1) آغاز هفته همبستگي بين دانشجويان و استادان دانشگاهها (1357 ش): در ادامه مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد رژيم فاسد و استبدادي پهلوي و در راستاي حركت انقلاب اسلامي ايران، هفته همبستگي بين دانشجويان و استادان دانشگاهها در ايران آغاز شد. مقامات رژيم شاه نيز همزمان با آغاز اين هفته و براي پيشگيري از اقدامات انقلابي دانشجويان و استادان دانشگاهها، دانشگاههاي تهران و شهيد بهشتي (ملي سابق) را تعطيل كردند.
1) آغاز هفته همبستگي بين دانشجويان و استادان دانشگاهها (1357 ش): در ادامه مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد رژيم فاسد و استبدادي پهلوي و در راستاي حركت انقلاب اسلامي ايران، هفته همبستگي بين دانشجويان و استادان دانشگاهها در ايران آغاز شد. مقامات رژيم شاه نيز همزمان با آغاز اين هفته و براي پيشگيري از اقدامات انقلابي دانشجويان و استادان دانشگاهها، دانشگاههاي تهران و شهيد بهشتي (ملي سابق) را تعطيل كردند. همچنين در اين روز به علت حضور گسترده معلمان و دانشآموزان در تظاهرات بر ضد رژيم شاه، مدارس سراسر كشور به حال نيمه تعطيل در آمد. در حالي كه تظاهرات گسترده مردم در شهرهاي مختلف ايران ادامه داشت، زندانيان سياسي و عادي شهر همدان، در اعتراض به جنايات رژيم شاه و شكنجههاي مأموران زندان، اعتصاب غذا كردند.
2) واكنش امام خميني(ره) نسبت به طرح "فهد" درباره صلح فلسطين و اسرائيل(1360ش): بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و پس از امضاي قرار داد كمپ ديويد بين دولت مصر و رژيم غاصب اسرائيل با ميانجيگري آمريكا، رژيمهاي خود فروخته منطقه هر كدام به نوعي راه رژيم حاكم بر مصر را در پيش گرفتند. در اين ميان فهد بن عبدالعزيز، وليعهد وقت عربستان سعودي، در 18 مرداد 1360 طرحي را پيشنهاد نمود كه چند نكته را در برمي گرفت. اول: عقب نشيني اسرائيل از تمامي سرزمينهاي اشغالي و از جمله بيت المقدس؛ دوم: تضمين حقوق فلسطينياني كه مايل به بازگشت نيستند از طريق جبران خسارتهاي وارده به آنها؛ و سوم: تضمين حق همه كشورهاي منطقه دائر بر زندگي صلحآميز با يكديگر. بند سوم اين طرح به طرز زيركانهاي رسميت شناختن اسرائيل را در پي داشت و باعث ايجاد مخالفتهايي در جهان اسلام گرديد. حضرت امام خميني(ره) در واكنش به اين طرح در ششم آبان 1360طي سخناني عنوان فرمودند:"بر ما و هر مسلماني واجب است طرحهايي از قبيل طرح سادات و فهد را رد كند. بر ما واجب است كه اينگونه طرحها را كه به نفع مستضعفين نيست محكوم نماييم. امروز از خطرناكترين امور، طرح كمپ ديويد و طرح فهد است كه اسرائيل و جنايات او را تحكيم ميكند. اين طرحها موجب اختلاف شد و راه را براي اسرائيل باز كرد." مخالفت صريح امام و حمايت سراسري مسلمانان جهان از موضع حضرت امام باعث شد تا طرح فهد از سوي بسياري از دولتها نيز رد گردد. زمان در سالهاي بعد نشان داد كه رژيم صهيونيستي به هيچ وجه حاضر نيست طرحي كه اين دولت اشغالگر را به تعهدي درباره فلسطينيان وادارد بپذيرد و از ادعاهاي بياساس خود عقبنشيني كند. اين وقاحت به حدي رسيد كه در پيمانها و اجلاسهاي مشترك صلح بين اعراب و اسرائيل ، رژيم صهيونيستي تنها راه حل مشكل فلسطينيان را از بين بردن آنان عنوان كرده و تصميم جدي اتخاذ نمود كه از ورود آوارگان فلسطيني به سرزمينهاي اشغالي، به شدت جلوگيري كند.
3) 27شوال سال381هجري قمري:« محمدبن يوسف عامري نيشابوري » ازرجال نيشابور و رئيس فلاسفه اسلامي ملقب به صاحِبُ الفلاسفه درخراسان با زندگي وداع كرد. وي بعد ازمرگ استاد خود ابوزيد بلخي به بغداد رفت و بعد ازمدتي به بخارا بازگشت. درادامه سفرمدتي درنيشابوربود و ري مسكن گزيد؛ و ازحمايت ابوالفَضل ابن عميد وزيرآل بويه برخوردارشد. ابوالحسن عامري ازجمله مهمترين فيلسوفاني است كه درفاصله زماني ميان دو فيلسوف بزرگ يعني فارابي و ابن سينا ميزيسته است ازاين رو او را حلقه مفقوده فيلسوفان متقدم اسلامي شمردهاند. بسياري ازبزرگان فلسفه و دين سخنان عامري را درآثارخود نقل كردهاند، كه ازآن ميان ابوعلي مسكويه فيلسوف معروف و معاصرابن سينا را ميتوان نام برد. همچنين شهرستاني نويسنده كتاب اَلمِلَل والنِّحَل او را ازفيلسوفان متأخراسلامي ذكرميكند. هانري كُربين فيلسوف فرانسوي ضمن تجليل ازابوالحسن عامري او را ازچهرههاي درخشان و شايان توجه دردوره بين فارابي و ابن سينا ميداند. عامري افزون براينكه درفلسفه صاحبنظربود و كتابهاي مهمي دراين باره نوشت، درباب اخلاق و دين نيزتتحقيق و بررسي بسياركرد. او ازيك سو ايمان را نوعي اعتقاد صادق يقيني بشمارآورده و ازديگر سوي محل آن را قوه عاقله دانسته است. بنابراعتقاد عامري فلسفه مولود عقل و استدلال است وعقل هرگز ازفرمان خداوند سرپيچي نميكند. ازكتابهاي ابوالحسن عامري فيلسوف پرآوازه مسلمان اَلاَعلام بمناقِب الاِسلام، «اَلاَمَدُ عَلَي الاَبد و اَلفُصولُ فِي المَعالِم الالهيَّة» را ميتوان نام برد.
4) درگذشت زاهد عارف "سيد احمد كربلايي" (1332 ق): سيداحمد كربلايى از چهرههاي معروف اخلاق، در اصل اصفهاني بوده، ولي در كربلا رشد كرده است. وي از محضر اساتيدي چون آخوند ملاكاظم خراساني و ملاحسينقلي همداني بهره گرفته و پس از كسب مدارج عالي علمي، حلقهي درس خود را تشكيل داد. جمع كثيري از بزرگان و وارستگان، به يُمن تربيت آن بزرگوار قدم در دايرهي كمال گذاشته، پشتِ پاي به بساط طبيعت و دنياي مادي زده و از متوجّهان به حق و مَحرمانِ حريم قُرب شدند. مجاهدِ شهيد شيخ محمدتقي بافقي، سيدمحمدكاظم عصار، سيدمحسن امين عاملي و ميرزاعلي آقا قاضي طباطبايي تبريزي در مكتب درس ايشان پرورش يافتند.
5) رحلت آيتاللَّه "سيدجواد حسينيخامنهاي" والد محترم مقام معظم رهبري(1406 ق) : آيت اللَّه سيدجواد حسيني خامنهاي در ماه جمادي الثاني سال 1313 ق در خامنه نزديک تبريز به دنيا آمد. او از دوران طفوليت، در جريان حوادث مشروطه قرار گرفت و با روحيهي مبارزهگريِ شهيد شيخ محمد خياباني، خو گرفت. سيد جواد در جواني سفري به عتبات عاليات و مشهد مقدس كرد و از آن پس در شهر مشهد اقامت نمود. ايشان از محضر آقازادهي خراساني و حاج آقا حسين قمي كسب فيض نمود و به مدارج بالاي علمي دست يافت. در سال 1345 ق براي ادامهي تحصيلات راهي نجف اشرف گرديد و در آنجا از درس ميرزاي ناييني و سيدابوالحسن اصفهاني بهرهاي وافر برد. در روزهاي سياه اختناق ستمشاهي، رنج و فشار روز افزونِ آن دستگاه جبار بر خانواده و فرزندان خود را تحمل ميكرد ولي در همهي عمر، روي خوش به دشمنان اسلام نشان نداد. از دامان اين عالم بزرگوار شخصيت بزرگواري همچون حضرت آيت اللَّه سيد علي خامنهاي، رهبر معظم انقلاب اسلامي پرورش يافتند كه مايهي مباهات جامعهي تشيع و جهان اسلام ميباشند. آيت اللَّه سيدجواد خامنهاي سرانجام درچهاردهم تيرماه 1365 ش پس از گذراندن چند ماه بيماري و ضعف در سن 93 سالگي به لقاء اللَّه پيوست و در حرم امام رضا(ع) به خاك سپرده شد.
6) 27اكتبرسال1492 ميلادي: در آستانه سفر كريستف كلمب سواحل شرقي كوبا كشف شد و اسپانيائيها از همان ابتداي ورود به اين جزيره به استثمار مردم اين سرزمين و غارت منابع طبيعي آن پرداختند. گفتني است درآن زمان نزديك به يك ميليون تن از اقوام مختلف سرخپوست دركوبا سكونت داشتند و استثمار آنان در سال1511ميلادي به اوج خود رسيد. در ادامه سياست استعماري، اسپانيا با انتقال بردههاي سياه پوست از آفريقا به كوبا و ايجاد مزارع و كارخانههاي متعدد در اين جزيره آن سرزمين را به صورت پايگاه اصلي استقرار قواي استعمارگر خود درآورد. قابل توجه است كه دولت اسپانيا براي نفوذ كامل خود بركوبا، به قتل عام سرخپوستان يعني ساكنان اصلي اين سرزمين پرداخت. سرانجام شورشهاي مردم كوبا مبدّل به نهضت استقلال طلبانه شد ولي با فراز و نشيبهاي فراوان مواجه گشت و در سال 1898ميلادي استعمارآمريكا جايگزين اسپانيا گرديد. اين كشور در سال 1902ميلادي به استقلال كامل دست يافت.
7) روز استقلال رسمي "نروژ" و پايان اتحاد با سوئد (1905م): در سال 1814م، به پاس خدمات سوئد در شكست دادن قواي ناپلئون بُناپارت امپراتور فرانسه، كنگره ويِن كه براي بررسي اوضاع اروپا و تقسيمبندي جديد اين قاره تشكيل شده بود نروژ را بر خلاف رضايت مردم آن، ضميمه سوئد نمود و در همين سال قانون اساسي آن تدوين شد. از اين پس استقلال نروژ عملاً از بين رفت و نروژيان سر به شورش برداشتند. مردم استقلال طلب اين كشور كه خواهان حكومتي مستقل بودند براي كسب استقلال خود دست به مبارزه زدند. سرانجام رهبران سوئد و نروژ با استقرار سلطنت دوگانهاي متشكل از پادشاهي سوئد - نروژ به توافق رسيدند، تا اين كه در 27 اكتبر 1905م استقلال مسالمتآميز اين كشور از سوئد حاصل گشت و حكومت مشروطه سلطنتي برقرار شد. همچنين هفدهم مه و روز قانون اساسي در اين كشور، به عنوان روز ملي نروژ انتخاب شده است.