عقلی و امور علمی علاقهی فراوان داشته (خفاجی، 74) و به کتابهای حکمت به ویژه فلسفه و منطق مایل بوده است. او گرایش معتزلی داشته و به برتری عقلی و آزادی عقیده معتقد بوده است (الاعظمی، 33). اعراب اولینبار فلسفهی یونان را از طریق ایرانیان و با ترجمههای فارسی آثار «ارسطو» شناختند. (حسین، 34). تأثیر فلسفه در فرقهی معتزله بیش از دیگر فرق اسلامی بود و معتزله از آغاز نشوونمای خود، طرق بحث و روش تفکر یونانی را در عقایداسلامی اعمال کردند (عبدالقاهر بغدادی، 132). هر چه ترجمه در میان مسلمانان بیشتر میشد نفوذ افکار فلسفی در میان «معتزله» هم بیشتر میگردید (صفا، 158). آنان اولین طبقهی متکلمین هستند (مددپور، 219) و با آن که منشأ خدمات ارزشمندی به اسلام شدند به جرم استفاده از مبانی فلسفی یونانیان و ایرانیان و هندوان، همواره مورد بغض و نفرت بودند (همان، 161). شاید همین امر علاوه بر پدیدهی شعوبیگری از علل کمتوجهی به «بیتالحکمه» باشد که دروازهی اصلی ورود علوم یونانی و فلسفی به جهان اسلام بود.از شخصیتهای مهمی که در جریان رشد علم و فلسفه به ظهور رسید، میتوان به «کِندی» اشاره کرد. «کندی»، از فلاسفهی بزرگی است که از اندیشهی اسلامی و فلسفهی یونانی متأثر بود (الجرّ و الفاخوری، 393) و طی نهضت ترجمه با مترجمان و آثار ترجمه شده تماس مستقیم داشت (همان، 374). شخصیت دیگر «فارابی» است که شاگرد «متّیبنیونس» از مترجمان «بیت الحکمه» بود. فیلسوف بعدی «یحییبن عدی» است که شاگرد «فارابی» بود. وی نیز از مترجمان بیتالحکمه است (همان، 395).
5- تاثیر «بیتالحکمه» بر علوم ادبی عربی
نخستین نظر رایج و مقبول دربارهی ترجمهی شعر، غیرممکن و بیفایده بودن آن است (فانی، 121). با این حال نقش این مرکز را در ترجمهی ادبیات از سه تمدن بزرگ آن روزگار یعنی هندی، یونانی، ایرانی بررسی میکنیم.الف – ادبیات «هندی»:
به دلیل دوری «هند» از ممالک اسلامی – چون «بغداد» به عنوان مرکز علوم اسلامی آن عصر – آثار اندکی از آنان در عربی راهی افته است (امین، 290). شاید بهترین مثال آن «کلیله و دمنه» است. با آنکه اصل این کتاب هندی است آن را در تأثیرات ادب ایرانی بررسی میکنیم چون ایرانیان در آن تغییراتی دادهاند (فاخوری، 337). «سندبادنامه» از دیگر کتب هندی است که از نسخهی پارسی آن در عهد «انوشیروان» اخذ شده بود. از این کتاب ترجمهای به عربی منتشر گردید و «ابّان لاحقی» آن را به نظم عربی درآورد. (روشن، مرزباننامه، 55/2). اصل سندبادنامه را هم ایرانی و هم هندی میدانند (همان).ب) ادبیات «یونانی»:
مهمترین شاعر یونانی «هومیروس» [هومر] است. بیشک دیوان او در آن عصر به عربی برگردانده نشده است. گرچه طبقهی خاصی از علما در «بغداد» با «ایلیاد» او آشنا بودند (البستانی، 25/1) و هندیان آن را به زبان خود ترجمه کرده بودند و نیز پادشاهان ایران «ایلیاد» را به فارسی میخواندند (همان، 62) و همینطور «ثاوفیلُس الرُّهاوی»، منجّم «مهدی» خلیفهی سوم آن را به سریانی نظم کرده بود (همان، 25).دین اسلام، سختی فهم فرهنگ یونانی برای شخص عرب و ناتوانی شاعر عرب در به شعردرآوردن آن به زبان عربی، از مهمترین علل ناشناخته ماندن «ایلیاد» نزد عرب است (همان، 63). ادب یونانی مقرون به بتپرستی، خدایان متعدد و قهرمانپرستی بود و حال آنکه ذوق اسلامی، بتپرستی و عبادت مخلوق را قبول نمیکرد (امین، 334 – 333). حتی مانع نثر شدن «ایلیادم هم همین عامل دینی بود (البستانی، 66). همچنین ذوق اعراب «ایلیاد هومر» را نمیپسندد (امین، 334 – 333). علاوه بر اینها تکسب از راه شعر میان اعراب مانع سرودن اشعار حماسی (فاخوری، 28) چون «ایلیادِ هومر» است؛ زیرا «ایلیاد» شعری است حماسی. بنابراین از یونانی هیچ شعر تراژدی یا کمدی به عربی برگردانده نشد (روزنتال، 29). هر چند نویسندگان عرب ادعا دارند که ادبیات حکیمانهی یونانی تقریباً هیچ نفوذ و تأثیری بر شعر دوران عباسی نداشته است اما این امر به صورت مستقیم و غیرمستقیم محتمل است. نظیر این اشعار از «متنّبی» در مقایسه با گفتههایی منسوب به «ارسطو» در جهت اثبات فرزانگی یونانی در شعر عربی عصر عباسی موارد زیر قابل ذکر است:
1-«ارسطو» گوید: با هماهنگی مشربها و برابری بنیان درکهای حسی، میتوان اشیاء را از ضد آن تمیز داد. «متنبی» گوید: (البرقوقی، ج 83/4):
وَ مَا انتِفاعُ اَخِی الدُّنیا بِناظِرِهِ؟ *** اِذَا استَوَت عِندَهُ الاَنوارُ وَالظُّلَمُ
یعنی: اگر نور و ظلمت در چشم انسان بصیر یکسان است، پس او چه سود از چشمش میبرد؟
2-«ارسطو» گوید: اگر در جریان کاری مهم نابود شدی، مانند آن است که در جریان کاری بیاهمیت از دست رفته باشی. «متنبّی» گوید (البرقوقی، ج 245/4):
فَطَعمُ المَوتِ فی أَمرٍ صَغِیرٍ*** کَطَعمِ المَوتِ فی أَمرِ عَظِیمٍ
یعنی: چشیدن طعم مرگ برای جنگاور در کار پست و کوچک همانند طعم مرگ برای امر گران است، این مبارز است که باید امور متعالی را انتخاب کند.
3- «ارسطو» گوید: او که به تو برای خودت عشق نمیورزد، کسی است که از تو دور است، حتی اگر خودت باشی که از خودت دوری میجویی. «متنبّی» گوید (البرقوقی، ج 89/4):
إذا تَرَحَّلتَ عَن قَومٍ وَقَدَ قَدَرُوا *** أن لا تُفَارِقَهُم فَالرَّاحِلوُنَ هُمُ
یعنی: چون از نزد قومی کناره بگیری و آنان بتوانند تو را راضی کنند و از ترک آنان باز دارند اما چنین نکنند، پس در حقیقت آنانند که تو را ترک میگویند (نه تو).
4- «ارسطو» گوید: عشقی را که از سازگاری روحها باشد، ممنوع نمیکنیم بلکه یکی شدن کالبدها را ممنوع میکنیم، چون به طبیعت حیوانی تعلق دارد. «متنبّی» گوید (البرقوقی، ج 50/3):
وَ مَا کُلُّ مَن یَهوی یَعِفُّ إذا خَلا *** عَفافِی و یُرضِی الحِبَّ وَالخَیلُ تَلتَقِی
یعنی: نه هر کس که عشق میورزد چون من پاکدامن باشد، هنگامی که با معشوق خلوت کند و من فردی عفیف هستم و آنگاه که اسبان در میدان نبرد روبروی هم قرار گیرند محبوبهام را با شجاعت خویش راضی میکنم.
ج: ادبیات «ایرانی» :
شعری نیست که از فارسی به عربی نقل شده باشد (حسین، 35/2). اما کتابهای پند سیاسی و اجتماعی ایرانی اولین کتب ترجمه شده توسط مترجمان بود (عاکوب، 94). مهمترین کتابی که از پهلوی به عربی ترجمه شد «کلیله و دمنه» بود. این کتاب از زبان حیوانات و پرندگان در تعالیم اخلاقی است (فاخوری، 349) و پندهای آن به صورت قصهپردازی از زبان حیوانات است و توسط «ابن مقفّع» به عربی ترجمه شد و تاثیر مهمی در ادبیات عربی بر جای نهاد تا جایی که میتوان آن را عامل مهمی در ایجاد و خلق شیوهی نوینی در نظم شعر دانست و آن همان شعر تعلیمی است (عاکوب، 269). شعر تعلیمی مظهر نفوذ عقل در این عصر بوده و برای منظوم ساختن بعضی از علوم، قصص و حکایات به کار میرود تا حفظ آنها آسانتر شود (فاخوری، 278). نظم کلیله و دمنه به عربی نخستینبار به دست «عَبدالحمید اَبّانبن لاحِق» روی داد. شاید هیچ شاعری به اندازهی او از پند و ادب ایرانی متأثر نشده است (عاکوب، 269). او «کلیله و دمنه» را برای «یحییبن خالد برمکی» در 5000 (همان، 270) یا 14000 بیت به نظم کشید. بعدها «سهلبن نوبخت» و «عبدالله بن هلال اهوازی» دوباره آن را به نظم درآوردند. سپس «ابن الهبّاریه» آن را به سال 1100 م به شعر درآورد و «نتائج الفتنة فی نظم کلیلة و دمنة» نامید (فاخوری، 338). «ابّان» کتب دیگری مثل کارنامهی «اردشیر»، سیرهی «انوشیروان»، کتاب «مزدک» و ... را نظم کرده است. مورخان معتقدند «ابّان» زندگیاش را وقف منظوم کردن ادب و حکمت و سر ملوک ایرانیان کرده است (عاکوب، 273).«کلیله و دمنه» بعدها یکی از منابع تألیف کتاب «ألف لیلة و لیلة» گردید (امین 229). «سهلبن هارون» نیز «ثُعلة و عُفرة» خود را در معارضه با «کلیله و دمنه» و اسلوب آن نوشت (فاخوری، 354). «مأمون» عباسی تلخیص آن را به نام «عیون الحکمة» نوشت که خلاصهای از امثال و حکمی است که در کلیله و دمنه آمده است (عُطیمی، 291). هم چنین «ابوالعلاء معرّی» کتاب «القائف» و «ابن الهَبّاریه» «الصالح و الباغم» را به تقلید از کلیلهو دمنه تألیف کردند و یکی از رسایل «اخوان الصفا» به تقلید از آن نوشته شد (همان، 294).
حتی در دورهی معاصر نیز، شاعری چون «احمد شوقی» بیش از 50 حکایت کوتاه و بلند برای کودکان به نظم درآورد که مضامین آنها را از مشاهیر این فن بینظیر، صاحب «کلیله و دمنه» و «لافونتن» و ... برگرفته است و ارزش اخلاقی و اجتماعی این حکایات قابل انکار نیست و هدف آن همان هدف شعر تعلیمی است، مانند تشویق به فضایل اخلاقی، فعالیت در کار، وفاداری، صداقت و اندیشیدن درکارها پیش از انجام آنها و نکوهش در رذایل بویژه حیلهگری، تنبلی و سهلانگاری (فاخوری، 711).
«مرزبان نامهی» ادیب توانا «سعدالدین وراوینی» دیگر اثر ادب ایرانی است که «ابن عربشاه» آن را به عربی ترجمه نمود و «فاکهة الخلفاء و مُناظِرة الظُرَفاء» نامید. «مرزبان نامه» از لحاظ شیوهی نثرنویسی پیرو سبک «نصرالله بن عبدالحمید منشی» مترجم «کلیله و دمنه» از هندی به فارسی در نیمهی اول قرن ششم هجری است. صاحب «مرزباننامه» در تتبع شیوهی سلف خود «نصرالله منشی» توفیق یافته است (خطیب رهبر، مرزباننامه، ص الف). طبق نظر «علامهی قزوینی» گویا «مرزباننامه» به ترکی و از ترکی به عربی توسط شیخ «شهابالدین عربشاه» در گذشتهی 834 هـ، ترجمه شده و نسخهی این ترجمه در سال 1277 هجری در قاهره به طبع رسیده است (خطیب رهبر، مرزباننامه، ص ی). دکتر «حسن عاصمی» در مقدمهی کتاب «فاکهة الخلفاء و مُناظِرة الظُرَفاء» میگوید: «اصل این کتاب از مرزباننامه است که سپهبد «مرزبان بن شروین» از ملوک پاوند آن را به طبری نوشت و آن در اواخر قرن 4 هجری بود. فاکهه الخلفاء حدود 2 قرن بعد، پس از 2 بار ترجمهی کتاب به فارسی نوشته شد (فاکهة الخلفاء، ص 6).
نتیجهگیری
1- «بیت الحکمه» در غنای فرهنگ عربی و پیشرفت فلسفه و طب و ... تأثیر مهم و بلکه محوری داشته است. با این حال احتمالاً به دلایل شعوبیگری، اشتغال این مرکز به فلسفه و انتساب این مکان به «مأمون» که نزد شیعه محبوبیت ندارد، کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده و ناشناخته مانده است.2- «بیت الحکمه» مترجمانی چون «ابن مُقَفَّع»، «آل نوبخت» و «آل حُنَین»، و مدیران لایقی چون «سهلبن هارون» داشته است. حضور «کندی» در آن نشان دهندهی پژوهشهای فلسفی است که به پیشرفت فلسفه و ظهور «فارابی» شاگرد «متّیبن یونس» منجر شده است. همچنین افرادی چون «خوارزمی»، «فَرّاء»، «ابن رومی» و ... در آن حضور داشتهاند.
3- این مکان تأثیری در ترجمهی شعر غیرعربی به عربی و در زمینهی ادبیات منظوم نداشته است؛ اما در باب ادبیات منثور توانسته است با اخذ کتب ادب پارسی تأثیرات عظیمی را در ادبیات عربی بر جای نهد. به ویژه با ایجاد شعر تعلیمی اولین بار به دست «ابّان لاحقی» از طریق منظوم کردن «کلیله و دمنه» در ادبیات عربی و همچنین از طریق تألیف کتب ادبی دیگری تحت تأثیر «کلیه و دمنه» چون: «ألف لَیلَة و لَیلة»، «ثُعلَة و عُفرَة» از «سَهل بن هارون»، «عُیون الحِکمة» از «مأمون»، «القائِف» از «ابوالعَلاء»، «الصادِح و الباغِم» از «ابن الهَبّاریه» و یکی از رسایل «إخوان الصفا»، یا تحت تأثیر «مرزباننامه» چون: «فاکِهة الخُلفاء و مُناظِرة الظُرفاء»ی «ابن عربشاه»، موثر بوده است.
4- احتمالاً «بیت الحکمه» در نشر آراء فلسفی بین ادبای عصر عباسی موثر بوده است.
منابع :
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، چاپ سوم، ج 1، 1362 ش.
- ابن ابیأصیبعه، عیون الانباء، فی طبقات الأطباء، ترجمه سیدجعفر غضبان و محمود نجمآبادی، تهران، دانشگاه تهران، ج 1، 1349.
- ابن القفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، تهران، دانشگاه تهران، 1348 ش.
- ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، ترجمهی محمدرضا تجدد، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1381 ش.
- الجر، خلیل و الفاخوری، حنا، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1367 ش.
- العاکوب، عیسی، تأثیر پند پارسی بر ادب عربی، ترجمهی عبدالله شریفی خجسته، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1374 ش.
- الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمهی عبدالمحمد آیتی، تهران، توس، چاپ ششم، 1383 ش.
- امین، احمد، پرتو اسلام (ضحیالاسلام)، خلیلی اقدام، عباس، تهران، شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکا، چاپ دوم، 1336 ش.
- اولیری دلیسی، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمهی احمد آرام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1374 ش.
- حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبشهای مذهبی در ایران، تهران، کومش، چاپ اول، 1375 ش.
- خفاجی، محمد عبدالمنعم، ادبیات عرب دورهی اول عباسی، ترجمهی زهرا عمرانی، تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، چاپ اول، 1383 ش.
- روزنتال، فرانتز، میراث کلاسیک اسلام، ترجمه علیرضا پلاسید، تهران، طهوری، چاپ اول، 1385 ش.
- زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمهی علی جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ج 2 و 3، 1373 ش.
- صادقی، مصطفی، فهرس المقالات التاریخیهی، قم، پژوهشکدهی حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1380 ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم هجری، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ج 1، 1374 ش.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، اساطیر، ج 13، 1364 ش.
- عبدالقاهر بغدادی، ابومنصور، تاریخ مذاهب اسلام (الفرق بین الفرق)، ترجمهی محمدجواد مشکور، تبریز، کتابفروشی حقیقت، 1333 ش.
- عُطیمی، عباسعلی، شرح حال و آثار ابنمقفع، تهران، فرخی، بیتاریخ.
- گوتاس، دیمیتری، تفکر یونانی فرهنگ غربی، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1381 ش.
-لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمهی سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، بنگاه مطبوعاتی علی اکبر علمی، چاپ چهارم، 1334 ش.
-مددپور، محمد، حکمت دینی و یونانیزدگی در عالم اسلامی از آغاز تا عصر ابنخلدون، تهران، مرکز مطالعات شرقی فرهنگ و هنر، 1374 ش.
- ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه جنبش ملی ایرانیان در برابر خلافت اموی و عباسی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1385.
- میه لی، آلدو، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ترجمه محمدشجاع رضوی و اسدالله علوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی، چاپ دوم، 1379 ش.
- ولایتی، علیاکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ج 1، 1384 ش.
-وراوینی، سعدالدین، مرزباننامه، تصحیح محمد روشن، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- وراوینی، سعدالدین، مرزباننامه، تصحیح خلیل خطیب رهبر، تهران: انتشارات صفی علی شاه، چاپخانهی مروی، چاپ ششم، 1375 ش.
- ابنعربشاه، فاکهة الخلفاء و مُفاکهة الظرفاء، تحقیق و تقدیم د. حسن عاصمی، بیروت، دارالموسم، الطبعة الأولی، 1415 ه/ 1995 م.
- الاعظمی، اورنگ زیب، حرکة الترجمة فی العصر العباسی، بیروت، دارالحرف العربی، چاپ اول، 2005 م.
- امین، احمد، ضحیالاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دهم، ج 2، بیتاریخ.
- البرقوقی، عبدالرحمن، شرح دیوان المتنبی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 هـ/ 1986 م.
- بروکلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، مصر، المنظمة العربیة و الثقافة و العلوم، ج 2، بیتاریخ.
- البستانی، سلیمان، الیاذة هومیروس، ج 1994، 1 م.
- حسین، طه، من تاریخ الادب العربی العصر العباسی الاول، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 2، 1982 م.
- خطیب بغدادی، حافظ، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، قاهرة، مکتبة الخانجی، چاپ اول، ج 10، 1931 م.
- رفاعی، احمد فرید، عصر المأمون، قاهرة، دارالکتب المصریة، چاپ چهارم، ج 1 و 3، 1928 م.
- ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی العصر العباسی الثانی، قاهرة، دارالمعارف، ج 3، بدون تاریخ.
- کردعلی، محمد، الاسلام و الحضارة العربیة، قاهرة، لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ج 2، 1936 م.
- المعری، ابوالعلاء، رسالة الغفران، بیروت، دارصادر، بدون تاریخ.
- ساغروانیان، سیدجلیل، «پژوهشی در مآخذ الفهرست ابنندیم»، از مجموعه مقالات کنگره بینالمللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی، تنظیم محمد فرحزاد، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، ج 4، 1383 ش.
- فانی، کامران، «بیتالحکمه و دارالترجمه»، از برگزیده مقالههای نشر دانش 3 دربارهی ترجمه، زیرنظر نصرالله پورجوادی، مرکز نشر دانشگاهی، 1376 ش.
- مدکور، ابراهیم، «نهضت ترجمه در جهان اسلام»، از برگزیده مقالههای نشر دانش 3 دربارهی ترجمه، زیرنظر نصرالله پورجوادی، ترجمه اسماعیل سعادت مرکز نشر دانشگاهی، 1376 ش.
- مرعشی نجفی، سیدمحمود، «نظام کتابداری اسلامی در سدههای سوم تا هشتم ه.ق»، از مجموعه مقالات کنگره بینالمللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی، تنظیم محمدفرحزاد، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، ج 1383، 4 ش.
- ورزگر، مینو، «سیر و تحول ترجمه در ایران از دوران کهن تا عصر مغول»، از مجموعه مقالات دومین کنفرانس بررسی مسایل ترجمه، به کوشش عباسعلی رضایی و کاظم لطفیپور ساعدی، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، چاپ اول، 1373 ش.
- کراوس، پول، التراجم الارسططالیة المنسوبة إلی ابن المقفع، از التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة، جمعآوری عبدالرحمن بدوی، قاهرة، دارالنهضة العربیة، الطبعة الثالثة، 1965 م.
- مایرهوف، ماکس، من الاسکندریة الی بغداد، از التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة، جمعآوری عبدالرحمن بدوی، قاهرة، دارالنهضة العربیة، الطبعة الثالثة، 1965 م.
پینوشتها:
1. مربی پایهی یک گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز. Dr.mn11245@yahoo.com
2. کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی. تاریخ دریافت: 87/11/1 تاریخ پذیرش: 88/5/24
مجلهی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، علمی - پژوهشی، شماره 12، پاییز 1388 هـ.ش/ 2009 م. صص 135 - 153