اسطوره‌ای از چین

داروی بزرگ شدن

در روزگاران گذشته، امیری كه امیرنشینی پهناور و اباد از پدر به ارث برده بود با امیردختی زیبا ولی كم خرد زناشویی كرده بود. خود امیر نیز در عقل و هوش برتر از امیربانو نبود. پس از مدتی امیربانو دختری به دنیا آورد كه او را
يکشنبه، 23 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
داروی بزرگ شدن
داروی بزرگ شدن

 

نویسنده: ژیزل والری
مترجم: اردشیر نیكپور





 
 اسطوره‌ای از چین
در روزگاران گذشته، امیری كه امیرنشینی پهناور و اباد از پدر به ارث برده بود با امیردختی زیبا ولی كم خرد زناشویی كرده بود. خود امیر نیز در عقل و هوش برتر از امیربانو نبود. پس از مدتی امیربانو دختری به دنیا آورد كه او را «ریشه‌ی شادی» نام نهادند. نوزاد كودكی سالم و زیبا بود و پدر و مادرش می بایست بودا را سپاس گزارند و ستایش كنند كه چنان فرزندی به آنان بخشیده است. لیكن، چون نوزاد را پیش آنان آوردند، امیر و امیربانو به تلخی فریاد برآوردند: «چه كوچك! طاس هم كه هست! دندان هم كه ندارد! این كه بچه نیست، جن است!»
پزشكان امارت كوشیدند تا امیر و امیربانو را قانع كنند كه همه‌ی نوزادان در آغاز سرشان مو ندارد و دهانشان بی‌دندان است. لیكن، آنان گوش به گفته‌ی پزشكان ندادند و سخنانشان را باور نكردند و به تأسف و پریشانی بسیار گفتند:
-راست نمی‌گویید و می‌خواهید ما را گول بزنید.
پزشكان برای اثبات گفته‌ی خود نوزادی چند از رعایای امیر را به دربار آوردند، لیكن امیر و امیربانو بانگ بر آنان زدند: «عجب دلیل و شاهدی می‌آورید! نوزاد امیران كه نباید چون نوزاد رعیت باشد. ریشه‌ی شادی بچه نیست و جن است.»
امیر و امیربانو كه از داشتن كودكی به آن زشتی و كوچكی سخت پریشان و نگران شده بودند فرمان دادند تا همه پزشكان قلمرو فرمانروایی امیر به یك جا گرد آیند و انجمن كنند و دارویی برای درمان كوچكی امیردخت بیابند.
چون پزشكان در دربار امیر گرد آمدند، امیر روی به آنان كرد و گفت: «می خواهم دارویی بسازید و به وی بدهید تا بزرگ شود و سرش مو و دهانش دندان درآورد. اگر این كار را نكنید، فرمان می‌دهم همه‌ی شما را به چوب و فلك ببندند.»
دانشمندان و پزشكان از سخن امیر سخت در عجب افتادند و زبان به اعتراض گشودند، لیكن امیر دلایل آنان را نپذیرفت. من ساختن چنین دارویی را از شما می‌خواهم. من سرور و روزی دهنده‌ی شما هستم و حق دارم چنین چیزی از شما بخواهم. حال پنج دقیقه مهلت می‌دهم كه خوب بیندیشید؛ یا داروی دلخواه مرا بسازید و یا آماده‌ی چوب و فلك باشید.
آنگاه از تخت پایین آمد و در برابر تعظیم و كرنش همگان از تالار شورای امارت بیرون رفت.
چون امیر از تالار بیرون رفت، چنان همهمه و جار و جنجالی در آنجا حكم فرما شد كه تا چند دقیقه كسی گفته‌ی دیگری را نمی‌شنید. لیكن، چون سنج به صدا درآمد و بازگشت امیر را به تالار اعلام كرد، همه خاموشی گزیدند و لب از سخن گفتن فروبستند.
پس از آنكه سنج بار دور و سوم به صدا درآمد، درهای بزرگ و سنگین تالار شورای امارت گشوده شد و امیر و امیربانو در پیشاپیش نگهبانان غرق در زر و زیور وارد شدند. امیر بر تخت امارت تكیه زد و گفت:
-خوب،‌ آقایان پزشكان، صدای گفت و گو و بحث پرشور شما به گوش من می‌رسید. بگویید بدانم آیا درمانی كه از شما خواسته‌ام پیدا كردید؟
جوابی از حاضران برنیامد و هیچ یك از آن پزشكان دانشمند، كه در موقع عادی ادعای درمان هر دردی را می‌‎كردند، نتوانستند حتی نخستین حرف نام داروی لازم را به یاد آورند.
امیر خشمگین شد و بانگ برآورد كه: «عجب! پس این طور فرمان مرا انجام می‌دهید؟ معلوم می‌شود كه دلتان چوب وفلك می‌خواهد».
امیر می‌خواست به رئیس نگهبانان كاخ اشاره كند تا چوب و فلك حاضر كنند كه پزشكی سال خورده و سرد و گرم روزگار چشیده به سوی تخت امیر رفت و چنین گفت: «ای امیر، فرمان شما انجام یافته است و همه‌ی ما درباره‌ی دارویی كه باید به امیردخت بدهیم تا بزرگ شود و مو و دندان درآورد همرأی هستیم.»
امیر پرسید: «این دارو چیست؟»
-دارویی است كه از جوهر چهارصد و هفتاد و پنج گیاه و سیصد و دوازده ماده‌ی معدنی و صد و بیست و دو جوهر تركیب می‌یابد، اما...
- اما چه؟
-اما ما هرچه بكوشیم و شتاب كنیم نمی‌توانیم آن را در پنج دقیقه آماده كنیم.
امیر به نخوت و غرور بسیار گفت: «چرا نتوانید؟ وقتی من كه امیر و سرور شما هستم چنین دستوری می دهم چرا نباید بتوانید.»
-قربان، برای اینكه فرمان امیران هرچه قاطع هم باشد نمی‌تواند بعضی از قوانین زندگی و طبیعت را تغییر دهد. برای این كه داروی رشد امیردخت مؤثر افتد باید گیاهی به نام شرنگ در آن بریزیم، و شرنگ برای اینكه مؤثر باشد باید در بامداد چهارمین روز شكوفه كردنش چیده شود و شرنگ هر دو سال یك بار شكوفه می‌كند. بعضی از سنگ‌های دارویی نیز كه در قله‌ی كوه «كوئن لون» (1) پیدا می‌شوند، باید پس از دومین آب شدن برف‌ها بیرون آورده شوند و بر كوه كوئن لون هر شش سال یك بار برف آب می‌شود.
امیر گفت: «پس در این صورت...»
-قربان، در این صورت امیر باید شكیبایی پیشه كنند. ما یقین داریم كه از كار خود نتیجه‌ی نیكو خواهیم گرفت. دارویی كه با این شرایط ساخته شود هم امیردخت را بزرگ می‌كند و هم موی سر و دندان‌های او را درمی‌آورد. لیكن، برای موفقیت در این كار جز صبر و حوصله چاره‌ای نیست.
امیربانو گفت: «خوب یك هفته صبر می‌كنیم.»
پزشك پیر تعظیمی كرد و گفت: «این كار در یك هفته شدنی نیست. طبق حسابی كه ما كرده‌ایم، برای اینكه نتیجه‌ی نیكویی از كار خود بگیریم، باید دوازده سال وقت صرف كنیم. ما تقاضا داریم كه در این مدت امیردخت را در اختیار ما بگذارند و هیچ یك از درباریان را اجازه‌ی دیدن او ندهند. پس از دوازده سال، هرگاه امیردخت بزرگ نشد و دندان درنیاورد و گیسوانی بلند نداشت، ما به عجز و ناتوانی و نادانی خود اعتراف می‌كنیم و حاضریم به سزای این ناتوانی فرمان دهند تا سر از تنمان جدا شود.»
امیر از زنش پرسید: «عقیده‌ی شما چیست؟»
امیربانو جواب داد: «چاره‌ای جز پذیرفتن نداریم؛ زیرا سخن این پزشك پیر به نظر من بسیار منطقی و خردمندانه می‌آید. دوازده سال مهلت را كه می‌خواهند به ایشان بدهید. اما ‌ای امیر، هرگاه در این مدت نتوانستند ما را خشنود كنند، دیگر نباید رحمی به آنان بكنید.»
چون دوازده سال سپری شد، دانایی و دانش پزشكان آشكار شد. امیردخت نه تنها قد برافراشت، بلكه پزشكان ادعا كردند كه بر اثر داروی آنان باز هم بلند بالاتر خواهد شد و به جای بیست و هشت دندان، سی و دو دندان خواهد داشت. مهم‌تر از همه این كه چون ریشه‌ی شادی یگانه فرزند امیر و وارث تخت امارت بود، پزشكان، گذشته از رشد جسمانی او، در رشد و شكفتگی عقل و خرد وی نیز بسیار كوشیده بودند تا رعایایش در سایه‌ی عقل و تدبیر او روزگار بهتری داشته باشند و در شادی و خرمی به سر برند.

پی‌نوشت‌ها:

1.Kouenlun

منبع مقاله :
والری، ژیزل، (1383)، داستان‌های چینی، ترجمه‌ی اردشیر نیكپور، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
شهرستان لردگان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان لردگان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان هشترود کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان هشترود کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان کردکوی کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان کردکوی کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
معنی اسم بهناز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بهناز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هوتن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هوتن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بیتا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بیتا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بهنام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بهنام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم یسنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم یسنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کیومرث و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کیومرث و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم علیهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم علیهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جابر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جابر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دایانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دایانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
استوری ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام
play_arrow
استوری ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام
معنی اسم عذرا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم عذرا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال