روان‌شناسي اينترنت

آنچه بيش از موتورهاي كاوش‌گر امنيتي و صافي (فيلتر) گذاري و مهار Isp ها در پالايش و والايش كاربري اينترنت به‌كار مي‌آيد، آموزش كار با اينترنت از سال‌هاي پاياني دبستان و سال‌هاي آغازين دوره‌ي راهنمايي و ادامه‌ي آن در دبيرستان‌ها و دانشگاه‌هاست. هويداست كه هرچه كاربران اينترنت با زبان انگليسي و دانش روز بيگانه‌تر باشند، ميزان سركشي آنان به سايت‌هاي غير اخلاقي و شرم‌ستيز و هنجارگريز بيشتر خواهد بود.
دوشنبه، 4 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان‌شناسي اينترنت
روان‌شناسي اينترنت
روان‌شناسي اينترنت

نويسنده:مرتضي گودرزي
آنچه بيش از موتورهاي كاوش‌گر امنيتي و صافي (فيلتر) گذاري و مهار Isp ها در پالايش و والايش كاربري اينترنت به‌كار مي‌آيد، آموزش كار با اينترنت از سال‌هاي پاياني دبستان و سال‌هاي آغازين دوره‌ي راهنمايي و ادامه‌ي آن در دبيرستان‌ها و دانشگاه‌هاست. هويداست كه هرچه كاربران اينترنت با زبان انگليسي و دانش روز بيگانه‌تر باشند، ميزان سركشي آنان به سايت‌هاي غير اخلاقي و شرم‌ستيز و هنجارگريز بيشتر خواهد بود.
شايد هيچ اختراعي و آفرينش ديگري هم‌چون اينترنت، پرشتاب، از همان آغاز زاده شدن، چنين دگرگوني سترگي را پديد نياورده باشد.كتمان و پنهان داشتن اينترنت و نفي و انكار آن، در دنياي داده‌ها و جهان ارتباطات امروز به شوخي و مزاح بيشتر مي‌ماند تا چه رسد به آن‌كه در مورد آن بتوان به فلسفه و در واقع، سفسطه‌پردازي پرداخت. بايد پذيرفت كه هر آفرينشي كه با توده‌ي جمعيت عمومي آدميان وابسته و همبسته باشد، اثرات روان‌شناختي و جامعه‌شناختي گوناگوني اعمال مي‌كند. اين نكته‌ي انكارناپذير، در مورد رسانه‌هاي گروهي، صدچندان است.
راديو و تلويزيون و حتي مطبوعات، در همه جوامع حتي دموكراتيك (مردم سالار)ترين آن‌ها ـ بسته و ايدئولوژيك است و گفتماني يك سويه و اقتدار مآبانه را با مخاطبان مي‌گشايد. اما اينترنت حيطه‌هاي نويني پديد آورده است كه بر پايه مرزهاي جغرافيايي بنيان گذارده نشده‌اند و بدين‌سان اجتماعاتي از دلبستگي‌ها و خواسته‌ها آفريده مي‌شود كه چارچوب‌هاي مرسوم را پشت‌سر مي‌گذارد. در اينترنت نوعي فرديت است كه حكومت مي‌كند. كاربران اينترنت فضاي غير متمركزي است كه مافي هويتي همگون و يكپارچه است. با اينترنت، ابزار وجود و اعلام حضور مي‌نمايند و هويت‌هايي را آشكار مي‌سازند كه حتي از وجودشان هم آگاه نبوده‌ايم.
«اينترنت» هم‌اكنون پس از «مطبوعات» و «راديو و تلويزيون»، جايگاه هفتم را در رده‌بندي عوامل دگرگوني فرهنگي و رواني – اجتماعي داراست. با اين حال اينترنت، تعطيل‌بردار و پايان‌ناپذير نيست و هر كشور و جامعه‌اي هم كه به چنين گمان باطلي بينديشد، شكاف و جدايي ديجيتالي خويش را با كشورهاي توسعه يافته، گسترده‌تر و ژرف‌تر مي‌نمايد. چنانچه در انگلستان بيش از پنچاه درصد خانه‌ها به اينترنت پيوسته‌اند و در بنگلادش حدود يك دهم درصد. شمار كاربران اينترنت در جهان، 600 ميليون نفر و در ايران، حدود دو ميليون نفر است. گفته شده كه در 5 سال آينده، شمار كاربران اينترنت در ايران، دست كم ده برابر مي‌شود و در آغاز سال 1386، به رقمي بيش از بيست ميليون نفر مي‌رسد. البته طبق برنامه‌ي توسعه مديريت امور داده‌هاي شركت مخابرات، رقم 14 ميليون نفر در سال 2004 ميلادي و شمار 35 ميليون نفر در سال 2006 ميلادي (1385 خورشيدي) اعلام شده است.
اينترنت همان‌گونه كه پايان‌پذير نيست، مهارپذير هم نيست. به زودي همه‌ي كامپيوترهاي همراه (La ptop) بدون نياز به آنتن‌هاي بشقابي به طور مستقيم و بي‌سيم به ماهواره‌هاي مخابراتي مرتبط مي‌شوند و Isp و Filtering و Search engine هاي امنيتي را پشت‌سر مي‌گذارند. آنچه بيش از موتورهاي كاوش‌گر امنيتي و صافي (فيلتر) گذاري و مهار I s p ها در پالايش و والايش كاربري اينترنت به‌كار مي‌آيد، آموزش كار با اينترنت از سال‌هاي پاياني دبستان و سال‌هاي آغازين دوره‌ي راهنمايي و ادامه‌ي آن در دبيرستان‌ها و دانشگاه‌هاست. هويداست كه هرچه كاربران اينترنت با زبان انگليسي و دانش روز بيگانه‌تر باشند، ميزان سركشي آنان به سايت‌هاي غير اخلاقي و شرم‌ستيز و هنجارگريز بيشتر خواهد بود. چرا كه به جاي پرداختن به استفاده‌هاي اطلاعاتي و علمي از اين فضا به ناچار به جست و جوهاي ديگري خواهند پرداخت.
گسترش اينترنت با چنان شتاب انفجارآميزي انجام گرفت كه فرصت نيافتيم گامي به پس برداريم و به اين ابزار ارتباطاتي _ كه آثار توانمندي بر رفتار ما بر جاي مي‌گذارد – ژرف‌تر بنگريم. در عين حال، اينترنت، محيطي است كه در آن كاربران مي‌توانند اثرگذار و اثرپذير باشند _ مشروط به اين‌كه آگاهي و پندار اندكي از چگونگي و علت دگرگوني‌هايي كه اينترنت، ممكن است در برداشت‌ها و رفتار آنها پديد آورد، در ذهن داشته باشند.
از محيط شبكه‌ي جهاني وب به عنوان گونه‌اي كتابخانه، قفسه‌ي مجلات، و نيز به عنوان يك خود ناشر استفاده مي‌شود. اگرچه يك سيستم فهرست‌بندي مورد رضايت نيست و كاربران به شدت از مسائل مربوط به رهيابي شكايت دارند، اما بيشتر آن‌ها مي‌گويند دست‌كم در نيمي از موارد، مي‌توانند به آن‌چه در جستجويش هستند، دست يابند.
از ديگر ويژگي‌هاي اينترنت، اين است كه وب به همه افراد، خدمات مطبوعاتي و انتشاراتي با نرخ بسيار ارزان ارائه مي‌نمايد، واقعيتي كه تأثير رواني بالقوه‌اي دارد. همچنين پُست الكترونيك به صورت يكي از محيط‌هاي اينترنتي بسيار مهم براي كاربران شبكه درآمده است. و هم‌اينك كاربران پست الكترونيك، آن را در كنار وب، به عنوان يكي از فن‌آوري‌هاي ضروري تلقي مي‌نمايند.
فضاي شاخص ديگر بر روي اينترنت، همايش گفتگوهاي نا هم‌زمان است. اين همايش‌ها، كنفرانس‌هاي در حال جريان است كه در آن‌ها شركت‌كنندگان، موضوعات (زنجيره‌هايي) را آغاز مي‌كنند و براي هم پاسخ‌هايي مي‌فرستند و گفته‌هاي افراد ديگر را مطالعه مي‌نمايند. اين جلسات از آن جهت ناهم‌زمانند كه شما مي‌توانيد داده‌هايي پيرامون مباحث را كسب كرده، ديدگاه خود را در هرگاه از روز يا شب ارائه نماييد. بنابراين آهنگ كنفرانس‌ها ممكن است بسيار كُند باشد. تبادل نظر در مورد موضوعي واحد ممكن است روزها يا هفته‌ها ادامه يابد.
معدودي از گونه‌هاي گوناگون همايش‌هاي بحث و گفتگو وجود دارد كه به طور جزئي، جنبه‌هاي روان‌شناختي متفاوت دارد. يكي از آنها فهرست پستي است كه گونه‌ي ويژه‌اي از نشاني ضست الكترونيك و داراي مشخصه‌ي خودكار است. اين فهرست، همه‌ي پيام‌هاي دريافتي را دوباره به سوي فردي كه در جلسه‌ي بحث و گفتگو شركت داشته، پست مي‌كند. براي نمونه، ممكن است شما در صورت دلبستگي به سبك‌شناسي، بخواهيد مشترك يكي تز صدها فهرست پستي GENTIPSـL، كه به اين موضوع مي‌پردازد، باشيد. در چنين فهرستي مشتركات پيرامون چگونگي كاوش در مورد نياكان خود، رهنمودهايي بيان مي‌نمايند. هنگامي كه مشترك فهرست پستي شويد، امكان ورود به درون صندوق پست الكترونيك شما هم فراهم مي‌شود و مشتركان ديگر به همه‌ي پيام‌هاي فرستاده شده‌ي شما دسترسي خواهند داشت.
اينترنت با روش‌هايي شگفت‌آور بر شيوه‌ي عملكرد افراد اثر مي‌گذارد. چون افراد در برقراري نخستين ارتباط، بيشتر به پست الكترونيك، سايت‌هاي وب، همايش‌هاي بحث و گفت‌وگو و كمتر به تلفن، نامه و ديدارهاي رو در رو متكي هستند، در برداشت‌هاي اوليه، نقاب شخصيتي درون شبكه‌اي نقش عمده‌تري را – بيش از پيش – ايفا مي‌نمايد. چنين به نظر مي‌رسد كه درون شبكه (روي خط)، كمتر علاقه وجود دارد كه ريزه‌كارهاي آداب معاشرت و نزاكت رايج در بر همكنش‌هاي اجتماعي به جا آورده شود.
در اينترنت، جنسيت نسبت به سن، آسان‌تر آشكار مي‌شود. شركت كنندگان در گروه بحث تخصصي، خيلي كم از سن مي‌پرسند، ولي در ايستار (موقعيت)هاي مناسب اجتماعي – در صورت مشخص نبودن سن و جنسيت – بي‌امان‌تر به شخص فشار وارد مي‌شود كه آن‌ها را فاش سازد.
شركت‌كننده‌اي كه در اتاق‌هاي گپ‌زني و به گونه‌ي فردي بيگانه به گروهي مي‌پيوندد، ممكن است از همان آغاز گفت‌و گو انتظار دو پرسش را داشته باشد: «چند سال داريد؟» و «زن هستيد يا مرد؟» اين پرسش‌هاي مستقيم، به طور معمول به همين شكل ناخوشايند پرسيده مي‌شود. هر از چند گاهي، اين كاوش يا بازجويي ممكن است كمي زيركانه‌تر صورت گيرد. امكان دارد كه هم‌صحبت بپرسد آيا درس مي‌خوانيد؟ و اگر چنين است در دانشكده يا دبيرستان؟ هدف اين كاوش‌ها كسب دو خير اجتماعي ضروري است: سن و جنسيت شما. در محله‌هاي اجتماعي اينترنت، به كار بردن فشار براي فاش ساختن سن و جنسيت فراوان است. كاربران با همان روشني گستاخانه‌اي كه در مورد سن، جنسيت يا خاستگاه افراد پرس‌وجو مي‌كنند، در مورد نژادشان به كندو كاو نمي‌پردازند.
ويژگي‌هاي دنياي درون شبكه‌اي تا اندازه‌اي به علت بي‌نام و نشاني و نبودن نشانه‌هاي ديداري و شنيداري، مجموعه‌ي گسترده‌اي از نقش‌آفريني‌ها، فريب‌ها، گفته‌ها يا نوشته‌هاي نيمه‌درست و گزافه‌گويي‌ها را امكان‌پذير مي‌سازد و در همين حال ما را نسبت به عواقب‌شان هوشيار مي‌سازد.
پژوهش پيرامون نامه‌هاي الكترونيك مبادله شده بين دانشجويان دوره‌ي ليسانس در دانشگاه دولتي نيويورك در پلاستبرگ، نشان داد كه دانشجويان از اين رسانه براي كاربردهاي بي‌شماري استفاده مي‌نمايند، ولي باز هم گذشته از هدف، سبك آن‌ها با گونه‌اي الگو سازگاري داشت. حتي دانشجوياني كه هرگز از پست الكترونيك استفاده نكرده بودند، هنجارها را پرشتاب از همديگر آموختند و پست الكترونيك را به الگويي شبه گفت و شنود تبديل نمودند. با نگاه كردن به چندين نمونه مي‌توان برخي از چارچوب‌ها و هنجارها كلي را آموخت. املاهاي غلط، اشتباه‌هاي نقطه‌گذاري، انحراف‌ها و جملات نا‌دستوري، به طور كامل مورد پذيرش بوده و حتي خواهان بيشتري دارند. شوخي‌هاي خارج از نزاكت، عشوه‌گري‌ها، جناس (بازي با واپگان) و كنايه همگي معمولند.
بسياري از بررسي‌هاي ارتباطات با واسطه‌ي كامپيوتر نشان داده است كه بر خلاف زندگي واقعي، كه در آن‌ها غالب، موقعيت افراد مشخص مي‌سازد كه چه كسي بايد در بحث سهم و نفوذ بيشتري داشته باشد، گرايش گردهم‌آيي‌هاي بال واسطه‌ي كامپيوتر بر آن است كه به افراد داراي موقعيت‌هاي پايين‌تر نيز فرصت مساوي براي مشاركت در بحث بدهد. «ساراكيسلر» و همكارانش اين پديده را در پاره‌اي از نخستين پژوهش‌هايي كه در مورد بر همكنش‌هاي گروهي با واسطه‌ي كامپيوتر انجام گرفته بود، مشاهده كردند. از گروه‌هاي سه نفره خواسته شده بود تا با كار در حالت گپ‌زني همزمان با استفاده از كامپيوتر، وضعيت پست الكترونيك ناهمزمان يا در موقعيت‌هاي رو در رو، در مورد مسائل گوناگوني به هم انديشي دست يابند. آنان دريافتند كه در همه‌ي گروه‌ها، يكي از افراد گرايش به چيرگي بر گروه داشت ولي اين موضوع در گروه‌هاي با ميانجي‌گري كامپيوتر، بسيار كمتر مشخص مي‌شود. اين پديدة ي همترازسازي، به ويژه از آن جهت جالب است كه پژوهش نشان داده است كه تماس‌هاي مسيان گروهي، كمك شايسته‌اي بنمايد. بنابراين كاربران در يك تصور دلنشين كه موعظه و توصيه‌اي در كار نيست به خيال آزادي مطلق، احساس شخصيت مي‌كنند. ممكن است افراد در اينترنت ندانند كه شما به لحاظ شخصيتي چه ويژگي‌هايي داريد، ولي از اين موضوع آگاهند كه آيا شما خبره يا تازه كاريد. بنابراين يكي از ويژگي‌هايي كه در اينترنت براي تعريف و تمايز گروه‌هاي همبسته‌ي نخبگان به كار مي‌رود، كارداني و خبرگي يا به اصطلاح، «تخصص گرايي» است كه از جمله «ايسم»هايي است كه احتمالاً در اينترنت بيش از زندگي روزمره رايج است. براي نمونه در پاره‌اي از گردهمايي‌ها، آگاهي خودي‌ها از سوابق و هنجارها ممكن است خط فاصله‌اي بين پاره‌اي از گروه‌هاي همبسته(درون گروه‌ها) و برون گروه‌ها پديد آورد ولي در همين حال اين فاصله چندان ارتباطي با نژاد، سن، جنسيت يا قوميت افراد نداشته باشد. در اين گونه بحث‌ها، خرده متني زيربنايي وجود دارد كه از چشم گروه تازه‌وارد، پوشيده مي‌ماند.
اينترنت از گروه ناهمگوني از افراد، پشتيباني به عمل مي‌آورد، گروهي كه روز به روز ناهگن‌تر مي‌شود. نامتحمل است كه افراد اين گروه، همانند هر انسان نرمال ديگري كه در محيطي قرار گرفته باشد، يك دل و يك زبان و در همه‌ي موراد با همديگر هم‌انديش باشند. الگوهاي ارتباط الكترونيك در اينترنت، به گونه‌اي است باز هم احتمال پيدايش هم‌انديشي را كمتر مي‌سازد. بسيار دشوار است كه بتوان در شبكه، شمار زيادي ار افراد را بر آن داشت كه در مورد بخش عمده‌ي هر موضوع، به هم‌انديشي(توافق) برسند. زيرا الگوهاي پيچيده‌ي ارتباط، رويدادهايي كه دور از «همسايگان» شماست، را در هاله‌اي از ابهام فرو مي‌برد.
طراحان وبي كه با عرضه‌ي هنرهاي گرافيك تخيلي و عناصر چند رسانه‌اي در سايت‌هاي خود، خواهان خشنودي پيام‌گيران و جلب مشتريان بيشتري هستند، كم‌كم دارند به واقعيت رواني اثرات ناكافي بر افراد پي مي‌برند. به عنوان نمونه يكي از ويژگي‌هاي A merica online، تصميم اين شركت مبني بر آن بود كه هر 12 سرويس داده‌اي o nline كه در Vriginia قرار دارد و پست الكترونيك اخبار، خدمات آموزشي و تفريحي و دستيابي به اينترنت را فراهم مي‌آورد. A merica online يكي از بزرگترين ISPهاي آمريكاست زماني كه كاربران نهايي وارد سيستم مي‌شوند، تصاوير گرافيك جديدي را دريافت و بارگذاري كنند. آن‌ها قول دادند زماني را كه براي دريافت و بارگذاري اين تصاوير مصرف مي‌شود، به حساب مشتريان نگذارند، ولي كاربران نهايي با دلسردي و ناكامي پيش‌بيني شونده‌اي واكنش نشان مي‌دادند و از اين عصباني بودند مه اين خدمات درون شبكه‌اي، بسيار مغرورانه با وقت مشتري برخورد مي‌نمايد.
آنان تأخير زماني (ارتباط تأخيري) عامل اصلي به وجود آمدن ناكامي است. چنين مي‌نمايد كه گفت‌وگو‌كنندگان اينترنتي هنگامي كه تأخير كوتاه – شايد 2 يا 3 ثانيه _ است، به طور منطقي رضايت خاطر دارند. وقتي كه اين تأخير بالغ بر 8 يا 9 ثانيه و يا حتي بيشتر مي‌شود، سطح احساس ناكامي به گونه‌ي چشمگيري افزايش مي‌يابد. بنابراين عليرغم اينكه صورت و فضاي گرافيكي در اينترنت بسيار حائز اهميت است اما اين زيبايي صوري در مقابل زمان، عنصري كم‌اهميت جلوه مي‌كند. گفت و شنود همزمان در يك محيط ارتباطي، نزديك‌ترين شكل به مكالمه است.
بنابراين، تذخير زماني در گفت و شنودهاي همزمان، هنگامي مورد پذيرش است كه دست كم به گونه‌اي معقول به الگوي تأخير گفت و گو نزديك باشد. «كريستوفروري» از دانشگاه «كارنگي» ملون بسياري از گونه‌هاي تأخيرهاي زماني در گفت‌و گوي بازپخش اينترنت را مورد بررسي قرار داد و دريافت كه شركت كنندگان در ظاهر جملات خود را مي‌سازند و واژگان را به نحوي زيركانه به كار مي‌برند تا تأخير زماني را كم و بيش در محدوده‌ي قابل قبولي حفظ نمايند. براي نمونه، بنا بر محاسبات او، حتي اگر گفت‌و گوكنندگان بتوانند پيام‌هاي طولاني‌تري را تايپ نمايند، ميانگين شمار واژگان پيام‌ها حدود 6 كلمه است. بي‌گمان گفت‌وشنودكنندگان نيز از كوته‌‌نوشت‌هايي استفاده مي‌جويند تا در كار سخت تايپ و صرف وقت، صرفه‌جويي نمايند.
هرگاه آدميان باور كنند كه عمل‌كردشان به گونه‌ي مستقيم به خودشان نسبت داده نمي‌شود، احتمال پايبندي‌شان به چارچوب‌ها و آداب و رسوم اجتماعي كمتر مي‌شود. روشن است كه بسياري از افراد در اينترنت، خود را در پناه ناشناسي پنهان نمي‌سازند و با ميل و رغبت، نام، وابستگي، شماره تلفن و بيان گفته‌هاي مطلوب و مورد پسندشان را به مقالات اهدايي همايش و پيام‌هاي الكترونيك خود مي‌افزايند. با وجود اين، ارتباط اينترنتي كلان در شرايطي به وقوع مي‌پيوندند كه شركت‌كنندگان در آن، درست يا نادرست، باور نمايند كه هويت آن‌ها را نمي‌توان شناسايي كرد. گذر از لابه‌لاي محيط‌هاي اينترنت و ميزان تأثير آن‌ها بر زندگي‌مان، وابسته به شدت بي‌نام و نشاني و مسئوليت‌پذيري ما در زماني است كه در آن محيط‌ها به سر مي‌بريم. افراد در مواردي كه گمان دارند هيچ كس نمي‌تواند به هويت واقعي آنان پي ببرد، ممكن است به شيوه‌اي بي‌پروايانه و بسيار بي‌شرم و آزرم عمل نمايند. در محيط‌هايي كه امكان اين‌گونه بي‌پروايي فراهم است يا دست‌كم اندكي امكان رك‌گويي وجود داشته باشد، افراد ممكن است در هر دو جهت مثبت و منفي، اختيار خود را از دست بدهند و راه تندروي(افراط) پويند. بر اين اساس، گروه‌هاي كنفرانس كامپيوتري ناشناس، بيش از شش برابر گروه‌هاي غير ناشناس، نظرات رُك و بي‌پرده بيان مي‌نمايد.
صحنه‌ي اينترنت سرشار از طبايع (خلق‌هاي) گوناگون است، اما آيا افراد بامزه و شوخ‌طبع، گيراترند؟ آيا به كساني كه ما را مي‌خندانند، دلبستگي بيشتري داريم؟ «مليسا بكليا وانزر» و همكارانش، طي مطالعه‌اي از آزمايش شوندگان خواستند كه پرسش‌نامه‌هايي را در مورد شوخي و زندگي اجتماعي تكميل نمايند. هم‌چنين از آنان خواستند تا نسخه‌ي اندك متفاوتي از پرسش‌نامه‌اي كه بينپ آنان را در مورد شوخ‌طبعي شخص و جذابيت او بيان مي‌داشت پُر كنند.
شوخ‌طبعي اين افراد، همان‌گونه كه بعدها آشنايان‌شان هم تأييد كردند، در حد مطلوب بود. با اين همه، رتبه‌بندي كشش (جذابيت) اجتماعي آنان منوط به نوع شوخ‌طبعي آنان بود. اگر همواره ديگران آماج شوخي‌هاي آنان بودند، كشش (جذابيت) اجتماعي آنان افزايش مي‌يافت. افراد گروه نيز كمتر احساس تنهايي مي‌كردند و اين خود بيانگر آن بود كه مردم از آنان خوششان مي‌آيد و به دنبال معاشرت با آنان هستند.
در اينترنت، خوش خلقي (شوخ‌طبعي) ممكن است در كشش ميان فردي، نيروي توانمندي باشد زيرا كه در سايه‌ي عامل ظاهر قرار نمي‌گيرد. در اينترنت مي‌توان شوخ‌طبعي خويش را به آساني با نوشتن متني ابراز داشت و آنان كه در اين مورد سرآمد ديگران باشند، احتمالاً در رتبه‌بندي كشش ميان‌فردي، نمران اضافي را كسب مي‌كنند. پاره‌اي اجتماعات اينترنتي، آكنده از شوخي و اعضاي آن‌ها در پي يافتن راه‌هايي ابتكاري و خلاق براي خنداندن ديگران هستند.
پاره‌اي فضاهاي مبتني بر شوخي اينترنت ممكن است آنچنان گيرا و آن‌فدر سرگرم‌كننده باشد كه افراد را به استفاده‌هاي فشرده و حتي استفاده‌ي مفرط و بي‌اختيار از آن‌ها وادار سازد. در اوايل سال‌هاي دهه‌ي 1990، اشاره به اين كه افراد ممكن است به استفاده از اينترنت «معتاد» شوند، اغلب با خنده‌ي بلند روبرو مي‌شد، ولي با روشن شدن موارد بيشتر و بيشتري از اين حالت _ خواه به شكل روايت يا از طريق بررسيـ و افزايش شمار كساني كه براي گريز از اين ناراحتي، از متخصصان درخواست كمك مي‌كردند، بسياري از افراد در اين باب كنجكاو گرديدند. در هنگامه‌ي يورشي براي پيوستن خانه‌ها، مدارس، كتابخانه‌ها و مشاغل به شبكه‌ي اينترنت به عمل آمد، صداهاي ضعيف‌تري نيز به گوش مي‌رسيد كه بيانگر مشكلات رفتاري بود كه ممكن بود در پس پرده، بروز نمايد. طبق معمول، همه‌ي اموري كه با اينترنت ارتباط پيدا مي‌كند ممكن است از مرز اعتدال خارج شود و موضوع «اعتياد» به اينترنت، مورد جرّ و بحث‌ها و گزافه‌گويي‌هاي بسيار قرار گرفته است. با اين همه، زمينه‌ساز اين روايات شورانگيز، كساني هستند كه به علت گذراندن بيش از اندازه‌ي وقت خود در ارتباط با شبكه، دچار مشكل شده‌اند و نمي‌توانند از اين كار دست بردارند. همان‌گونه كه ملاحظه خواهيم كرد، پاره‌اي ويژگي‌هاي برخي از زمينه‌هاي اينترنت، ممكن است باعث شكوفا شدن آن الگوي رفتاري گرديده باشد. «كمبرلي يانگ» از دانشگاه «پيترزبور» در «برادفورد»، مطالعه‌ي آغازيني بر روي اين پديده انجام داد و به گونه‌يي با آن برخورد كرد كه گويا وجوه مشتركي با قماربازي بيماري‌گونه دارد. او در پرسشنامه‌اي كه اغلب براي تعيين ميزان قماربازي بي‌اختيار افراد به كار مي‌رود، دگرگوني‌هايي ايجاد كرد تا بتواند با بهره‌گيري از آن، كساني را كه مي‌شد وابسته به اينترنت به شمار آورد از آن‌هايي كه دچار وابستگي نبودند، جدا سازد. ابزار غربالگري، پرسش‌هاي زير بود و هر كس به پنج يا بيش از پنج مورد پاسخ مثبت مي‌داد، به عنوان «وابسته» (معتاد) به شمار مي‌آمد.
• آيا احساس مي‌كنيد مجذوب اينترنت شده‌ايد) راجع به فعاليت درون شبكه‌اي پيشين مي‌انديشيد يا منتظر جلسه‌ي ارتباط بعدي هستيد)
• آيا احساس مي‌كنيد براي رسيدن به خشنودي، مقادير رو به افزايشي از وقت خويش را در اينترنت مي‌گذرانيد؟
• آيا به طور مكرر، تلاش‌هاي ناموفقي در مورد كنترل، كاهش يا قطع استفاده از اينترنت به عمل آورده‌ايد؟
• آيا به هنگام تلاش براي كاستن يا قطع استفاده از اينترنت، احساس ناآرامي، بي‌حوصلگي، افسردگي يا بدخلقي مي‌كنيد؟
• آيا بيش از آنچه از پيش در نظر داشته‌ايد در ارتباط با شبكه باقي مي‌مانيد؟
• آيا به خاطر اينترنت، رابطه‌ي چشمگيري را يا شغل يا فرصتي آموزشي يا كاري را به مخاطره انداخته يا دل به دريا زده‌ايد؟
• آيا تاكنون براي پنهان داشتند ميزان درگيري (اعتياد) خود در اينترنت، به اعضاي خانواده، درمانگران يا ديگران دروغ گفته‌ايد؟
• آيا از اينترنت، به عنوان راهي براي فرار از مشكلات يا حالات ناراحت‌كننده (مانند احساس بي‌پناهي، گناه، ناآرامي، افسردگي) بهره گرفته‌ايد؟
از طريق آگهي در روزنامه براي متقاضيان جوان، مراجعه به محوطه‌ي دانشگاه ها، فرستادن پيام براي گروه‌هاي پشتيباني الكترونيك مختص افراد معتاد به اينترنت و ديگر شيوه‌ها، بررسي با تلفن يا از طريق وب انجام گرفت. قرار گرفت. از بين حدود 600 پاسخ، تقريباً دو سوم افراد داراي ملاك‌هاي لازم براي اين‌كه در گروه «وابسته» قرار گيرند، بودند. در ظاهر امر، اين رقم به شكل سرسام‌آوري بالا مي‌نمايد ولي اگر اندازه‌ي نمونه را در نظر گيريم، ديگر چندان جاي شگفتي نيست. شيوه‌ي اعلام بررسي به گونه‌اي بود كه افرادي را كه به هر دليل نگران اين موضوع بودند هدف مي‌گرفت، شايد بدان دليل كه خود آن‌ها يا يكي از نزديكانشان دچار اين مشكل بودند. شايد تيپ كلشه‌اي كاربر سخت شيفته‌ي اينترنت مورد نظر، دانشجوي پسر ژوليده موي اواخر دوران نوجواني سا دوران بيست‌سالگي باشد، اما از ديدگاه جمعيت‌شناختي، ّْگروه "وابسته به اينترنتي" كه به پزسش‌هاي پژوهش‌گر پاسخ داد، به طور دقيق گروهي كه مورد نظر شماست، نبود. بيش از 60% آنان, خانم‌هايي بودند كه ميانگين سني آنان 40 سالگي بود. اگر اين گروه را به‌صورت ديگري رده‌بندي مي‌كرديم، 42% آنان در گروه "بدون حرفه" جاي مي‌گرفتند كه شامل خانم‌هاي خانه‌دار، افراد ناتوان، بازنشسته و دانشجوباني مي‌شد كه به عنوان حرفه به اين كار مي‌پرداختند. 39% ديگر، كارمندان اداري و كساني بودند كه مشاغل غير فني داشتند، در حالي كه تنها 8% پاسخگويان دارايي سمت‌هايي در فن‌آوري سطح بالا بودند. با اين همه، افراد غير وابسته به‌طور عمده از جنس مردانه بودند و ميانگين سني اين گروه بين ميانه تا سال‌هاي پاياني بيست‌سالگي بود. طبق معمول، هر گونه بررسي مانند اين با مشكلاتي روبروست و همه‌ي آن‌ها مربوط به نمونه‌برداري نبود. براي نمونه، علت اين كه اين همه زن در گروه "وابسته" قرار گرفته بودند، ممكن است اين باشد كه به‌طور كلي بانوان بيش از مردان علاقه‌مند به دريافت ياري براي حل انواع گرفتاري‌هاي روان‌شناختي خود هستند و هم‌چنين آنان خيلي راحت‌تر از ديگران، راز دل مي‌گشايند. اين يافته، كه آنان چنين درصد بالايي از نمونه‌ي افراد "وابسته به اينترنت" را تشكيل مي‌دادند، ممكن است در وهله‌ي نخست بازگوي آن باشد كه آن‌ها گرفتاري‌هايي دارند و در جستجوي ياري برآمده‌اند. گروه وابسته (معتاد) اظهار داشتند كه هر هفته به طور متوسط 38/5 ساعت وقت خويش را در اينترنت گذرانده و به فعاليت‌هايي مي‌پردازند كه ارتباطي به امور آموزشي (دانشگاهي) يا استخدامي ندارد.
از آن‌جا كه همه‌ي اين بررسي شامل داوطلباني بود كه از قرار معلوم، مسحور و شيفته‌ي موضوع بودند و به انتخاب خود, وقت خويش را صرف پر كردن پرسش‌نامه‌ي اينترنتي يا پاسخ‌گويي به مصاحبه‌هاي تلفني كرده بودند، هرگونه نتيجه‌گيري در مورد گستره‌ي مشكل استفاده‌ي بيش از حد، در جمعيت كاربران اينترنت در بهترين شرايط، احتمالي و غير قطعي خواهد بود. ملاحظه مي‌كنيدكه از چه روي، تحليل و تفسير بررسي‌ها و درصدهايي كه با بهره‌گيري از آن‌ها محاسبه مي‌شود، ممكن است تا اين اندازه نوميدكننده و گاه گمراه كننده باشد. بسته به نوع پزسش‌هايي كه مطرح مي‌كنيد، چگونگي مطرح كردن آن‌ها و اين كه چه كسي به آن‌ها پاسخ مي‌دهد و با چه ميزان ممكن درستكاري و صداقت، پاسخگويان رفتار و نگرش‌هاي خويش را گزارش مي‌دهند، ممكن است شما پاسخ‌هاي آشكارا ناهمساني به دست آوريد. هم‌چنين بايد بدانيد كه تعاريف اصطلاحاتي مانند "وابسته" يا "استفاده‌ي افراطي" در چنين حوزه‌ي جديد و ناكاويده‌اي غير قابل اعتماد است. بنابراين جاي شگفتي نيست كه بررسي‌ها، نتايج درهم و نابساماني به دست مي‌دهد و هيچ كس به طور دقيق نمي‌داند كه در اين بررسي‌ها چه چيزي اندازه‌گيري مي‌شود.
بسياري از نگراني‌هاي پيرامون اينترنت، دربرگيرنده‌ي كودكان و نوجوانان است. در طي چند سال، فن‌آوري بي‌اندازه توانمندي پديد آمد كه دسترسي به بهترين و ناپسند‌ترين چيزهايي كه آدميزاد مي‌تواند ارائه كند و هرآن‌چه از چيزهاي ميان مايه و پيش‌پا افتاده، سرگرم كننده، يا غير معمول كه در بين آن‌ها جاي گرفته است، را امكان‌پذير ساخت. در بسياري از خانواده‌ها، اين كودكان‌اند، كه فن‌آوري تازه را به خانه‌ها مي‌آورند، آن‌را نگه‌داري مي‌كنند و تلاش دارند پيشرفت‌هاي نوين آن را براي پدر و مادر خويش توضيح دهند. هم‌چنين، بيشتر اوقات جوان‌ترها هستند كه به ماجراجويي در اينترنت مي‌پردازند، گوشه‌هاي نازه‌ي آن را مي‌كاوند و توانمندي‌هاي نوين آن‌را كشف مي‌كنند؛ در حالي كه پدر و مادر به ندرت سراغ آن مي‌روند و به اندكي پست الكترونيك و سركشي به چند وب‌سايت دلپسند، بسنده مي‌كنند. آگاهي‌هايي كه كودكان از طريق كاوش در اينترنت، به دست مي‌آورند، به يرعت به ساير كودكان انتقال مي‌يابد، ولي انگشت‌شمارند پدر و مادراني كه چنين داده‌هايي را به دست آورند.
به خاطر باور راستين خود به ارزش آموزشي اينترنت و همچنين بدان علت كه اميد بود كه اين فن‌آوري بتواند مشكلات پردردسر آموزشي را حل كند, از سرشت چند بعدي اينترنت غفلت شد. اين ابزار بسيار فراتر از قفسه‌اي است كه در كتابخانه‌اي عمومي بر فراز ميزي قرار گرفته باشدكه افراد جوان ـ به هنگامي كه به كاوش در مورد چيزهايي فراتر از آنچه در كتابخانه‌ي دبستان يافت مي‌شود مي‌پردازند ـ نياز به راهنمايي داشته باشند. بدبختانه، ميزان رهنمودهاي خردمندانه و زيركانه‌ي فني چندان فراوان نيست و در همين حال، بالغين هم در به‌كار بردن اين فن‌آوري، خيلي زبردست نيستند. همه‌ي ما مي‌دانيم كه بايد كودكان را از نقاط مايه‌ي نگراني و خطرناك اينترنت دور داريم، ولي بسياري از افراد احساس مي‌كنند كه از شايستكي لازم براي اين تقش برخوردار نيستند.
موضوع عرزه‌نگاري (پورنوگرافي) از نظر بسياري از پدران و مادران، وب‌سايت‌هاي سه‌مرحله‌اي X-rated در بالاي فهرست نقاط خطرناك قرار دارد. بي‌گمان بهره‌گيري از نرم‌افزار پالينده (فيلتركننده) و "Website rating services" به پدران و مادران در ايفاي نقش خودشان، كمك خواهد كرد. با اين همه، ابزارهاي خودكار، جايگزين داوري و راهنمايي خردمندانه نخواهد بود، به‌ويژه از آن روي كه اينترنت، پيشرفت بسيار پرشتابي دارد و هرزه‌نگاري (پورنوگرافي) تنها يكي از گونه‌هاي مطالب اينترنت است كه براي كودكان نامناسب است. ديگر نمونه‌هاي آن سايت‌هاي نفرت (كه در آن‌ها از گروه‌هاي ويژه‌اي بدگويي مي‌شود)، گردهمايي‌هايي كه در مورد خشونت و اسلحه پديد مي‌آيد، يا سايت‌هاي رمزگشايان(دزدان كامپيوتر) كه دسترسي غير قانوني به مطالب را ترويج مي‌كنند.
اينترنت به عنوان متعادل‌كننده‌ي وضعيت همه منظوره و خنثي‌كننده‌ي نگرش‌هاي قالبي، دگرگوني‌هاي شگرفي پديد خواهد آورد. ميزان پژوهش‌هايي كه در زمينه‌ي عاوم اجتماعي ـ به‌ويژه در مورد آثار محيط‌هاي اينترنتي ـ انجام گرفته، در حال افزايش است.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.