نویسنده: علی غفوری
جنگ کوبا
در اواخر قرن نوزدهم ایالات متحده آمریکا دیگر قدرتی درجه دو نبود بلکه کشوری با ثروت بیکران، دهها هزار هکتار زمین صنعتی و تولیدکننده بزرگ فولاد و ماشینآلات جهان بود. این کشور از نیمه دوم قرن نوزدهم با قدرت، تز معروف پرزیدنت مونرو را به کار میبست. بر اساس این تز که بعدها به مونرو معروف شد قارهی آمریکا تنها به آمریکاییها تعلق داشت و این وظیفه ایالات متحده بود که قدرت اروپایی استعمارگر را از منطقه بیرون براند. یکی از این کشورها که به شکل سنّتی از 4 قرن قبل در آمریکا حضور داشت اسپانیا بود.در 1886 با ظهور مردانی مانند استرانگ و ماهان و پس از آن هانری کابوت لاج تفکر سیاستمداران آمریکایی به سوی جنگ با اسپانیا برای خارج کردن آن کشور از کوبا و پروتوریکو معطوف شد.
این در حالی بود که کوبا به شدت از بیرحمی حکام اسپانیولی خود در رنج بود و انتشار اخبار سرکوبی مردم کوبا باعث تحریک افکار عمومی آمریکا میشد. کشتار بیرحمانهی مردم به دست اسپانیاییها بهانهی لازم را به دولت آمریکا داد اما این هنوز کافی نبود چرا که آمریکا مطابق قوانین هنوز اجازه اعلام جنگ به اسپانیا را نداشت.
انفجار مشکوک ناو «مین» آمریکا که در ساحل هاوانا لنگر انداخته بود و به دنبال آن مرگ 60ناوی آمریکایی این بهانه را به آمریکا داد و علیرغم آن که دولت اسپانیا از این واقعه ابراز ناراحتی کرد و سربازان مقتول را با رعایت تشریفات نظامی به خاک سپرد اما روزنامهها به تحریک مردم پرداختند و این مسئله را به گردن اسپانیاییها انداختند و در نتیجه دولت آمریکا در 28 آوریل 1898 به اسپانیا اعلام جنگ داد.
در حالی که دنیا گمان میبرد جنگ سختی در پیش باشد تئودور روزولت (که بعدها رئیس جمهور شد) به سیاستمداران آمریکایی قول داد که جنگ بسیار سریع تمام شود.
او به عنوان معاون وزارت دریانوردی آمریکا از چند سال قبل ناوگانی را گرد آورده بود که بسیار قوی و مجهز بودند حال آن که اسپانیا دیگر هیچ شباهتی به «قدرت اول دریایی جهان» نداشت.
اسپانیای 1898 هیچ شباهتی به قدرت اول دریایی سالهای 1450 تا 1700 نداشت.
در می 1898 ناوهای بزرگ آمریکا به گونهای برقآسا تحت فرمان دریاسالار جرج دیویی به ناوگان اسپانیا در خلیج مانیل (فیلیپین) حمله کرده و در نبردی سریع کل ناوهای این کشور را در منطقهی مذکور از بین بردند.
حرکت آمریکاییها آنقدر سریع و غافلگیرکننده بود که بسیاری از کشتیها فرصت کشیدن لنگرهای خود را پیدا نکردند و به قعر دریا رفتند. هم زمان با این حمله سریع، در بندر سانتیاگو در کوبا نیز کشتیهای آمریکا کلیه بحریهی رقیب را مورد حمله قرار داده و نابود کردند. دنیا ناگهان متوجه شد قدرت ماورای بحار اسپانیا کلاً از بین رفته و از این پس این آمریکاست که در اقیانوس آرام قدرت بلامنازع است.
اما هنوز دژ اصلی اسپانیا در شهر سانتیاگو به شدت مقاومت میکرد. ورود شخص تئودور روزولت به سرکردگی سربازانی به نام «سواران بیباک» به صحنه جنگ زمینی سبب شد تا اسپانیاییها اسلحه را زمین بگذارند و اسپانیا تقاضای صلح کند.
اسپانیا در پاریس پای عهدنامهای را امضا کرد که دنیا را شگفتزده کرد. بخشیدن فیلیپین به آمریکا در ازای 20 میلیون دلار، واگذاری پورتوریکو و جزیره گوام به آمریکا و دست آخر اعلان استقلال کوبا و قبول تحتالحمایگی این کشور توسط آمریکا.
نتیجه نبرد
سرعت عمل نظامی آمریکا بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی را به وحشت انداخت و بسیاری دریافتند امپراتوری جوان به زودی دامنهی دخالتهای خود را به اقیانوس آتلانتیک و اقیانوس هند نیز میکشاند.اسپانیا حداقل به شکل پوشالی و ظاهری قرنها بود که در آمریکا حضور داشت. از کشف این قاره در 1492 تا تصرف کامل مکزیک و آمریکای جنوبی و مرکزی (منهای برزیل) در قرن شانزدهم و هفدهم این کشور حتا زبان و فرهنگ خود را به منطقه تحمیل کرده بود اما شکست سریع آن در برابر قدرت آمریکا و خروج از فیلیپین محاسبات نظامی منطقه را کاملاً به هم زد. ژاپنیها، انگلیسیها، روسها و فرانسویها اصلاً از خبر پیروزی آمریکا خوشحال نشدند چرا که پی بردند رقیب تازه نفس و ثروتمندی از راه رسیده که به چیزی کمتر از غلبهی کامل شرق اقیانوس آرام، جزایر اقیانوسیه و قاره آمریکا از هرگونه نیروی غیرآمریکایی راضی نیست.
کوبا و فیلیپین برای یک نیروی دریای کوچک ارزش چندانی نداشتند اما چنان که بعدها تاریخ ثابت کرد پایگاههای مهمی در نبردهای عظیم دریایی نیمه اول قرن بیستم بودند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم