شاعر: رضا جعفر
اولین بار که رنگ عددی پیدا شد
جلوه بسیار شد و خوب و بدی پیدا شد
چشم وا کردی و پلک ازلیت گم شد
چشم را بستی و خواب ابدی پیدا شد
با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم
قل هو الله احد را احدی پیدا شد
خواب دیدم کسی از آن سوی غیبت آمد
منتظر بودن ما را سندی پیدا شد
باز بال ملکی زیر دو چشمم خم شد
میوههای جگرم را سبدی پیدا شد
چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست
من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد
چوب تکفیر شکست و سر ما آخ نگفت
آخ از قافیهی بی خردی پیدا شد
سر ما جمع نقیض است که در بستن آن
وال هندی و کلاه نمدی پیدا شد
هر کجا پای شما خورد هزاران چون من
غزل سبزه و کوتاه قدی پیدا شد