نویسنده: علی غفوری
قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی سراسر شرح نبرد دهقانها و محرومان علیه فئودالهای اروپا بود. این قیام توسط فئودالهای فرانسه و انگلیس به شدت درهم کوبیده شد. حدود نیم قرن پس از مبارزات مردمی در غرب اروپا، در مرکز اروپا نیز قیام بزرگ برای آزادسازی مردم فقیر از چنگ پاپ و آلمانها صورت گرفت.
بوهم در اشغال
منطقه بوهم که امروز به نام چک شناخته میشود در اواسط قرن چهاردهم دارای ثروت و جمعیت فراوان بود که به تدریج به اشغال ژرمنها و کلیسای کاتولیک درآمد. بهرهکشی مضاعف از مردم فقیر پراگ و بوهم سبب شد تا در 1414 هزاران نفر از محرومان این منطقه از کلیسای کاتولیک روی برگردانند و شنوندهی خطیبی شجاع به نام یان هوس شوند. هوس فارغالتحصیل دانشگاه پراگ و دشمن سرسخت کشیشان نیرنگباز و شخص پاپ بود و در نهایت کلیسا با حیله او را گرفت و به جرم کفرگویی در آتش سوزاند. (1415) مرگ او سبب شعلهور شدن آتش قیام در سراسر بوهم شد.طرفداران هوس که خود را هوسیت مینامیدند در 1419 موفق به تسخیر شهر پراگ شدند و ژرمنها و کشیشهای کاتولیک را از کشورشان بیرون کردند. هوسیتها در ابتدا دو دسته بودند: تابوریتها که مردم عادی و تهیدست بودند و اعتدالیون که ثروتمندان بوهمی بودند و تنها هدفشان خلاصی از مالیاتهای سنگین کلیسا و ژرمنها بود.
تابوریتها به اقدامات خود شدیداً اعتقاد داشتند و با هم قسم یاد کرده بودند که به یاری فقرا بشتابند و هرچه به دست میآورند را نیز به طور مساوی تقسیم کنند. آنها همدیگر را برادر یا خواهر خطاب میکردند. تفاوت این گروه با اعتدالیون از همان ابتدا مشخص بود.
آغاز یک جنگ صلیبی
بوهم منطقه ثروتمندی بود و نه ژرمنها و نه کلیسا هیچکدام نمیتوانستند از دست دادن این گاو شیرده را تحمل کنند. بنابراین در 1419 پاپ علیه هوسیتها اعلام جنگ صلیبی کرد. هزاران نفر از کشورهای مختلف نظیر آلمان، فرانسه و اسپانیا برای هجوم به بوهم گردهم آمدند البته هدف بسیاری از این افراد تنها یغماگری و چپاول بود و برخی از این نیروها نیز مزدور بودند. برخی تاریخنویسان نفرات این ارتش را تا 100 هزار نفر نیز ذکر کردهاند که این رقم را به دلیل آن که شوالیهها و ماجراجویان زیادی در اروپای قرن پانزدهم وجود داشت چندان دور از واقعیت نیست. این ارتش عظیم تسخیر شهر ثروتمند پراگ را هدف اول خود قرار داد و در راه رسیدن به این شهر دهها روستا و شهر کوچک را غارت کرد اما به هنگام رسیدن به پراگ با مقاومت دلیرانه تابوریتها مواجه شدند. در این نبرد کمنظیر که در یک طرف آن تابوریتها تنها از سلاحهای عظیم ابتدایی نظیر تبر و چماق و داس بهرهمند بودند و در طرف دیگر شوالیههای کارآزموده قرار داشتند طرفین تلفات زیادی دادند اما باز شدن ناگهانی در قلعه پراگ و سرازیرشدن هزاران نیروی تازه نفس، سپاه محاصره کننده را مجبور به عقبنشینی کرد.پاپ و امپراتور آلمان چهار لشکرکشی دیگر نیز علیه هوسیتها انجام دادند اما موفق به پیروزی بر آنها نشدند. هوسیتها پیروزی خود را بیشتر مدیون فرماندهی مناسب و انضباط بودند. از جمله فرماندهان معروف آنها یان ژیژکا بود. تنها نام او کافی بود تا سپاه حریف را از پیروزی مأیوس کند.
اوج جنبش هوسیت
هوسیتها در سال 1425 به درجهای از قدرت رسیده بودند که دست به ضدحملههای وسیعی علیه نیروهای کلیسا و دوکها و فئودالهای مجازی، لهستانی و حتا آلمانی زدند.آنها در نبردهای خود دژهای فئودالی را تاراج میکردند اما با مردم فقیر و دهقانان کاری نداشتند. حرکت آنها کمکم موجب تحریک سایر روستاییان و تهیدستان اروپای شرقی و مرکزی نیز شده بود و این برای کلیسا و پادشاهان دیگر قابل تحمل نبود بنابراین به دنبال ایجاد دو دستگی در بین هوسیتها رفتند.
خیانت اعتدالیون و شکست جنبش
چنان که گفته شد اعتدالیون از همان ابتدا هدفی متفاوت از تابوریتها داشتند. این گروه از پیروزیهای خارج از مرز تابوریتها به وحشت افتاده بودند و مترصد فرصتی برای محدود کردن این گروه بودند. در همین زمان پاپ و امپراتور آلمان به اعتدالیون پیشنهادی وسوسهانگیز دادند مبنی بر این که کاری که به خاک بوهم ندارند و تنها حذف تابوریتها را خواهانند. سپس با کمک اشراف بوهم هزینه ارتشی بزرگ را تقبل کردند و قبل از آن که تابوریتها بتوانند خود را آماده کنند در شرق پراگ (حوالی شهر لیپان) شکست سختی بر آنها وارد کردند. این ضربه به اندازهای شدید بود که تابوریتها دیگر نتوانستند سربلند کنند و بقایای این نیروها در چهار طرف بوهم به سختی درهم کوبیده شدند و از آنها کسی زنده نماند چرا که حتی اسرای آنها نیز سوزانده شدند.نتیجه نبردها
نبرد هوسیتها که 15 سال طول کشید (1434- 1419) از اهمیت زیادی برخوردار بود. اول آن که این جنبش چون سازماندهی شده بود میتوانست مرکز و شرق اروپا را به سرعت فرابگیرد اما چنان که گفته شد خیانت اشراف بوهم این قدرت عظیم را از درون متلاشی کرد.دوم آن که هوسیتها استیلای ژرمنها را به بوهم کاهش دادند و زبان چک را رایج کردند.
اما اثر سوم و مهم آن نشان دادن ضربهپذیری فئودالها و کلیسا در برابر جنبش مردمی بود. جنبش پروتستان به رهبری لوتر و قیام علیه چارلز اول همگی نشانگر این نکته بود که ظلم و ستم کلیسا و شاهان، حرکتی قابل دوام نیست و دیر یا زود سیستم فئودالیته در اروپا درهم میشکند. شاید اگر هوسیتها میتوانستند افکار خود را آزادانه ترویج کنند قدرت کلیسا 4 قرن زودتر به انتها میرسید.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم