امریکا و اقلیت مسلمان

هدف این مقاله، تبیین پیامدهای حوادث 11 سپتامبر سال 2001، بر مواضع دولت و جامعه آمریکا، نسبت به مسلمانان، به عنوان یکی از اقلیت‌های تشکیل دهنده‌ی جامعه این کشور است. برای رسیدن به هدف مقاله، لازم است مقدمه‌ی کوتاهی را بیان کنیم و درباره‌ی گزینه‌های بنیادین پیشروی دولت‌ها و جامعه‌ها، برای ایجاد تعامل با اقلیت‌های تشکیل دهنده‌ی جامعه، مطالبی را مطرح کنیم.در این نوشته، راهکارهای مزبور، ضمن پنج گزینه‌ی اصلی، یعنی استبعادگرایی، تسامح، تلفیق، آمیختگی و تکثرگرایی خلاصه شده است
چهارشنبه، 13 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امریکا و اقلیت مسلمان
امریکا و اقلیت مسلمان
امریکا و اقلیت مسلمان

هدف این مقاله، تبیین پیامدهای حوادث 11 سپتامبر سال 2001، بر مواضع دولت و جامعه آمریکا، نسبت به مسلمانان، به عنوان یکی از اقلیت‌های تشکیل دهنده‌ی جامعه این کشور است. برای رسیدن به هدف مقاله، لازم است مقدمه‌ی کوتاهی را بیان کنیم و درباره‌ی گزینه‌های بنیادین پیشروی دولت‌ها و جامعه‌ها، برای ایجاد تعامل با اقلیت‌های تشکیل دهنده‌ی جامعه، مطالبی را مطرح کنیم.
در این نوشته، راهکارهای مزبور، ضمن پنج گزینه‌ی اصلی، یعنی استبعادگرایی، تسامح، تلفیق، آمیختگی و تکثرگرایی خلاصه شده است. سپس به تبیین وضعیت تکثرگرایی موجود در آمریکا، پیش از وقایع 11 سپتامبر پرداخته و روشن کرده‌ایم که این حوادث زمانی به وجود آمد که اختلاف درباره‌ی اقلیت‌های و تأثیر آنها بر جامعه‌ی آمریکایی بالا گرفته بود؛ بر همین اساس، در بخش پایانی، واکنش دولت و جامعه‌ی آمریکا در مواجهه با اقلیت مسلمان آمریکایی پس از سپتامبر بررسی مورد بررسی قرار گرفته است.

مفاهیمی بنیادین از استبعاد تا تکثرگرایی

دولت‌ها و جوامع، تعامل خود را با اقلیت‌های تشکیل دهنده‌ی خویش، در قالب چندین گزینه‌ی اساسی ساماندهی می‌کنند. گزینه‌ی نخست که بیشترین تاثیر منفی را دارد، استبعادگرایی است. منظور از اصطلاح پیش گفته این است که اکثریت، وجود گروه‌های متعدد درون جامه را منکر شود. نتیجه این گرایش، تلاش استبعادگرایان برای ریشه‌کن کردن گرو‌های متفاوت با خود است.
«دیانا اک» استاد ادیان دانشگاه‌ هاروارد آمریکا است: استبعادگرایان با جامعه‌ی آمریکایی ناآشنا نیستند. در تاریخ آمریکا گروه‌های فرهنگی متعصب، با گرایش آنگلوپروتستان به میدان آمدند که وجود مخالف را نمی‌پذیرفتند؛ برای مثال در نیمه‌ی قرن 19، استبعادگرایان توان خود را بر ضد اقلیت‌های کاتولیک و یهودی متمرکز کردند. آنان این اقلیت‌ها را به عدم تلفیق با جامعه‌ی آمریکا متهم می‌کردند؛ در حالی که خود اساساً اندیشه‌ی تلفیق اقلیت‌ها با جامعه‌ی آمریکایی را رد می‌کردند.
گزینه‌ی دوم که تاثیر مثبت کمتری دارد، تسامح است. این مفهوم در فرهنگ امریکایی معنای زیادی پیدا نمی‌یابد. «لیوریبفو» استاد دانشگاه جورج واشنگتن معتقد است: با توجه به این‌که طبیعت جامعه‌ی آمریکا از مهاجران تشکیل یافته است، تسام برای آنان مسئله‌ای واجب و ضروری خواهد بود. این وضعیت برای گروه‌های تشکیل دهنده‌ی جامعه‌ی آمریکایی مرتبط با یکدیگر ، التزام به میزانی از تسامح دوسویه را ضروری می‌کند تا امکان همزیستی در این جامعه پدید آید. ولی این مقدار از تسامح قابل توجه نیست.
تسامح از نظرگاه "دیانا اک" در بیشتر مواقع، از موضع‌ قدرت پدید می‌آید؛ نه از موضع ضعف، گاهی تسامح، اکثریت را به حالت خودانتقادی و عدم تجاوز به اقلیت‌ها سوق می‌دهد اولی نمی‌تواند موجب ایجاد فهم و احترام دوسویه شود. همچنین بنا به دیدگاه "لیوریبفو" پیوند تسامحی، پیوندی سست است و ممکن است در دوران بحران و حوادث بزرگ قومیتی مانند حادثه‌ی 11 سپتامبر، از بین برود.
گزینه‌ی سوم، تلفیق است که منظور از این اصطلاح، این است که اجازه داده شود اقلیت در بزرگترین نهادهای شکل‌ دهنده‌ی جامعه مشارکت کند. بنا به دیدگاه مصطفی مالک پژوهشگر هندی مقیم آمریکا – تجربه‌ی تاریخی آمریکا این نکته تأیید می‌کند که تلفیق اقلیت‌ها در جامعه‌ی آمریکا به شکل تدریجی در برهه‌های زمانی طولانی انجام می‌شود. به همین جهت نسل‌های مهاجر نخستین از هر اقلیتی که باشند، توانایی تلفیق کامل را نخواهد داشت. این فرصت برای نسل‌های دوم و شاید سوم پدید خواهد آمد. این تلفیق با گذر از مراحلی به وجود می‌آید به ویژه در میان اقلیت‌های دینی چند نژاده آمریکا مانند یهودیان، کاتولیک‌ها و مسلمانان.
اقلیت‌های سه‌گانه پیش گفته، از گروه‌های نژادی متفاوتی تشکیل شده‌اند. برای مثال از مسلمانان به اقلیتی دینی تعبیر می‌شود که بیشترین تکثر درونی را دار است، زیرا مسلمانان آمریکا اکثریت را تشکیل می‌دهند اگر ادعا نکنیم که به طور تقریبی این اکثریت نسبت به تمام کشورهای جهان است. برای این که اقلیتی مانند مسلمانان در جامعه آمریکا به مرحله تلفیق برسد، باید سطحی از هماهنگی درونی را در میان خود به وجود آورد. نخست باید هویت مشترکی را میان اعضای این جامعه گسترده شود تا مسلمانان خود را به عنوان گروهی دارای هویت مشترک ببینند نه این که گروه‌های گوناگون و متفاوت نژادی، ملی و فرهنگی در میان مسلمانان پدیدار گردد. وقتی این هماهنگی به وجود آمد، مسلمانان خواهند توانست در جامعه آمریکا به عنوان اقلیت یکپارچه اسلامی، به مرحله تلفیق برسند.
نکته‌ی باقی مانده اینکه تلفیق هر اقلیتی در جامعه آمریکایی، هدیه‌ی اکثریت به اقلیت، به شمار نمی‌رود. تلفیق بعد از مبارزه و تلاش فراوان سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد. مهارت تاریخی آفریقاییان آمریکا و مبارزه آنان برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، بهترین دلیل بر این مدعاست.
گزینه‌ی چهارم، آمیختگی است. این گزینه را بسیاری از کسانی که قصد دارند اقلیت‌ها را در سطوح فرهنگی، دینی و نژادی استحاله کنند، می‌پسندند. این هدف، با انجام ازدواج و تبلیغات دینی و فشار فرهنگی به دست می‌آید. آمیختگی گزینه برگزیده حاکم در آمریکا تا نیمه‌ی دوم قرن بیستم بود. آنان جامعه‌ی آمریکایی را کوره‌ای می‌دیدند که وظیفه‌ی آمیخته کردن نژاد اقلیت‌های گوناگون و تبدیل آن به بافت جدید آمریکایی را بر عهده دارد.
پژوهش‌های بنیادین در دانش آمیخته‌سازی آمریکایی (مانند تحقیق جامعه‌شناس آمریکایی «میلتون جردن» که در نیمه‌ی دهه‌ی شصت قرن گذشته، با عنوان «آمیختگی در زندگی آمریکایی: نقش نژاد، دین و اصالت ملی» منتشر شد) تاکید می‌کند که آمیختگی دارای مرزهایی است. آمیختگی در نگاه جردن، در مرزهای بزرگ و در رأس آن در مرز دین متوف می‌شود.
برای مثال کوره آمیخته‌سازی آمریکایی به شکل تاریخی در آمیخته کردن پیشینه نژادی و ملی مهاجران اروپایی ساکن در آمریکا موفق گشته است. با گذشت زمان دیگر خاطره‌ای از هویت‌های ملی مهاجران اروپایی به آمریکا، به یاد نمی‌آید؛ مانند هویت ایتالیایی یا انگلیسی یا فرانسوی و آلمانی، زیرا فرزندان این هویت‌ها، در اکثریت سفید‌پوست آمریکایی استحاله شده‌اند؛ با این حال، همین کوره آمیخته‌سازی در تغییر دینی این مهاجران و یکسان‌سازی دین آنان شکست خورده است، زیرا ادیان بزرگ سنتی آمریکا مانند پروتستان، کاتولیک و یهودیت همچنان پابرجا و موثر باقی مانده است.
گزینه‌ی پنجم که تاثیر مثبت بسیاری دارد، گزینه تکثرگرایی است. در اینجا منظور از تکثرگرایی این است که به اقلیت‌ها اجازه داده شود در جامعه در قالب‌های سیاسی و اقتصادی تلفیق گردند و در بزرگترین نهادهای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، مشارکت نمایند بدون این که مجبور باشند از فرهنگ و دین خود به نفع فرهنگ و دین حاکم بر جامعه دست بردارند.
از همین زاویه، «دیانا اک» تاکید می‌کند که تکثرگرایی به رغم تاثیرات مثبت خود، فرآیندی است که به دلیل سرشت بشری و همچنین به دلیل دشواری تحقق وحدت کامل، به سختی محقق می‌شود. دیانا اک، تکثرگرایی را به ابزارهای متعدد موسیقی متعدد تشبیه می‌کند که با یکدیگر یک‌ نوا را تولید می‌کند. بدون شک فرآیند دشواری است که نیازمند زمانی طولانی است و به آسانی قابل دسترسی نخواهد بود.
به همین جهت تحلیل‌گرایی مانند "بریما کورین"، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه سیرکیوس آمریکا، تا اندازه‌ای برای این کشور عذر می‌آورند؛ به این جهت که آمریکا کشوری است که بیشترین حالت تکثرگرایی به را به ویژه در زمینه دینی دارا است. تا جایی که ادیان بزرگ آمریکایی مانند مسیحیت به شکل درونی بالاترین درجه های تکثرگرایی را دارا هستند.
در پایان، لازم است به حقیقت مهمی اشاره کنیم. تعیین کننده‌ی وضعیت اقلیت‌ها در هر جامعه و موضع آن جامعه نسبت به اقلیت‌ها (استبعاد، تسامح، تلفیق و ...)، در حقیقت نهادهای بزرگ آن جامعه و در رأس همه‌ی آنها، نهادهای سیاسی، قانونگذاری و دولت است؛ برای مثال اگر دولتی شکل بگیرد و قصد سیاست‌گذاری یا تصویب قوانینی داشته باشد که به ساماندهی وضعیت اقلیت‌ها بینجامد، قاعدتاً این قوانین تاثیر زیادی بر وضعیت اقلیت‌های جامعه خواهد گذاشت.
این دیدگاه نقش حاکمیت را برابر حاکمیت، در فرآیند تلفیق، کم‌رنگ نشان نمی‌دهد. جامعه نیز با افراد و نهادهای مدنی خود، نقش بزرگی را در گسترش تفاهم و احترام دوسویه میان گروه‌های تشکیل دهنده‌ی آن بازی می‌کند؛ ولی وقتی تبعیض در قوانین دولت و نهادهای بزرگ دولتی و همچنین در میان نخبگان حاکم رسوخ پیدا کند، دشوار است که جامعه بتواند به تنهایی وحدت مطلوب را به وجود بیاورد.

تکثرگرایی امریکایی پیش از 11 سپتامبر

"چارلز هیرشمان"، استاد دانشگاه واشنگتن معتقد است که جامعه‌ی آمریکایی در آغاز متسامح یا دین‌دار نبود. نسبت دینداران در جامعه آمریکا، در سال‌های پایانی قرن 18 از یک پنجم تجاوز نمی‌کرد. همچنین تسامح دینی ویژگی حاکم بر پیروان ادیان آمریکایی نبوده است. برخی فرقه‌‌های دینی پروتستان که از اروپا به دنبال به دست‌آوری آزادی دینی، به دنیای جديد مهاجرت كرده بودند، به هيچ وجه با ديگران تسامح نداشتند. به همين دليل یهودیان، کاتولیک‌ها و فرقه‌های مسیحی دیگر (غیر از پروتستان)، دچار تبعیض‌های فراوانی گشتند؛ به همین دلیل، هیرشمان معتقد است که عامل فعال شدن کلیسا‌های آمریکایی‌ها به دین، در حقیقت همان جنگ پیوسته‌ی فرقه‌های دینی در آمریکا است. همچنین این حالت موجب شده که فرقه‌های دینی تحت فشار، برای به دست آوردن آزادی دینی بیشتر، مطالبات خود را مطرح کنند. به همین جهت آزادی و تکثرگرایی آمریکایی، پیامد ستیز میان فرقه‌های دینی آمریکایی است؛ نه این که تکثرگرایی موجود، علت پدید آمدن ستیز فرقه‌ها باشد. همچنین هیرشمان معتقد است که تعصب دینی در آمریکا تنها بیانگر نوعی تعصب نژادی است.
بعد از مبارزه‌ای طولانی، اقلیت‌های دینی مانند کاتولیک‌ها و یهودیان، و اقلیت‌های نژادی چون آفریقایی‌ها و آسیایی‌ها آمریکایی، توانستند حقوق و آزادی‌های بیشتری را در جامعه‌ی آمریکایی به دست آورند؛ هر چند به مقدار زیادی دچار آمیختگی فرهنگی شدند.
انقلاب مدنی آمریکایی، در نیمه دهه شصت قرن بیستم به اوج خود رسید. این حالت موجب شد که جامعه‌ی آمریکایی از چندین دگرگونی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کلان گذر کند از جمله: جنگ ویتنام، انقلاب آفریقاییان آمریکایی برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، گسترش انقلاب فرهنگی و اندیشه‌های چپ در میان جوانان آمریکایی، این اندیشه‌ها، جامعه آمریکا را به دست خودانتقادی بیشتر سوق داد.
همچنین این دگرکونی‌ها باعث افزایش تگثرگرایی در آمریکا شد. این تکثرگرایی با باز شدن دروازه‌های مهاجرت به سوی آمریکا مرتبط شد. "بریما کورین" درباره این مساله به دگرگونی قوانین مهاجرت در سال 1965 م اشاره می‌کند به گونه‌ای که باعث شد سالیانه نزدیک به هفتصد هزار مهاجر جدید به آمریکا وارد شود. تنها در دهه نود، نه میلیون مهاجر وارد آمریکا شده است. با توجه به سیر معکوس نسبت موالید در جامعه آمریکا، آمارهای کنونی بیان می‌کند که یک پنجم آمریکاییان جدید از مادرانی خارجی به دنیا آمده‌اند. این نسبت در مناطقی که مهاجران متمرکز هستند افزایش می‌یابد. 77% مهاجران در آمریکا در شش ایالت اصلی آمریکا یعنی کالیفرنیا، نیویورک، تگزاس، فلوریدا، نیوجرسی و آلینوی ساکن هستند.
"کورین" معتقد است دهه‌های اخیر شاهد یکی از بزرگترین امواج مهاجرت به آمریکا بوده است. روشن است که این موج نو در مقایسه با موج‌های گذشته از حقوق و آزادی‌های بیشتری برخوردار بوده. این بهره‌مندی بیشتر به جهت پدید آمدن علت‌های متعددی است که نخستین علت آن تکثرگرایی فرهنگی حاکم بر آمریکا از دهه شصت می‌باشد. این حالت اقلیت‌ها و مهاجران جدید را تشویق نموده هویت‌های فرهنگی و دوگانگی خود را حفظ کنند و استحاله شدن در جامعه آمریکایی را نپذیرند. باید این عامل، پیشرفت وسایل ارتباطی را نیز افزود چرا که این پدیده، فرآیند ارتباط مهاجران به وطن و فرهنگ اصیل‌شان را آسان ساخته است. مساله مهم دیگر که عامل سوم به شمار می‌رود، پدیده بازگشت دین است که در آمریکا و جهان از دهه هفتاد در قرن بیستم گسترده شده است. " "هیرشمان" معتقد است دین و دین‌داری نقش روزافزونی را در تشکیل پیوند مهاجران جدید با جامعه آمریکایی داشته است. جامعه آمریکایی با مرور زمان بیشتر دیندار شده است علاوه بر این، ادیان ذوب شدن را نمی‌پذیرند و مانعی قوی در برابر کوره ذوب‌سازی دین خواهند بود.
ویژگی نهادهای دینی در آمریکا، دارا بودن میزان بالایی از توانایی و درآمد است. این نهادها کاملا مستقل از حاکمیت هستند. در عین حال قدرتمندند و برای جذب دینداران جدید رقابت می‌کنند. به همین جهت نهادهای دینی آمریکایی تا اندازه زیادی به خدمت‌رسانی اجتماعی و فرهنگی و در برخی موارد اقتصادی، به مهاجران جدید پرداخته‌اند. به جهت غربت و نیازمندی این مهاجران جدید که همچنان در فرهنگ و زبان مادری خود مستحکم هستند، این نهادهای دینی، پناهگاهی اساسی برای آنان به شمار می‌آید.
عامل چهارمی که "بریما کورین" مطرح می‌کند این که مهاجران و اقلیت‌ها در برابر اکثریت، دست روی دست نمی‌گذارند بلکه دائما و با کوشش فراوان برای به دست آوری آزادی‌ها و حقوق بیشتر تلاش می‌کنند: در میان خود تشکل ایجاد کرده، با شخصیت‌های سیاسی آمریکا فعالیت می‌کنند و با مهاجران و اقلیت‌های دیگر ائتلاف برقرار می‌نمایند و او به تلاش روزافزون مسلمانان آمریکا برای فعالیت با اقلیت‌های دیگر اشاره کرده و بیان می‌کند این تلاش باعث شده، نهایتاً بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، اسلام را به رسمیت بشناسند و از ادیان سه‌گانه آسمانی – نه تنها مسیحیت و یهودیت - به عنوان منابع ارزش‌ها و معتقدات آمریکایی نام ببرند.
از سوی دیگر اوج‌گیری عوامل پیش گفته که توجه به تکثرگرایی را در جامعه آمریکایی بیشتر کرده، با پیدایش عوامل متضاد دیگری در همین دوران مرتبط است. این عوامل در طول دو سده اخیر، آغاز به شکل‌گیری کرده است. می‌توان این عوامل را با پدیده رشد جناح راست آمریکایی، به ویژه برخی گروه‌های راستگرا که تکثرگرایی را برای جامعه خطرناک می‌دانند، مرتبط دانست.
تفسیر واحدی از رشد جناح راست در امریکا وجود ندارد. برخی معتقدند که آمریکا (سرزمینی که دارای 200 شبکه تلویزیونی و 1500 رادیوی دینی است) در جهان غرب، متدین‌ترین جامعه به شمار می‌رود. طبیعت این سرزمین به شکلی نسبی دیندار و محافظه‌کار است. این دیدگاه را "جان میکلسویت" و "ادریان ولدریدج" در کتاب جدید خود با نام «ملت راست» مطرح کرده است.
دیدگاه پیشین را نویسندگان راستگرای آمریکایی می‌پسندند. «ساموئل هانتینگتون» در کتاب جدید با نام «ما کیستیم؟» چالش‌های هویت ملی آمریکا" با تفکری که آمریکا را سرزمین مهاجران چند نژاده و چند فرهنگه معرفی می‌کند، مخالفت کرده است. وی برخلاف این دیدگاه، معتقد است که آمریکایی‌هایی که در اواخر سده‌ی هجده میلادی استقلال آمریکا را از استعمار انگلیس اعلام کردند، مجموعه‌ای هماهنگ از مهاجران انگلیسی پروتستان بودند که از اروپا و به ویژه انگلستان، به دنیای جدید مهاجرت کرده بودند تا در آنجا سکونت همیشگی یافته، آنجا را اباد سازند. به همین دلیل هانتینگتون به مهاجران جدید و همچنین به ادعاهای جناح چپ آمریکایی درباره‌ی تکثرگرایی، به عنوان تهدیدی برای هویت آمریکا، می‌نگرد.
پدیده‌ی رشد راستگرایی در امریکا، طی دو دهه‌ی اخیر، در قالب پدیده‌های متعددی آشکار شده است؛ از جمله گسترش دینداری، رشد نفوذ سیاسی گروه‌های متدین مسیحی، تلاش این گروه‌ها برای ایجاد تشکل سیاسی، رشد نفوذ جمهوری‌خواهان در پارلمان و مجلس سنای آمریکا، گسترش نظریات راستگرایانه در سطح اخلاق آمریکایی و محبوبیت برخی اندیشمندان مخالف با مهاجرت و تکثرگرایی.
نکته‌ی مهم این است که این عوامل با حوادث 11 سپتامبر مرتبط نبوده است. عوامل پیش گفته علت‌هایی ریشه‌ای است که طی سده‌های متعدد به وجود آمده است. به همین دلیل حوادث 11 سپتامبر در خلاء پدید نیامده، بلکه در جامعه‌ای به وجود آمد که دوره‌ای از ستیز نیروهای راستگرا در حال رشد و نیروهای چپ حاکم در دهه شصت را تجربه کرده بود.

مسلمانان و تکثرگرایی امریکایی بعد از 11 سپتامبر

در بخش گذشته وضعیت تکثرگرایی در جامعه آمریکا را پیش از وقایع 11 سپتامبر، شرح دادیم. در این دوره به اندازه زیادی، نگاه باز و آزادی به دست آمده توسط اقلیت‌های آمریکایی را مشاهده می‌کنیم که این امتیازها بعد از مبارزه‌ای طولانی از نیمه دهه شصت قرن بیستم به دست آمده بود و توضیح دادیم چگونه این تکثرگرایی آمریکایی، در دو دهه قرن بیستم، با رشد نیروهای راستگرای آمریکایی، مورد تهدید قرار گرفت.
وقایع 11 سپتامبر، دست کم به دو علت اساسی، این تهدید ها را افزایش داد:
1. حوادث 11 سپتامبر و جنگ با تروریسم، هر دو، نقش جامعه را در رویارویی با دولت آمریکا کاهش داد. این کاهش مواجهه، عکس‌العملی متناسب با دوره‌های بحران بود که افزایش نفوذ دولت و نقش آن را در جهت‌دهی و به کارگیری توانایی‌های جامعه می طلبید.
این پدیده، مطالبات را برای دخالت دولت و قوه مجریه به جهت تامین امنیت ملی آمریکا، افزایش داد. تا جایی که نظرسنجی که مرکز پژوهش‌های دانشگاه کورنیل آمریکا در اواخر سال گذشته انجام داد 44% آمریکایی‌ها معتقدند که حکومت آمریکا باید حقوق شهروندی مسلمانان آمریکا را محدود نماید.
2. رشد نوعی ملی‌گرایی آمریکایی خطرناک که به ترکیب مسایل دینی با نوعی احساسات و اندیشه‌های سطحی و آرمانی قومیتی پرداخته است. در این گرایش، مردم آمریکا خود را ملتی آرمانی و دارای رسالت نیکی می‌بینند و در عین حال خود را قربانی نفهمی‌های دیگران می‌دانند. "آناتول لیفین" پژوهشگر دانشکده کانرنیگی مرکزی که درباره‌ی مسائل مربوط به صلح به پژوهش می‌پردازد) معتقد است که خطر این گرایش قومیتی، در سادگی و آمیختگی‌اش با مسایل دینی نهفته است. این گرایش به آسانی می‌تواند مورد سوءاستفاده سیاستمداران آمریکایی (برای بسیج کردن ملت آمریکا بر ضد مخالفان داخلی و خارجی)، قرار بگیرد.
در سایه‌ی عوامل و شرایط پیش گفته، می‌توان ادعا کرد که وضعیت مسلمانان به عنوان اقلیتی در درون جامعه‌ی آمریکا، در سه سطح اساسی، از حوادث 11 سپتامبر متأثر شده است:
در سطح مثبت، به رسمیت شناختن اسلام و مسلمانان و نهادهای دینی اسلامی به عنوان بخش‌های اساسی جامعه آمریکا، این به رسمیت‌شناسی از سوی بالاترین سطوح رهبری سیاسی آمریکا از جمله رییس‌جمهور آمریکا مطرح شد که باعث خشمگین شدن برخی رهبران تندروی راستگرا گردید.
می‌توان گفت، این بحران باعث افزایش احساس هویت از سوی مسلمانان آمریکا شد و نیازمندی به همبستگی و همكاري با یکدیگر و همچنین فعالیت در سطوح سیاسی و حقوقی را برای دفاع از حقوق و آزادی‌هایشان بیشتر درک کردند.
از جنبه‌ی منفی نیز این بحران باعث ادعاهای گروه‌های مخالف با تکثرگرایی، اقلیت‌ها و مهاجران بیشتر شود. در این جا لازم است توضیح دهیم که ادعاهای منفی این گروه‌ها، تنها مسلمانان را هدف نگرفته بلکه در برخی موارد اقلیت‌های دیگر آمریکایی مانند مهاجران آمريکای لاتین را بیشتر تحت فشار قرار می دهد. ساموئل هانتینگتون، در کتاب پیش گفته، به دلیل حجم بالای مهاجرت از سوی آمریکای لاتین و سرعت رشد جمعیت آنان در مقایسه با اقلیت‌های دیگر، به شکل مبنایی این مهاجرت‌ها را هدف حمله قرار داده است.
مشکل این است که فشارها و لهجه‌ی دشمنی که نسبت به مسلمانان در آمریکا اعمال می شود به هیچ‌وجه با حجم حضور آنان در آمریکا متناسب نیست. همان‌گونه که برخی نویسندگان مانند "آناتول لیفین" معتقدند، از دشمنی با اسلام به بدترین شکل سوءاستفاده می‌شود و برای توجیه اندیشه‌های راستگرای تندرو، خطر اسلام بزرگنمایی می‌گردد. هانتینگتون در آخرین کتاب خود، به روشني اين ديدگاه را مطرح كرده است. او در بسياري از بخش‌هاي كتابش، از خطر اساسی مهاجرت‌های آمریکای لاتین برای جامعه‌ی آمریکایی سخن می‌گوید؛ اما علی‌رغم این مطلب، در پایان كتاب، این دیدگاه را ترویج می‌کند که دشمنی اسلام می‌تواند وسیله‌ای برای همبستگی آمریکایی‌ها پیرامون هویت خود یاشد.
گزارش‌های مربوط به حقوق شهروندی مسلمانان در آمریکا، بیانگر حقیقت مهم دیگری است که باید به این مسئله افزود و آن نیز افزایش تبعیض بر ضد حقوق مسلمانان آمریکایی از سوی نهادهای دولتی و قوه مجریه است. جدیدترین گزارش‌های ویژه درباره حقوق مسلمانان در آمریکا در سال 2003 میلادی توسط "انجمن ارتباطات اسلامی آمریکا" (یکی از بزرگترین نهادهای حقوق مدنی مسلمانان آمریکا) تهیه شده است. این گزارش بیانگر این نکته است که تا سال 2002 میلادی، محل‌های کار، نخستین منبع اعمال تبعیض بر ضد مسلمانان به شمار می‌آمد. براساس گزارش این انجمن، در همین سال، نسبت تبعیض مراکز کاری بر ضد مسلمانان، با نسبت تبعیض نهادهای دولتی، به عنوان منبع نخست اعمال تبعیض مساوی شد؛ ولی در سال 2003 میلادی، نهادهای دولتی با کسب 29 درصد از نسبت حوادث تبعیض‌آمیز بر ضد مسلمانان، در مرتبه‌ی نخست و مراکز کار با کسب آمار 33 درصد، در مرتبه دوم قرار گرفتند.
عامل چهارم اینکه وقایع سپتامبر، فرصتی را برای گرایش‌های استبعادی و دشمنی با مسلمانان آمریکا فراهم آورد تا به شکل کلی مسلمانان غرب و به شکل خاص مسلمانان آمریکا را به عنوان گروه‌هایی معرفی کنند که تلفیق با جوامع غربی را نمی‌پذیرند و ارزش‌هایی متعارض با آزادی و تکثرگرایی دارند. استبعاد‌گرایان اندیشه‌ی تلفیق مسلمانان در جوامع غربی زا به شکل مبنای رد می کنند، بلکه تفکر استبعادگرایان، در بیشتر اوقات، انان را به سوی اعمال تبعیض بر ضد مسلمانان و تجاوز به حقوق‌شان می‌کشاند.
در نهایت ضروری است بیان کنیم که چهره‌ی حقیقی پیامدهای وقایع 11 سپتامبر، بر موضع جامعه‌ی امریکا نسبت به اقلیت مسلمان این کشور، هنوز به شکل کامل شفاف نشده است. چند سال آینده، در وضوح این چهره، نقش مهم و موثری خواهد داشت. همچنین، مسلمانان آمریکا، در برابر حوادث دست روی دست نخواهند گذاشت و فعالیت آنان، در این برهه، برای دفاع از حقوق و جایگاه مسلمانان در جامعه‌ی آمریکا، بیشترین تاثیر را بر موضع جامعه‌ی آمریکایی نسبت به مسلمانان طی چند سال آینده خواهد داشت.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط