سايه نشين علَمت

اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت قاف تا قاف جهان، سايه نشين علَمت ريزه خوارند همه خلق ز خوان كرمَت اى شه كشور جان! جان به لب آمد ز غمت
پنجشنبه، 10 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سايه نشين علَمت

سايه نشين علَمت

شاعر: ميرزا جواد اصفهانى

اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت

قاف تا قاف جهان، سايه نشين علَمت

ريزه خوارند همه خلق ز خوان كرمَت

اى شه كشور جان! جان به لب آمد ز غمت

چه شود بر سر ما رنجه نمايى قدمت؟

اى سلاطين جهان پيش تو كمتر ز خَدم

 بر درت از پى خدمت همه قد كرده علَم

چه سليمان وچه دارا و چه كاووس و چه جم

هست در سايه لطف تو عرب تا به عجم

آفتاب عرَبت خوانم و ماه عجمت

يوسف از نور تو شد صاحب رخسار صَبيح

بود موسى ز تو، سرگرم مناجات فصيح

فارغ از كشته شدن، شد به وجود تو ذبيح

زنده می‌كرد اگر مرده ز اعجاز، مسيح

تو همانى كه بود زنده مسيحا به دمَت

تا به كى در عقب ابر، نهان باشد مهر؟

تا كه روشن كنى آفاق، گشا پرده ز چهر

عالمى ريزه خورِ خوانِ عطاى تو ز مهر

سفره جود تو گسترده شب و روز، سپهر

ماه و خورشيد، دو قُرصند به خوانِ نِعَمَت

روز محشر كه بود خم، قد شمشادىِ خلق

نيست غير از تو و اجداد تو كس هادىِ خلق

نظر لطف تو گردد سبب شادىِ خلق

چون نويسى تو، ز آتش خطِ آزادىِ خلق

دارم اميد كه «شوقى» نفتد از قلمت!



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.